آیتالله وحید شخصاً در جلسه درس روز ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ تأکید کردند: «آقایان باید بدانند تقریر این مباحث، مطلقاً آنچه به ما نسبت داده میشود در مطالب، در دروس، اگر مهر و امضای ما نباشد، اصلاً اعتبار ندارد و هر کس آثار ما را چاپ کند بدون اجازه ما، در درس فدک، در درس فقه، از فسّاق قطعی است. این هم حکم شرعیاش».
شبکه اجتهاد: سال گذشته کتابی در نجف با نام «امالی الوحید؛ لما فی اصول الفقه من جدید» در ۸۴۰ صفحه از سوی انتشارات «دار المهذب» منتشر شد که تقریرات دوره دوم درس خارج اصول فقه آیتالله وحید خراسانی بود. این دوره از سال ۱۳۶۹ در مسجد اعظم قم آغاز شد و آنگونه که شیخ محمدرضا انصاری قمی؛ نویسنده «امالی الوحید» نوشته است، این تقریرات قرار است به ده جلد برسد.
شیخ محمدرضا انصاری قمی، نویسنده ۵۸ ساله این کتاب که از خاندان مشهور حوزوی «انصاری قمی» است، هشت سال پیش نیز کتاب «العقد النضید؛ المستفاد من دروس الشیخ الوحید» را در قم منتشر کرده بود که تقریرات درس خارج فقه آیتالله وحید در بحث معاملات بود.
چند ماه پس از انتشار «العقد النضید» دفتر آیتالله وحید در اواخر بهمن ۱۳۸۷ بدون اشاره به کتاب خاصی اعلام کرد: «هر کتاب و جزوهای با عناوین مذکوره [تقریرات] که به تأیید معظمله نرسیده باشد، معتبر نبوده و بیانگر انظار ایشان نمیباشد».
ظرف چند ماه اخیر نیز که کتاب «امالی الوحید» در نجف منتشر شده و به قم نیز رسیده بود، آیتالله وحید شخصاً در جلسه درس روز ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ تأکید کردند: «آقایان باید بدانند تقریر این مباحث، مطلقاً آنچه به ما نسبت داده میشود در مطالب، در دروس، اگر مهر و امضای ما نباشد، اصلاً اعتبار ندارد و هر کس آثار ما را چاپ کند بدون اجازه ما، در درس فدک، در درس فقه، از فسّاق قطعی است. این هم حکم شرعیاش».
با این حال آقای انصاری قمی تنها کسی نیست که اقدام به انتشار یادداشتها یا همان تقریرات خود از درس استادش آیتالله وحید خراسانی کرده است. در شماره پیشین تقریرات ضمن گفتوگو با آیتالله سید علی میلانی اشاره شد که وی مهمترین تقریرنویس درس آیتالله وحید بوده و در کتاب «تحقیقالاصول» به آرای اصولی استادش پرداخته است. همچنین برخی دیگر از شاگردان ایشان طی سالهای اخیر از طریق اینترنت به نشر تقریرات درس ایشان پرداختهاند که از جمله در سایت مرکز فقهی امام محمدباقر(ع) میتوان برخی از تقریرات پراکنده را مشاهده کرد. علاوه بر این، روحانیونی چون سید عباس قائممقامی (رییس پیشین مرکز اسلامیهامبورگ) و سید محمدعلی جاوید (از سیاستمداران و دولتمردان شیعه افغان) تقریرات درس آیتالله وحید را نوشته، ولی منتشر نکردهاند.
تقریرات به مثابه یک سنت
سنت تقریرنویسی در حوزههای علمیه، شکل متحول شده سنت املانویسی است که کتب معروف به «امالی» را در تاریخ فرهنگ اسلامی خلق کرده بود. دکتر فرامرز رفیعپور از جامعهشناسان مطرح ایرانی در کتاب نسبتاً جنجالی «توسعه و تضاد» گزارشی از درس خارج آیتالله وحید و تقریرنویسان ایشان آورده است. وی در نخستین روزهای پس از درگذشت مرحوم آیتالله اراکی (آذر ۱۳۷۳) در دروس خارج حضرات آیات عظام وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی شرکت کرده است؛ همان روزهایی که این دو مرجع به همراه پنج فقیه دیگر به عنوان مراجع مورد تأیید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به مردم معرفی شده بودند.
