اختصاصی شبکه اجتهاد: پژوهشگر محترم، جناب امیرحسین ترکاشوند اخیراً نظری در باب روزهداری مطرح کرده و بازخوانیای در آیات روزه صورت داده است که بهطور خلاصه بیان میدارد ایام روزهداری جمعاً ۳۶ روز در سال است که بهشکل «سه روز در هر ماه» ادا میشود و این همان معنای عبارت «ایاماً معدودات» در آیۀ ۱۸۴ میباشد که راجع به مدت روزهداری ذکر شده. همچنین این حکم یک واجب تخییریست و بهغیر از سهروز مربوط به ماه رمضان در مابقی ماهها فرد مختار است که مابین روزه گرفتن یا غذا دادن به فقیر یکی را انتخاب کند و این معنای عبارت «یطیقونه» بهکار رفته در آیه است.
اگر آقای ترکاشوند اذعان میداشت که این نظریه ابتکار ایشان است، من منتظر میماندم تا استدلالات ایشان را برای مخالفت با اجماع امت در تفسیر این آیه بشنوم و با دلیلهای مفسران قرآن سبک-سنگین کنم؛ چرا که نظریۀ ابداعی و شاذ را به صرف شاذ بودناش محکوم نمیدانم. اما ایشان بیان داشته که این نظر نویی نیست و مفسران متقدم آن را ذکر کردهاند.
آقای ترکاشوند در شرح معنای «ایاماً معدودات» که بهنظر ایشان حاکی از سه روز در هرماه است و در شرح عبارت «یطیقونه» که به گفتۀ ایشان تخییری بودن وجوب روزه (جز سه روز رمضان) را افاده میکند، از باب مثال به تفسیرهایی ارجاع داده است. اکنون من نیز تنها به متن همان کتابهایی که ایشان نامآورده ارجاع میکنم تا نشان بدهم که هیچیک از تفسیرهای نامبرده نظر ایشان را تأیید نمیکنند و سخنی متفاوت از نظریۀ مطرحشدۀ ایشان بیان میدارند.
توضیح آنکه آنچه این تفسیرها ذکر کردهاند اشاره به یک قول تفسیریست که ادعای وجود یک حکم نَسخیده در صدراسلام را دارد؛ در واقع تمام این قول (که صحت آن نیز محل سؤال است) میگوید که در صدر اسلام حکم روزهداری سه روز از هر ماه بود و این همان معنای «ایاماً معدودات» است که سپس این حکم روزهداری «سهروز در ماه» با وجوب روزۀ ماه رمضان نَسخید (یعنی آنچه مورد نسخ قرار گرفت، همین ایام “سه روز در هر ماه” است.) و روزهداری در ماه رمضان جای این حکم را گرفت و نسخ (طبق این قول) از عبارت «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» در آیۀ بعدی برمیآید. قول مشهور دربارۀ «ایاماً معدودات» نیز همان “کل ماه رمضان” است که نسخ را در این آیات نمیپذیرد. و در باب «یطیقونه» نیزنظرات مختلفی مطرح شده که دراینجا نیز کسانی که تخییر مابین روزهداری و اطعام مسکین را آوردهاند آن را مرتبط با همان حکم نسخشده میدانند. یا آنکه آن را حکم خاص و مرتبط با بیمار و پیر و… میشمارند. اکنون به متن کتابهای مورد اشارۀ ایشان ارجاع خواهم داد:
مجمع البیان:
اختلف فی هذه الأیام على قولین (أحدهما) أنها غیر شهر رمضان و کانت ثلاثه أیام من کل شهر ثم نسخ عن معاذ و عطا و عن ابن عباس و روی ثلاثه أیام من کل شهر و صوم عاشوراء عن قتاده ثم قیل أنه کان تطوعا و قیل بل کان واجبا و اتفق هؤلاء على أن ذلک منسوخ بصوم شهر رمضان و الآخر أن المعنی بالمعدودات شهر رمضان عن ابن عباس و الحسن و اختاره الجبائی و أبو مسلم و علیه أکثر المفسرین قالوا أوجب سبحانه الصوم أولا فأجمله و لم یبین أنها یوم أو یومان أم أکثر ثم بین أنها أیام معلومات و أبهم ثم بینه بقوله «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ اَلْقُرْآنُ» قال القاضی و هذا أولى لأنه إذا أمکن حمله على معنى من غیر إثبات نسخ کان أولى و لأن ما قالوه زیاده لا دلیل علیه. طبرسی، فضل بن حسن. مجمع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت، دار المعرفه. ۱۴۰۸ ق، الطبعه الثانیه. ج۲، ص۴۹۳
