قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / مسأله ثبوت هلال ماه؛ جدال حکم واقعی و ظاهری
مسأله ثبوت هلال ماه؛ جدال حکم واقعی و ظاهری

گزارشی از یک گفتگوی مکتوب؛

مسأله ثبوت هلال ماه؛ جدال حکم واقعی و ظاهری

اختصاصی شبکه اجتهاد: همیشه در آغاز و پایان ماه مبارک رمضان بحث امکان و عدم امکان رؤیت هلال ماه نو و آغاز ماه جدید داغ می‌شود. امسال با توجه به پیش‌بینی‌ها، هلال ماه شوال با چشم مسلح و غیرمسلح در روز یک‌شنبه در ایران رؤیت نشد و به‌نوعی به وحدت آراء علما منجر گشت؛ ولی بنابر مبانی فقهی برخی از مراجع و علما در عراق و ایران – با نظر به گزارش‌هایی از رؤیت هلال ماه شوال (مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند»)- روز دوشنبه را عید سعید فطر اعلام نمودند (اینجا بخوانید). اما در اینجا فرایند اجتهاد هرچه باشد، بازتاب منفی اختلاف در عید فطر چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت و از کنار آن گذشت. تاکنون بسیاری از علما و اساتید منشأ اختلافات را بررسی کرده‌اند و پیشنهادهایی برای رسیدن به وحدت نظر و رفع اختلاف‌های فقهی در مسأله رؤیت هلال ارائه نموده‌اند که «شبکه اجتهاد» در پرونده‌ای ویژه به آن پرداخته است. (اینجا ببنید)

امسال، پس اعلام گزارش‌ استهلال از سوی دفاتر مراجع تقلید، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه (استاد تمام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) در یادداشتی ضمن تبیین دیدگاه فقهای عظام در مسأله رؤیت، به موضوع استهلال عرفی پرداخت و با اشاره به اینکه منشأ اختلاف در تفاوت مبنایی در حقیقت رؤیت است، گفت: روایات شیعه و اهل سنت بر رؤیت تاکید می‌کند و بی‌شک مقصود از رؤیت، رؤیت متعارف در عرف جامعه است. پس موضوع افطار و امساک شرعی، تولد هلال نیست که با محاسبات ریاضی به صورت یقینی کشف می‌شود چون متعلق چنین یقین ریاضی، تولد هلال است؛ نه رویت هلال که موضوع حکم شرعی است. موضوع حکم شرعی، رؤیت معرفت‌شناسانه است نه تولد هستی‌شناسانه هلال.

این مدرس خارج فقه نظام ولایی و سیاسی حوزه علمیه قم، معتقد است: ما نباید گرفتار یکسان‌انگاری مفهوم رؤیت عرفی با مصداق آن در عصر نبوی شویم. مصداق مشاهده متعارف هلال در عصر ما اعم از رؤیت با عینک و مسلح با دوربین‌های متعارف و رؤیت غیرمسلح است که به‌عنوان رؤیت شرعی به شمار می‌آید و فقیه باید به مصداق استهلال عرفی دست یازد.

پس از انتشار این یادداشت، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی (عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) العالمیه) در نقد این سخنان برآمد و گفت: برخلاف دعوی اخیر که موضوع اصلی در موضوع هلال، جنبه معرفت‌شناسی آن از راه رؤیت است نه جنبه هستی‌شناسی ولادت ماه! باید از این نگاه و هزینه‌های سرسام‌آورش برای اندیشه دینی برائت جست، زیرا با کمی دقت در طبع طبیعی، عقلانی، عقلی، علمی و عرفی ادبیات دین اسلام، می‌توان فهمید که دین و شریعت تشخیص مصادیق موضوعات را به عقلانیت علمی بشر وانهاده است و صرفاً به موضوعات شرعی خاص و احکام آن پرداخته است؛ بنابراین روش‌های استهلال و کشف ولادت حقیقی ماه خارج از برنامه شریعت است. متأسفانه این تصورات باعث شده که بسیاری از اهل نظر از جمله خود دکتر خسروپناه از دوگانه حکم ظاهری و واقعی سخن بگویند و معتقد باشند که فقه مکلف را به اخذ به احکام ظاهری مأمور کرده نه احکام واقعی. در واقع با این تصور ناصواب، تمام فقه و بلکه معرفت دینی از گزاره‌ها و نظریاتی علمی به ظنیاتی که صرفاً برای کسب «حجیت» است نه کشف حقیقت، تبدیل شده است. 

او تاکید دارد: مسأله کشف ماه جدید، امری فرافقهی است و امری کاملاً عرفی است، بلکه قوی‌ترین روش عرف برای اطمینان یافتن از یک پدیده، هر چه باشد همان مبنای شرع است. هر روشی که اطمینان و علم بیشتر و جزم و اعتماد افزون‌تری درست کند همان معتبر است.

