شبکه اجتهاد: معمولاً ایام فاطمیه که میشود از طرف برخی از آقایان اهل تسنن، مطالبی بیان میشود و تقریباً محور همه آنها این است که آنچه که شیعیان در ایام فاطمیه بیان میکنند و حتی یک روز را تعطیل عمومی اعلام میکنند و از واژه «شهادت» حضرت زهرا استفاده میکنند و بالطبع مطالبی در این زمینه بیان میشود، اینها درست نیست. از جمله امسال در تاریخ ۲۶ دی ماه ۹۹ (طبق آنچه که در اخبار و خبرگزاریها نقل شده)، امام جمعه خاش مطلبی را در همین زمینه مطرح کرده و بیان میکند که: «حضرت زهرا، شش ماه بعد از رحلت رسول خدا مریض شدند و فوت کردند. هنگام نماز بر جنازه ایشان نیز، حضرت علی به خلیفه اول فرمودند که تو به عنوان خلیفه رسول خدا باید بر جنازه حضرت زهرا نماز بخوانی و با وجود خلیفه کسی دیگر بر جنازه نماز نمیخواند! ابوبکر به حضرت علی گفت: خیر، شما خودت بر جنازه نماز بخوان و در نهایت حضرت علی نماز را خواندند!». امام جمعه خاش سپس به قضایا و اخبار شهادت حضرت زهرا (س) در میان شیعیان اشاره و اعلام میکند که اینها واقعیت و حقیقت ندارد. وی همچنین به زعم خود بر یک دلیل عقلی هم تمسک میکند که: مگر میشود، همسر ِکسی مانند علی ابن ابیطالب را بزنند و آن اتفاقات بیافتد و حضرت علی سکوت کند! این با غیرت عربی و غیرت علی ابن ابیطالب سازگاری ندارد!».
طبیعتاً حاصل این سخن این است که آنچه در متون شیعه آمده واقعیت نداشته و نارواست!
نکات مقدماتی
در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:
نکته اول: عمومیت مخاطب این بیانات: ما فرض میکنیم که گوینده این سخن، درس خوانده و عالم است و کتابها را دیده است. به هر حال وقتی کسی امامت جمعه را عهدهدار است، برای خویش تعیّنی قائل است! منتهی مخاطب کلام بنده فقط امام جمعه خاش نیست، بلکه تمام علاقمندان و اهل تسنن هستند که مذهبشان را دوست دارند و نمیخواهند این مذهب مورد، سؤال قرار گیرد.
نکته دوم: اذعان به اهمیت و اعتقاد به مسئله همگرایی اسلامی: ما به شدت به همگرایی شیعیان و اهل تسنن و همه مذاهب اسلامی، قائل بوده و به آن معتقد هستیم؛ خصوصاً همگرایی شیعیان و اهل تسنن و مذاهب اسلامی در ایران؛ و کسی نمیتواند بنده را متهم به تفرقه افکنی کرده و ادعا کند که در جهت غیر همگرایی قدمی برداشتهام، چه اینکه آثار و صحبتهای بنده در دسترس است و افراد میتوانند مراجعه و ملاحظه کنند.
خدا را شکر در ایران، ما در زمینه مناسبات شیعیان و اهل تسنن مشکلی نداریم، نه شیعیان با برادران اهل تسنن مشکلی دارند و نه اهل تسنن با شیعیان.
جالب است که بدانید بعضی از بستگان نزدیک ما، وقتی برای تبلیغ به جنوب کشور میروند، میزبانشان، خانوادههای سنی هستند و آنها نیز وقتی قم میآیند بر همان بستگان ما وارد میشوند. چنین ارتباطی بین شیعیان و اهل تسنن وجود دارد.
لکن متاسفانه و سوگمندانه، چند سالی است که صداهای نامیمونی از زاهدان، ترکمن صحرا، خاش و… بلند است که به زعم ما، این صدا نه به نفع شیعه است و نه به نفع اهل تسنن و همچنین به نفع اسلام، انقلاب و ایران هم نیست.
نکته سوم: لزوم روشنگری در زمینه حقایق و وقایع صدر اسلام: گاهی ما احساس میکنیم اگر برخی مطالب را نگوییم –ولو که گفتنش برایمان سخت است- انسان احساس میکند که داریم بدهکار میشویم! و آرام آرام تاریخ در حال تحریف است و عنقریب است که گفته شود شیعه ۱۴۰۰ سال است که دروغ میگوید! و اینجاست که دیگر سکوت جایز نیست؛ البته با اعتقاد به اینکه نباید زخمی زد و قدمی در راستای نفاق و شقاق برداشت.
