ضربالمثل مشهوری است که میگوید؛ اندیشه در مصر تولید میشود، در لبنان چاپ میشود و در نجف خوانده میشود. ادعای درستی است، اما میگویند تنها کسی که جهت این مسیر را عوض کرد شهید صدر بود؛ یعنی در نجف نوشت، در لبنان چاپ شد و در مصر آثارش خوانده شد.
شبکه اجتهاد: از میان نخبگان شیعی معاصر شخصیتهایی یافت میشوند که کتب، مقالات و مباحث آنها در میان بدنه نخبگانی و یا حتی تودههای اهل سنت نفوذ کرده و آنان را متاثر ساخته است. برجستهترین این نخبگان، شهید آیتالله سید محمدباقر صدر و دکتر علی شریعتی هستند.
بررسی دلایل نفوذ اندیشههای شهید بصیرتهای خوبی برای نحوه تعامل بهتر با جهان اسلام به ما خواهد دارد. به همین خاطر سراغ حجتالاسلام سید امید موذنی، معاون پژوهشی پژوهشگاه شهید صدر رفتیم تا در این باره گفتگو کنیم. متن زیر حاصل مصاحبه ما با ایشان است.
معروف است که دو متفکر شیعی در جهان اسلام هستند که افکار و اندیشههای آنها بین غیر شیعیان نیز جایگاهی دارد و کتابهایشان توسط غیرشیعیان نیز خوانده میشود و میتوان گفت تا حدی تاثیرگذار هستند که این دو متفکر، دکتر شریعتی و شهید صدر هستند. آیا در مورد تاثیرگذاری و مقبولیت اندیشههای شهید صدر در بین غیرشیعیان، آمار و یا مستندی وجود دارد یا این گزاره صرفا جزو مشهورات است؟
مؤذنی: بسم الله الرحمن الرحیم. زمانی که قرار است از رصد یک اندیشمند در جهان اندیشه صحبت کنیم، قاعدتا باید مبتنی بر پژوهشی علمی و روشمند، این صحبت انجام شود. درباره شخصی چون شهید صدر که حداقل ۲ بُعد اندیشه و تاثیرات اجتماعی و سیاسی برای ایشان در نظر گرفته میشود، نیاز است پژوهش مستدل، روشمند و احصاگری با روشی علمی بهروز و قابل استناد انجام شده باشد تا بتوان با قطعیت گفت که آثار شهید صدر چه تاثیراتی داشته، حجم تاثیرش چقدر بوده و در مقایسه با دانشمندان دیگر چه نقشی ایفا کرده است. متاسفانه چنین پژوهشی اتفاق نیفتاده که البته بسیار مایه اندوه است؛ اما اینقدر ماجرای گستره و تأثیر اندیشه شهید صدر در فضای متفکرین اسلامی محسوس است که در اصل آن کسی تردید نمیکند؛ یعنی در اصل اینکه شهید صدر یکی از مهمترین و بلکه مهمترین متفکر شیعی معاصر است که در فضای جهان اسلام موثر بوده است. حتی اگر کسی بگوید که ایشان مهمترین متفکر معاصر جهان اسلام است که در اندیشه اسلامی موثر بوده، حرف بیراهی نزده است و میتوان در این باره گفتوگو کرد.
در مقام پژوهش دقیق هیچگونه پژوهشی که با عدد و رقم دقیق میزان و گستره تأثیر اندیشه شهیدصدر در فضای علمی را رصد و بررسی کرده باشد نداریم، اما در مقام پژوهش اجمالی و مبتنی بر گفتهها و آثار دیگر اندیشمندان که خودشان رصدهایی کردهاند، شاید کمتر اندیشمندی پیدا کنیم که در سطح شهید صدر باشد و آثارش به این اندازه منتشر شده باشد؛ البته با توجه به اینکه هنوز از حیث زمانی، دوره فکری او سپری نشده است و ما همچنان در دوران فکر صدر زندگی میکنیم.
چند مصداق برای این گستره مثال بزنم. یکی از مصادیق، انتشار آثار شهید صدر است. در زمان حیات شهید صدر، بعضی آثار ایشان بلافاصله بعد از تولید در کشورهای مختلف اسلامی منتشر میشود، مطالعه میشود، تدریس میشود و محور پژوهش قرار میگیرد. در مورد تکتک اینها، گزارشهای استنادی وجود دارد؛ مثلا آثار شهید صدر در مصر، عربستان سعودی، تونس و کشورهای مختلف دیگر منتشر شده و بزرگان اندیشه در آن کشورها کتابهای شهیدصدر را خواندهاند، دربارهش حرف زدند و نکاتی را گفتند که نمونههای آن وجود دارد. آثار ایشان در زمان حیاتشان در انتشارات مختلفی در جهان اسلام منتشر میشود که بعضی از این آثار حتی بدون اجازه ایشان منتشر شدند. حتی بسیاری از آثار ایشان در همان زمان ترجمه شدند؛ بنابراین در زمان حیات شهید صدر، گستره قابل توجهی از انتشار آثار ایشان ایجاد شد.
ضربالمثل مشهوری است که میگوید؛ اندیشه در مصر تولید میشود، در لبنان چاپ میشود و در نجف خوانده میشود. ادعای درستی است، اما میگویند تنها کسی که جهت این مسیر را عوض کرد شهید صدر بود؛ یعنی در نجف نوشت، در لبنان چاپ شد و در مصر آثارش خوانده شد.
در اجلاس سران وحدت بنده از آقای «کمال هلباوی» پرسیدم که شما از چه زمانی شهید صدر را میشناسید؟ ایشان گفتند از همان سالهای اولی که کتاب «فلسفتنا» منتشر شد ما در حلقات اخوان، تدریس این کتاب را شروع کردیم؛ یعنی حدود سال ۱۳۳۹ شمسی. شخصی به نام «محمد المبارک» از اندیشمندان اخوانی سوری است که مجموعه کتابهایی نیز دارد با عنوان نظام الاسلام و نظامهای مختلف اسلامی در سیاست و اقتصاد وغیره را بررسی کرده است. او در زمان حیات شهید صدر، یعنی حدود سال ۱۳۵۱ شمسی که هنوز شهیدصدر چهل سال ندارند، کتابی درباره اقتصاد اسلامی مینویسد و به طور خاص از کتاب اقتصادنا نام میبرد و آن را با نوشته سید قطب و مودودی و سباعی مقایسه میکند و میگوید: تنها اثری که نظریه اقتصاد اسلامی دارد کتاب شهید صدر است. خودش هم در کتاب بهشدت متأثر از شهید صدر است و در مواردی برای مطالعه بیشتر به اقتصادنا ارجاع میدهد.
یوسف کمال هم در کتاب «الاقتصاد الإسلامی بین فقه الشیعه وفقه السنّه» درباره اقتصادنا میگوید: «برخی این کتاب را پایه اصلی اقتصاد اسلامی میدانند و معتقدند که هنوز کتابی مانند آن نوشته نشده و تأثیر این کتاب تا جایی است که کمتر نویسندهای را میتوان پیدا کرد که در اقتصاد اسلامی مطلبی نوشته باشد و از این کتاب تأثیر نگرفته باشد؛ نه فقط در جزئیات، بلکه حتی در اصول».
یکی دیگر از آثاری که در نوع خود بسیار اثر مهمی است و اهمیت توسعه آثار شهید صدر را نشان میدهد، مجموعه مقالات کنفرانسی است که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. در تونس همایشی برگزار شد به اسم «الحرکات الاسلامیه المعاصره فی الوطن العربی». در این کنفرانس بررسی شد که چه اتفاقاتی درباره بازگشت به اسلام و مسائل مرتبط با جنبشهای اسلامی میافتد. افراد مهمی در این کنفرانس مقاله دارند از جمله «راشد الغنوشی» و دیگران. در صفحه ۲۵۸ این کتاب مقالهای است که وضعیت مطالعه در میان جریانهای اسلامی را بررسی کرده است. در این مقاله کسی به اسم «محمد عبدالباقی الهرماسی» که تونسی است، درباره رویکرد اسلامگرایی بحث کرده است. او در این مقاله جدولی دارد و در این جدول از این بحث میکند که شخصیتهای مبارز امروز در جهان اسلام چه میخوانند؟
تقسیمبندی که او کرده و درصدی که طبق پژوهشهای خودش به دست آورده این است که قرآن ۷۳ درصد، آثار محمدباقر صدر ۵۴ درصد، آثار سید قطب ۳۵ درصد، دکتر شریعتی ۳۱ درصد و سید شفیق، حسن حنفی، حسن ترابی، محمد قطب، حسن بنا و … دیگر نفراتی هستند که آثارشان مطالعه میشود. مثلاً حسن بنا چهار درصد بوده است.