وی نوشته است: «روز دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۷۳ ساعت ۸ صبح این فرصت را یافتم که برای مدتی کوتاه به مسجد اعظم قم در محل درس آقای آیتالله وحید خراسانی بروم. در سرمای زودرس و چند درجه زیر صفر آن روز در آن ساعت صبحگاهی، در مکانی در حدود ۳۵ در ۳۵ متر (= ۱۲۲۵ متر مربع) امکان یافتن جایی برای نشستن دو زانو بر روی زمین نبود. در هر متر مربعی باید کم و بیش دو نفر نشسته بوده باشند. یعنی جمعیتی در حدود ۲۵۰۰ نفر در آن ساعت صبحگاهی و در آن سرما. همین صحنه را در سفرهای بعدی در درس بقیه اساتید حوزه مشاهده کردم. چنین صحنهای را در تمام دوره فعالیتم چه در دوران دانشجویی در آلمان، سوئد و انگلستان و چه در زمان استادی در آلمان، آمریکا و ایران ندیده بودم و این نشانهی انگیزه بسیار قوی طلاب بود».
این استاد برجسته جامعهشناسی آنگاه به گروهی از طلاب حاضر در دروس اشاره میکند که در عرف رایج حوزه، به آنها اصطلاحاً «اصحابالجدار» میگویند. رفیع پور درباره اینها گفته است: «برخی دیگران را نگاه میکردند و توجه چندانی به مطالب نداشتند. انگار از همین که در حال و هوای درس حوزه و در جمع طلاب هستند لذت میبردند. عدهای نیز در گوشهای بدون عکسالعملی (که علامت تمایلات درسی است) با لباسی نظیفتر و قیافهای که به نظر میرسید حاکی از آن باشد که “ما مبتدی نیستیم. ما هم چیزهایی میدانیم” نشسته بودند».[۱]
دکتر رفیعپور سپس به تقریرنویسی طلبههای درس خارجخوان اشاره میکند و مینویسد: «آنان که مطالب را مینوشتند برای من جالبتر بودند. با دقت بر روی نوشته شخصی در کنارم نگاه میکردم. او بر روی یک دفتر تقریباً ۶۰ برگ با جلدی نازک در داخل جلد قهوهای پلاستیکی مینوشت. دفترچه کمی انحنا داشت (ظاهراً به علت تا خوردن). نوشتن را از بالاترین محل ممکن روی صفحه (نه از اولین خط) و از منتهیالیه راست آغاز کرده و ادامه داده بود… مطالب را مو به مو و به طور لغوی اما با حوصله و آرامش مینوشت و اگر فرصت نمیکرد همپای صحبت، برخی از کلمات را بنویسد بدون نگرانی و با آرامش، بقیه مطالب را مینوشت. به نظر میرسید که مطالب لغوی برایش بیشتر از فهم کلی مطلب اهمیت داشته باشد».