سپس، حجت‌الاسلام محمد متقیان تبریزی (مدرس حوزه علمیه قم و پژوهشگر فقه و اصول) در نقد این نقد طی یادداشتی آورد: توصیه ایشان به‌بهره‌گیری از روش علمی در موضوع شناسی‌های‌ عرفی، به دلیل اعتقادی است که به دستیابی علم و ابزار تکنولوژیکی به‌واقع موضوعات و مصادیق دارد؛ و همین امر سبب می‌گردد که ایشان و کسانی که چنین باوری دارند، در مواجهه با دستگاه فقاهتی، لب به اعتراض گشوده و عدم استفاده از علم روز در فرآیند موضوع شناسی را مورد نقد قرار دهند. این اعتراض، نوین نیست و از عصر ورود مدرنیته به جهان اسلام، هماره طرح گردیده و در سطوح مختلف و با عبارات گوناگونی بازخوانی شده است؛ و به همین دلیل، در برخی از لایه‌های نخبگانی تبدیل به امری مسلم گردیده که گویا مجال تردید در آن وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد که در واقع چنین نیست و توصیه به استفاده از علم مدرن در موضوع شناسی‌ها، از تعمق لازم برخوردار نیست.

این گفتگوی مکتوب بین حجج‌اسلام میرزایی و متقیان تبریزی در یک رفت و برگشتی دیگری ادامه داشت که گزارش آن پیش‌رویتان قرار می‌گیرد. در ابتدا نگاشته استاد خسروپناه را مرور می‌کنیم؛

فقیه و استهلال عرفی

عبدالحسین خسروپناه: بحث رؤیت هلال و اعلام عید فطر از سوی مراجع عظام مبتنی بر مبانی مختلفی است و منشأ اختلاف در تفاوت مبنایی در حقیقت رؤیت است و اینکه مقصود از رؤیت، رؤیت مسلح یا غیرمسلح و نیز تمایز در وحدت یا اختلاف افق است.

هفت دیدگاه نزد فقهای عظام شیعه در مسأله رؤیت مطرح شده است:

۱. لزوم رؤیت هلال با چشم عادی و اشتراط اتحاد افق (امام خمینی، آیات عظام گلپایگانی، اراکی، سیستانی، بهجت، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی، سبحانی و…)

۲. لزوم رؤیت هلال با چشم عادی و کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند (آیات عظام خوئی، تبریزی، صافی گلپایگانی، فیاض و…)

۳. کفایت رؤیت هلال با چشم مسلح و اشتراط اتحاد افق (آیت‌الله خامنه‌ای)

۴. لزوم رؤیت هلال با چشم عادی و کفایت رؤیت در نقاطی که در بیشتر شب با هم مشترک‌اند (آیت‌الله وحید خراسانی)

۵. کفایت رؤیت هلال با چشم مسلح و کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترک‌اند (آیات عظام فاضل لنکرانی، سید کاظم حائری و نوری همدانی)

۶. لزوم رؤیت هلال با چشم عادی و کفایت رؤیت در هر نقطه‌ای برای همه نقاط زمین (آیت‌الله بشیر حسین نجفی)

۷. لزوم رؤیت هلال با چشم عادی و کفایت رؤیت در شهرهای دیگر به‌شرط آنکه رؤیت در نقطه‌ای از قاره‌های آسیا، استرالیا، آفریقا و اروپا یا نقطه‌ای از قاره آمریکا و اقیانوسیه باشد.

شایان ذکر است، روایات شیعه و اهل سنت بر رؤیت تأکید می‌کند و بی‌شک مقصود از رؤیت، رؤیت متعارف در عرف جامعه است. پس موضوع افطار و امساک شرعی، تولد هلال نیست که با محاسبات ریاضی به صورت یقینی کشف می‌شود چون متعلق چنین یقین ریاضی، تولد هلال است؛ نه رؤیت هلال که موضوع حکم شرعی است. موضوع حکم شرعی، رؤیت معرفت‌شناسانه است نه تولد هستی‌شناسانه هلال.

به نظر این کمترین، این مفهوم متعارف عرفی از رؤیت در اعصار مختلف مصادیقی دارد؛ از جمله مشاهده هلال با چشم غیرمسلح در حیاط یا پشت‌بام منزل، مشاهده هلال با چشم غیرمسلح در مکان‌های مرتفع و بالای کوه‌ها که در عصر ائمه استفاده می‌شد، مشاهده هلال با چشم دارای عینک و چشم مسلح متعارف همچون دوربین‌های معمولی نه تلسکوپ و سی سی دی کمیرا.

پس نباید گرفتار یکسان‌انگاری مفهوم رؤیت عرفی با مصداق آن در عصر نبوی شد؛ بنابراین مصداق مشاهده متعارف هلال در عصر ما اعم از رؤیت با عینک و مسلح با دوربین‌های متعارف و رؤیت غیرمسلح است که به‌عنوان رؤیت شرعی به شمار می‌آید.

فقیه و استهلال عرفی/ عبدالحسین خسروپناه

شایان ذکر است که هلال پس از دوازده ساعت از تولدش با چشم غیرمسلح قابل رؤیت است؛ هر چند موانع جوی وجود داشته باشد ولکن قابلیت رؤیت هست و همین برای حکم شرعی کفایت می‌کند و فقیه باید به مصداق استهلال عرفی دست یازد.

غروب بیست و نهم ماه مبارک رمضان امسال، کمتر از ۱۲ ساعت از تولد رؤیت هلال می‌گذرد و لذا رؤیت هلال حتی با چشم مسلح متعارف در نقاط قریب الافق میسر نبود.

پس در وضعیت متغیرهای جوی در دنیای کنونی و تحولات سماوی باید فقیه با کمک کارشناسان متدین از زمان تولد هلال مطلع گردد.