هر چقدر محدوده بررسی عبدالباقی را محدود بگیریم و تصور کنیم اشتباهاتی نیز وجود داشته، بالا بودن شاخص درصد محمدباقر صدر نسبت به دیگران، گستره وسیع آثار شهید صدر را مشخص میکند.
دکتر «زکی نجیب محمود» که از مهمترین نویسندگان فلسفه است، در زمان شهید صدر به واسطه دیدن آثار شهیدصدر در فلسفه با ایشان ارتباط برقرار میکند، پایاننامه دکتری در مورد ایده «استقراء» شهید صدر به الازهر پیشنهاد میدهد، با دکتر «محمود فهمی زیدان» در مورد ترجمه استقراء شهید صدر به انگلیسی صحبت میکند و…
محمد شوقی الفنجری که استاد اقتصاد و مشاور اقتصادی انورسادات است شخصا برای دیدار با شهید صدر به نجف میرود و از ایشان درخواست میکند که اجازه بدهد آثار ایشان را به انگلیسی ترجمه کنند.
گزارشهای مختلفی وجود دارد از کسانی که با جهان اسلام در ارتباط بودند و آثار شهید صدر را تدریس کردند. بنده هم از آقایهادوی و هم از آقای تسخیری شنیدم که از دوستان خودشان که در دانشگاههای حجاز مشغول به فعالیت هستند نقل میکردند که کتاب اقتصادنا در مقاطع بالای پژوهشی در عربستان به عنوان یک کتاب درسی تدریس میشود، آن هم به عنوان یک کتاب درسی، نه به عنوان یک کتاب تاریخ علم یا کتابی مذهبی. گاهی اندیشههای شیعی در مکاتب اهل سنت تدریس میشود به عنوان اینکه این مذهب چه میگوید، نه برای استفاده از آن اندیشه. آثار شهید صدر در جهان اسلام به عنوان کتاب تاریخ علم یا کتابی مذهبی تدریس نمیشود، بلکه به عنوان یک کتاب اسلامی تدریس میشود؛ مانند این نمونه در هیچ یک از دانشمندان حوزوی دیگر، جز شهید صدر، نداریم.
کسانی هم مثل شریعتی هیچگاه نماینده فکر اسلامی نبودند. اینها بیش از آن که نماینده فکر اسلامی باشند، نماینده فکر انقلابی بودند البته با ادبیات اسلامی؛ یعنی آنها متفکران انقلابی و تحولخواه بودند؛ اما اینکه یک نفر به عنوان اندیشمند اسلام و به عنوان بیانگر نظر اسلام در جهان اسلام بدون حساسیتهای مذهبی، اثرش تدریس شود، فقط درباره شهید صدر صادق است.
این ادعای شما تنها در مورد دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی صادق است یا زمان حاضر را نیز شامل میشود؟
مؤذنی: الان همچنان آثار شهید صدر به عنوان منبع پژوهش وجود دارد؛ البته مبتنی بر آثار ایشان، متون جدید هم تولید شده است. شاید دیگر مثل دهههای ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ دیگر اقتصادنا تدریس نشود، اما آثاری که در عرصههای مختلف تدریس میشود یا رفرنس اصلیشان صدر است یا بسیاری از رفرنسهای پژوهشیشان. این را از کجا میتوان فهمید؟ از حجم پژوهشهایی که هنوز در جهان اسلام و به طور کلی فضای اندیشه، در مورد شهید صدر انجام میشود. در سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴، ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ در فضای غیراسلامی در مورد شهید صدر مطالعات اندیشهای (نه مطالعات استشراقی) انجام میشود. دکتر «داکاستا» در برزیل پژوهشگر علم اقتصاد است و در مورد این بحث میکند که خلأهای اقتصاد کاپیتالیستی را چگونه با اقتصاد اسلامی رفع کنیم و منبع پژوهشهایش شهید صدر است.
اما به طور خاص در مورد جهان اسلام، باید بگویم هنوز این آثار خوانده میشود، هنوز جدیدترین بحثهای متدی در اندیشههای اسلامی یا تصریحا مرتبط به شهید صدر هستند یا اگر هم تصریح نمیکنند به اینکه دنبالهرو شهید صدر هستیم، عملاً برای پژوهشگران این حوزه مشخص است که اینها از روش شهید صدر پیروی میکنند یا مبتنی بر رد و نقد شهید صدر حرف میزنند. کاری که شهید صدر با اندیشه اسلامی کرده است به نحوی است که بدون توجه به او، اتفاق اندیشهای جدیای در جهان اسلام در حوزههای مختلف نمیافتد، چون یکی از ویژگیهای شهید صدر این است که گستره موضوعی مفصلی داشته است؛ یعنی در فلسفه، فقه، اصول، تاریخ، قرآن و حتی در بنیانهای فکر اسلامی، حرف زده است و این باعث شده که آثارش امتداد پیدا کند.
این پژوهشهایی که در جهان اسلام صورت میگیرد بیشتر در مجامع دانشگاهی است یا حوزوی؟ مشخصا در فضای حوزوی غیرشیعی ایشان چقدر تاثیرگذار بودهاند؟
مؤذنی: من نمیدانم که آیا میتوانیم فضای حوزوی غیرشیعی پیدا کنیم یا نه؛ یعنی اگر منظور از حوزه، نهادهای بنیادگراست، بنده پژوهش ویژهای در مورد بنیادگراها نداشتهام اما اگر منظور، فضای علمی غیرشیعی است، تقسیم حوزوی و آکادمیک در فضای اسلامی در بیرون از جهان تشیع خیلی جدی نیست. این فضایی که ما در ایران داریم یعنی حوزه، نهاد تفکر دینی و دانشگاه، نهاد تفکر تجربی، در فضای بیرون از جهان تشیع تقسیم میشود به دانشگاههای علوم دینی و دانشگاههای علوم غیردینی.
منظور حوزه فقهی غیرشیعه است. برای نمونه الازهر یا دانشگاه مدینه.
مؤذنی: قطعا بیشترین حوزه توجه به شهید صدر، این حوزهها بوده است؛ یعنی حوزههایی که بیشتر به ساحت علوم اسلامی نزدیک هستند یعنی فقه، اصول، تفسیر و بحثهای اینچنینی؛ اما چون شهید صدر در حوزه علوم انسانی نیز حرف زده است، دانشگاههایی که به طور خاص با فقه ارتباطی ندارند مانند دانشگاه علوم اقتصاد و یا موضوعات مربوط به بانک و غیره نیز به شهید صدر پرداختند.
متاسفانه رصد کاملی نکردیم چون ابزارش را نداشتیم. در آرشیو پژوهشگاه شهید صدر حدود سه هزار مقاله عمدتاً به زبان فارسی و عربی در ارتباط با اندیشههای شهید صدر از متفکرین مختلف وجود دارد.
در خود آثار شهید صدر، رفتوبرگشتهایی که در زمان حیات ایشان اتفاق افتاده، رفتوبرگشتهای جهان اسلامی است. «عبدالله فیاض» که متفکر مهمی در عراق بوده که شهید صدر مقدمهای برای کتابش مینویسد. مقدمه صدر در مصر توسط «رفاعی» چاپ میشود، در ایران توسط «علی کرمانی» ترجمه میشود، بلافاصله شریعتی آن را میخواند، بلافاصله نقد میزند، بلافاصله این نقد به صدر میرسد و ترجمه میشود. یا مقدمهای که شهید صدر بر موسوعه امام مهدی (عج) نوشته، در زمان خود شهید صدر توسط اندیشمندان اسلامی نقد میشود و بعدها این نقد ادامه پیدا میکند مثلاً آقای دکتر «حامد حفنی داوود» که از چهرههای مهم اسلامی و البته اهل تسنن است، بر کتاب شهید صدر در سال ۷۸ میلادی مقدمهای نوشته و در آن درباره کتاب نظر داده و مدح میکند و میگوید شهید صدر سطح گفتوگو در مورد امام مهدی (عج) را چگونه ارتقا داده و باعث شده اهلسنت نیز بتوانند به این قضیه با نگاه جدیدی مواجه شوند.