رییس اسبق دانشکده علوم انسانی دانشگاه بهشتی آنگاه تقریرنویسی حوزوی را با جزوهنویسی دانشجویی مقایسه کرده و دومی را ترجیح میدهد: «این شیوه جزوهنویسی با جزوهنویسی دانشجویان کشورهای اروپایی و آمریکایی تفاوت دارد. برای آنها نظم بسیار مهم است. لذا پر کردن صفحه یا تا زدن، با میل به نظم (love of order) که یکی از پایههای ارزشی علم و همچنین زندگی فردی – اجتماعی است مغایرت دارد. به علاوه آنها در هنگام جزوه نوشتن، به طور خلاصه، عناصر اصلی و روابط علّی و بین آنها را مینویسند تا محتوای مطالب را بفهمند، همپای استاد فکر کنند و اگر در روابط علّی چیزی را نفهمند فوراً بپرسند».[۲]
البته همه تقریرات دروس حوزوی به گونهای که دکتر رفیعپور دیده، نوشته نمیشود؛ مثلاً مرحوم آیتالله منتظری در خاطرات خود تأکید دارد که تقریرنویسی از زمان مرحوم آیتالله بروجردی در قم رونق گرفته و مخالفان مهمی چون مرحوم آیتالله سید محمد محقق داماد داشته که معتقد بودند تقریرنویسی موجب افت علمی طلاب میشود. [۳]
مرحوم منتظری همچنین درباره شیوه تقریرنویسی آن دوران گفته است: «مرحوم آیتالله بروجردی وقتی که قم تشریف داشتند یکی بر نوشتن درسها و دیگری بر تقریر درس توسط بعضی از شاگردان تأکید داشتند. ایشان میگفتند ما در نجف که بودیم مرحوم آخوند درس که میگفتند بعد از درس، شش هفت نفر از شاگردان ممتاز، جلسهای جدا داشتند و هر کدام برای ده بیست نفر از شاگردان حرف استاد را تقریر میکردند و اگر شاگردها “إن قُلت و قُلت ” هم داشتند (ایراد و اشکال داشتند) مطرح میکردند؛ چون همه نمیشد با مرحوم آخوند اشکالات خود را مطرح کنند، و آیتالله بروجردی روی این جهت اصرار داشتند … اینکه طلبهها بروند راجع به مسأله مورد بحث تحقیق کنند و نتیجه تحقیقات خود را در جلسهای برای دیگران مطرح کنند کار بسیار خوبی است و باعث رشد شاگردان است؛ اما آنچه آیتالله بروجردی مطرح میکردند این بود که اگر استاد بر فرض در هفته پنج درس میگوید، در جلسه تقریر بدون حضور استاد همه آن پنج درس تکرار بشود و این باعث میشود که آن درسها پختهتر شود.» [۴]
نکته مهم دیگری که درباره تقریرنویسی باید در نظر گرفت این است که این سنت، انتظار میرفت با گسترش و پیشرفته شدن وسایل ضبط صدا و تصویر کمرنگ و حتی بیمعنا شود؛ ولی در دهههای اخیر که امکان ضبط صدا و تصویر سهلتر شده، تقریرنویسی نیز چندان کمرونق نشده است. تقریراتی که یک شاگرد از درس استاد ارائه میدهد تنها گزارشدهنده آرا و نظرات استاد نیست، بلکه بیانگر سطح علمی و میزان درک فنی و نیز اعتباردهنده به شخصیت علمی و اجتماعی شاگرد نیز محسوب میشود. از همین روست که نهتنها کاهش تقریرنویسی را شاهد نبودهایم، بلکه جدال بر سر میزان اعتبار تقریرات شاگردان، به عرصه رسانهها نیز کشیده میشود. تقریرات هنوز عامل مشروعیتزا برای موقعیت علمی و صنفی استادان حوزه است.
همچنین استادانِ نامی، از تقریرات شاگردان شاخص خود برای تقویت و تسهیل در امر تدریس بهره میگیرند. آیتالله سید علی میلانی در گفتوگو با شماره سوم تقریرات در اینباره گفته بود: «در درس اصول هم یک دوره کامل درس آقای وحید خراسانی را نوشتم و در جلسات خصوصی برای ایشان خواندم و حک و اصلاح شد. دوره بعدی درس اصول ایشان هم طبق همین نوشتههای بنده تدریس شد».
تقریرات؛ گزارشهایی متواتر اما اجمالی
از جمعبندی تقریرات شاگردان مختلف یک استاد از درس وی میشود به نظام منسجم و نسبتاً جامع فکری وی دست یافت. بهویژه اگر استادی چندان اهل تألیف نبوده باشد و یا آثار وی گویای آرای چالشبرانگیز وی نباشد، میشود با جمعبندی گزارشهایی که شاگردانش در قالب تقریرات درس وی نوشتهاند به نقطه عطفهایی در آرا و مبانی وی دست یافت.