و أما المعنی بقوله «اَلَّذِینَ یطِیقُونَهُ» ففیه ثلاثه أقوال (أولها) أنه سائر الناس کما قدمنا ذکره من التخییر و النسخ بعده و هو قول ابن عباس و الشعبی (و ثانیها) أن هذه الرخصه کانت للحوامل و المراضع و الشیخ الفانی ثم نسخ من الآیه الحامل و المرضع و بقی الشیخ الکبیر عن الحسن و عطاء (و ثالثها) أن معناه و على الذین کانوا یطیقونه ثم صاروا بحیث لا یطیقونه و لا نسخ فیه عن السدی. المرجع نفسه، ص ۴۹۳-۴
ثم بین سبحانه وقت الصوم فقال «شَهْرُ رَمَضانَ» أی هذه الأیام المعدودات شهر رمضان أو کتب علیکم شهر رمضان أو شهر رمضان. المرجع نفسه، ص۴۹۶
تفسیر ابو الفتوح رازی:
أَیاماً مَعدُودات ٍ، تحقیر کار میکند بر تو تا ترغیب در کار او بری. (یعنی خداوند از اینجهت ماه رمضان را “ایام معدود” نامید تا بهلحاظ روانی از سنگینی اولیۀ ذهنی آن کاسته شود و این قولی مشهور در بین مفسران است)
ابو الفتوح رازی، حسین بن علی. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن. بهتصحیح محمد جعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح. مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی. ۱۳۷۵، ج۳، ص ۹۴۷
قولی از عبد اللّه عبّاس و عطا و قتاده آن است که: مراد از اینکه ایام سه روز است از هر ماهی، و تقدیر چنین است: کما کتب علی الّذین من قبلکم ایاما معدودات، یعنی آن ایام که پیش وجوب ماه رمضان واجب بود. همان، ص۹۵۶
او سپس نظریهای فقهی از قول نخعی و سدّی و قتاده نقل میکند که عدم وجوب روزه بر مسافر مربوط به مسافریست که در ابتدای ماه رمضان مسافر بوده باشد ولی اگر در ابتدای ماه اقامت کرده باشد و در میانۀ ماه سفرکند باید در سفر هم روزه بگیرد! سپس در نقد این دیدگاه بهروشنی مینویسد:
مذهب درست قول اوّل است و عامّه علما و مفسّران، دلیل [بر] [اشاره] صحّت او از ظاهر قرآن قوله: فَمَن شَهِدَ مِنکُم ُ الشَّهرَ، و اینکه «لام» تعریف عهد است، اشارت به جمله ماه، و ایشان چنان مینمایند که معنی آن است که: من شهد منکم اوّل الشّهر فلیصمه کلّه، و اینکه عدول است از ظاهر. دگر آن که: اگر به اوّل بر او واجب شود، و آخر به عذر سفر او را روزه نشاید گشادن، باید که آن کس که به اوّل ماه تن درست باشد در میانه بیمار شود، او را نیز روزه نشاید گشادن حملا علی المسافر، و اینکه خلاف اجماع است. همان، ص ۹۸۵-۶
گروهی گفتند: اینکه در بدایت شرع بود، چون حق تعالی مکلّفان را تکلیف روزه کرد، ایشان را عادت نبود دشخوارآمد برایشان، حق تعالی در اینکه تکلیف تخییر کرد ایشان را بین الصّیام و الاطعام، گفت: هر کس که خواهد روزه دارد، و هر که نتواند فدیه کند به طعام. آنگه اینکه تخییر منسوخ کرد به تضییق فی قوله تعالی: فَمَن شَهِدَ مِنکُم ُ الشَّهرَ فَلیصُمه ُ، و اینکه قول معاذ جبل است و انس مالک و سلمه اکوع و عبد اللّه عمر و علقمه و عکرمه و شعبی و زهری و نخعی و ضحّاک و یک روایت از عبد اللّه عبّاس، بهری دگر گفتند: آیت خاص ّ است بالشّیخ الکبیر و العجوز الکبیره که اینان باشند که توانند روزه داشتن و لکن دشخوار بود برایشان، حق تعالی ایشان را رخصت داد که روزه بگشایند و به طعام فدیه کنند هر روزی را طعام مسکینی. آنگه اینکه نیز منسوخ کرد بقوله: فَمَن شَهِدَ مِنکُم ُ الشَّهرَ فَلیصُمه ُ، و اینکه قول قتاده