خلاصه سخن اینکه یکی از نشانههای گستره آثار شهید صدر همین توجهی است که در زمان شهید صدر و بعد از ایشان به این اندیشه شده و در قالب انتشار آثار ایشان و نقد و ردها و گفتوگوها به ظهور رسیده. یک نمونه دیگر ترجمه آثار شهید صدر است. دقت کنید که بعد از گذشت سالها از شهادت شهید صدر بود که گروههایی سازمانیافته شروع به ترجمه آثار ایشان کردند؛ اما در زمان خود شهید صدر و بلافاصله بعد از شهید صدر بسیاری از این کتابها ترجمه میشود در حالی که یک نهاد مرتبط با شهید صدر این کار را نکرده است. پژوهشگاه شهید صدر در سال ۷۹ شمسی تشکیل میشود یعنی ۲۰ سال بعد از شهادت ایشان. پاکستانیها خودشان آثار شهید صدر را ترجمه کردهاند، اندیشمندان مالزی و ژاپنی خودشان ترجمه کردهاند، آثار ایشان به فرانسه، انگلیسی، ترکی استانبولی و زبانهای مختلف ترجمه شده که در خود این زبانها نیاز احساس شده و این اندیشه را برای محیط خودشان قابل عرضه دیدهاند و درپی ترجمه آن برآمدند.
یکی دیگر از نمونههای گستره تأثیر اندیشه شهید صدر، افراد و جریانهای متأثر از شهیدصدر هستند. نمونهای از رفتوآمدهای علمی با شهید صدر را عرض کردم. کسانی چون «زکی نجیب محمود»، «محمود فهمی زیدان»، «روژه گارودی» و شخصیتهای مختلف در حیات شهید صدر با ایشان رفتوآمد علمی میکنند.
در این میان کسانی مثل تیجانی کاملاً تحت تأثیر شهیدصدر است و استبصارش هم در گفتوگو با شهید صدر رقم میخورد. به نظر بنده اگر بخواهیم تشیع تونسی را بررسی کنیم، چه جریان استبصار کلامی مثل تیجانی و طرفدارانش و چه جریان استبصار سیاسی، هر دو متاثران از صدر هستند.
«شبلی ملاط» به عنوان یک اندیشمند مسیحی لبنانی یکی از مهمترین کتابهای انگلیسی در مورد شهید صدر را دارد و در آنجا مدعی است که شهید صدر جدیترین اندیشمند معاصر اسلامی است.
بنده شبلی ملاط را مثال زدم ولی افراد مختلف دیگری هم هستند. «عوفرا بنجیو» در بنیاد «موشهدایان» در سال ۱۹۸۴ در مورد عراق کتاب نوشته و یک فصل کتابش در مورد صدر و تأثیرات او در فضای سیاسی است که البته به مساله تفکر ایشان هم پرداخته است.
البته باید توجه داشت در افق خورشید امام خمینی، درخشندگی در فضای اجتماعی-سیاسی در دوره امام و بعد از ایشان در کس دیگری نداریم، اما از حیث اندیشه اینطور نیست. اگر این دو را تفکیک کرده و با آثار بخواهیم مقایسه کنیم، شهید صدر در این مساله بینظیر است و این مطالعات هم که نمونههایی شمرده شد، مطالعات متعددی است که همین مسئله را نشان میدهد.
در مقام مقایسه با شریعتی، تحلیلی وجود دارد که میگوید یکی از دلایل اینکه کتابهای شریعتی نفوذ پیدا کرد این بود که آخوند نبود و از یک موقعیت علمایی وارد این عرصه نشده بود و چنین هویتی نداشت. ولی در مورد شهید صدر وضعیت برعکس است یعنی ایشان از جایگاه علمایی و فقهی وارد میشود و دقیقا بر روی جریان فقهی طرف مقابل تاثیر میگذارد. اگر نگوییم تنها شخص در بین علمای شیعه که توانسته این چنین تاثیری بر جوامع غیرشیعی بگذارد، حداقل یکی از مهمترین آنها بوده است. چه ویژگی در ایشان بوده که توانسته این سد را بشکند و نفوذ کند؟
مؤذنی: پیش از پاسخ به این سؤال باید عرض کنم فاصله بین این دو بسیار زیاد است و قابل مقایسه نیستند. شاید نتوان گزارش جدی در جهان اندیشه پیدا کرد که به شریعتی به مثابه یک اندیشمند اسلامی ارجاع داده باشد، نه به مثابه یک فعال اجتماعی یا یک ادیب با قدرت بیان فوقالعاده در تبیین رویکرد انقلابی. شاید در مورد شریعتی خیلی سخت بتوانیم چنین چیزی را پیدا کنیم. از این رو صرفاً شاید از جهت اینکه آثار صدر و شریعتی به عنوان دو شخصیت شیعه در جهان اسلام بسیار خوانده شده قابل مقایسه باشند. از حیث میزان تاثیر و بسامد فکری شاید اصلاً قابل مقایسه نباشند.
اما در پاسخ به سؤال شما این مطلب را نه بهعنوان یک اندیشه پژوهششده بلکه بهمثابه یک زاویه تفکر میگویم: صدر و شریعتی هر دو در زمانی در جهان اسلام فروغ پیدا میکنند که ماجرای کمونیسم و فکر شرقی در برابر جریان حاکم لیبرال در جهان اسلام مطرح بوده است. این فروغ در زمانی اتفاق افتاد که جهان اسلام تحت سیطره فکری به طور کلی چپهاست؛ چه کمونیسم، چه سوسیالیم و چه جریانهای مختلف دیگر. اینها سالها مستعمره غرب بودند و بهواسطه نگاه انقلابی که در چپها بوده و دیگر مسائلی که محل بحث ما نیست، جهان اسلام جذب چپ شده است.
نکتهای که درباره این فضا وجود دارد این است که ما در فضای اسلام یک گرایشی به چپ داریم که مایل است ساختار، کنش، اثر و روحیه چپی را حفظ کند اما همزمان از حیث هویت مسلمان باشد. این اتفاقی است که شریعتی برای بسیاری از اندیشمندان و اسلامخواهان و انقلابیون رقم میزند.
اما در طرف مقابل صدر چه میکند؟ صدر اساساً اجازه نمیدهد شما ذرهای تمایل و گرایش و حتی تصدیق و تأیید نسبت به جریان چپ داشته باشی و همچنان به دنبال حفظ هویت اسلامی خودت باشی. صدر این دو را کاملا در برابر هم میداند و ذرهای نمیپذیرد که مسلمان در فضای چپ تلقی شود و در این فضا دنبال چیزی بگردد.
در چنین فضایی هر دوی اینها، یعنی هم صدر و هم شریعتی محبوبیت پیدا میکنند. علت اینکه صدر محبوبیت پیدا میکند چیست؟ علتش این است که صدر افزون بر اینکه تعارض بین چپگرایی و اسلام را تبیین میکند، هویت اسلامی نیز به دست میدهد. در حوزههای ما به طور سنتی بین مساله چپگرایی به عنوان الحاد با اسلام، تعارض قائل بودند؛ اما اینکه این تعارض بتواند به نحوی تبیین شود که یک دانشجوی چپگرای نمازخوان که از دین برایش تنها یک باور سنتی باقی مانده است، بفهمد که ذات اسلام با ذات چپگرایی در تعارض است، تبیین نمیشده است. صدر با آثارش اثبات میکند که تو برای قیام و انقلاب و داشتن هویت اجتماعی مستقل، نیاز به تعریف شدن در یک جریان چپ نداری. تو هویت اجتماعی مستقلی داری که هویت اسلامی خودت است. هویت فکری مستقل داری که هویت اسلامی خودت است و در ضمن، این هویت اصلا افیون تودهها نیست. این هویت اصلا ظلمپذیر نیست. این هویت فارغ از تشکیلات و تشکل نیست. جریان تشکیلات و تشکلسازی میشود فضای سیاسی و سیره عملی و اجتماعی صدر که حزبالدعوه و جماعه العلما را راه میاندازد، دفتر وکلای مرجعیت را تاسیس میکند و کارهای دیگری که این فضا را ایجاد میکند و محل بحث ما نیست تا به آن بپردازیم.
یکی از علل گسترش صدر در جهان اسلام در آن دوره، ایستادن در مقابل جریان چپ است، همان کاری که در عراق به شکل اجتماعی بروز پیدا کرد؛ یعنی صدر عراق را با آثار خودش از گستره جریان چپ نجات داد. وضعیت عراق به جایی رسیده بود که هیئتهای عزاداری در دستههای عزاداری خود، شعار چپی میدادند. نهاد مرجعیت آیتالله حکیم با فتوا در مقابل جریان چپ عکسالعمل نشان داد که این فتوا توانست عموم و توده مردم را از لحاظ اجتماعی از جریان چپ جدا کند، اما نهادهای تاثیرگذار فکری و فرهنگی را با فتوا نمیتوان از بدنه چپ جدا کرد. آن کسی که توانست دانشجوها، متفکرین، رسانهها، نشریهها و نویسندههای مسلمان را از جریان چپ در عراق جدا کند، صدر بود که با فلسفتنا و اقتصادنا این کار را کرد و این هویتبخشی سرریز شد در جهان اسلام.
چرا در عربستان آثار صدر خوانده میشد؟ زیرا مهمترین ویژگیاش این بود که توانسته بود یک هویت اسلامی در برابر هویت چپی و راستی ایجاد کند. این مساله نقطه مهمی در پژوهش در مورد صدر است. من نمیخواهم نظر قطعی بدهم ولی با توجه به گزارههای مختلفی که در آن دوره تاریخی داریم میخواهم به این توجه بدهم که نوع مواجهه این دو شخصیت با جریان چپ که یکی نوع بهرهگیرنده و دیگری ستیزنده و رقیبآفرین برای جریان چپ است، هر دو محبوبیت پیدا میکنند؛ اما در این میان هم گستره تأثیر صدر بیشتر است هم ماناییاش. شریعتی شاید به عنوان تاریخ ادبیات و تاریخ انقلابها در ادبیات امروز فضاهای اسلامی باقی مانده باشد، اما به عنوان یک محور پژوهش فکری وجود ندارد؛ اما صدر همواره بهعنوان یک اندیشمند مؤثر فکری وجود داشته و تازه در حال خوانده شدن است. بعضی از اندیشههای شهید صدر در همین روزها در حال بررسی است.
نکتهای که در مورد ایشان نسبت به جریانات چپ فرمودید را عینا شهید مطهری هم دارد ولی شهید مطهری این جایگاه را نمیتواند پیدا کند. آن نقطه اصلی که تفاوت را ایجاد میکند چیست؟
مؤذنی: تنها یک نقطه اصلی نیست بلکه چند مساله است. مساله سادهای مثل زبان خیلی مهم است. صدر به «عربی» «مینویسد»، نه اینکه به عربی حرف بزند؛ یعنی هم عربی بودن و هم نوشتن. ما هنوز هم بسیاری از تولیدات اندیشمندانمان گفتاری است و زبان گفتار زبان مستقیم و محکم علمی نیست؛ اما عمده آثار صدر، نوشتار است. آثار ایشان به زبان عربی است که همین الان هم زبان عربی از حیث ترجمه کردن و ترجمه شدن قویتر از زبان فارسی است. چه از حیث واقعیت اجتماعی خودش که جمعیت و ارتباطات بیشتری دارد و چه از حیث ساختارهای زبانی که وجود دارد. در مورد زبان جای بحث بسیار است. آثار ایشان عربی بوده و نیازی به ترجمه نداشته است. آثار ایشان نوشتار بوده و بیاندازه قوی نوشته شده است؛ و این، دو مسئله ابتدایی است که در ترویج آثار ایشان بسیار مؤثر بوده است.
جهان عرب جهانی است که زبان برایش یک مساله هویتی دخیل در ساحتهای مختلف زیستش است؛ یعنی زبان بخش زیادی از عرصههای مختلف زیست اجتماعی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. زبان عامل بسیار جدی است و با زبان ضعیف نمیتوان با یک اندیشمند عرب ارتباط گرفت. صدر در فضای عربی نهتنها یک متفکر است، بلکه به عنوان یک متفکر ادیب شناخته میشود. از حیث زبانی در خود جهان عرب نوشتهی او یک نوشته سلیم و ارجمند است.
تفاوت جهان عرب با ما در این مساله به چشم میخورد. در کشور خودمان نوشتن ادیبانه گویا ارزش چندانی ندارد اما در کشورهای عربی با ارزش است.
مؤذنی: البته منظور بنده از ادیبانه نوشتن به معنای احساسی نوشتن یا پرآرایه نوشتن نیست، بلکه به معنای قوت زبان است. چون در عربی مساله صرف و نحو وجود دارد، بنابراین این ادبی نوشتن بسیار برجسته میشود. نویسنده در فارسی باید بسیار نادان باشد تا دچار خطای نوشتاری شود اما در عربی چون قواعد فصاحت و بلاغت زیاد است، درست نوشتن کار سختی است یعنی حتی متفکرین هم غلط مینویسند. در عربی بسیار مهم است که فعل، فاعل، قیود، زمان و دیگر مسائل ادبی درست و سلیم استفاده شوند اما در فارسی خیلی با این مساله از این جهت مواجه نیستیم؛ زیرا فارسی زبان روانتری است؛ بنابراین نوشتار و گفتار فارسی آسانتر است اما در عربی درست نوشتن کار بسیار سختی است، محکم نوشتن به معنای اینکه ساختار زبان درست باشد کار دشواری است.
ما در سطح ارشد و دکتری پژوهشهایی داریم که قدرت ادبی شهید صدر را بررسی کرده است، مسائلی مانند شیوه اصطلاحسازی و استفاده ایشان از اسلوبهای ادبی در مباحث علمی. شهید صدر در تولیدات علمی خود از کمترین میزان آرایهپردازیهای ادبی استفاده کرده است و در عین حال خواننده با خواندن متن صدر احساس نمیکند که با یک متن خشک علمی مواجه است؛ یعنی با یک ظرافتی متن هم قوه ادبی دارد و هم علمی؛ بنابراین مساله زبان بسیار مساله مهمی است.
اما گذشته از مسئله زبان دلیل توسعه صدر چیست؟ اینکه سطح مسالهای که صدر انتخاب میکند و روش پاسخگویی و فرآوردهای که تولید میکند بهگونهای است که خودبهخود زمینه را برای گسترش پیدا میکند. صدر در پیدا کردن مساله به کلانترین و مهمترین مساله انسانی، توجه میکند؛ مثلاً وقتی در حوزه معرفت ورود میکند، به اساسیترین و کلانترین مسائل انسانی میپردازد و در این حوزه هم صرفاً به پاسخهای گزارهای و موردی بسنده نمیکند، بلکه در یک ساحت فکری یا عرصه زیستی نظریه تولید میکند.
افزون بر این در عرصههای مختلف فکری، «روش» تولید میکند. صدر در فقه، روش تولید کرده است. در فلسفه روش جدیدی در عرصه استقراء ایجاد کرده. در تاریخ، روش جدیدی برای حل مسائل تبیین کرده، در تفسیر نیز به همین ترتیب؛ بنابراین سطح مسئله صدر انسانی است، یعنی مسالهای است که کلانترین سطح درگیری با آن در فضای امروز وجود دارد. پاسخ او هم صرفاً پاسخهای موردی نیست؛ بلکه نظریه است. معمولا در تولیدات اندیشمندان دیگر ما نهایتا با «نظرات» جدیدی مواجه هستیم نه «نظریات»؛ و دیگر اینکه صدر روش تولید میکند. در عمده دیگر اندیشمندان حتی اگر نظریهای هم میبینیم فرآیند رسیدن به این مسأله مشخص نیست؛ یعنی اندیشمندان نهایتا با روشهای رایج نظریه جدیدی تولید کردهاند که البته همین هم کم پیدا میشود.