همچنین اگر رؤیت شرعی در نقطه‌ای از زمین تحقق یابد؛ نقاط دیگری که قریب الافق یا در عرض جغرافیایی مقارن (با وجود اختلاف در طول‌های جغرافیایی) رؤیت شرعی به شمار می‌آید. پس اشتراک نقاط مختلف زمین در بخشی از شب کفایت می‌کند؛ اگر قریب الافق در عرض جغرافیایی داشته باشند.

روش‌های استهلال و کشف ولادت حقیقی ماه خارج از برنامه شریعت است

محمدعلی میرزایی: برخلاف دعوی اخیر که موضوع اصلی در موضوع هلال، جنبه معرفت‌شناسی آن از راه رؤیت است نه جنبه هستی‌شناسی ولادت ماه! باید از این نگاه و هزینه‌های سرسام‌آورش برای اندیشه دینی برائت جست، زیرا با کمی دقت در طبع طبیعی، عقلانی، عقلی، علمی و عرفی ادبیات دین اسلام، می‌توان فهمید که دین و شریعت تشخیص مصادیق موضوعات را به عقلانیت علمی بشر وانهاده است و صرفاً به موضوعات شرعی خاص و احکام آن پرداخته است.

اگر کسی بتواند اثبات کند که ولادت ماه که در اسلام و قرآن کریم آمده حقیقت شرعیه است و با آنچه قبل از اسلام و بعد از آن در میان عرف جامعه از ولادت ماه قصد می‌کنند متفاوت است و اسلام و فقه آن معنا و مفهوم جدیدی برای هلال و ولادتش آورده آنگاه باید در سخن خودمان تردید کنیم؛ اما واقعیت روشن این است که اسلام به دو امر اساسی کار دارد و بس، یکی اینکه ماه جدید متولد شود و دیگر این‌که این ولادت ماه با دلیل قطعی و علمی اثبات شود روشن است که بینه شرعی و شهادت چند نفر مورد اعتماد یک منطقه مبنی بر رؤیت ماه، برای آن جامعه، باعث علم و اطمینان بوده است.

این‌که بگوییم در اسلام، روش رؤیت موضوعیت دارد، ادعای ناصوابی است؛ زیرا اگر برفرض این‌که رؤیت به معنای انحصاری مشاهده با چشم فیزیکی سر باشد _ که با نگاهی به دلالت‌های این واژه در قرآن بقطع برخلاف آن خواهد بود_ این رؤیت صرفاً نشانه قویِ نوشدن ماه است نه بیشتر.

در واقع، مسأله کشف ماه جدید، امری فرافقهی است و امری کاملاً عرفی است. قوی‌ترین روش عرف برای اطمینان یافتن از یک پدیده، هر چه باشد همان مبنای شرع است. هر روشی که اطمینان و علم بیشتر و جزم و اعتماد افزون‌تری درست کند همان معتبر است. امروزه علم جدید متولی این امر است. کسی در تقویم علم تردید ندارد. تمام احکام مرتبط با تمام پدیده‌های طبیعی توسط علم و عالمان این حوزه قطعی می‌گردد چرا باید فکر کنیم در تشخیص این‌که اول و آخر ماه رمضآنچه زمان است این قاعده کلی استثنا می‌خورد؟

البته اگر امری حقیقت شرعیه باشد می‌توان آن را استثنا نمود. برای نمونه ممکن است امروزه در علم، تعریفی از خون بشود که با خون در عرف زمان نزول قرآن واقعاً تفاوت داشته باشد. طبیعی است که احکام شرعی برای آن خون در عرف آن جامعه صادر شده نه مطلق خون؛ اما ماجرای هلال و تقویم مبتنی بر آن این‌گونه نیست. مطابق نص صریح قرآن در آیات متعدد، ستاره‌ها و هلال‌ها و پدیده‌های آسمان بر مبنای تقویم تمام مردم پدید آمده است.

معلوم است که اگر از رؤیت سخن گفته شده ناشی از کارکرد آن در آن زمان به‌عنوان مهم‌ترین روش کشف علمی پدیده‌های فلکی بوده است. امروز این روش کاملاً منسوخ، ظنی و ناکارآمد است و تبنی آن به نسخ تقویم اسلامی و قرآنی منجر می‌شود. فکر کنید در حکومت اسلامی ما هم مانند طالبان! اگر از فردا اعلام شود تقویم رسمی کشور قمری است… چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به نظر می‌رسد همه نظم و نسق جامعه به هم می‌ریزد. معلوم می‌شود این شیوه کنونی به بازنگری جدی نیاز دارد در تقویم قمری کار را باید به جامعه علمی سپرد و فقهای بزرگوار به کارویژه تخصصی خودش آن‌که بیان احکام شرع است نه بیان احکام افلاک و نجوم بسنده کنند.

نقدی به یک نقد

محمد متقیان تبریزی: جناب آقای محمدعلی میرزایی، در یادداشتی به مطالب آقای خسروپناه (درباره رؤیت هلال)، واکنش نشان داده و نظر اسلام را واگذاری تشخیص مصادیق موضوعات به «عقلانیت علمی بشر» دانسته است:

درباره نقد ایشان، نکاتی مطرح است که تقدیم می‌شود:

اول: طبعاً توصیه ایشان به‌بهره‌گیری از روش علمی در موضوع شناسی‌های‌ عرفی، به دلیل اعتقادی است که به دستیابی علم و ابزار تکنولوژیکی به‌واقع موضوعات و مصادیق دارد؛ و همین امر سبب می‌گردد که ایشان و کسانی که چنین باوری دارند، در مواجهه با دستگاه فقاهتی، لب به اعتراض گشوده و عدم استفاده از علم روز در فرآیند موضوع شناسی را مورد نقد قرار دهند.