و ربیع است و روایت سعید جبیر از عبد اللّه عبّاس. و حسن بصری گفت: مراد به آیت بیمار است که او را تخییر کردند، اگر تواند روزه دارد و اگر نه فدا کند، آنگه منسوخ کرد اینکه حکم را بقوله: فَمَن شَهِدَ مِنکُم ُ الشَّهرَ فَلیصُمه ُ، بر اینکه اقوال آیت منسوخ باشد. امّا قول بعضی دگر و آن سدّی است و سعید بن المسیب و یک روایت از عبد اللّه عبّاس، و روایت از صادق- علیه السّلام- آن است که: آیت منسوخ نیست و حکم بر جای خود است، و آیت مخصوص است بالعاجز عن الصّیام، و آن چند کس اند: مردی پیر است و زنی پیر، و زن آبستن و زن شیر دهنده، و کسی که او را علّت عطاش باشد. آنگه اینان بر دو ضربند: یکی آن که فدا کند و قضا باز دارد دگر آن که فدا کند و قضا باز ندارد، امّا آن که فدا کند و قضا باز دارد، زن آبستن است و زن شیر دهنده، و آن را که او را عطاشی بود که از او زایل شود اینان هر سه در اوقات عذر روزه بگشایند و فدا کنند روزه را به طعام، و چون منع زایل شود قضای روزه باز دارند. و آن که فدا کند و قضا نبود بر او [سه دیگراند] [اشاره]: مرد پیر و زن پیر، و آن را که علّت عطاش باشد و امید بهی نبود در او، اینان فدا کنند و قضا نیست بر اینان برای آن که منع اینان نخواهد شدن، پیر جوان نشود و اینکه علّت چون مأیوس باشد به نشود، اکنون بر اینکه قاعده تا معنی آیت مستقیم شود در او دو وجه [گفتند] [اشاره]: یکی آن که تقدیر «کان» کردند و گفتند تقدیر اینکه است که: «کانوا یطیقونه»، طاقت داشتند، اکنون از آن شده اند که مطیق باشند، [و عرب حذف] [اشاره] «کان» کنند چنان که حق تعالی گفت: وَ اتَّبَعُوا ما تَتلُوا الشَّیاطِین ُ…، و معنی آن است که: ما کانت تتلوا الشّیاطین. دیگر آن است که: [ «لا» تقدیر کردند] [اشاره] و علی الّذین لا یطیقونه، و «لا» نیز بسیار حذف کنند، کما قال تعالی: تَاللّه ِ تَفتَؤُا تَذکُرُ یوسُف َ، ای لا تفتؤ… همان، ص۹۶۴-۶
فقه القرآن:
قوله تعالى وَ عَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیهٌ و معنى الآیه أن الفدیه تلزم مع الإفطار و کأن الله خیر فی ابتداء الأمر بهذه الآیه الناس کلهم بین الصوم و بین الإفطار و الفدیه ثم نسخ ذلک بقوله فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ . و أجمعوا على تناول هذه الآیه لکل من عدا الشیخ الهرم ممن لا یشق علیه الصوم و لم یقم دلیل على أن الشیخ إذا کان الضرر فی هذه الآیه فهو إذا یدخل تحت حکم الآیه الأولى
القطب الراوندی، سعید بن هبه الله. فقه القرآن. قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی العامه. ۱۴۰۵ق، الطبعه الثانیه ج۱، ص ۱۸۳
تفسیر ابنکثیر:
قد کان هذا فی ابتداء الإسلام، یصومون من کل شهر ثلاثه أیام، ثم نسخ ذلک بصوم شهر رمضان کما سیأتی بیانه.
و قد روی أن الصیام کان أولا کما کان علیه الأمم قبلنا من کل شهر ثلاثه أیام عن معاذ و ابن مسعود و ابن عباس و عطاء و قتاده و الضحاک بن مزاحم و زاد:لم یزل هذا مشروعا من زمان نوح إلى أن نسخ اللّه ذلک بصیام شهر رمضان. ابنکثیر، اسماعیل بن عمر. تفسیر القرآن العظیم. بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ق، الطبعه الاولی. ج۱، ص ۳۶۴
تفسیر طبری:
قال:حدثنی عمی,قال:حدثنی أبی,عن أبیه أب جد سعد,عن ابن عباس قوله: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ و کان ثلاثه أیام من کل شهر ثم نسخ ذلک بالذی أنزل من صیام رمضان,فهذا الصوم الأَول من العتمه.
…حدثنا الحسن بن یحیى,قال:أخبرنا عبد الرزاق,قال:أخبرنا معمر,عن قتاده ,قال:قد کتب الله تعالى ذکره على الناس قبل أن ینزل رمضان صوم ثلاثه أیام من کل شهر.و قال آخرون:بل الأَیام الثلاثه التی کان رسول الله صلى الله علیه و سلم یصومها قبل أن یفرض رمضان کان تطوعا صومهن,و إنما عنى الله جل و عز بقوله: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ.. أَیاماً مَعْدُوداتٍ أیام شهر رمضان,لا الأَیام التی کان یصومهن قبل وجوب فرض صوم شهر رمضان.
… أیاما معدودات هی شهر رمضان.و جائز أیضا أن یکون معناه: کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کتب علیکم شهر رمضان. طبری، محمدبن جریر. جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ ق، الطبعه الاولی. ج۲، ص۷۶-۷۷
تفسیر شیخ طوسی:
قال عطا، و قتاده: الأیام المعدودات کانت ثلاثه أیام من کل شهر، ثم نسخ. و کذلک روی عن ابن عباس. و قال ابن أبی لیلى: المعنی به شهر رمضان و إنما کان صیام ثلاثه أیام من کل شهر تطوعاً.
طوسی، محمد بن حسن. التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت، دار احیاء التراث العربی. الطبعه الاولی. ج ۲، ص ۱۱۶
و قوله تعالى: «وَ عَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ»… قال الحسن و أکثر أهل التأویل: إن هذا الحکم کان فی المراضع، و الحوامل، و الشیخ الکبیر، فنسخ من الآیه المراضع، و الحوامل و بقی الشیخ الکبیر. و قال أبو عبد اللّه (ع) ذلک فی الشیخ الکبیر یطعم لکل یوم مسکیناً. منهم من قال: نصف صاع و هم أهل العراق. و قال الشافعی: مد عن کل یوم. و عندنا إن کان قادراً فمدان، و إن لم یقدر إلا على مد أجزاه. و قال السدی: لم ینسخ، و إنما المعنى و على الذین کانوا یطیقونه. المرجع نفسه، ص۱۱۸-۱۱۹
المیزان:
سیاق الآیات الثلاث یدل أولا على أنها جمیعا نازله معا فإن قوله تعالى: أَیاماً مَعْدُوداتٍ، فی أول الآیه الثانیه ظرف متعلق بقوله: اَلصِّیامُ فی الآیه الأولى، و قوله تعالى: شَهْرُ رَمَضانَ، فی الآیه الثالثه إما خبر لمبتدإ محذوف و هو الضمیر الراجع إلى قوله: أَیاماً مَعْدُوداتٍ، و التقدیر هی شهر رمضان أو مبتدأ لخبر محذوف، و التقدیر شهر رمضان
… و سیاق الآیات یدل ثانیا على أن شطرا من الکلام الموضوع فی هذه الآیات الثلاث بمنزله التوطئه و التمهید بالنسبه إلى شطر آخر، أعنی: أن الآیتین الأولیین سرد الکلام فیهما لیکون کالمقدمه التی تساق لتسکین طیش النفوس و الحصول على اطمینانها و استقرارها عن القلق و الاضطراب، إذا کان غرض المتکلم بیان ما لا یؤمن فیه التخلف و التأبی عن القبول، لکون ما یأتی من الحکم أو الخبر ثقیلا شاقا بطبعه على المخاطب. طباطبایی، محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، مؤسسه الآعلمی للمطبوعات. ۱۳۵۲ق، الطبعه الثالثه. ج۲، ص۴-۵
ایشان پس از اشاره به قول نسخ در آیات روزه نقدی قابل تأمل بر آن وارد میآورد که علاقمندان میتوانند در همانجا ص۹ به بعد مطالعه کنند.
حاصل اینکه کسی از مفسران مورد اشارۀ آقای ترکاشوند نگفته روزۀ قرآنی سه روزدر هر ماه است؛ بلکه یکی از قولهایی که این مفسران در تفسیر خود به آنها پرداختهاند آن است که حکم روزه در ابتدای اسلام سه روز در هر ماه بوده و سپس نسخ شده و جای خود را به روزۀ ماه رمضان داده است. بنابراین حتی اگر نقدهای وارده از سوی مرحوم علامه بر این قول تفسیری را نپذیریم و همچنان به آن قائل باشیم، باید دانست که نسخ این عبادت از سوی خود خداوند صورت گرفته است.