اما صدر نهتنها نظریه جدید تولید میکند، بلکه روش جدید هم در عرصههای مختلف ارائه میکند؛ لذا خودبهخود گسترش پیدا میکند؛ زیرا برای متفکر ابزار کار تولید میکند. این غیر از این است که به یکی از سوالات متفکر پاسخی بدهید. پاسخ موردی در همان متفکر متوقف میشود، اما وقتی ابزاری برای تفکر به متفکر بدهید، آن ابزار، یعنی آن روش و نظریه، به تعداد متفکرانی که با آن ارتباط برقرار میکنند، توسعه پیدا میکند. لذا میبینیم بخش زیادی از آثار مرتبط با شهید صدر، ادامهدادن اندیشه با روشی است که شهید صدر تولید کرده است. اندیشمندی روش تفسیر موضوعی شهید صدر را گرفته، مواردی افزوده، مواردی کاسته و بحثی را در حوزه تفسیر موضوعی آغاز کرده است. در فقه، فلسفه و تاریخ شهید صدر نیز همین نکته وجود دارد.
سایر اندیشمندان در فعالیت فکری خود چه کردهاند؟ روش و نظریه به دست دادهاند یا نظر؟ شهید صدر معمولاً هم روش میدهد و هم نظریه و این نظریهها هم چهارچوب فهم مسائل هستند و هم مبانی جدیدی تولید میکنند که مبتنی بر این مبانی، دستگاههای فکری میتوانند کلاً تغییر کنند.
یعنی یک فقه نظامساز است. ایشان به جای اینکه صرفا جواب کسی را بدهد یا شخصی را نقد کند و صرفا گزارههایی پراکنده و منقطع از هم ارائه کند، یک نظام اندیشهای را تبیین میکند.
مؤذنی: درباره نظام بحثهای متعددی است. اگر منظور از نظام صرفاً یک حرف منسجم است، شهید صدر بیش از این است؛ زیرا ایشان مکتب تولید میکند. مکتب به این معنی که یک دستگاه توصیفی و توصیهای مشخص در یک عرصه خاص زیستی که در آن هم مبانی فکری تولید کرده، هم روش و هم فرآورده فکری؛ و این فراتر از این است که صرفا نظاممند و منسجم حرف زده باشد.
در فضای عرب آن زمان کسانی چون «ابوالاعلی مودودی» و «سید قطب» نیز این کار را کردهاند، نظامهایی تولید کردند، حرفهای منسجمی درباره اقتصاد زدهاند؛ اما این نظامها چه مشکلی داشتند؟
۱- در اصالت آنها تردید جدی وجود داشت یعنی در مورد آنها گفته میشد که بیشتر از اینکه اسلامی باشند چپ یا راست هستند؛ اما صدر نظریهای تولید کرده که در اسلامی بودن آن تردیدی نیست یعنی نه چپ است و نه راست.
۲- مکتب در اندیشه شهید صدر صرفا بهمعنای منسجم بودن نیست. بلکه به این معنی است که برای فهم اقتصاد، چارچوب مفهومی جدیدی به ما میدهد؛ یعنی ما میتوانیم ذیل حرفهای صدر، سایر ابعاد اقتصاد را بفهمیم، تولید کنیم و پیش ببریم؛ یعنی فقط این نیست که یک حرف منسجم زده و مجموعی از آیات و روایات را بدون اینکه ناهمخوانی باهم داشته باشند، کنار هم چیده است، بلکه او مکتبی ارائه داده که این مکتب کل دستگاه اقتصاد اسلامی را تبیین میکند و حالا میتوانیم این چارچوب مفهومی را در عرصههای مختلف اقتصاد جاگذاری کرده و با آن فکر کنیم.
وجه مهمتر این است که صدر در ضمن تولید این مکتب اقتصادی، یک روش جدید برای تفکر فقهی ارائه کرده که شما بتوانید در عرصههای مختلف اسلامی غیر از اقتصاد هم از آن استفاده کنید. کار فقه چیست؟ کار فقه این است که بایدها و نبایدهای زیست شما را مشخص میکند. در مقابل این فقه در غرب، اخلاق و حقوق است. صدر روشی تولید میکند که کل بایدها و نبایدهایی که میخواهید در زندگی تعیین کنید، از فقه در بیاید و البته تمام ساحتهای زندگی شما را پوشش دهد و همزمان با معاصرت و استمرار در فضای زیست شما همراه باشد. این غیر از فقط نظاممند بودن و فراتر از آن است و در نتیجه، ادامهدار است؛ ولو اینکه اندیشمندی به ده جای این روش نقد داشته باشد. این مساله غیر از نظاممند بودن است و بسیار مهمتر از آن. متاسفانه صدر به نظاممند بودنش در فضای ایرانی شناخته میشود، در حالی که نظاممند بودن یک سطح عمومی از ویژگیهای صدر است. البته نظاممند بودن بسیار مهم است و شاید نود درصد اندیشمندان ما حتی همین سطح از نظاممندی را هم ندارند و در خودشان دچار تعارض هستند. مثلاً فلان اندیشه اندیشمند با تولید ده سال بعد یا تولیدی که در عرصه دیگری داشته، با هم تعارض دارند. خود نظاممندی خیلی مهم است، اما ویژگی صدر صرفا نظاممندی نیست. نظاممندی صدر باعث نشد که ایشان در جهان اسلام مطرح شود؛ بلکه کار صدر فراتر از نظاممندی بود؛ صدر، مکتب اقتصادی تولید میکند، مکتب فلسفی جدیدی تولید میکند، مکتب تفسیری ایجاد میکند.
صدر کلاً ۱۳ درس تفسیری دارد، در حالی که بعضی از اندیشمندان ما بیش از ۲۰ جلد تفسیر نوشتند؛ اما این ۲۰ جلد مکتب تفسیری جدیدی نیست، بلکه توسعه روشهای تفسیری سابق است؛ اما صدر روش جدیدی در تفسیر موضوعی تولید میکند؛ روش پاسخدهی قرآن به مشکلات کلان انسان معاصر را طراحی میکند. در جهان اسلام تنها روش تفسیری که هنوز مایه آبروی شیعه باشد، روش تفسیری شهید صدر است. شما میتوانید از آقای محمدعلی میرزایی، آقای آکوچکیان، آقای بهمنی بپرسید که اینها متخصص بحث تفسیر در جهان اسلام هستند.
بهتعبیر برخی از این اساتید ما در فضای شیعی هنوز در مرحله پیشاصدری هستیم، در حالی که در جهان اسلام هرکس میخواهد در مساله تفسیر حرف جدیدی بزند به صدر مراجعه میکند. هنوز هم در فضای اسلامی وقتی که ما میخواهیم ابراز کنیم که ما هم در مساله روش، نه در مساله محصولات تفسیری حرف داریم، صدر تنها دارایی ماست.
در ادامه باید به این دقت کنیم که به واسطه تفاوت مذهبی، محصولات فکری ما خودبهخود یک عایق مذهبی جلوی توسعهشان را میگیرد. این فصل جدیدی از اهمیت صدر است. اینکه صدر مساله انسانی را با مبنای شیعی، ولی با ادبیات اسلامی پاسخ میدهد.
صدر هم در ادبیات بیان محتوا مسائل رایجی که باید در فضای اسلامی رعایت شود، مثل احترام به بزرگان اهلسنت، ادبیات مناسب و پرهیز از تندی و غیره را کاملا رعایت کرده است. هم بالاتر از این، سعی میکند محتوایی که تولید میکند، اگر چه مبنایش کاملاً شیعی است اما به نحوی این محتوا را پردازش کند که سنی احساس نکند که با این محتوا تعارض دارد. مثلاً اگر مساله شورا برایش اثبات میشود و این شورا را ذیل ولایت فقیه و ذیل خلافت انسان و شهادت انبیاء میفهمد، این را به نحوی تبیین میکند که برای فضای اهل تسنن، احساس تعارض و درگیری ایجاد نمیکند. شیعه این تفسیر را از خودش میداند چون تمام مبانیاش شیعی است، اما بیان ضد سنی نیست بلکه صدر تلاش میکند طوری روایت کند که سنی احساس کند که میتواند از آن استفاده کند؛ یعنی هم استدلالها و هم روش بیان مطلب را با ادبیاتی پیش میبرد که برای یک سنی هم قابل پذیرش است.
دورترین کتاب شهید صدر از جهان اهلسنت که خودش در دورانی مایل به چاپ آن نبود کتاب «فدک در تاریخ» است که شهیدصدر در حدود سیزده سالگی نوشته است. قضیه فدک یک موضوع محل درگیری بین شیعه و سنی است؛ اما شهیدصدر این کتاب را بهگونهای نوشته که میتوان آن را با طیب خاطر به یک سنی اهدا کرد، بدون اینکه احساس شود این سنی نسبت به شما و مذهب شما دید منفی پیدا کند؛ بلکه با افتخار میتوانید بگویید ما این قدر منطقی در مورد یکی از پر نزاعترین موضوعات بین دو مذهب صحبت میکنیم. این فقط به این دلیل نیست که وقتی اسمی از خلفا میبرد، احترام میگذارد بلکه به این دلیل است که در بحث، مبتنی بر تفکر سنی با سنی گفتوگو میکند و بالاتر از این، سطح بحث را با یک سری بدیهیات انسانی پیش میبرد؛ یعنی شما اگر یک متخصص مذهبی هم نباشید، از منطق این بحث پذیرندگی در شما ایجاد میشود.
دکتر «بنعلی التونسی» یکی از اندیشمندان سنی تونسی است که کتاب «پژوهشی درباره ولایت» شهید صدر را میخواند و شیعه میشود. ایشان کتابی نوشته است به نام «التجدید الکلامی عند الشهید الصدر». ایشان در این کتاب منطق شهید صدر را که مبتنی بر حساب و احتمالات است بررسی کرده. حساب و احتمالات روشی فرامذهبی و فرادینی است. حساب و احتمالات، چیدن فرضیههای مختلف است بهگونهای که حالت دیگری برایش متصور نیست و چینش منطقی این فرضیهها به مذهب ربطی ندارد. شهید صدر مبتنی بر حساب و احتمالات درباره ولایت امیرالمومنین علیهالسلام بحث میکند. بن علی تونسی میگوید: زمانی که این کتاب را خواندم دیدم دیگر احتمال دیگری وجود ندارد، هر چقدر هم که محتوای تاریخی به این تقسیمها اضافه شود. منطق تقسیمبندی بحث به گونهای عقلی، منطقی و دقیق است که گزارههای تاریخی تنها منطق این چینش را تقویت میکند.
پس بهطور خلاصه اگر بخواهیم بگوییم یکی از مهمترین ویژگیهای صدر که باعث گستترش آثار او میشود این است که او مسئله انسانی را محور قرار میدهد و مبتنیبر آن نظریه تولید میکند و روش دستیابی به نظریه را هم ارائه میکند و در زبان هم اگرچه مبانی شیعی است، اما با ادبیات اسلامی بحثش را سامان میدهد.
همزمانی با انقلاب اسلامی و موجی که انقلاب ایجاد میکند، چه قدر در گرایش بیشتر به شهید صدر موثر بوده است؟
مؤذنی: دو مرحله دارد. یک مرحله بعد از سال ۵۷ و بعد از شهادت شهید صدر است. بعد از انقلاب هیچ واقعه اسلامی ـ دستکم اسلامی ـ را منفصل از انقلاب نمیتوانیم بررسی کنیم. قطعاً کسی مثل صدر که در ارتباط با انقلاب اسلامی شهید میشود و از حیث نظری مهمترین متفکر پشتیبان، موید و مولد برای انقلاب اسلامی در بیرون از ایران است، قاعدتاً از این قاعده مستثنی نیست و قطعاً شهادت او در پی پیروزی انقلاب، هم در خود ایران و هم در کشورهای دیگر و چه در توسعه، چه در محدود شدن صدر موثر است. هر دو جهت باید بررسی شود؛ چه توسعه و چه محدود شدن.
توسعه مییابد چون علاقهمندان به انقلاب تصمیم میگیرند بخوانند و محدود میشود چون حکومتها، صدر را محدود میکنند.
به یک نکته نسبتاً مغفول اشاره کنم. دقت کنیم که آن زمان اوج قومگرایی در عرب بود، ولی انقلاب ایران، هویت عربی ندارد. در آن زمان چه ناصریها و بعد بعثیها و حتی نمونههایی مثل لیبی و قذافی همه دارای عربیت و عربگرایی هستند. اگرچه بعد از قضایای ۱۹۶۷ این قومگرایی ضعیف شد ولی همچنان موجود است. حتی این کمشدن هم سرخوردگی عربی است، یعنی در این کمشدن هم هویت عربی دخیل شده و عربیت افسرده شده، نه اینکه با عربیت مقابله شده باشد. درواقع بعد از سال ۱۹۶۷ هم همچنان هویت عربی سرپا ولی افسرده بود.
با توجه به این مقدمه به گزارشی که آقای تیجانی از نسبت صدر و انقلاب در آن دوره میدهد دقت کنید. آقای تیجانی به بنده میگفت: در زمان شهادت شهید صدر در فرانسه بودم. یک اندیشمند فرانسوی قبل از شهادت صدر به من گفت آمریکاییها نمیگذارند صدر زنده بماند. تیجانی سوال کرد که چرا آمریکا نمیگذارد صدر زنده بماند که آن اندیشمند فرانسوی در جواب گفت: مانع توسعه انقلاب خمینی در جهان اسلام، فارسی بودن این انقلاب است. اگر صدر پذیرنده، تبیینکننده و توسعهدهنده انقلاب خمینی در فضای عربی شود و بتواند نسخه دوم انقلاب خمینی را در عراق پیاده کند، مساله عربیت حل میشود و جهان عرب با گشودگی در مقابل انقلاب ایران از مجرای عربی آن که جریان صدر باشد مواجه میشود.
دقت کنیم که صدر در آن زمان در فضای عربی پذیرفته شده بود. بروز امام خمینی سیاسی است، اما بروز شهید صدر، علمی است. شخصیتهای اسلامی در آن زمان فلسفتنا و اقتصادنای صدر را خواندند و صدرشناس شدند؛ یعنی وی را به عنوان یک اندیشمند اسلامی اصیل قبول دارند. صدر هنوز زنده است. هنوز ۴۱ سالش است که اداره اوقاف کویت به چند نفر از جمله صدر و همچنین ابوالاعلی مودودی که در آن زمان یکی از مطرحترین چهرههای اسلامی است، نامه مینویسد که شما برای بانک بدون ربا محتوا تولید کنید. از این چند نفر فقط صدر جواب میدهد؛ یعنی ابوالاعلی مودودی به عنوان شخصیتی که در فضای اسلامی آثارش خوانده میشود و مطرح است و همچنین جهان سنی تقویتش میکند و نهادهای انقلابی ترویجش میکنند، وی در کنار صدری که در نجف به عنوان یک شیعه وجود دارد مورد توجه اداره اوقاف کویت قرار میگیرند.
این صدر هنوز ۴۰ سالش است و ابوالاعلی مودودی ۷۰ سال دارد؛ یعنی صدر تا این حد اعتبار پیدا کرده و در جهان اسلام به عنوان یک اندیشمند تثبیت شده بود. نه اینکه فقط اثبات شده باشد، نه اینکه فقط مطرح شده باشد، بلکه تثبیت شده است. صدر گزینهای جدی است که وقتی میخواهند تفکر اسلامی داشته باشند به صدر نامه مینویسند. در الازهر در زمان حیات صدر تفکر او برای تدوین پایاننامه دکتری مورد توجه واقع میشود. پس از حیث فکری تثبیت شده است.
پس به طور کلی انقلاب در گسترش صدر اثر دارد؛ چه اثر توسعهای و چه اثر ممنوعیت و تحدید؛ چون به هر حال صدر میتوانست به عنوان پشتوانه انقلاب نقش مهمی داشته باشد.
مرحله دیگر قبل از انقلاب است که بهطور کلی فرق میکند. قبل از اینکه امام خمینی به عنوان یک شخصیت انقلابی توسعه جهان اسلامی پیدا کند. امام قبل از انقلاب محبوبیت انقلابی نداشت یعنی امام ۱۳۴۲ با امام ۱۳۵۷ از حیث حضور در جهان عرب متفاوت است. امام پیش از انقلاب ناشناخته است یا گاهی در جاهای شناختهشده هم مشکوک شمرده میشد.
جهان متفکرین عرب یک جهان با حساسیت بالاست نسبت به همه جنبشهای اجتماعی. چون این جنبشها را یا روسی میدانست یا انگلیسی و آمریکایی؛ یعنی تجربه شده بود همه کسانی که میخواستند یک اقدام انقلابی بر ضد حکومتها انجام دهند احتمالا با یکی از این قطبها مرتبط بودند. امام زمانی که شاه را بیرون کرد، زمانیکه لانه جاسوسی به تصرف درآمد و بعد از نامهای که به گورباچف داد در جهان اسلام مشخص شد که امام نه شرقی و نه غربی است.
تصور برخی محبین امام این است که امام ۱۳۴۲ همین قدر محبوب و مشهور بوده اما امام ۱۳۴۲ را در مصر چه کسی میشناخت؟ از آقای نعمانی نقل شده که در سال ۱۳۴۷ به همراه شهید صدر به حج رفته بودند و در بازارها به دنبال کتابفروشیها بودند تا از افکار جدید مطلع شوند. شهیدصدر در آنجا کتاب اقتصادنای خودش را میبیند. فروشنده کتاب میگوید حاجی این کتاب را بخر. این کتاب صدر است و ضد کمونیسم است.
ببینید در این سال کتابش توزیعشده؛ بدون هیچگونه نهاد توزیعکنندهای. دستگاه اخوان به مجرد اینکه کتابی از اخوانیها نوشته شود، آن را توسعه میدهند چه سری و چه رسمی؛ اما در مورد شهید صدر خود کتاب است که سبب توزیع و گسترش میشود، نه وجود یک سازمان گسترده اسلامی.
امروز در جهان اسلام، از اقسام مختلفی که در اندیشه شهید صدر وجود دارد، برای مسائل و مشکلاتی که الان وجود دارد، کدام یک از این بخشها را میشود سر دست گرفت و از آن دریچه وارد گفتوگو با جهان اسلام شد. کدام یک بیشتر به درد ما میخورد و بیشتر مسائل ما را میتواند حل کند؟
مؤذنی: این سوال را چه کسی میپرسد؟ یک اندیشمند شیعه؟ چنان چه یک اندیشمند شیعه این سوال را دارد و میخواهد وارد گفتوگو با جهان اسلام شود، باید پیش از هر کار صدر را بازشناسی بکند و ببیند که چرا صدر این گستره را پیدا کرده است؟ خوب بخشی از آن برمیگردد به نبوغ ذاتی شهید صدر که قابل الگوگیری نیست و بخشی دیگر بهخاطر روش و منش اوست که قابل پیادهسازی است. بهعنوان مثال اندیشمند ما صد کتاب نوشته است که ۸۵ تا از کتابهایش نهایتاً به مسائل شیعیان میپردازد، آن هم نه مسائل جدید، بلکه مسائلی که در آن مسئله هزاران کتاب دیگر دیده میشود. صدر کتابی مینویسد که مساله جهان اسلام است آن هم انسان جهان اسلام؛ یعنی انسان جهان اسلام با بعد انسانی خودش. این مساله برایش جدی است و پاسخی میدهد که همه این گستره اسلامی برایش قابل پذیرش، باشد هرچند مبنایش شیعی است. این روش و نوع زیست علمی-اجتماعی صدر خودش یک مساله است که اگر بازشناسیاش کنیم خود همین، سبب ایجاد پویایی علمی و رفتوبرگشت علمی میان ما و جهان اسلام خواهد شد.
اما اگر بخواهیم به یکی از ابعاد اندیشه صدر توجه کنیم و آنرا ترویج کنیم، نقطه امتیازی که یکی از ابعاد بر دیگری برتری داشته باشد، به نظر من نیست. شهید صدر در تفسیر حرف زده که هنوز ناخوانده است و جای کار دارد. روش تفسیری شهیدصدر روشی است که اگر پیادهسازی شود تا صد سال دیگر حرف برای گفتن خواهیم داشت؛ زیرا روش شهید صدر یک روش پاسخگویی است که تبیین کرده چرا و چگونه قرآن بیپایان است. در فقه هم همینطور که البته اقتصاد و سیاست در ذیل دستگاه فقه شهید صدر مطرح میشود. در فلسفه و اندیشه سیاسی نیز همینطور است. ابعاد مختلف اندیشه شهید صدر همچنان جای پژوهش دارد و زنده هم هست.
در جهان اهلسنت اگر بیشتر از شیعیان به شهید صدر توجه نشود، کمتر نمیشود. همین الآن پژوهشهای سنی کمتر از پژوهشهای شیعی نیست. رفرنس به شهید صدر در اهلسنت بیشتر از شیعیان نباشد، کمتر نیست. هرچند در دورههای مختلف کم و زیاد شده است. در دهه ۵۰ همه متفکرین انقلابی ایران، اقتصادنا خواندهاند. کتاب اقتصادنا زمان خود شهید صدر به فارسی ترجمه شد و علامه جعفری برای اولین بار پیگیر ترجمه اقتصادنا به فارسی شد. در دورههای مختلف میزان مراجعه به شهید صدر بالا و پایین شده است، اما هنوز وجود دارد و در هر دو فضا جدی است. با آمارهایی که داریم در حال حاضر مواجهه غربیها، یعنی مواجهه جوامع غیرمسلمان با شهید صدر بیشتر شده و روزبهروز توجه به این اندیشه افزایش پیدا میکند؛ هرچند خیلی کند و نسبت به خود اندیشمندان غربی خیلی ناچیز اما بههرحال وجود دارد.
در پایان اگر بخواهید جمعبندی کنید ویژگیهای اصلی که سبب توسعه فکر شهید صدر میشود را چه مواردی میدانید؟
مؤذنی: اگر بخواهم مجموعه ویژگیهای موجود در آثار شهید صدر که فاصله تولیدات صدر را با دیگران بسیار زیاد میکند به شکل تیتروار نام ببرم باید به این موارد اشاره کنم:
یک. اصالت؛ منظور از اصالت این است که شهید صدر یک رویکرد اکتشافی دارد که وحی را منبع تفکر میداند. در آثار شهید صدر، قرآنمحوری، نه قرآنبسندگی، بسیار برجسته است. روش اصولی شهید صدر که استنباط و استدلال مشخص دارد و شما میتوانید فرآیند اتصال محصولات فکری شهید صدر به منابع وحیانی را ببینید. فقه و روش فقهی که مبتنی بر دلالت و حجیت است در آثار شهید صدر بهشدت برجسته است. فلذا یک منظومه اصالتی خیلی خوبی را بهدست میدهد. در دیگر متفکران ما، حتی در برخی فقها گاهی در محصولاتشان این بعد دیده نمیشود. بهدلایل مختلف، مثل اینکه معمولا محصولات آنها سخنرانی بوده و حتی اگر خودشان مبتنی بر یک اجتهاد و استنباطی این حرفها را گفتهاند، روش فقاهتی آن را نشان ندادهاند و شکل و دقت استدلالها مشخص نیست. وجه فقاهتی در نوآوریهایشان دیده نمیشود و… .
در جهان اهلسنت اگر بیشتر از شیعیان به شهید صدر توجه نشود، کمتر نمیشود. همین الآن پژوهشهای سنی کمتر از پژوهشهای شیعی نیست. رفرنس به شهید صدر در اهلسنت بیشتر از شیعیان نباشد، کمتر نیست.
نکته دوم معاصرت است. این معاصرت هم در ادبیات هم در موضوعات و هم در مسائل هست. در همه اینها شهید صدر سعی کرده مساله، موضوع و ادبیات روز را مدنظر داشته باشد.
شهید صدر با این اصالت و معاصرت نوآوری میکند. کار صدر پردازش گفتههای گذشته با ادبیات جدید نیست؛ بلکه ایشان حرف جدید میزند و در روش، فرآورده، مبانی و مبادی نوآوری میکند و این طور نیست که صرفاً با ادبیات جدیدی همان حرفهای گذشته را بزند؛ بلکه در آثار صدر افزون بر اینکه تثبیت مبانی گذشته اتفاق میافتد، تولید سطوح جدیدی از اندیشه نیز شکل میگیرد.
ویژگی سوم اینکه اندیشه شهید صدر کلنگری دارد. کلنگری یعنی با یک نگاه عام به تمام ابعاد آن موضوعی که در نظر دارد میپردازد و با یک احاطهای بر کل این مجموعه بحث میکند. پژوهش صدر جزئی یا پراکنده نیست و اینطور نیست که در آثار او نسبتها با هم مشخص نباشد یا اندیشه انسجام نداشته باشد، بلکه کلنگری وجود دارد، نه کلینگری یا کلان گفتن به این معنی که در جزئیات بحث نمیکند. کلنگر است یعنی تمام ابعاد را بررسی میکند و انسجام و نسبت همه ابعاد را با هم مشخص میکند.
ویژگی بعدی این است که اندیشه شهید صدر شمول دارد؛ یعنی از فلسفه گرفته تا حدیث و قرآن و فقه و اقتصاد و بخشهای مختلف در ساحت اندیشه اسلامی را در بر میگیرد و در هر بخشی هم که وارد شده است، جنبههای مختلفی را در بر گرفته که یک نوع شمولیت ویژه را ایجاد کرده است.
ویژگی ششم این است که شهید صدر رویکرد تطبیقی دارد به این معنا که وقتی میخواهد اندیشه اسلامی را مطرح کند، اندیشه غربی و شرقی را طرح و رد میکند و سپس اندیشه اسلامی را مطرح میکند؛ یعنی وقتی این کتاب در عصر خودش به دست یک اندیشمند مسلمان در یکی از نقاط جهان اسلام میرسد، او هم مجهز میشود به نقد رقیب و هم مجهز میشود به اثبات خودش. این وجه تطبیقی بودن که اندیشه اسلامی را با اندیشههای دیگر مقایسه میکند، یکی از مهمترین و جدیترین مولفههای اندیشه شهید صدر است. چون آن زمان درباره اندیشه اسلامی توضیحاتی داریم، اما توضیحاتی که نمیتواند نسبت خود را با نفی اندیشه رقیب نشان دهد. صدر نه تنها اندیشه اسلامی را اثبات میکند، بلکه نشان میدهد که اندیشه غیراسلامی هم با واقعیت و هم با سایر ابعاد خودش تناقض دارد و نیز اثبات میکند که نه برای انسان و نه برای جهان اسلام کارکرد ندارد. این کار را هم با تکیه بر متون اصلی و منبع اندیشه رقیب میکند و نظریه رقیب را هم بهشکل واقعی خودش به چالش میکشد؛ نهاینکه با مغالطه پهلوانپنبه رقیب را از میدان به در کند.
ثبات و انسجام یکی دیگر از مولفههای اندیشه شهید صدر است. در آثار شهید صدر تناقضی دیده نمیشود. خط فکری صدر توسعه پیدا کرده، اما این خط فکری همواره مشخص بوده و ثبات روند در این خط فکری وجود داشته و تحول جدی که منجر به تناقض خودش با خودش شود در آثار شهید صدر نیست.
آثار شهید صدر ساختارمند است یعنی دارای مبنا و روش مشخص است. صدر صرفا با ادبیات علمی، محصول کاوش علمی خودش را توضیح نداده است، بلکه ساختار دستیابی به این محصول علمی هم گامبهگام در آثار صدر مشخص است. لذا نقد صدر به خاطر اینکه آثارش منظم، ساختارمند و دارای طبقهبندی علمیِ درست است، بسیار راحت اتفاق میافتد. الزاما نقدها به صدر دقیق نیست، ولی راحت میشود آثار ایشان را نقد کرد. تیترگذاریهای آثار شهید صدر، هندسه بحث را به صورت کامل مشخص میکند. این مطلب را حتی میتوان از همان فهرست کتابهای شهیدصدر فهمید. میزان دقت، ساختارمندی و انسجام در فهرست محتوای هر یک از آثار شهید صدر را میتوان با آثار دیگران مقایسه کرد و این ویژگی را حتی در همان فهرست آثار دریافت.
نکته دیگری که وجود دارد جامعه نگری در آثار شهید صدر است. صدر در مورد بانکداری بدون ربا حرف میزند و امروز ما بیش از صد بانک بدون ربا در جهان داریم که همهشان مبتنی بر اندیشه شهید صدر هستند. معنای این مساله این است که وقتی اندیشهای تولید میشود، فاصله اندیشه تولیدشده با انضمام به جهان واقع نباید زیاد باشد و در خود تولید محصول فکری، به این پرداخته شده باید که فاصله فکر با انضمام به جهان واقع کم باشد. لذا شهید صدر بانکداری بدون ربا مینویسد و بلافاصله شعبههای بانک بدون ربا در جاهای مختلف دنیا تأسیس میشود. شهید صدر پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی را مینویسد و بعد به دست شهید بهشتی میرسد و از طریق ایشان در نگارش قانون اساسی تأثیر میگذارد. تا جایی که کسی مثل دکتر دکمجیان ادعا میکند که پدرخوانده ناشناخته قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شهید صدر است. چرا؟ چون با لحاظ مساله جامعه و بههدف سرریز اندیشه در جامعه حرف زده است. در اقتصادنا شاهد این هستید که فصلی باز شده که این فصل در نگاه محض فکری ضرورت پیدا نمیکند، اما چون قرار است این فکر نیاز روانی خود اندیشمند اقتصاد اسلامی را هم تامین کند و از رهگذر تامین روانی نیاز او وارد زیست اقتصادی انسان مسلمان شود، طراحی شده است؛ یعنی صدر ضمن اینکه فکر میکند، به اینکه این فکر باید به جامعه تبدیل شود هم فکر میکند.
زمانی که دستگاه اندیشهای بسیاری از علمای ما، بهطور خاص علمایی که در دهههای اخیر در جمهوری اسلامی، پدران فکری پس از انقلاب اسلامی بودند و جریانهای غالبی بودند که مسئله علم اسلامی را در ایران پیش میبردند، نگاه میکنیم، میبینیم که فاقد این ویژگی است؛ یعنی بسیار انتزاعی است و وجه انضمامی آن کم است. جالب این است که اتفاقاً امام خمینی در بین این جریانهای علمی نیست. امام رهبر انقلاب است، اما جریان فکری امام خمینی هیچ وقت غالب نشد، نه در حوزه و نه در غیرحوزه. با اینکه تفکر خود امام بهشدت فقهی و اجتماعی و انضمامی است.
اگر بخواهیم اندیشه شهید صدر را یک اندیشه موثر بدانیم باید همه این نکات را لحاظ کنیم که اینها جمعش با هم در دیگران نیست.
در پایان باید گفت شهید صدر سه کارکرد اساسی برای جامعه اسلامی داشت و دارد:
۱- شهید صدر حل مساله فکری کرد؛
۲- از رهگذر حل مساله فکری، حل مساله هویتی کرد، یعنی از رهگذر تامین فکری و روانی انسان مسلمان، هویت اسلامی را در برابر هویتهای دیگر تامین کرد. مسلمان با اقتصادنا دیگر احساس فقر فکری نداشت. آقایهاشمی رفسنجانی میگوید: در زندان اقتصادنا بود که بچههای اسلامی را در برابر مارکسیستها قوی میکرد. این یک مساله هویتی است و فقط فکری نیست. در عراق اقتصادنا و فلسفتنا بود که جریانی مثل حزبالدعوه و امثال اینها را تبدیل کرد به جریانی که توانستند در اجتماع حضور پیدا کنند. چرا؟ چون به اینها هویت داد.
۳- جریان سازی اجتماعی کرد. انسانی که از حیث فکر، غنا و از حیث هویت، ثبات و مرز پیدا کرده، قابلیت جریان اجتماعی شدن را پیدا میکند. لذا احزاب و جریانهای اجتماعی توسط خود صدر یا با استفاده از صدر اتفاق افتاد.
منبع: شعوبا