درباره آیتالله وحید خراسانی، تقریرات شاگردانش از آن رو اهمیت مییابد که ایشان به دلایل شخصی تمایل چندانی به تدوین و تألیف آرای فقهی و اصولی خود نشان ندادهاند و حتی متن دروس ایشان بر خلاف دیگر مراجع و فقهای شاخص، در سایتهای اینترنتی نیز قابل دسترسی نیست و این تدبیری است که به هر دلیلی، خود این فقیه کهنسال و اثرگذار و یا دفتر ایشان اندیشیدهاند.
در چنین وضعیتی تنها با کنار هم گذاشتن تقریرات موجود میتوان از تفردات و آرای خودویژه ایشان آگاه شد. از آنجا که آیتالله میلانی هم در مقدمه تحقیقالاصول و هم در گفتوگو با شماره پیشین تقریرات تصریح کردهاند که استادشان در جریات تقریرات ایشان قرار داشته و اذن انتشار دادهاند، میشود «تحقیقالاصول» را محکی برای سنجش «امالی الوحید» در نظر گرفت و این دو را در کنار هم، گزارشگری نسبی و اجمالی درباره آرا و مبانی مرجع تقلید ۹۵ ساله شیعه محسوب کرد.
در اینجا میکوشیم چندین ایده محوری در دروس اصول فقه آیتالله وحید را بر اساس تقریرات آقایان میلانی و انصاری قمی در تحقیق الاصول و امالی الوحید بررسی کنیم.
أ) جایگاه علم رجال در دانش اصول فقه
عبارت مهم آقای میلانی در تحقیقالاصول درباره جایگاه علم رجال در اصول فقه این است:
«و أمّا شیخنا الاستاذ (دام ظلّه) فقد اختار فی الدوره السابقه تعریف صاحب الکفایه، ثم عدل عنه فاختار فی المتأخّره تعریف المحقق العراقی و هو: الإلتزام بالشق الثانی الذی لازمه دخول مباحث علم الرّجال أما بقیه العلوم فلا تدخل» (ج۱، ص۴۹).
بنا به گزارش آقای میلانی، استادش آیتالله وحید در دوره نخست درس خارج اصول فقه به تعریفی که آخوند خراسانی از علم اصول ارائه داده بود معتقد بودند؛ ولی در دوره دوم درس، نظر آیتالله وحید با دیدگاه آقاضیاء عراقی همسان میشود و طبق آن، مباحث علم رجال نیز داخل در تعریف علم اصول و مباحث آن میشود. این گزارش، عین تقریری است که آقای انصاری قمی در صفحه ۶۲ امالی الوحید ارائه داده و علم رجال را از منظر آیتالله وحید، دارای نقش در دانش اصول فقه دانسته است. البته هم آیتالله میلانی و هم آقای انصاری قمی از استادشان این را هم نقل کردهاند که این نقش، به معنی این نیست که شناخت رجال و روات نمیتواند به منزله یک دانش مستقل در کنار دانش اصول فقه و دیگر علوم دینی مطرح شود. این رأی آیتالله میتواند نقطه عطفی در برابر برخی فقهای نجف باشد که وقع چندانی به دانش رجال نمینهند و یا اساساً آنگونه که در شماره نخست تقریرات از قول فرزند آیتالله فیاض آوردیم، رجال را به منزله یک علم مستقل محسوب نمیکنند. شاید این میزان اعتنای آقای وحید به علم رجال، تا حدودی متأثر از حضور طولانیمدت وی در حوزه قم باشد که علقه و علاقه فراوانی به دانش رجال داشتهاند.
ب) غیر جابر بودن عمل مشهور نسبت به ضعف یک روایت
برخی از فقهای شیعه معتقدند که اگر روایتی ضعیف باشد، حتی اگر اکثر علمای شیعه طبق آن فتوا داده و به آن عمل کرده باشند، باز هم این سیره عملی نمیتواند جبرانکننده آن ضعف سندی باشد. البته نظر بسیاری از فقها و در واقع نظر مشهور اینگونه نیست و عمل مشهور فقها به یک روایت ضعیف را جبرانکننده آن ضعف قلمداد کردهاند. در این میان بین شاگردان آیتالله خویی که نجف جدید را شکل دادهاند و شاگردان آیتالله بروجردی که قم جدید محصول آنهاست، بر سر حجیت شهرت فتوایی اختلاف وجود دارد و نجفیها بیاعتنا به این شهرت هستند.
