اختصاصی شبکه اجتهاد: پیامبر اسلام (ص) در حدیثی پیش از وفات خود تاکید میکنند که «امت من بیشتر ازامتهای دیگر دچار فتنه و فرقه سازی خواهند شد، پس از منامتم به ۷۲ فرقه تقسیم میشوند که از این همه تنها یک فرقه در مسیر نجات قرار دارد.»
مسیر این فرقه سازی و تفرقه در طول سالهای ابتدایی بعد از وفات پیامبر (ص) در تاریخ اسلام شاید نمود بیشتری داشت،اما هیچ گاه متوقف نشد. پس از وفات پیامبر (ص)، اولین انشعاب بزرگ و مهم میان شیعیان و اهل سنت در میان مسلمانان به وجودامد،اما به مرور و با گذر سالها، این تفرقه رنگ و شکل دیگر و روند متفاوتی پیدا کرد، چرا که هدف فرقههای اولیه برای رساندن مردم به حقیقت و واقعیت دین بود، فرقههای بعدی برای اهداف و اغراض رهبران خود و رساندن آنها به اغراض سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و البته اقتصادی ایجاد میشد. این ایجاد فرقهها نیز صرفاً در میان شیعیان یا صرفاً در میان سنیها نبود، بلکه در میان هر دو گروه و حتی در میان دیگر فرقههای کوچک تر هم ایجاد شد.
با این حال این تفرقه تنها مربوط به گذشتهها و حوادث گذشته در تاریخ اسلام نبوده و نیست، بلکهامروزه نیز نه به عنوان فرقه (گرچه تقریباً به این معنا هستند) بلکه با عنوان تقریرهای جدید از اسلام همان اهداف را دنبال میکنند. بلکه با عنوان تقریرهای جدید از اسلام همان اهداف را دنبال میکنند. اگر طالبان درافغانستان ایجاد میشود، وهابیت در عربستان یا اخوانیها در مصر یا بعثیها در عراق و سوریه، همه همین تفسیرهای مختلف از دین را بیان میکنند در حالی که هیچ کدام با یکدیگر تفاهم و تطابقی ندارند. البته تمام این تقریرها در چند نکته متفق القولند؛ نکاتی که به مهمترین مسائل این دین اشاره دارد:
جهانی بودن اسلام: انی دین محدود به جغرافیای خاصی نیست. پیامبر اکرم (ص) نیز دعوت عمومی و همگانی داشت. قرآن کریم نیز از جهانی بودن دین اسلام سخن میگوید که قرآن برای تمام جهانامده و برای قوم یا گروهی خاص نازل نشده است.
کامل بودن اسلام: قرآن به عنوان مهمترین منبع دین اسلام و مورد اتفاق همه از اکمال دین و اتمام نعمت در یک روز خبر میدهد که همان روزی است که پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع) را بهامامت بر میگزیند.
اسلام دین جامع: جامعیت دین به دو گونه بررسی شده است: الف – جامعیت قرآن ب- جامعیت منابع دین؛ که هر دو این دیدگاهها جامعیت دین را تفسیر میکنند.
جاودانه بودن اسلام: دین اسلام نزد خداست و آنچه نزد خداست، باقی است پس دین اسلام باقی است، دین اسلام مبتنی بر فطرت است و فطرت انسان ثابت است پس دینی که برای تربیت فطرت تنظیم شده نیز ثابت خواهد بود. دین جامع و ثابت دارای این ویژگیهاست؛ توجه به انسان شناسی، هماهنگی با فطرت، سهولت و سادگی، انعطاف پذیری و عقلانی بودن.
اما دین جامع هم ویژگیهایی دارد که در ادامه به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
توجه به انسان شناسی: دین جامع باید از انسان شناسی عمیق برخوردار باشد و در این دین به تمام ابعاد انسان توجه شده باشد و از معماهای وجود انسان، جایگاه انسان یعنی رابطه انسان با خدا، طبیعت و دیگران و سنتهای الهی حاکم بر حیات فردی و جمعی انسان سخن بگوید.
هماهنگی با فطرت: اگر بنا شود که دین برای تمام اعصار دارای پیام باشد باید دستورات آن مطابق با فطرت باشد، زیرا فطرت همان بعد ثابت حیات انسان است و انسانهای قرون و اعصار مختلف به خاطرامور فردی خود میتوانند با یکدیگر وجه اشتراک داشته باشند.
سهولت و سادگی: دستورالعمل دین جاوید و جامع باید آسان باشد زیرا دین برای همه افراد بشر در تمام زمانهاامده است. پس باید به گونهای باشد که التزام به آنها عسر و حرجی را برای مکلفین ایجاد نکند.
انعطاف پذیری: دین ثابت و جامع باید انعطاف پذیر باشد تا بتواند نیازهای همه اعصار را جوابگو باشد. اگر تنهااموزهها و احکام ثابت را بیان کند و برای دوران حیات مختلف بشر چارهای نیندیشد چنین دینی فقط برای محیط خاصی که عصر نزول است مناسب خواهد بود.