این اعتراض، نوین نیست و از عصر ورود مدرنیته به جهان اسلام، هماره طرح گردیده و در سطوح مختلف و با عبارات گوناگونی بازخوانی شده است؛ و به همین دلیل، در برخی از لایه‌های نخبگانی تبدیل به امری مسلم گردیده که گویا مجال تردید در آن وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد که در واقع چنین نیست و توصیه به استفاده از علم مدرن در موضوع شناسی‌ها، از تعمق لازم برخوردار نیست.

دوم: معمولاً آنچه که از منظر از این بزرگواران – که به اتقان علم مدرن باور دارند- مغفول می‌ماند توجه به ساحات و مبانی بنیادین علم و تکنولوژی مدرن است. این در حالی است که در همان جهان غرب، دو دانش «فلسفه علم» و «فلسفه تکنولوژی» به خاطر ضرورت توجه به روش‌شناسی علمی و ماهیت علم و تکنولوژی، شکل گرفته و برخوردار از رویکردها، نظریات و آراء متعددی گردیده است. پس مخالفت مطلق با علم و تکنولوژی مدرن یا موافقت تام و تمام با آن نمی‌تواند بدون ورود در این ساحات، صورتی علمی و تخصصی به خود بگیرد. فلذا، اگر نویسندگانی در مقام نقد برآمده و توصیه به استفاده از روش‌شناسی علمی و بهره‌گیری از تکنولوژی را دارند، باید آگاهانه به مبانی این دو عرصه توجه کرده و اتخاذ مبنا نمایند و براساس پذیرفته خود، توصیه به استفاده یا اِعراض از علم و تکنولوژی داشته باشند و یا اینکه، نظر تفصیلی دیگری را برگزینند. درحالیکه، نه تنها یادداشت ایشان، هیچ بهره‌ای از چنین توجه فلسفی-معرفتی ندارد، بلکه متذکر این نوع توجهات هم نشده است؛ و از این‌روی، یادداشت مذکور، در حد یک توصیه نامه فروکاسته می‌شود که اگر بخواهد از وزانت علمی لازم برخوردار باشد، باید دیدگاه آقای خسروپناه را در لایه‌ای بنیادین مورد نقادی قرار دهد که چنین نشده است.

سوم: برای درک منظر ایشان باید به همان تعبیری که در یادداشت به کار گرفته‌اند توجه ویژه نمود: «عقلانیت علمی بشر». پیرامون این تعبیر، سؤالات چندی مطرح می‌شود تا عیان گردد که تفوه به این کلمات، اگر از ناحیه اندیشه‌ای بنیادین و ژرف‌نگر پشتیبانی نشود، به ساده‌نگری در مواجهه با جهان مدرن ختم خواهد شد که از آن پروژه‌ای مانند «اجتهاد هوش مصنوعی» بیرون می‌آید.

پرواضح است که «عقلانیت علمی» نزد عرف عام معنای روشنی ندارد و باید معنای آن را در عرف تخصصی پی‌گیری نمود. پس می‌توان این سؤالات را از ایشان پرسید: مقصود از «عقلانیت علمی» چیست؟ چه تعریفی از عقلانیت، برگزیده نگارنده محترم است؟ آیا از منظر ایشان، عقلانیت و روش‌شناسی عقلانی، در همه مکاتب و جهان‌بینی‌ها، مشترک و واحد است و آنچه که در بین است، اشتراک لفظی بیش نیست؟ یعنی تعریفی که یک دستگاه معرفتی مادی‌گرا از عقلانیت دارد، همان تعریفی است که یک مکتب حکمی الهی دارد؟ اگر چنین اشتراک معنوی وجود ندارد و هر مکتب و نظام معرفتی، تفسیر خاص خود را از عقلانیت دارد، ایشان کدام عقلانیت علمی را مدنظر خویش دارند؟ یک مجتهد، از کدام عقلانیت علمی، در راستای موضوع‌شناسی و تعیین مصادیق استفاده کند؟ اگر مقصود از عقلانیت علمی، «روش‌های علمی» است، با توجه به تعدد روش‌های علمی در مثال استهلال، کدام یک از این روش‌ها را باید برگزید؟ با توجه به تعارض برخی روش‌ها با همدیگر، براساس چه مرجحاتی باید یکی از روش‌های علمی خاص را برگزید و روش دیگر را کنار نهاد؟ و…

نهایت سخن آنکه: به نظر می‌رسد، توصیه به ورود در جهان مدرن و تبعیت از علم، همان «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها»ست. همان‌طور که ایشان به‌درستی بیان کرده‌اند که نباید تصویری «طالبانی» از جامعه اسلامی در قاب بنشیند، همچنان نباید از ذوق علم، پیروی غیرعالمانه و «مقلدانه» از امر مدرن و پدیده تکنولوژی داشت؛ و صحیح این است که با رویکردی «انتقادی» به مواجهه با مدرنیته رفته و سعی در پی بردن به لایه‌های تودرتوی آن داشت و در استفاده از آن، نهایت دقت و ظرافت اندیشی را به کار گرفت که این خود «روش‌شناسی» مخصوصی دارد که مجال طرح آن در این مقام نیست و در مطالب دیگر تفصیل داده شده است.

پاسخ به نقد

محمدعلی میرزایی: با توجه به این‌که مطلب بسیار کوتاه برادر عزیز جناب آقای خسروپناه درباره موضوعی بسیار پیچیده و کلافی سردرگم با سابقه‌ای چند صدساله به نام استهلال و رؤیت، اصولاً برای نقد شدن کافی نبود، انتظار نداشتم که به گفت‌وگو بکشد. به‌ویژه آن‌که نه نوشته چند پاراگرافی دکتر خسروپناه به‌اندازه‌ای است که بیانگر روشن و علمی مطالب باشد و نه مطالب کوتاه بنده به‌قدری آشکار است که بتوان آن را مورد نقد قرار داد.

همین امر سبب شد که جناب آقای متقیان (سلمه الله)، در مطلبی باز هم بسیار کوتاه، نقد بنده را نقد کنند که کاملاً آشکار است که مطالب آن‌گونه که لازم بود تبیّن نیافته است. درهرحال چند نکته را می‌افزایم، نه به‌مثابۀ نقد فرمایشات ایشان ولکن با هدف تبیین بیشتر آنچه آمد و دفع برداشت‌های ناصواب از آن:

۱- عین عبارت ایشان این است: «توصیه به استفاده از علم مدرن در موضوع شناسی‌ها، از تعمق لازم برخوردار نیست.» لازم است گوشزد شود که علوم مدرن تقریباً بدون استثنا تمام ساحت‌های زندگی انسان‌ها را در تمام جهان فراگرفته است. ما فعلاً با ایشان از علوم مدرن در عرصه علوم انسانی بحث نمی‌کنیم. آنجا مجال متفاوتی دارد. سخن ما در تکنولوژی طبیعی و تجربی است. عجیب است که ایشان توصیه به علوم جدید در زندگی را توصیه فاقد تعمق لازم می‌دانند! مگر مراجع بزرگوار و حوزه‌های علمیه از این علوم استفاده نمی‌کنند؟ مثلاً برای تشخیص قبله، ساعات اوقات شرعی، ترازوی اجناس، اعراف معاملات، ذبح حیوانات، روابط بین‌الملل، مسافرت و وسایل نقلیه و میلیون‌ها میلیون پدیده علوم مدرن، جایگزینی هم هست؟ به نظر‌ می‌رسد مدرن هراسی باعث شده که ما از علوم مدرن خوف داشته باشیم درحالی‌که خود ما از جمله تمام فقهای معاصر سرتاپا از علوم مدرن بهره می‌گیرند. مطلبی که بیان شد بیش از این نبود که استفاده از علوم مدرن برای تشخیص موضوعات ضرورت دارد. به نظر می‌رسد امری بدیهی است. همین حالا هم به‌استثنای استهلال و معضل آن در ماه مبارک تمام احکام شرعی تا میزان بالایی از این علوم مدرن دارد بهره می‌برد.

حکومت دینی منهای روحانیت و فقاهت!/ محمدعلی میرزایی

۲- شاید جناب آقای متقیان عزیز ندانند که جناب استاد خسروپناه دست‌کم تا چند سال اخیر، صریحاً قائل به اسلامی سازی در حوزه علوم طبیعی و تجربی نبودند. در مناظره‌ای که با دکتر گلشنی داشتند، صریحاً و بی‌پرده اسلامی سازی علوم تجربی و طبیعی را انکار می‌کردند و دکتر گلشنی برخلاف ایشان قائل به دینی سازی علوم طبیعی و تجربی هم بودند. این نشان دهنده این امر است که برخلاف جناب عالی، جناب آقای خسروپناه، مبنای متفاوتی دارند که علوم تجربی، دینی و غیردینی ندارد، احتمالاً کاشفیت علوم تجربی از واقع امری روشن است. البته نه این‌که به ایشان نسبت بدهم که ایشان قائل به این امر هستند که تمام گزاره‌های علوم تجربی کاشف از واقع است. قطعاً این‌گونه نیست اما در کل، علوم تجربی به‌گونه‌ای واقع نمایی می‌کند که وصف اسلامی و دینی برای آن از نظر دکتر بی‌معناست. در آن مناظره چنین مبنایی داشتند و احتمالاً هنوز بر آن مبنا هستند. اگر این نسبت درست باشد در آن صورت، علوم مدرن در حوزه علوم تجربی حتماً در تشخیص موضوعات ارزش دارند. برای نمونه می‌توان به استناد علوم کیهانی و نجوم جدید برای تشخیص اوقات شرعی اعتماد کرد و هیچ مرجعی در این تقویم‌های علمی تشکیک نمی‌کند.