این خودویژگی نجفی در تقریرات آقایان میلانی و انصاری قمی از دورههای اول و دوم درس اصول فقه آقای وحید نیز پیداست. در گزارش آیتالله میلانی میخوانیم:
و دعوى انجبار ضعف السند بعمل الفریقین بهذا الخبر فی عدّه أبواب من الفقه کما ترى، لأنَّ عمل العامّه لا یؤثّر فی خروج الروایه عن الضعف، وأمّا عمل أصحابنا فقد ذهب صاحب الجواهر و المحقق الهمدانی و آخرون إلى أنه یجبر الضعف، إلاّ أن التحقیق خلافه … و أن الأقوال فی المسأله ثلاثه: أحدها إن عمل الأصحاب جابر و کاسر و هو المشهور و علیه بعض مشایخنا، و الثانی إنه لا یجبر ولا یکسر، و علیه السید الخوئی و بعض مشایخنا من تلامذته، و الثالث: التفصیل فهو یکسر و لا یجبر، و علیه الشیخ الاستاذ دام بقاه».[۵]
بنا بر گزارش و تقریر آقای میلانی، استادشان آیتالله وحید بر خلاف استادش آیتالله خویی معتقد است که عمل مشهور میتواند یک روایت به ظاهر قوی را بشکند و زیر سؤال ببرد. اما همانند سید خویی میگویند که عمل مشهور نمیتواند ضعف یک روایت را جبران کند و تقویتکننده آن شود. اینجا هم میبینیم آقای وحید نظری میانه (بین نجفیها و قمیها) اتخاذ کردهاند و مخالفتشان با مشهور و شهرت فتوایی به پررنگی و غلظت استادش آقای خویی نیست.
در گزارش آقای انصاری قمی نیز چنین میخوانیم:
«عمل المشهور لا نراه جابرا لضعف الخبر، لأنه من قبیل ضمّ الحجر إلی الحجر».[۶]
بر طبق تقریر آقای انصاری، آیتالله وحید برای زیر سؤال بردن تقویت روایت ضعیف به کمک عمل مشهور، از استعاره حجر (سنگ) بهره گرفتهاند که حاکی از همسانی اعتبار آنهاست.
ج) نقد مصلحت سلوکیه
یکی از مهمترین ابتکارات اصولی شیخ انصاری، نظریه «مصلحت سلوکیه» است که در کنار ابداع دو مفهوم «حکومت و ورود» بهعنوان راهحلهای ابتکاری وی بری حل مشکلات اصول پیشنهاد شده است. اما آیتالله وحید بر طبق هر دو تقریر منتشر شده مذکور، این نظریه را نقد کرده و دارای اضطراب و ناسازگاری درونی دانستهاند. در تقریر آقای انصاری قمی، گفته شده که شیخ برای آنکه در حل مشکل موجود در بحث «اِجزاء» و کفایت عمل به دلیل ظاهری و غیر قطعی به جای حکم واقعی، به راه اشاعره و معتزله نرود و معتقد به «تصویب» نشود، راه میانهای برگزیده است. در حالی که به اعتقاد آقای وحید، اساساً اشاعره چنین نسبتی به خود را نمیپذیرند و حتی اعلام نیز کردهاند که التزام به این «سببیت» ندارند [۷] در ادامه نیز صریحاً در بطلان این نظریه شیخ انصاری استدلال میشود.
تفاوت نگاه آقای وحید با فلاسفه اسلامی بدین معنا نیست که از آرای آنها غفلت کرده باشد. صفحات نخست هر دو تقریر (آقایان میلانی و انصاری قمی) گواه آن است که وی در بررسی مباحث عقلی محض در اصول فقه، بیاعتنا به آرا و مبانی فیلسوفان مسلمان نبوده است.
