شبکه اجتهاد: غدیر، تعیین علی (ع) برای حاکمیت نبود فقط، بلکه مهمتر آنکه مهندسی نظام اسلامی بود. نظامی که مثل دین و شریعت، با اراده ربوبی خدای متعال تعیین تکلیف میشود. این نظام بعد پیامبر (ص) کنار گذاشته شد. انتخاب مردم در چارچوب ویژگیهای عقلی و اخلاقی و دینی، ساختار ولایت الهی نیست حتی اگر معصومین با آن همراهیهایی کرده باشند. حتما این ساختار از سلطنت و وراثت، معقولتر است. در سلطنت و وراثت هم حتما حاکمی با خصایص بهتر و توانمندتر بهتر از حاکم ظالم و فاسق و فاجر است. اما حتی اگر امام معصوم هم در راس نظام غیر الهی و ولایی قرار بگیرد، و مثل یوسف (ع) یا امام رضایی (بالفرض) حاکم شوند در ساختار سلطنت، یا مثل امیرالمومنین (ع) حاکم شود در ساختار انتخاب مردمی، آن نظام غلط است، غیر عادلانه است. چون ساختار سیاسی غیر از شخص حاکم است. البته باید توجه داشت که ایجاد نظام اسلامی و ولایی نیز به دست یک نفر انجام نمیشود بلکه نیاز به دست و قدرت جامعه دارد.
نظام سیاسی در دوران غیبت، نظام ولایی غدیر است نه نظام سیاسی “انتخاب در چارچوب ویژگیها” که خلفای راشدین بعد پیامبر (ص) بر اساسش حاکم شدند. این دو ولو شباهتهایی با هم دارند، لکن از اساس متفاوتند.
ملاک حکمرانی در ساختار نظام اسلامی، نصب الهی است و انتخاب و تطبیق و تعیین ویژگیها توسط مردم، طریق هستند. لذا حاکم، ولایتش مطلقه است و تقدم حکم او بر دیگر احکام شریعت، خودش شرعیت دارد. او غاصب نیست. تصمیمها در این نظام مقدسند، جان دادن برای آن ارزش است، به خلاف مدلهای دیگر که تقدم احکام بر شریعت، خلاف و بدعت است و بنابر این حتما در دولت شخص غاصب، دولت دیگری وجود دارد، پنهانی، ذیل حکومت ولی الهی و اگر تبعیتی از حاکم رسمی هست به دستور او انجام میشود. مدلی که تا قبل از پیروزی انقلاب هم ادامه داشت.
برخی خیال کردهاند آقای عالی، منظورش این است که شرط تبعیت و اطاعت سیاسی از ولی فقیه، اعتقاد به الهی بودن جایگاه آن است. این افراد، مساله را کلا اشتباه فهمیدهاند. بحث در اطاعت افراد نیست که خلط بین تعبدیات و توصلیات را تذکر دهیم، بلکه بحث در مبنای معماری نظام اسلامی است که به دست جامعه انجام شده. آیا مردم، نظام و ساختار ولایی و الهی را شکل دادهاند یا ساختار بشری صرف. مردم ایران امام خمینی (ره) را به جای محمدرضا نگذاشتند، بلکه ساختار و نظام ولایی را جایگزین ساختار سلطنت کردند.
نظام اسلامی_ بر اساس ولایت الهی_ چه نسبتی با عدالت دارد؟ ایجاد این نظام، اولین و اساسی ترین مصداق عدالت است. در واقع مهندسی فنداسیون جامعه و نظام اراده و حکم_ در کلانترین ساختار خود_ بر محور عدالت، واقع شده است. تنزل عدالت ساختار نظام سیاسی به عدالت و عمل کارگزاران، خطا است، آنانکه به دلیل خطای کارگزاران اصل عادلانه بودن نظام را زیر سوال میبرند، ظلم میکنند. همینطور تنزل مقوله عدالت نیز به معیشت و ملکیت و خارج کردن دایره عدالت از اراده و امر سیاسی، خود، ظلم بزرگی است.