۳- جناب آقای متقیان باز هم با دور شدن موضوعی از مسأله محل بحث و نقد و فاصله گرفتن از محل مناقشه و انتقال به مباحث بسیار دور فرموده‌اند: «معمولاً آنچه که از منظر از این بزرگواران – که به اتقان علم مدرن باور دارند- مغفول می‌ماند توجه به ساحات و مبانی بنیادین علم و تکنولوژی مدرن است. این در حالی است که در همان جهان غرب، دو دانش «فلسفه علم» و «فلسفه تکنولوژی» به خاطر ضرورت توجه به روش‌شناسی علمی و ماهیت علم و تکنولوژی، شکل گرفته و برخوردار از رویکردها، نظریات و آراء متعددی گردیده است. پس مخالفت مطلق با علم و تکنولوژی مدرن یا موافقت تام و تمام با آن نمی‌تواند بدون ورود در این ساحات، صورتی علمی و تخصصی به خود بگیرد.»

دراین‌باره لازم به ذکر است: بنده کاری با آن بزرگوارانی که به آن‌ها اشاره نموده‌اند ندارم اما شخصاً برخلاف نسبت ایشان به هیچ عنوان قائل به اتقان مطلق و کامل و بی‌عیب و نقص علوم مدرن نبوده و نیستم و در نقدم بر سخن دکتر خسروپناه هم هیچ واژه مبنی بر اعتقاد به چنین اتقانی نگفته‌ام! به‌راستی مگر علوم مدرنی که اتقان ندارد و در تشخیص هلال ماه به قول جناب متقیان قابل اعتماد نیست! مگر این روش فعلی پیشنهادی ایشان و متعارف در بین علما اتقان دارد؟ واقعاً فکر می‌کنند که این روش فعلی که در یک منطقه جغرافیایی واحدی در خاورمیانه، هم‌زمان یکی بگوید سی‌ام ماه رمضان است و دومی بگوید اول شوال است و سومی بگوید دوم شوال است! مگر این اتقان دارد و اتقان آن از اتقان علوم مدرن در بیان ولادت ماه بیشتر است؟ برادر عزیز جناب آقای متقیان ما عادت به بحث‌های نظری کرده‌ایم و هر مبحثی را به بگومگوهای غیر انضمامی می‌بریم. واقعیت این است که بنده در خصوص موضوعی جزیی سخن گفتم و آن مسأله هلال ماه و روش‌های قدیم و جدید در کشف آن بود. جناب آقای متقیان قدری به‌واقعیت اسفباری که این علم گریزی‌ها بر سر دین و دین‌داری آورده فکر کنیم.

بنده با مبانی فلسفی علوم مدرن بیگانه نیستم، این مباحث را در کلاس‌های درس خود در دانشگاه و حوزه بارها و بارها تدریس کرده‌ام و دل‌بستگی شدیدی به آن‌ها ندارم، اما واقعیت این است که نمی‌توان به‌بهانه مدرن بودن و مبانی معیوب برخی از آن‌ها دست از علوم کیهانی و نجوم شست و برای کشف میلاد ماه به سمت تفسیر سنتی از رؤیت رفت. این کار درست مانند این است که کسی برای تشخیص قبله فقط به همان عصا و تکه چوب مسمی به «شاخص» تکیه کند و تقویم را به کنار بگذارد و وقتی او را دعوت کنیم به تبنی و اعتماد به علم بگوید این علوم مدرن قابل اتکا و به‌اندازه کافی متقن نیست! بله علوم مدرن اتقان صددرصدی ندارند اما از روش‌های پوسیده و قدیمی و صد در صد ظنی که اعتبارشان بیشتر است.

متأسفانه این تصورات باعث شده که بسیاری از اهل نظر از جمله خود دکتر خسروپناه از دوگانه حکم ظاهری و واقعی سخن بگویند و معتقد باشند که فقه مکلف را به اخذ به احکام ظاهری مأمور کرده نه احکام واقعی. در واقع با این تصور ناصواب، تمام فقه و بلکه معرفت دینی از گزاره‌ها و نظریاتی علمی به ظنیاتی که صرفاً برای کسب «حجیت» است نه کشف حقیقت تبدیل شده است. به نظر می‌رسد که این روش شما که روش معمول حوزه‌های علمیه است، باعث «ناشناختاری» شدن علوم دینی می‌شود. مگر می‌توان تردید کرد که خداوند متعال و شارع مقدس از بندگان خود در درجه نخست مطالبه کشف واقع کرده است. فقیه و مستنبط شرعی در مرتبه نخست و قبل از هر امری وظیفه کشف واقع دارد. البته اگر هیچ راهی به کشف واقع نبود آنگاه نوبت به روش‌هایی که ما را به نزدیک‌ترین مسافت به آن واقع برساند می‌رسد. در نتیجه، مکلف شرعی، موظف به کشف واقع است و هر مرجع و فقیه و فقه و فقاهتی که او را بیشتر به‌واقع نزدیک می‌کند برای تقلید و پیروی شایسته‌تر می‌داند. برخلاف آنچه ترویج می‌شود، اسلام، دین «ظنیات» نیست، دینی است که در قرآنِ آن با ادبیات و بیانی «محکم» انسان را منحصرا به تبعیت از علم مأمور نموده است و فرموده: وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا و شما می‌دانید که این عبارت نمی‌گوید از علم تبعیت کنید بلکه می‌فرماید از چیزی که به آن علم ندارید، پیروی نکنید! بلاغت آن در انحصار حقیقت در پیروی از علم روشن است.