نکتۀ دیگر راجع به ادعای تخییر در روزهداریست که مفسرانی که به این ادعا اعتنا کردهاند آن را به حکم قبل از نسخ بازگرداندهاند. تفاوت فقط در موضوع نسخ است که بعضی آن را «روزۀ سهروزه در هر ماه» برشمردهاند و بعضی افرادی خاص مانند زنان باردار و زنان شیرده. پس آنچه مورد استناد آقای ترکاشوند قرار گرفته مؤید نظریۀ ایشان نیست و ما یا باید به انتظار استنادات دقیقتری از کتابهای تفسیری بنشینیم که با دقت بیشتری مورد استفاده قرار بگیرند، یا به انتظار استدلالات درونمتنی محکم که بتواند در مقام معارضه با نظرات مفسران (که احتمالاً شامل همۀ مفسران مسلمان میشود) با قوت به پیش بیاید و نظرات آنان و روایاتی که روزه را سیروز برشمردهاند ابطال کند.
دو توصیه
اول: درست است که علوم شرعی مانند فقه و تفسیر نیز مثل هر علم دیگری میباید دائماً ترقیپذیر باشند، و قاعدهها و ضابطههای آنها حکم وحی ندارد، اما ارائۀ نظریۀ نوین در این معارف، اگر قاعدهها و اصول متقنتری از آنچه متقدمان آوردهاند به همراه نیاورد، لااقل باید مبتنی بر همان اصول باشد؛ زیرا طبیعیست که اگر بدون ارائۀ اصولی متقنتر از آنچه متقدمان رحمه الله علیهم آوردهاند، از همین اصول موجود هم دست بکشیم، اعتبار رأی برگزیدۀمان محل تردید جدی خواهد بود.
و نیز اینکه مخالفت با اجماع -حتا اجماع امت- در نفس خود جرم نیست؛ اما شاخص اجماع لااقل از اینجهت باید مورد توجه قرار گیرد که احتیاط علمی را -که شرط لازم برای تحقیق عالمانه است- در فرد برانگیزد و اگر فرد با دقت و تأنی در عمدهٔ دلیلهای اهل اجماع، همچنان مخالف با آن باقی ماند، به نحو کافی و مبسوط بر چرایی تفاوت و ترجیح استنباط خود بر استنباط اهل اجماع استدلال بیاورد.
دوم: بهنظر میرسد عمدهٔ دلیل جذابیت نظریهٔ «روزههای سهروزه» مشکلات قابلتوجهی باشد که از قِبل مشقتهای یکماه روزه -خاصه در فصل گرما- برای افراد کمبنیه پدید میآید و فرد را علاقمند به بازنگری در این حکم فقهی مینماید. بازنگری در فقه در نفس خود امری مبارک است، اما هر آنچه حاجت به بازنگری دارد لزوماً در فقه نیست؛ گاهی اشکال عمده در عرف قشر مذهبیست و به باور من این مسئله نیز مصداقی از آن است. یعنی اگرچه ممکن است در فرایند بازنگری روزهداری مسلمانان، خلأهایی فقهی نیز وجود داشته باشد و تحقیق عالمانهٔ فقهی بطلبد، اما تصور میکنم اشکال عمده از ناحیهٔ نگاه سختگیرانهٔ عوام متشرع به روزه است که تصور میکنند به قیمتهایی گزاف و تحمل صدمههایی جبرانناپذیر باید روزهٔشان را پاس بدارند. در حالیکه خود فقیهان برای روزه نگرفتن فرد صرف خوف ضرر را که منشأ عقلایی دارد کافی میدانند و حتا بعضی حکم حرمت را بر روزهٔ چنین فردی جاری کردهاند. حتا بعضی تصریح کردهاند که اگر پزشک هم مانعی بر روزه نبیند و خود فرد همچنان بر خوفی که منشأ عقلایی دارد بماند، روزه از وی ساقط است.
بنابراین بهگمان من باید دامنهٔ بازنگری را وسیعتر گرفت و عاملهای مختلف فرهنگ را در نظر داشت تا با ریشهیابی صحیح از مشکلات، راهحلی کارآمد یافت.