در تقریر آقای میلانی نیز اشاره تلویحی به این نکته شده که انتساب «سببیت» به اشاعره درست نیست[۸] همچنین تصریح شده که اگرچه ثبوتاً میشود به مصلحت سلوکیه باور داشت، ولی اثباتاً چنین الزامی وجود ندارد.[۹]
استدلال منقول از آقای وحید در صفحه ۲۲۲ از جلد دوم کتاب آقای میلانی مشابه استدلال منقول در صفحه ۶۶۹ کتاب آقای انصاری قمی است و هر دو میگویند که مصلحت نه بر عمل یا تطبیق آن، بلکه به خصوص همان اماره موجود تعلق میگیرد.
د) توقف درباره وثاقت سهل بن زیاد
بحث درباره وثاقت سهل بن زیاد آدمی رازی از آنجا اهمیت یافته که وی بیش از دو هزار و سیصد روایت نقل کرده و شیخ صدوق، نجاشی و آیتالله خویی وی را ضعیف دانستهاند. حتی وی را به سبب متهم شدن به غلو، از قم اخراج کردهاند. همین سبب شده که برای تعیین تکلیف روایات فراوانی که وی نقل کرده، بحث درباره وی شدت یابد.
طبق دو تقریر آقایان میلانی و انصاری قمی، آیتالله وحید درباره سهل توقف کرده و سیاست «نه توثیق و نه جرح» را اتخاذ کرده است [۱۰] در نتیجه ایشان درباره روایتی که مربوط به احکام شرعی باشد و نام سهل در سلسله سند آن دیده شود، فتوا به احتیاط واجب میدهد.
هـ) فهم نسبی قرآن
هر دو تقریر در پایان بحث اشتراک، به بحث اشتراک در الفاظ قرآن و نگاه آیتالله وحید به این بحث اشاره کرده و گفتهاند که اجمال موجود در قرآن، نه مطلق، بلکه نسبی است و اینگونه نیست که برخی آیات قرآن برای همه آحاد بشر مجمل و قابل فهم نباشد.[۱۱]
اما استدلالی که فقط در کتاب آقای انصاری قمی به چشم میخورد، این است که اساساً از نگاه آیتالله وحید، وجود آیات متشابه در قرآن از لوازم اعجاز و کمال قرآن بوده و واجب است.
و) نگاه غیر فلسفی
نکته افزوده دیگری که در صفحه ۱۳ «امالی الوحید» به چشم میخورد، تصریح بر این نکته است که تطبیق قاعده فلسفی «الواحد لا صدر منه الا الواحد» بر ذات خداوند مورد شک و تردید است. البته توضیح بیشتری در این باره داده نشده؛ ولی میتوان حدس زد که چرا آیتالله وحید با تطبیق این قاعده مشهوری که ارسطو مبتکر آن بوده و بر اساس سنخیت میان علت و معلول تبیین شده، همدل نیست. علاوه بر اینکه ایشان جزو منتقدین جدی فلسفه و عرفان اسلامی محسوب میشود، در رد تطبیق این قاعده بر ذات خداوند گفته میشود که این اراده و مشیت خدا، و نه ذات اوست که علتالعلل خلقت است.
البته تفاوت نگاه آقای وحید با فلاسفه اسلامی بدین معنا نیست که از آرای آنها غفلت کرده باشد. صفحات نخست هر دو تقریر گواه آن است که وی در بررسی مباحث عقلی محض در اصول فقه، بیاعتنا به آرا و مبانی فیلسوفان مسلمان نبوده است.
علی اشرف فتحی- تقریرات، شماره مسلسل ۴ و ۵، اردیبهشت و تیر ۱۳۹۵
———————————————————————————————————-
پانوشتها
۱. ص ۳۳۵.
۲. ص ۳۳۶.
۳. خاطرات، ص ۱۰۸.
۴. خاطرات آیتالله منتظری، ج۱، ص۱۲۱.
۵. ج۱، ص۴۰۰.
۶. ج۱، ص ۵۹۹.
۷. امالیالوحید، ج۱، ص ۶۶۱.
۸. تحقیقالاصول، ج ۲، ص۲۱۷.
۹. همان، ص ۲۲۲.
۱۰. تحقیقالاصول، ج۲، ص ۱۶۷؛ امالی الوحید، ج۱، ص۵۹۵.
۱۱. میلانی، ج۱، ص ۳۰۹. انصاری، ص ۳۱۵.