عقلانی بودن: تعالیم دین جامع و جاودانه باید بر مبنای عقل و منطق باشد و عقاید و احکام نیز مبتنی بر مصالح باشد تا زمینه ساز تکامل انسان قرار گیرد. عقلانی بودن یک دین به معنای آن نیست که بشر بتواند به فلسفه همه احکام آن پی ببرد. مراد آن است که دین به گونهای عرضه شود که وی اطمینان پیدا کند هیچ دستور غیر عقلی در آن وجود ندارد. با این حال آنچه وجه تمایز تمام این تفسیرها با آن چیزی است که به عنوان اسلام ناب و تقریر حکومت اسلامی معرفی میشود در تفسیر اجتماعی – سیاسی این تقریر از دین است؛ آنچه دیگر تفسیرها آن را از خود جدا کرده و به عهده بعد سیاسی حکومت خود قرار داده اند. این همان موضوعی است که معمار کبیر انقلاب و واضح جمهوری اسلامی در این زمینه میفرمایند: «احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام اجتماعی را میسازد … در این نظام حقوقی هر چه بشر نیاز دارد فراهمامده است… از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش و همشهری … وامور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح،اما اصولا قانون و نظامات اجتماعی، مجری لازم دارد. در همه کشورهای عالم همیشه این طور بوده که قانون گذاری به تنهایی فایده ندارد … پس از تشریع قانون بایستی قوه مجریه به وجود آید.»
ایشان در ادامه با تاکید بر این نکته مهم که اگر قوانین اجرا نشود کاملاً بی فایده خواهد بود، بر ضرورت تشکیل حکومت و دخالت دین درامور اصرار ورزیده و میفرمایند: «هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است… مکتب اسلام و قوانین آن محدود و محکوم به زمان و مکان خاصی نیست بلکه دینی جهانی و جاودانی برای همه نسلها و در همه عصرهاست و هرگز قوانین جهانی و جاودانی برای همه نسلها و در همه عصرهاست و هرگز قوانین آن تعطیل پذیر نیست. اجرای حدود نیز به حاکم و حکومت نیاز دارد… مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهای حاکم در جامعه بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد.»
جهانی بودن اسلام و مبانی سلیم سیاسی در کلام اما(ره)
بنیانگذار جمهوری اسلامی با اشاره به جهانی بودن اسلام و مبانی سلیم سیاسی آن که راه هدایت همه ملتها و کشورهاست، میفرمایند: «اسلام در بعد سیاسی، کشورها را در همه زمینهها بدون تشبث به دروغ و خدعه و توطئه فریبنده به اداره و مشیت حکومت سالم هدایت میکند و روابط با کشورهای دیگر را که به زیست مسالمتامیز و خارج از ظلم و ستمکاری متعهد هستند، محکم و برادرانه میکند … اسلام [مربوط به] طایفه خاصی نیست. اسلام برای بشرامده است نه برای مسلمین و نه برای ایران. انبیاء مبعوثند بر انسانها… میشود گفت که بی استثنا دعوتهای خدا حتی در آن چیزهایی که وظایف شخصی افراد است، روابط شخصی افراد است بین خود و خدا، از معنای اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده است.» و باز در همین باره میفرمایند: «اسلام احکام اخلاقی اش هم سیاسی است، همین حکمی که در قرآن هست که مومنین برادر هستند. این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است … اسلام دین سیاست است. دینی است که در احکام آن، در مواقف آن سیاست به وضوح دیده میشود. در هر روز اجتماعات تمام مساجد کشورهای اسلامی از شهرستانها گرفته تا… روزی چند مرتبه اجتماع… احتیاجات منطقه و جهات سیاسی و اجتماعی، جهات اقتصادی طرح بشود تا مردم مطلع بشوند… نماز جماعت و مواقف حج و عزاداری عاشورایامام حسین (ع) و… همه اش سیاست است؛ و بی توجهی به این نکته مهم باعث انحطاط جوامع مسلمان شده است و در همین حال شهید علامه مطهری به عنوان ثمره عمرامام (ره) در این زمینه در کتاب پانزده گفتار اشاره میکند که اسلام یک دین اجتماعی است. اسلام، هم دین است و هم دنیا، هم آخرت است هم زندگی، هم مقررات معنوی و الهی و روحی دارد و هم مقررات اجتماعی.
در جمیع شئون زندگی بشر مقررات دارد و ایدئولوژی اسلام همه چیز دارد… پس من مسلمانم، نه. اسلام گذشته از این مسائل، به حکم اینکه محتوای اجتماعی دارد و میخواهد همیشه به شکل یک واحد اجتماعی زندگی کند، از این نوع دستورها هم دارد و از آن جمله یک سلسله شعارها دارد، شعارهایی که یک مسلمان باید با این شعارها زندگی کند، یعنی باید زندگی خود را با این شعارها توأم کند و همیشه با این شعارها اعلام کند که من مسلمانم …» در همین رابطهامام خمینی (ره) به سیره نبوی اشاره فرموده و میگویند: «رسول اکرم (ص) در راس تشکیلات اجرایی و اداری جامعه مسلمانان قرار داشت و علاوه بر ابلاغ وحی و بیان و تفسیر عقاید به اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام همت گماشته بود. بدیهی است ضرورت اجرای احکام که تشکیل حکومت رسول اکرم (ص) را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نیست و پس از رحلت رسول اکرم (ص) نیز ادامه دارد، بنابراین چون اجرای احکام پس از رسول خدا (ص) و تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ضرورت دارد. پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی.» این همان وجه تمایزی است که باعث میشود تا این تفسیر نه تنها در کنار دیگر تقریرها جای بگیرد، بلکه به دلیل کامل بودن و همه جانبه بودن بتواند الگوی قابل قبول و توجهی در جهان اسلام قرار بگیرد.