لزوم خودداری از ادعاهای واهی در عصر اطلاعات
اینکه شما میگویید هیچ مسئله بین حضرت زهرا (س) و دیگران نبوده و حضرت بر اثر بیماری، شش ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفته است، اگر کسی جوانان، دانشجویان و طلاب شما را به معتبرترین منابع کتب شما، مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم و … ارجاع دهد که همین مطالب را گزارش کردهاند و ایشان همین مطالب را در منابع اصیل اهل تسنن ملاحظه کنند، آن وقت نتیجه این ادعای واهی شما چه میشود؟ آیا نسبت به دین، نسبت به مذهب اهل تسنن و بزرگان شما و خود شما به عنوان امام جمعه چه دیدگاه و نگاهی پیدا میکنند؟ و آیا اعتقادشان به تمام ریشسفیدانتان، از آنها سلب نمیشود؟
امروز، روزی نیست که بتوان چیزی را پنهان کرد! الان هر مطلبی که گفته شود، با یک جستجوی ساده قابل ردیابی است!
وقایع شهادت حضرت زهرا (س) در منابع اصیل اهل تسنن
وقایع مورد اشاره پیرامون شهادت حضرت زهرا (س) و اختلاف آن حضرت با برخی، در منابع اصیل شما ذکر شده که با یک جستجوی ساده قابل ردیابی است. به عنوان نمونه به موارد ذیل توجه بفرمائید:
۱- جناب بخاری در چندین موضع از صحیح بخاری، نقل میکند که حضرت زهرا، از دنیا رفت: فَغَضِبَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ؛ به خاطر قضایی که بعد از رحلت پیامبر اکرم گذشته بود، فوت کرد و کلامی با خلیفه اول صحبت نکرد و فوت کرد (صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۱۲۶، ح۲۹۲۶؛ همچنین: ج ۴، ص ۱۵۴۹، ح۳۹۹۸؛ ج ۶، ص ۲۴۷۴، ح۶۳۴۶ و… [تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷].
۲- جناب مسلم در صحیح مسلم و همچنین بخاری در صحیح بخاری نقل میکنند که: «فابا ابوبکر ان یدفع الی فاطمه شیئاً منها (از فدک و انفال چیزی به حضرت زهرا نداد) «فوجدت فاطمه على ابى بکر فى ذلک فهجرته فلم تکلّمه حتّى توفّیت. فلما توفیت دفنها زوجها على لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر و صلى علیها (صحیح مسلم، ج۳ ص ۱۳۸۰، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی]؛ و…
اگر جوانان و طلاب اهل تسنن از شما بپرسند که این گزارشها در منابع معتبر ما، چیست؟ و منبع و سند ادعاهای شما کجاست؟ چه جوابی دارید که به ایشان بدهید؟ آیا میخواهید بگویید منبع ادعاهایتان، صدور العلماست؟!
تبیین استراتژی برخی از بزرگان اهل تسنن پیرامون حرمت تحلیل تاریخ صدر اسلام
جناب امام جمعه خاش! اسلاف شما خوب فهمیده بودند که بگویند تحلیل تاریخ صدر اسلام حرام است. به عنوان مثال کتابی است درباره دیدگاه اهل تسنن در مورد اصحاب از آقای محمد بن عبدالله الوُهَیبی. این کتاب را در عربستان خودشان به ما دادند و الان ترجمه شده است. وی در این کتاب در صفحه ۴۴-۴۵ مینویسد: واجب است که از تطبیق تاریخ بر تاریخ صحابه پرهیز نماییم». وی پیشتر به منهجی از غربیها در تحلیل عقلی اشاره کرده و سپس این مطلب را بیان میکند و در مقام استدلال میگوید: چون این کار، جز زنده کردن سبّ و دشنامهای قبلی نیست!
سؤال از آقای وُهَیبی این است که: آیا تحلیل تاریخ مساوی با سب و دشنام است؟ اگر مساوی است، چرا؟ این را از شما قبول نمیکنند که بگویید تحلیل تاریخی نکنید.
در هر صورت مطلب و منظور ایشان روشن است که چرا نباید این قطعه از تاریخ اسلام را تحلیل عقلی کرد! چون در صورت تحلیل، باید پاسخگوی این وقایع باشند و لذا این کار را ممنوع کردند! و الا اینکه گفته شود چرا حضرت علی (ع) سکوت کرد و این سکوت با غیرت عربی و علوی در تضاد است! خوب روشن است که اگر مصلحت اسلام و حفظ دین متوقف بر سکوت باشد، باید سکوت کرد.
لزوم خودداری از تحریف، خصوصاً توسط عالمان
آقایان! بسیار خوب است که از اخلاق، معاد و شریعت و از حلال و حرام سخن بگویید و این جور مسائل را رها کنید. اینها به سود هیچکس نیست و این یک بازی باخت- باخت است!
عالمان دین وظیفه هدایت دارند! آقایانی که گاهی حرفهایی میزنید که نباید زده شود، آیه «مِنَ الَّذِینَهادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (نساء: ۴۶)، آیه «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ» (مائده: ۱۳)، آیه «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ» (مائده: ۴۱)، آیه «وَ قَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ» (بقره: ۷۵) فقط مربوط به اهل تورات و علمای یهود است و ربطی به علمای شیعه و اهل تسنن ندارد؟! آیا ما استثناء شدهایم؟ یعنی تحریف تاریخ، تحریف حقایق، تحریف کتاب و… برای آنها مذموم است و برای ما واجب است؟ یا آیه در مورد خاص نازل شده و مفادش عام است؟!
به هر حال امیداورم این صدا پخش شده و به گوش آقایان برسد.
میدانید! این مطالب گفته میشود، گاهی از این طرف افرادی عکس العمل خوبی نشان نمیدهند که گاهی مورد تایید عالمان شیعه هم نیست و لذا نمیخواهم بگویم آنچه گفته میشود صحیح است، اما آنچه صحیح است را نباید انکار کرد!
پیشنهاد ارائه دیدگاه در کرسیهای نظریه پردازی
ما در کشور کرسیهای نظریه پردازی داریم و بنده مسئول کرسی نظریه پردازی علوم نقلی هستم. در کرسیها جای این بحثهاست. امام جمعه خاش، به جای اینکه این مباحث را در قالب سخنرانی و برای عوام بیان کند، باید بیاید در یک جمع علمی و بگوید من چنین نظر علمی ای دارم و ما ناقدان و داورانی را از خود اهل تسنن میگذاریم، منتهی با سند و مدرک، بحث شود و اگر ایشان توانست نظرش را ثابت کند، خیلی رسمی آن را پخش خواهیم کرد، اما اگر دید کلامش ناپخته و روی هواست، دیگر تکرار نخواهد کرد.
این پیشنهاد را مشخصا بنده عرض میکنم. کرسیها، مسئولان، مکانش و دبیرخانهاش معلوم است و اگر لازم شد، ما آمادگی داریم که در محضر آقایان باشیم.
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین
باسلام
۱. اول اینکه نه تنها واقعه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مستندا به منابع خود اهل تسنن واقعیت دارد؛ بلکه واقع شهادت نبی اکرم (ص) نیز صحیح بوده ولی متأسفانه بنا بر مصلحت اندیشی های نادرست در تقویم از لفظ شهادت استفاده نمی شود!
۲. اما در انتقاد به جناب آقای علیدوستی باید عرض کنم که شما بزرگوار نیز آنقدر تسلط به منابع ندارید؛ اگر داشتید می دانستید که بین «سکوت» و «دست نبردن به شمشیر» تفاوت از زمین تا آسمان است و نمی گفتید که امیرالمومنین علیهالسلام بخاطر حفظ اسلام سکوت کرده اند! زیرا، درست است که امیرالمومنین علیهالسلام با غاصبان ولایت نجنگیدند و دست به شمشیر نبردند اما هرگز نسبت به بیان حقایق «سکوت» نکردند؛ حتی زمان هجوم به درب منزل، پس از مجروح نمودن حضرت فاطمه زهرا (س) امیرالمومنین فوراً بیرون آمدن و مهاجم را از گریبان گرفته بلند کرده و به شدت بر زمین کوبیده وقتی خواسته اند که دست به شمشیرش ببرند به یاد توصیه پیامبر اکرم (ص) افتادند و منصرف شده اند. ( سفارشی که پیامبر اکرم در زمان حیاتش خطاب به امیرالمومنین فرموده بودند که بعد از من حق حکومت از شما غصب می شود و مورد ظلم قرار می گیرید و … که باید صبر پیشه کنی چون توان جنگیدن برای شما وجود نخواهد داشت ) وگرنه هر عاقلی می فهمد که اگر این توصیه نبود امیرالمومنین علیهالسلام در چنان وضعیتی با خصوصیاتی که داشتند بعد از اینکه مهاجم را بر زمین کوبیده از وسط دو شقش می کرد. بنابراین، در آن شرایط، بله بخاطر نداشتن یار و یاور نجنگیدند اما در تمام آن بیست و چند سال همانطوریکه در نهجالبلاغه، زیارات و سایر منابع روایی فراوان نقل شده است، به کرات و صریحا غصب حق خود و ظلم ظالمین را بیان فرمودهاند و متذکر شده اند؛ این یعنی سکوت نکرده اند. با این وجود متأسفانه چند سالی است که در سخنرانی ها و نوشته ها افرادی از علمای شیعه بعلت بی اطلاعی و یا عدم دقت در معانی الفاظ خود به اشتباه بیان می دارند که امیرالمومنین علیهالسلام بخاطر حفظ اسلام سکوت کرده اند! درحالیکه عرض کردم هرگز سکوت نکرده اند آن حضرت تنها از جنگیدن و شمشیر کشیدن خودداری کرده اند نه اینکه هیچ واکنشی یا ضرب و شتمی نسبت به فرد مهاجم نشان نداده باشند یا در خصوص حقانیت خود سکوت کرده باشند؛ دلیل نجنگیدن و شمشیر کشی آن حضرت نیز کاملاً واضح و آشکار است.