نیز نکته حیرت‌انگیز آیه این است که در ادامه از مسؤولیت ما در قبال نعمتِ قوای ادراکی شنیداری، دیداری و قلبی و ذهنی گفته است. به نظر می‌رسد اشاره‌ای است به این‌که بهره‌گیری از قوای ادراکی انسانی می‌تواند ما را به علم برساند و اگر فقه و فقاهت را غرق در ظنیات کرده‌ایم به خاطر کم حرمتی به این آیه و کم‌توجهی به قوای ادراکی انسانی است. معلوم است که این سمع و بصر بیش از هر چیزی در حوزه علوم تجربی به کار گرفته می‌شوند. اگر به آیات قرآنی توجه کنیم، بیشترین نشانه‌های الهیاتی(آیات) در همین حوزه طبیعی عالم است. بیش از صدها آیه قرآن کریم با دعوت به‌ به‌کارگیری سمع و بصر و عقل و هوش، در دنیای طبیعت، جان‌مایه براهین بزرگ الهیاتی را فراهم آورده است. این آیات نورانی و محکم و عقلانی و جاذبه‌دار را با تأویلات دور، خراب نکنیم. ما در اسلام و فقه آن، مأمور به کشف حقیقتیم نه ساختن حجیت، با کشف حکم ظاهری. در واقع، حجیت اساساً و در درجه نخست برای «علم» است اما اگر حجیت علمی محقق نشد حجیت ظنی هم گاهی در موارد خاص و به‌عنوان حالتی عارضی و غیر اصیل، قابل اعتبار می‌شود. در نتیجه، اگر راهی به‌حکم واقعی نیافتیم در آن صورت می‌توان به گمانه‌های قوی عمل کرد، آن هم نه در هر جایی، بلکه صرفاً در حوزه عمل و تکلیف عملی.

حال درباره هلال ماه، اگر نگاهی به قرآن کریم بیندازیم، ادبیات آن این است: یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّهِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ [البقره:۱۸۹] این آیه بسیار تعیین کننده است. در واقع ما در مسیری بوده‌ایم که در جهت مخالف آیه که بیانگر فلسفه و حکمت اصلی اهله است حرکت کرده‌ایم. آیه، به روشنی بیانگر این امر است که هلال‌های ماه‌های قمری، برای میقات‌ها و توقیت‌های مردم است. دقت کنیم که از واژه الناس استفاده کرده نه مسلمین یا مؤمنین، مسأله هلال‌های امری با اهمیت برای تقویم مردم است. امورات زندگی مردم باید بر اساس توقیت و تقویم قمری صورت بگیرد.

حال باید پرسید که اگر هلال‌های ماه قابل کشف علمی نیستند و نمی‌توان در یک‌ کشور مثلاً در ایران، همه مردم به نظر واحدی برای اصل ولادت یا عدم ولادت، رؤیت و عدم رؤیت ماه برسند، چگونه ممکن است مبنای مواقیت مردم باشد؟ آیا والعیاذ بالله سخن قرآن لغو نمی‌شود؟ آیا قرآن کریم ما را به مبنا قرار دادن امری غیرقابل اثبات دعوت نکرده است؟

جناب آقای متقیان، امسال آیت‌الله سیدصادق روحانی، دفتر آیت‌الله صافی گلپایگانی و بسیاری دیگر روز دوشنبه نماز عید فطر خواندند و روزه را حرام کردند، ولی من و جناب عالی گفتیم نه عالی‌جنابان، امروز اول شوال است و دیروز سی‌ام ماه رمضان بود! آیا با این روش، هلال‌های ماه عامل مبنا قرار گرفتن برای مواقیت و تواقیت مردم است؟ این روش‌های فقهی سنتی ما که مردم را گیج کرده است! متأسفانه جواب شما و جناب آقای خسروپناه و تمام و توضیحات عجیب و غیر قانع کننده آقای فلاح‌زاده برای مردم این جمله است که «ما مأمور به‌واقع نیستیم و مأمور به تکلیف و حکم ظاهری هستیم. هرکسی از مرجع خود تقلید کند!» آن‌وقت آقای ‌هادوی می‌گویند، مسأله هلال ربطی به تقلید ندارد و با تقلید نمی‌شود گفت هلال متولد شده یا نه! به هر حال، این اوضاع آشفته باعث شده که امثال بنده بگویند که مبنای علمی برای تولد هلال را بپذیرید تا از این اوضاع خفت‌بار نجات پیدا کنیم.

در ادامه آیه مسأله حج آمده است، یعنی این تقویم قمری که ما با این روش‌های خود آن را بالکل نابوده کرده‌ایم و همین امر باعث شد بنده یادداشت مفصلی با عنوان «امت بی تقویم» بنویسم، این روش ما حج را هم خراب می‌کند زیرا اصلاً قابل قبول نیست امتی با اختلاف سه روز با هم در ایام قمری حج واحدی برپا کنند! آیه فرمود: قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ [البقره:۱۸۹] خوب شما بفرمایید با این اوضاع چگونه می‌شود حج واحدی داشت؟ پس هم تقویم امت خراب شده و هم حج آنان! این وضع بدتر از این است که فکر کنیم زیرا عملاً شیعیان و اهل سنت بر همین اساس هم هرکدام حج و عید و مناسبت‌های خاص خود را دارند و امت یکه واحده بود حالا باید با این روش‌های عجیب پاره‌پاره شود و ملتی که قرار بود عید واحدی داشته باشند حالا نیمی از خانواده امروز عید فطر دارد و نیم دیگر فردا! آنگاه در مسجد محله هم امروز برای من که در خط نهاد مدیریت مساجد هستم عید است و نماز عید برقرار است اما دیروز که مراجع دیگر عید اعلام کردند مساجد خبری نیست و آنان حق داشتن نمازهای عید در محله‌ها را ندارند! ببینید مسأله ما این است نه علوم مدرن که خوب است یا بد است و مبانی علوم مدرن و فلسفه‌های بنیادین آن‌ها دارای چه آسیب‌هایی است! بله بنده اقلاً ۱۵ سال است درس علم و دین را برای دوره‌های تکمیلی دانشگاه و حوزه می‌گویم و از این موضوع بی‌خبر نیستم، مسأله ما چیز دیگری است. امیدوارم که خدای متعال برای وحدت امت اسلامی و شوکت حکومت دینی و آبرو و اعتبار اندیشه دینی و نجات جوانان از این همه دین‌گریزی و بدبینی به فقه و فقاهت، ما را متنبّه سازد.

پاسخ به نقد دوم

محمد متقیان تبریزی: پاسخ جناب آقای میرزایی (زیدعزه) به نقد حقیر، حاوی نکات ارزشمندی است که زمینه‌ساز تأملاتی‌ می‌گردد. فارغ از اینکه، موافق باشیم یا نباشیم، برخی مطالب طرح شده، می‌توانند بستر گفتگوهای مفیدی قرار بگیرند.

پاسخ ایشان، در چند موضوع دسته‌بندی‌ می‌شود. بنده، در برابر هر موضوعی، نکته‌ای کوتاه عرض می‌کنم تا اطاله کلام صورت نگیرد.

نکته اول: دغدغه ایشان نسبت به پیوست اجتماعی اختلافاتی که در امر رؤیت هلال واقع‌ می‌شود، بسیار مبارک، بلکه به نظر‌ می‌رسد، توجه به تبعات اجتماعی این اختلافات، از امور مهمه است و فقدان چاره‌اندیشی در این زمینه، مشکلات فرهنگی عدیده‌ای را فراهم ساخته است.

نکته دوم: گویا چنین برداشت شده است که بنده در دفاع از آقای خسروپناه (زیدعزه)، نقد مذکور را نگاشته‌ام، لیکن چنین نیست. بلکه بنده، براساس دغدغه‌ای که درباره موضوع «ورود تکنولوژی به ساحت دین» داشته‌ام، یادداشت ایشان را بستر مناسبی برای این تذکر و توجه دیدم و آن نقد را نوشتم. فلذا، موضوع اسلامی سازی علوم طبیعی و تجربی و مبنای آقای خسروپناه، مجال طرح ندارد و بنده نیز وارد فضای معرفت شناسی و طرح چنین موضوع و مسئله‌ای نشدم.

نکته سوم: قصد طرح موضوعات جدید را ندارم، لیکن ضروری است نکته‌ای را مورد توجه قرار دهیم و آن هم «تأکید بر کشف واقع» از منظر شرع مقدس است. در بیان آقای میرزایی، این امر از مسلمات فقهی لحاظ شده است در حالیکه به نظر‌ می‌رسد، این دیدگاه از ناحیه ادله عقلی-کلامی و لفظی، پشتیبانی‌ نمی‌شود و‌ نمی‌توان آن را به‌سادگی اثبات نمود. تفصیل کلام، مقام دیگری را‌ می‌طلبد.

نکته چهارم: نگاه جناب میرزایی و نقد حقیر در حقیقت «تلاقی دو دغدغه» در موضوع استهلال است. دغدغه ایشان در ملاحظه تبعات اجتماعی-فرهنگی آن اختلافات و دغدغه حقیر در ضرورت اتخاذ «رویکرد انتقادی» در مواجهه با پدیده تکنولوژی و عدم تساهل در استفاده از آن. همان‌طور که بنده در انتهای نقد عرض کردم؛ اصلاً بنای بر عزلت و گریز از مواجهه به مدرنیته و تکنولوژی نیست و تنها این نکته را می‌خواهم خاطرنشان سازم که در استفاده از آن نیز باید «منتقدانه» عمل نمود نه «مقلدانه»؛ و اگر چنین نباشد، آسیب‌های فراوانی متوجه فرهنگ اجتماعی و فرهنگ دینی خواهد شد؛ و از همین باب بود که مثال «اجتهاد با هوش مصنوعی» را طرح کردم که؛ متأسفانه با استقبال عاری از دقت برخی اساتید مواجه شده و بدون بررسی جوانب امر و بدون اتخاذ رویکرد انتقادی، از ورود هوش مصنوعی به عرصه فقه و فقاهت حمایت کردند.

همان‌گونه که در دوره‌ای از ادوار حیات جمهوری اسلامی، روش گریز از تکنولوژی برخی از مدعیان، چهره‌ای طالبانی از اسلام و فقه امامیه ارائه نمود، همچنان استقبال بی‌قید و شرط از ورود تکنولوژی به ساحت جامعه و دین، آسیب‌های جبران ناپذیری بر جای‌ می‌گذارد؛ و به نظر، تنها راه همان است که گفته شد: مواجهه انتقادی با تکنولوژی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics