قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / نقد تحلیل احمد قابل از واقعه عاشوراء/ حسن انصاری
نقد تحليل احمد قابل از واقعه عاشوراء/ حسن انصاری

یادداشت؛

نقد تحلیل احمد قابل از واقعه عاشوراء/ حسن انصاری

شبکه اجتهاد: از مرحوم احمد قابل یک فایل ویدئویی هست که در آن تحلیل تازه‌ای از واقعه عاشوراء به دست می‌دهد. بن مایه آن تحلیل نادرست که از سوی برخی دیگر از نمایندگان روشنفکری دینی هم در این سال‌ها مطرح شده به روایتی برمی‌گردد که ساخته و پرداخته جناح اموی در میان محدثان است.

از مطالب نادرستی که بسیار در این سال‌ها در تحلیل واقعه عاشوراء و قیام سید الشهدا (ع) به آن استناد می‌شود این است که گفته می‌شود حضرت به عمر بن سعد پیشنهاد داد که بگذارند به جای بیعت با عبید الله بن زیاد یکی از این سه کار را انجام دهد:

اختاروا منی خصالا ثلاثا: إما أن أرجع إِلَى المکان الَّذِی أقبلت مِنْهُ، وإما أن أضع یدی فِی ید یَزِید بن مُعَاوِیَه فیرى فِیمَا بینی وبینه رأیه، وإما أن تسیرونی إِلَى أی ثغر من ثغور الْمُسْلِمِینَ شئتم، فأکون رجلا من أهله، لی مَا لَهُمْ وعلی مَا عَلَیْهِم.

این روایت را ابومخنف با این سند نقل کرده: قَالَ أَبُو مخنف: وأما مَا حَدَّثَنَا بِهِ الْمُجَالِدُ بن سَعِیدٍ والصقعب بن زهیر الأَزْدِیّ وغیرهما من المحدثین، فهو مَا عَلَیْهِ جماعه المحدثین، قَالُوا: إنه قَالَ:.. (نک: تاریخ الطبری، ۵/۴۱۳).

ابومخنف نسبت به این روایت تردید دارد و می‌گوید این روایت جماعت محدثان است. یعنی منعکس کننده گرایش “اهل جماعت” که گرایش عمومی آنان این بود که تا جایی که ممکن است حادثه عاشوراء و قتل امام حسین (ع) را به پلیدی ابن زیاد تقلیل دهند و دامن خلافت را از ننگ کشتن پسر دختر پیامبر (ص) پاک کنند. آنان در واقع با نقل روایات “فتنه” مخالف بودند و می‌گفتند باید امر صحابه و خلفاء را به خدا سپرد و در نزاع های پیشین مجادله نکرد و حتی آنها را نقل نکرد. در این دیدگاه بهتر بود امام حسین(ع) چنین پیشنهادی به عمر سعد می‌داد تا دامن یزید از جنایت قتل پسر دختر پیامبر پاک شود.

جالب این است که ابو مخنف چند سطر پایین‌تر در دنباله روایتی را از همان راویان نقل می‌کند که در پی ارائه این پیشنهادات عمر سعد نامه‌ای به ابن زیاد نوشت و پیشنهادات را مطرح کرد و اتفاقا ابن زیاد هم قبول کرد منتهی در واقع در نهایت این شمر بن ذی الجوشن بود که رأی او را تغییر داد. در واقع همه گناه واقعه عظیم عاشوراء با تبلیغات دستگاه رسانه‌ای امویان بر دوش شمر می‌افتد. ملاحظه کنید:

قَالَ أَبُو مخنف: حَدَّثَنِی الْمُجَالِد بن سَعِید الهمدانی والصقعب بن زهیر، أنهما کانا التقیا مرارا ثلاثا أو أربعا، حُسَیْن وعمر بن سَعْدٍ، قَالَ: فکتب عمر ابن سَعْد إِلَى عُبَیْد اللَّهِ بن زیاد: أَمَّا بَعْدُ، فإن اللَّه قَدْ أطفأ النائره، وجمع الکلمه، وأصلح أمر الأمه، هَذَا حُسَیْن قَدْ أعطانی أن یرجع إِلَى المکان الَّذِی مِنْهُ أتى، أو أن نسیره إِلَى أی ثغر من ثغور الْمُسْلِمِینَ شئنا، فیکون رجلا مِنَ الْمُسْلِمِینَ لَهُ مَا لَهُمْ، وعلیه مَا عَلَیْهِم، أو أن یأتی یَزِید أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ فیضع یده فِی یده، فیرى فِیمَا بینه وبینه رأیه، وفی هَذَا لکم رضا، وللأمه صلاح قَالَ: فلما قرأ عُبَیْد اللَّهِ الکتاب قَالَ: هَذَا کتاب رجل ناصح لأمیره، مشفق عَلَى قومه، نعم قَدْ قبلت قَالَ: فقام إِلَیْهِ شمر بن ذی الجوشن، فَقَالَ: أتقبل هَذَا مِنْهُ وَقَدْ نزل بأرضک إِلَى جنبک! وَاللَّهِ لَئِنْ رحل من بلدک، ولم یضع یده فِی یدک، لیکونن أولى بالقوه والعزه ولتکونن أولى بالضعف والعجز، فلا تعطه هَذِهِ المنزله فإنها من الوهن، ولکن لینزل عَلَى حکمک هُوَ وأَصْحَابه، فإن عاقبت فأنت ولی العقوبه، وإن غفرت کَانَ ذَلِکَ لک، وَاللَّهِ لقد بلغنی أن حسینا وعمر بن سَعْد یجلسان بین العسکرین فیتحدثان عامه اللیل، فَقَالَ لَهُ ابن زیاد: نعم مَا رأیت! الرأی رأیک (طبری، ۵/ ۴۱۴). جالب این است که بلاذری در انساب الأشراف هم همین خط را دنبال کرده (نک: ۳/۱۸۲).

اما ابومخنف در دنباله نقل می‌کند که بنابر روایتی دیگر مطلقا چنین پیشنهاداتی از سوی سید الشهداء داده نشد. به روایت توجه کنید:

قَالَ أَبُو مخنف: فأما عبد الرَّحْمَن بن جندب فَحَدَّثَنِی عن عقبه بن سمعان قَالَ: صحبت حسینا فخرجت مَعَهُ مِنَ الْمَدِینَهِ إِلَى مکه، ومن مکه إِلَى العراق، ولم أفارقه حَتَّى قتل، ولیس من مخاطبته الناس کلمه بِالْمَدِینَهِ وَلا بمکه وَلا فِی الطریق وَلا بِالْعِرَاقِ وَلا فِی عسکر إِلَى یوم مقتله إلا وَقَدْ سمعتها أَلا وَاللَّهِ مَا أعطاهم مَا یتذاکر الناس وما یزعمون، من أن یضع یده فِی ید یَزِید بن مُعَاوِیَه، وَلا أن یسیروه إِلَى ثغر من ثغور الْمُسْلِمِینَ، ولکنه قَالَ: دعونی فلأذهب فِی هَذِهِ الأرض العریضه حَتَّى ننظر مَا یصیر أمر الناس (همو، همان، ۵/ ۴۱۳ تا ۴۱۴).

در واقع حضرت با پافشاری بر موضع خود در عدم بیعت با یزید در عین حال می‌کوشید از مواجهه خونین با لشکر ابن زیاد تا جای ممکن اجتناب کند. پیشنهاد مشخص حضرت این بود که بگذارند فرصتی داده شود تا بدون مواجهه خونین در این مرحله روند حوادث در مورد “امر الناس” شکل طبیعی خود را پی گیرد. امر در اینجا معنای حکومت می‌دهد. در واقع حضرت می‌خواست بدون آنکه مواجهه‌ای صورت گیرد این فرصت داده شود که از یک سو حضرت بپذیرد در آن موقعیت زمانی خاص از رفتن به کوفه که به معنای سقوط پایگاه یزید در عراق بود صرف نظر کند و در مقابل دستگاه خلافت هم از او درخواست بیعت نکند تا درباره امر حکومت بعدا بحث و تبادل نظر صورت گیرد و تصمیم عراق در برابر شام روشن شود. روشن بود که این روند در نهایت به معنای سقوط خلافت یزید و شکست طرح دستگاه خلافت شام بود.

روایت پیشنهادات سه گانه را اخباریان و محدثان مرجی مذهب جای دیگری با شباهتی شگفت انگیز استفاده کرده بودند؛ در مورد ماجرای خونخواهی اصحاب جمل. آنجا هم اصرار بر این بود که طرفین جنگ جمل را به نحوی در عین حال که تطهیر می‌کنند راه نجات را عدم همراهی با هر دو طرف جنگ قلم بزنند.

وحدثنی عَمْرو بْن مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ بن إدریس بن حصین، عن عمر بن جاوان : عَن الأحنف أن طَلْحَهَ وَالزُّبَیْر دعواه إِلَى الطلب بدم عُثْمَان، فَقَالَ: لا أقاتل ابْن عمّ رسول الله ومن أمر تمانی ببیعته، وَلا أقاتل أَیْضًا طائفه فِیهَا أم الْمُؤْمِنِینَ وحواری رَسُول اللَّهِ، ولکن اختاروا منی إحدى ثلاث: إما أن تفتحوا لی الجسر فألحق بأرض الأعاجم، أَوْ بِمَکَّهَ، أَوْ أعبر فأکون قریبا. فأتمروا فرأوا أن یکون بالقرب وَقَالُوا: نطأ صماخه. فاعتزل بالجلحا (ء) من الْبَصْرَهِ عَلَى فرسخین، واعتزل مَعَهُ سته آلاف (انساب بلاذری، ۲/ ۲۳۲).

شریف مرتضی در تنزیه الأنبیاء در مقام بحثی جدلی به روایت پیشنهاد سه گانه که راویان اموی نقل می‌کردند استناد می‌کند اما از سیاق بحث او معلوم است که خود او به آن باور ندارد و فقط استفاده‌ای جدلی از آن می‌کند.

حقیقت این است که حضرت ابا عبد الله (ع) از زمانی که از بیعت با یزید در مدینه تن زد تا روز عاشوراء قدمی از آنچه در پی آن بود عقب نشینی نکرد. او در واقع در دنباله حرکت هوشمندانه سیاسی خود با ذکر پیشنهاد یگانه‌ای که بالا در روایت دوم ابو مخنف دیدیم سعی کرد تا جایی که ممکن است زمینه‌ای را فراهم کند تا حرکت اعتراضی او در مقابل دستگاه یزید جنبه عمومی‌تری بگیرد و به صورت اعتراض مردمی و جنبشی فراگیر تبدیل شود. با این وصف رفتار جنایتکارانه امویان در روز عاشوراء و شدت قساوت آنان در نهایت موجب شد که با شهادت حضرت پیام عاشوراء در شکل بسیار وسیع‌تری در سرتاسر جهان اسلام آن روز منعکس شود و مشروعیت دستگاه معاویه و خلافت فاسد اموی از بین برود.

۳ دیدگاه

  1. اصلا پاسخی به احمد قابل نداده است.

  2. بیان آقای انصاری چه ارتباطی به نظر مرحوم قابل دارد.
    اساسا نظر مرحوم قابل و استدلال ایشان این نیست که مورد اشکال قرار گرفته است.

  3. مرد حسابی شبهه رو خوب کاشتی با اسناد و روایات اونوقت تهش با یک جمله صد من ی غاز جمع بندی کردی.
    اگر توان پاسخ نداری بی خود میکنی که شبهه را بیان میکنی و تو پلتفرمها پخش میکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics