قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / آخرین اخبار / کتاب‌شناسی و نقد «الصحیح من سیره الامام علی علیه‌السلام»
کتاب‌شناسی و نقد «الصحیح من سیره الامام علی علیه‌السلام»

حسین نعیم آبادی؛

کتاب‌شناسی و نقد «الصحیح من سیره الامام علی علیه‌السلام»

شبکه اجتهاد: نویسنده کتاب «الصحیح من سیره الامام علی(علیه‌السلام) من الولاده الی الخلافه» یا «المرتضی من سیره المرتضی» در ۲۵ صفر سال ۱۳۶۴ هـ. ق در روستای دیر قانون در منطقه جبل عامل به دنیا آمد و در روستای عیثا الجبل رشد کرد و بالید. خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت و تا سن ۱۷ سالگی که در زادگاهش بود از کتاب‌خانه شخصی پدر استفاده‌های زیادی برد. از سال ۱۳۸۲هـ. ق تا ۱۳۸۸ هـ. ق را با مشغولیت به علوم دینی در حوزه نجف اشرف به سر برد و آنگاه به قم مهاجرت کرد. شروع کار او در پژوهش‌های تاریخی را می‌توان در انگیزه اش در ورود به کارهای تاریخی ـ پژوهشی جتسجو کرد. نقطه نظر ایشان بسیار قابل توجه است که: «هیچ گاه برای من دنیای تحقیقات به عنوان یک دنیای علمی محض مطرح نبود و در پاسخ به احساسات بلند پروازانه و دیگر حالات نفسانی نیز به آن گام نگذاشته‌ام و به عنوان حرفه نیز آن را انتخاب نکرده‌ام … تحقیقاتی که بتواند در ارائه خدمت به انسانیت توفیق بیشتری بیابد و در پیشبرد زندگی به سوی هدف والاتر … موفق باشد. انرژی بیشتری خواهد داشت. از اینجاست که همواره … از آن به عنوان یک وظیفه شرعی و انسانی نگریسته‌ام»

قسمت اول:

بر اساس همین دیدگاه بود که او شروع کارش به صورت تخصصی به پژوهش در تاریخ هنگامی بود که با برخی از مسائل شبهه برانگیز از جانب برخی محققین در مورد مسئله ولایتعهدی حضرت رضا علیه‌السلام مواجه شد. همچنین هنگام برخورد با موضوع ابن عباس و تهمتی که به او چسبانده شد در مورد دزدی اموال بصره و این که چگونه ممکن است شخصی مثل ابن عباس که مفسر قرآن است و این همه از او تعریف شده دست به چنین کاری زده باشد او را به تحقیق جدّی در این مورد واداشت

امّا اندیشه تدوین کتابی با عنوان الصحیح من سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه و آله)‌ یک سال قبل از انقلاب اسلامی در او تقویت شده و بعد از انقلاب این کار به نقطه ظهور رسید. مهم ترین اثر استاد که بیشتر باعث شهرت او در دنیای تاریخ شد همین اثر است. هم اکنون استاد سید جعفر مرتضی یکی از بزرگترین مورخان شیعی در گرایش تاریخ صدر اسلام است که می‌توان از شخصیت او به عنوان یکی از عوامل اصلی احیای تاریخ در حوزه‌های علمیه یاد کرد. وی با وارد کردن مباحث اجتهادی و روش استنباطی‌اشدر تاریخ مناظر پژوهشی جدیدی به روی علاقمندان به کارهای تاریخی خصوصا دوستداران تاریخ پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ و امیرالمومنین (علیه‌السلام) بازگشود. از ویژگی‌های مهم روش کار تاریخی استاد نشان دادن کارکردهای مباحث تاریخی در دفاع از مبانی کلامی شیعی و هم چنین حملۀ جدی و روشمند به مبانی کلامی اهل سنت با استفاه از تاریخ است. تتبع وسیع، ارزیابی دقیق، ریشه‌یابی هوشمندانه از حوادث، نشان دادن بی پروا و بی محابای دست‌های جعل و تحریف، افشای چهره‌های فریبکار در نگارش متون تاریخی و بررسی دقیق بسیاری از آنها، آشنایی گسترده و عمیق با منابع تاریخی و در نهایت روش‌های ابتکاری او در تدوین و بررسی سیره از ویژگیهای برجسته استاد است که در بسیاری از آنها متمایز از دیگر مورخین می‌باشد.

روش استاد در نگارش سیره

سیره گونه‌ای زندگی نامه است. مورخین عرب در قرون اولیه اسلام اقدام به ضبط شرح حال و زندگانی و گزارشات رفتار شخصی و سیاسی افراد خاص می‌کردند ساده‌ترین و قدیمی‌ترین گزارشات ضبط شده، وقایع زندگی حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و نخستین بار کلمه سیره در مورد شرح حال نبوی به کار برده شد و مولفان آن به اصحاب سیر معروف شدند. اختصاص سیره نگاری به پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ تا قرن دوّم هجری ادامه داشت و بعد از آن به طور اختصار می‌توان گفت که تا قرن نهم،‌ سیره نگاری خاص ملوک و پادشاهان شد بنابراین نوشتن کتاب‌هایی با عنوان سیره معصومین علیهم السلام یا سیره هر یک از آنها احتمالاً به قرون اخیر باز می‌گردد.

از این میان بعضی از سیره‌ها از درخشش خاصی برخوردارند امّا شاید بتوان اذعان داشت که با توجه به ویژگی‌هایی که در مورد سبک نگارش آقای سید جعفر مرتضی ذکر خواهیم کرد و با التفات به اینکه هر چند این سبک و سیاق کار ممکن است به طور کلی ابتکاری نبوده و از بسیاری از روش‌ها در نگارش‌های گذشته نیز استفاده شده باشد ولی خصوصیت استاد در استفاده جامع و اصولی و به صورت روشمند از این نوع و سبک کار است. لذا می‌توان نوع سیره نگاری آقای سید جعفر مرتضی را چه در مورد سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ و چه در سیره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، متفاوت از کارهای مشابه دانست. این تفاوت رویکرد به خصوص در نامگذاری این دو سیره ملموس‌تر است.

خصوصیت دیگر نوشته‌های علامه مرتضی در روانی قلم و سبک دسته بندی مطالب کتاب‌های اوست که این روش در بیشتر آثار ایشان معمول است. بسیار اتفاق می‌افتد که هنگام مطالعه برخی از کتاب‌ها با تعداد زیادی مجهول مواجه می‌شویم که این مسئله از این جنبه که خواننده را با سوالات و ابهامات جدید مواجه می‌کند مفید است ولی از دیدگاهی دیگر ناامید کننده و ملال آور است. هنگامی که احساس می‌کنیم که برای پاسخ مجهولات پدید آمده باید ساعت‌های زیادی وقت صرف کرده و یا کتاب‌های مرتبط زیادی را با موضوعات مختلف مطالعه کنیم ممکن است دچار یأس و ناامیدی شده و دست از ادامه مطالعه برداشته یا انگیزه ادامه مطالعه کمرنگ شود. امّا کتاب‌های آقای عاملی دارای این ویژگی است که در عین حال که ممکن است سؤالات زیادی در ذهن شما ایجاد کند امّا این مسئله باعث توقف ذهن شما نمی‌شود و مباحث آنقدر روان و در عین حال فنّی است که در عین ایجاد مجهولات جدید به ادامه دادن تشویق شده و از بحث‌های شیرین کتاب لذت می‌بریم. طوری که به همراه نویسنده خوشحال می‌شویم، به همراه او افسوس و تاسف می‌خوریم و به همراه مولف تعجب زده شده و با احساسات او در نوشته‌هایش شریک می‌شویم.

به نظر می‌آید که مهمترین دلیل این روانی قلم بعد از خوش ذوقی ذاتی این باشد که بسیاری از آثار ایشان از چرک نویسی به تایپ و آنگاه تصحیح و چاپ می‌رود. خود نویسنده در ابتدای کتاب المرتضی من سیره المرتضی بابت این نکته عذرخواهی کرده است امّا به نظر می‌رسد که این کار هر چند اشکالاتی دارد اما به هر حال دارای یک ویژگی مهم است که متاسفانه بسیاری از آثار بزرگان ضرورتاً از آن محرومند و آن اینکه آثار استاد از زیر دست ویراستاران عبور نمی‌کند. تجربه نشان داده است که اعمال سلیقه ویراستاران هر اندازه که قوی باشند از ارزش و روانی قلم صاحبان قلم کاسته و کار را دچار اشکالاتی می‌کند که مهمترین آنها همین است که نوشته دیگر نه به قلم مولف کتاب بلکه با قلم سلیقه‌ای ویرایش‌گر خواهد بود.

البته فایده دیگری که بر این نوع تالیف کتاب مترتب است این است که آثار و دست نوشته‌های محقق بزرگی مثل ایشان هرگز معطل تایپ و تصحیح و ویرایش‌های متعدد نشده و با سرعت به چاپ می‌رسد. بدون شک علت اینکه آثار فراوانی از ایشان به چاپ رسیده و روانه بازار کتاب شده را می‌توان در همین خصوصیت ایشان جستجو کرد. به عنوان مثال آنطور که من خود از نزدیکان ایشان شنیدم نوشتن کتاب «تخطیط المُدن فی الاسلام» که تازگی به چاپ رسیده و بالغ بر حدود دویست صفحه است بیش از یک هفته به طول نینجامید؛ یعنی از زمان شروع استاد به نوشتن تا آماده شدن کتاب برای چاپ فقط یک هفته زمان برد. یا آن طور که خود ایشان می‌گوید نوشتن کتاب “المرتضی من سیره المرتضی” که بالغ بر بیست جلد است بیش از یازده ماه طول نکشید؛ و باز البته این سرعت در تالیف و نگارش چیزی از ارزش کارهای ایشان نمی‌کاهد بلکه نشان از آمادگی ایشان در مباحث تاریخی است که در طول سالیان سال مطالعه و ممارست به دست آمده است.

ناگفته نماند که تفصیل و تبویب مطالب به صورت واضح و با تیترهای مختصر و مفید و هم چنین استفاده از قلم درشت در چاپ آثار نیز می‌تواند در سهولت و حلاوت مطالعه تاثیرگذار باشد که این مسئله در عمده آثار ایشان و همگی با یک سبک و سیاق رعایت شده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های این کتاب توجه بیشتر به پرداختن به امور اختلافی،‌ اتهامات ناروا به امیرالمومنین (علیه‌السلام) و فضیلت سازی‌های دروغینی است که با هدف جلب نظر مخالفین آن حضرت انجام شده است چه به صورت تشریک دیگران در فضایلی که مخصوص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده یا در او بروز جدی داشته است و چه به صورت جعل فضایلی که با بررسی دقیق آنها به راحتی زیر سوال می‌روند. نکته‌ای که جای تاسف دارد این است که بسیاری از این امور چه به لحاظ فضیلت‌های ساختگی و چه به لحاظ تشریک علی (علیه‌السلام) در ایرادات و اشکالاتی که متوجه مخالفین بوده است نزد بسیاری به واقعیات مفروغ عنه تبدیل شده است.

علامه مرتضی هم در ضمن پرداختن به این نکات و هم مستقلا مباحث زیادی را در فضایل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با بیان اسناد و مدارک متقن و جامع پردازش و دست‌های جعل و تحریف را که با نگاهی حاسدانه همراه با کینه‌ورزی به بسیاری از این فضایل دست برده‌اند را افشا کرده و می‌نمایاند. به عنوان مثال در بحث ولادت حضرت در کعبه اشکالی وارد شده که به تفصیل جواب داده می‌شود و آن اینکه در این مورد ادعا شده که حضرت چون در کعبه به دنیا آمده و خانه کعبه در آن زمان مملوّ از بت‌های مورد پرستش قریش بوده و از طرفی در روایت متقن است که علی (علیه‌السلام) بعد از ولادت بلافاصله سجده کرد پس علی (علیه‌السلام) بر بت‌ها سجده کرده است

همینطور بررسی حدیث شکافته شدن دیوار خانه کعبه به خاطر تولد آن حضرت که مفصلاً راجع به آن بحث می‌شود. همچنین بررسی روایت «سد الابواب الاباب علی(علیه‌السلام)» و بیان و ردّ اباطیلی که حول این روایت بیان شده است لازم به ذکر است که فضایل حضرت در جای جای کتاب و به هر مناسبتی مورد توجه قرار گرفته است.

گزارش کلی کتاب

با توجه به اینکه این مجموعه خیلی با شتاب و عجله به زیر چاپ رفته لذا دچار اشکالاتی است که بعضی از آنها ذکر خواهد شد. امّا یکی از آن اشکالات عدم وجود فهرست کلی مطالب کتاب در آخرین جلد است که باعث سردرگمی خواننده می‌شود. طوری که برای پی بردن به محتوایات کتاب به صورت فهرست گونه مجبور است فهرست تمام مجلدات را یک به یک مرور کند؛ بنابراین دراین بخش از این مقاله فهرستی اجمالی و کلی از مطالب کتاب ارائه می‌شود:

کتاب با یک تقدیم و یک تمهید شروع شده و مطالب آن در سه بخش جمع آوری و تدوین شده است. بخش اول که حدود هشت جلد و نیم این مجموعه را اشغال کرده مربوط به شرح زندگانی امیرالمومنین (علیه‌السلام) در دوران حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ است. بخش دوم نیز از اواسط جلد نهم شروع و تا ابتدای جلد نوزدهم ادامه پیدا می‌کند. این بخش مربوط به دوران زندگی امیرالمومنین (علیه‌السلام) از بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ تا ابتدای بیعت مردم با حضرت بعد از قتل عثمان است. این بخش که از جهاتی مهم‌ترین قسمت زندگانی امیرالمومنین (علیه‌السلام) است بیشترین مطالب کتاب را به خود اختصاص داده است. بخش سوم شامل برخی از مطالبی است که بعد از بیعت مردم با حضرت اتفاق افتاد که البته هر چند به نوع خود بحث مفصلی است امّا در مقایسه با حجم مباحث در دو بخش قبلی،‌ به نظر می‌آید که این بخش طرداً للباب در اینجا مطرح شده است و الاّ در دسته بندی مباحث سیره امیرالمومنین بخش سوم زندگانی ایشان شامل مباحث حکومتی ایشان است؛ یعنی از بعد از بیعت تا هنگام شهادت.

خود علامه در تقدیم کتاب در مورد این تقسیم بندی در کتابش اذعان می‌دارد که در سیره امیرالمومنین (علیه‌السلام) در دوران حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ و هم چنین در تعامل او با پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ مطالب مهمی نهفته است که ناچار باید بیان شود. در دوران خلافت سه خلیفه اول شرایطی متفاوت از دوران حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ برای امیرمومنان (علیه‌السلام) به وجود آمده است. در این دوران او دارای موقعیتی خاص در تدبیر امور و در مواجهه با تعدّیات و تجاوزگری‌ها و در حفظ و نگه‌داری خط حق و حقیقت و اهل آن در مواجهه با ترویج باطلی بود که در آن دوره داشت اتفاق می‌افتاد. در دوران خلافت علی (علیه‌السلام) نیز یک الگوی صحیح و صریح از حکومت خدا بر زمین توسط او ارائه شد. پس سه دوره متفاوت از زندگانی امام علی (علیه‌السلام) هر یک دارای خصوصیات مخصوص به خودش است که در این کتاب با توجه به نصوص مربوط به آن دوره بررسی می‌شود.

قسمت دوم

مقدمه کتاب: کتاب دارای مقدمه‌ای ۲۷ صفحه‌ای است که در ابتدا مولف به دیدگاه کلی خود به سیره ائمه (علیهم السلام) اشاره کرده و آنگاه آفاق بحث در سیره و زندگانی ائمه علیهم السلام را ترسیم می‌کند. آنگاه به نکاتی چند در باب سیره پیشوایان دین اشاره کرده و در نهایت تعداد زیادی مداخل پژوهشی را تحت ۳۴ عنوان کلی معرفی می‌کند که به نوعی نشان‌گر دغدغه‌های پژوهشی مولف در امر سیره ائمه علیهم السلام بوده و می‌تواند قابل توجه محققین تاریخ قرار گیرد.

اولین نکته‌ای که در مقدمه به آن اشاره می‌شود این است که ما متاسفانه در مورد سیره ائمه علیهم السلام نه نصوص و مصادر کافی را در اختیار داریم و نه می‌توانیم نصوصی را که در اختیار داریم را به خدمت بگیریم. بلکه حتی می‌توان گفت که ما تاکنون حتی به مطالب ضروری در مورد مجموعه شرایط جوّّی حاکم بر آنها و حتی بالاتر به ابزار لازم برای رسیدن به درک آن شرایط نیز دست پیدا نکرده‌ایم؛ و بالاتر از همه اینها ما حتی یک فهرست اجمالی هم که ما را به ارزش حقیقی این مباحث نزدیک کند نتوانسته‌ایم تهیه کنیم چه رسد به پژوهش در مورد آنها.

نکته مهم دیگر این است که اگر تاریخ ائمه علیهم السلام را به صورتی که تا کنون بحث شده روبه روی یک پژوهشگر قرار بدهی نمی‌تواند یک تصور خوبی از حقیقت تاثیرات سیاسی مربوط به ائمه علیهم السلام بدست بیاورد طوری که خیال می‌کند اصلاً ائمه علیهم‌السلام در این دنیا زندگی نمی‌کرده‌اند. در حالیکه قضیه کاملاً عکس این مطلب است به طوری که آنها واقعیت‌های زندگی را از نزدیک لمس می‌کرده‌اند وای چه بسا آنها در موارد زیادی نقش مؤثرترین عوامل در حوادث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی را در سطوح بالای امت اسلامی ایفا می‌کرده‌اند.

بنابر نظر نویسنده آن دسته از مورخینی که تنها به نگارش بخش‌های خاصی از زندگانی ائمه علیهم السلام اقدام کرده و نام تاریخ اسلامی بر روی آن گذارده‌اند اجمالاً درصدد ایجاد انحراف در مسیر پژوهش در تاریخ ائمه علیهم السلام بوده‌اند. علامه ادامه می‌دهد که این سخن من به دور از تعصب و گزافه گویی است. چون تاریخ مکتوب، تاریخ شعوب و امت‌ها نیست و قدرت هم ندارد که آمال و آلام توده را بیان کند. بلکه تاریخ حکام و سلاطین است که حتی همان تاریخ حکام و سلاطین نیز با توجه به مصالح حکام نوشته شده که یا تحریفی است و یا جعلی؛ بنابراین هیچ مورخی آزادی رأی نداشته است. همه اینها به علاوه تعصب بسیاری از مورخین یا انگیزه‌های مذهبی آنها یا انگیزه‌های مادی آنها برای رسیدن به جاه و مقام و منصب. پس ما ناچاریم که به دنبال دست‌های امین و مخلصی بگردیم که خود را متعهد کرده‌اند که شخصیت حقیقی اینان را ترسیم کنند.

در بحث بعدی که نویسنده محترم در مقدمه خود یادآور می‌شود سخن از دو نوع نگاه افراطی و تفریطی به مباحث مربوط به ائمه علیهم السلام به میان آمده است. نگاه افراطی که سیره ائمه علیهم السلام را بیشتر با تکیه بر غیب فهمیده و تفسیر کرده و ائمه علیهم‌السلام را از واقعیت زندگی جدا می‌سازد تا جایی که امام معصوم را از حالت الگو بودن خارج می‌کند. در مقابل نوعی دیدگاه تفریطی وجود دارد که نگرش صرفا مادی گرایانه به حیات ائمه علیهم السلام و سیره آنها دارد به طوری که آنها را از عنصر غیب و کرامات الهی دور داشته و تمام سلوک آنها را براساس تفکرات و ضوابط مادی تفهیم و تفسیر می‌کند.

فهرست اجمالی مطالب مهم کتاب

بخش اول: علی(علیه‌السلام) در دوران حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌

این بخش دارای ۱۳ باب و در حدود ۹ جلد است:

باب اول: علی‌(علیه‌السلام) قبل از بعثت؛ بعضی مباحث مهم: نسب و مولد علی(علیه‌السلام)، اسماء و القاب و کنیه‌ها، شمائل او، همسران او، اولاد او (جلد۱)

باب دوّم: علی (علیه‌السلام) از بعثت تا هجرت؛ بعضی مباحث مهم: اسلام علی(علیه‌السلام)، عشیره اقربین،‌ شعب ابی طالب، هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌، هجرت علی (علیه‌السلام) (جلدهای ۱و۲)

باب سوّم: علی (علیه‌السلام) از هجرت تا أحد؛ بعضی مباحث مهم: بنای مسجد وعقد اخوت، علی(علیه‌السلام) در بدر، ازدواج با بنت ابوجهل، ازدواج با زهراسلام الله علیها و اباطیل حول این موضوع، فرزندان علی(علیه‌السلام) و زهرا (سلام الله علیها)، حدیث سدّ الابواب.. (جلدهای ۲و۳)

باب چهارم: جنگ احد … تا خندق؛ بعضی مباحث مهم: جنگ … و فرار در احد، جراحت علی(علیه‌السلام)، علی(علیه‌السلام) در نبی النصیر (جلد۳)

باب پنجم: … تا صلح حدیبیه؛ بعضی مباحث مهم: علی(علیه‌السلام) در جنگ خندق، قتل عمرو، علی(علیه‌السلام) در غزوه نبی قریظه،‌ حوادث حدیبیه (جلد۴)

باب ششم: خیبر و فدک؛ بعضی مباحث مهم: فتح سی قلعه از خیبر، ‌فراریان، فدک … و حدیث ردّ الشمس (جلدهای ۴ و۵)

باب هفتم: … تا فتح مکه؛ بعضی مباحث مهم: نبرد ذات السلاسل، نبوخثعم و علی (علیه‌السلام) (جلد۵)

باب هشتم: از فتح مکه تا فتح طائف؛ بعضی مباحث مهم: فتح مکه و بت شکنی، علی (علیه‌السلام) در نبی جذیمه، علی (علیه‌السلام) در غزوه حنین (جلدهای ۵ و۶)

باب نهم: … تا تبوک؛ بعضی مباحث مهم: خاندان حاتم طایی، مباهله، علی (علیه‌السلام) در یمن، علی(علیه‌السلام) در بنی زبید (جلد۶)

باب دهم: از تبوک تا مرض پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌؛ بعضی مباحث مهم: حدیث منزلت، حوادث تبوک، سوره برائت.

باب یازدهم: حجه الوداع …؛ و روز غدیر؛ بعضی مباحث مهم: جریانات عرفه، مبارزه با عید غدیر، خطبه غدیر، آیات سوره معارج و سوره عصر (جلد۷)

باب دوازدهم: بی نام؛ بعضی از مباحث مهم: علم … و قضاوت، علی(علیه‌السلام) در کلام رسول(صلی الله علیه و آله)‌، علی(علیه‌السلام) در سوره هل أتی، آیه تطهیر و حدیث کساء، بحث اسم اکبر و ادعیه علی(علیه‌السلام)، حدیث الطیر و … (جلد۷ و ۸ ).

باب سیزدهم: … مرض پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ … و وفات او …؛ بعضی از مباحث مهم: وصایای پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ در مرض وفات، جیش أسامه و نامه‌ای که نوشته نشد، زمان وفات و کیفیت غسل و کفن و نماز و دفن پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌، سقیفه. (جلد۸ و ۹).

بخش دوّم: از وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ تا بیعت مردم با علی(علیه‌السلام)

این بخش دارای ۱۷ باب بوده و حدود ۱۰ جلد از این مجموعه را اشغال کرده است:

باب اوّل: چگونه انقلاب به وجود آمد؟ بعضی از مباحث مهم: چارچوب کلی خلافت، جزئیات حوادث مربوط به انحراف امت از مسیر، بیعت علی (علیه‌السلام) (جلدهای ۹ و۱۰).

باب دوّم: ارث پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ … و فدک؛ بعضی از مباحث مهم: فدک … و ما ادریک ما فدک، اموال نبی النضیر بین علی(علیه‌السلام) و عباس در زمان عمر (جلد۱۰).

باب سوّم: سیاست‌هایی که نتیجه جریان سقیفه بود؛ بعضی از مباحث مهم: مصحف علی(علیه‌السلام)، شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و مباحث پیرامون آن. (جلدهای ۱۰و۱۱).

باب چهارم: جنگ‌ها و سیاست‌گذاری‌های زمان ابوبکر؛ بعضی از مباحث مهم: جنگ‌های ردّه، مانعین زکات، قتل مالک بن نویره، ابوبکر و سوال‌های اهل کتاب (جلدهای۱۱ و۱۲).

باب پنجم: علم … و قضاوت … و احکام؛ بعضی از مباحث مهم: فتاوی و احکام، قضاوت علی(علیه‌السلام)، زنای مغیره، سوال‌های پادشاه روم. (جلدهای ۱۲ و۱۳).

باب ششم: جنگ‌ها و فتوحات در عهد عمر؛ بعضی از مباحث مهم: علی(علیه‌السلام) و عمر …، علی(علیه‌السلام) و قادسیه، قدس و نهاوند (جلد۱۳).

باب هفتم: بعضی از سیاست‌های عمر؛ بعضی از مباحث مهم: دیوان‌ها در عصر عمر، سیاست‌های عمر در تبعیض نژادی، (جلد۱۳).

باب هشتم: بعضی حوادث مربوط به عمر؛ بعضی از مباحث مهم: عاتکه و ام کلثوم، قتل عمر بن خطاب (جلد۱۴).

باب نهم: بعضی حوادث مربوط به عمر؛ بعضی از مباحث مهم: ارکان شوری به نظر عمر، مطاعن عمر زیر ذره بین، عمر و خلافت علی(علیه‌السلام) (جلدهای ۱۴و۱۵).

باب دهم: معرفی شورا؛ بعضی از مباحث مهم: شورای عمری، ‌نگاه‌هایی گذرا از داخل شوری (جلد۱۵).

باب یازدهم: علوم و فضائل و سیاست‌های علی(علیه‌السلام)؛ بعضی از مباحث مهم: فضایلی که تاکید به امامت حضرت داشت، فقه در خدمت سیاست (جلد۱۶).

باب دوازدهم: مباحثی از سیاست‌های عثمان؛ بعضی از مباحث مهم: انکار عثمان توسط عبید الله بن عمر و … و هرمزان …. (جلد ۱۶).

باب سیزدهم: بعضی از درشتی‌های عثمان در مورد عمار، ابن عبده، ابن حنبل و …؛ (جلدهای ۱۶ و۱۷).

باب چهاردهم: آزار دادن ابوذر به جهت موضع گیری‌هایش؛ (جلد۱۷).

باب پانزدهم: علی(علیه‌السلام) در داستان محاصره عثمان؛ بعضی مباحث مهم: حوادث درون حصار، اعتماد عثمان به معاویه، (جلدهای ۱۷ و۱۸).

باب شانزدهم: تبلیغات و شب نامه‌های دشمن؛ بعضی مباحث مهم: اتهامات به علی(علیه‌السلام)، خلط حقایق با غیر واقعیت‌ها (جلد۱۸).

باب هفدهم: علی(علیه‌السلام) و قتل عثمان؛ بعضی مباحث مهم: آیا حسنین (علیهما السلام) از عثمان دفاع کردند؟ (جلدهای ۱۸و۱۹(

بخش سوّم: خلافت علی (علیه‌السلام)

این بخش دارای سه باب بوده و دو جلد اخیر کتاب الصحیح من سیره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به خود اختصاص داده است.

باب اوّل: بیعت؛ بعضی مباحث مهم: بعد از قتل عثمان و قبل از بیعت، دلیل امتناع علی(علیه‌السلام)، برخی از تفاصیل بیعت (جلد۱۹).

باب دوّم: بعضی مباحث قابل درنگ؛ بعضی مباحث مهم: مخلوط کردن کلمات ناروا و سست با کلمات متین، بیعت از دیدگاه علی(علیه‌السلام) (جلد۱۹).

باب سوّم: نشانه‌های تمرّد؛ بعضی از مباحث مهم: خطبه بیعت … بیانات ضروری، مطامع طلحه و زبیر، قاتلان عثمان از دیدگاه علی(علیه‌السلام)، مشورت دادن مغیره در دوره کارگزاران (جلد۲۰).

قسمت سوم

استاد در مقدمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم که مقدمه‌ای است نسبتا جامع در باب سیره نبوی (صلی الله علیه و آله)‌ نوعی بعضی از اسلوب‌های لازم مربوط به کار سیره نگاری به طور خاص و تاریخ اسلام به صورت عام را متذکر می‌گردد که به عنوان نمونه و به این جهت که در سیره امام علی (علیه‌السلام) نیز همان روش و منش مورد استفاده بوده است، تعدادی از مهم‌ترین آن خصوصیات را ذکر خواهیم کرد. اهمیت این همسان سازی هنگامی روشن‌تر خواهد شد که دانسته شود که اصلاً یکی از اسباب و علل تحریف در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ بغض و کینه‌ای بود که بعضی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ در صدر اسلام و امویان و دیگران در دوره‌های بعد نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) داشته‌اند. مطلبی که آقای سید جعفر مرتضی در کتاب خود از آن با عنوان «بغض علی (علیه‌السلام) و الاصرار علی مخالفته فی کل شیء»‌ یاد کرده است.

 بسیاری از ویژگیهای سیره نگاری استاد سید جعفر مرتضی را می‌توان در قالب قواعد و ملاک‌های درست و نادرست در شناخت اخبار صحیح از ناصحیح، چه قواعدی که خود اشاره کرده‌اند و چه قواعد و ویژگی‌هایی که از نوشته‌های ایشان اصطیاد می‌شود جستجو و بازیابی کرد:

 قواعد و ملاک‌های انحرافی در شناخت اخبار

۱ـ عدالت کلیه صحابه؛ حتی آن دسته از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ که در سنین طفولیت بوده‌اند یا آن دسته که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ مرتد شده و از دین برگشتند و در نتیجه این سیاست، سکوت در برابر اختلاف‌هایی که صحابه با یکدیگر داشتند.

۲ـ زندیق بودن منتقد صحابه؛ که این روش سر از دور باطلی درمی‌آورد که امکان فرار از آن وجود ندارد.

۳ـ تفاوت فسق صحابه با دیگران؛ به این معنا که اگر کار زشتی از دو نفر سر بزند که یکی از آن دو نفر از صحابه است و دیگری غیر صحابه است، آن کار برای آن غیر صحابه زشت و قبیح و برای یار پیامبر ( صلی الله علیه و آله)‌ بدون اشکال است!

۴ـ بخشیده شدن گناه اهل بدر؛ به این معنا که کسانی که در بدر شرکت کرده بودند، اگر هر گناهی بکنند بخشیده می‌شوند و احتیاجی به توبه هم وجود ندارد!

۵ـ اجتهاد تمام صحابه؛ به این معنا که هر کاری که هر کدام از صحابه پیامبر انجام دهند، هر چقدر هم که انحرافی باشد، چه از لحاظ عقیدتی و چه سیاسی و چه غیراینها، به این دلیل که آنان مجتهدند و هر کاری که می‌کنند بر اساس اجتهاد آنهاست و مجتهد ممکن است مصیب یا مخطیء باشد لذا آن کار صحیح بوده و جایی برای اعتراض وجود ندارد.

۶ـ اجماع ائمه مهتدین (سه خلیفه اوّل(: این معیار انحرافی نیز به عنوان یکی از ملاک‌های شناخت اخبار صحیح مطرح شده است.

۷ـ جواز اجتهاد در مقابل نص برای صحابه؛ به این معنا که به جهت گرامی‌داشت صحابه این کار برای آنها چه در زمان پیامبر و چه بعد از وفات ایشان جایز است.

۸ـ سهو و نسیان پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌؛ این نظرگاه منحرف نیز اهداف سیاسی و مذهبی زیادی را دنبال می‌کند.

۹ـ روایات مرسل صحابه نیز حجت است؛ در این روش گاهی دیده شده است که برخی از صحابه ادعا کرده‌اند که شاهد اموری بوده‌اند یا کلماتی از پیامبر (صلی الله علیه وآله)‌شنیده‌اند، در حالیکه با بررسی مسئله متوجه می‌شویم که آن شخص یا در آن دوره اصلاً به دنیا نیامده بوده و یا وقوع آن حادثه یا رویداد اصلاً در آن شهر نبوده است. برای حل این نوع معضلات، قاعده‌ای با همین عنوان که مرسلات صحابه حجت است تاسیس کرده و ابهامات مسئله را به تاویلات غریب حمل کرده‌اند.

۱۰ـ اجتهاد پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ همراه با احتمال خطا؛

۱۱ـ عصمت امت؛ در کنار عقیده به عدم عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌، عقیده انحرافی و عجیب عصمت امت مطرح شده است.

۱۲ـ حجیت قیاس، رأی و استحسان؛ این اسلوب‌ها نیز برای رفع مشکلی است که از ناحیه دوری مردم از حدیث پیامبر و ائمه اهل البیت علیهم السلام حاصل شده است.

۱۳ـ صحیح سلم و بخاری و دیگر کتب صحاح، صحیح‌ترین کتاب‌ها پس از قرآن؛

۱۴ـ رد روایات شیعه در مطاعن و فضائل؛ به طوری که هر چیزی که به نوعی تاکید بر حق داشته و حقیقت فضائل علی(علیه‌السلام) یا مطاعن دشمنان اهل بیت علیهم السلام را بیان می‌کند مردود اعلام می‌شود. جالب اینجاست که روایاتی که با مذاق مذهب آنان برخوردی نمی‌کند مورد قبول واقع می‌شود هرچند که رواتش به قول آنها رافضی باشند. از این نوع روایات تعبیر به «روایه ما لایضر» می‌کنند.

۱۵- راستگویی خوارج در حدیث؛ این معیار را در حالی ذکر می‌کنند که خود، خوارج را اهل بدعت و دروغ می‌دانند مثلاً ابن تیمیه می‌گوید: خوارج در عین حال که از دین خارج شدند ولی از راستگوترین‌ها هستند تا جایی که گفته شده که حدیث آنها صحیح‌ترین است

۱۶- موافقت با اهل کتاب؛ یکی از ضوابط انحرافی این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)‌ در مواردی که امری از ناحیه خداوند صادر نشده بود موافقت با اهل کتاب را دوست می‌داشت.

۱۷ـ حسن و قبح، شرعی است نه عقلی؛ این اندیشه غریب، در نتیجه مواجه شدن آنان با بعضی از امور نامعقول در مذاهب آنان است؛ از جمله جوار صحت تکلیف به غیر مقدور و ما لا یطاق که نظریۀ جمهور اشاعره است.

استاد در همان مقدمه به سیره پیامبر وارد بیان معیارهای درست برای شناخت اخبار صحیح و ناصحیح از یکدیگر شده و در عین حال سبک کار تاریخی خود را به بیننده می‌نمایاند. در این مقال تلاش می‌شود که در عین بیان این اسلوب‌ها در بعضی از موارد و به عنوان نمونه روش تطبیقی استاد در این معیارها و با رویکرد جدّی‌تر به کتاب الصحیح من سیره الامام علی به نمایش گذاشته شود. با این روش در عین اینکه بعضی از نقدها را ذکر کرده و یا پاسخ می‌دهیم با شمای کلی کتاب نیز آشناتر خواهیم شد:

۱ـ موافقت با قرآن؛ این معیار از دیدگاه استاد بزرگترین، محکم‌ترین و با ارزش‌ترین معیارها برای کشف سره از ناسره است؛ اما متاسفانه بسیاری از محدثین و مورخین نه تنها به این معیار توجهی ندارند بلکه حتی در موارد زیادی سنت را حاکم بر قرآن دانسته‌اند. حتی کار را به جایی رسانده‌اند که به این مطلب تصریح رسیده‌اند که: السنه قاضیه علی الکتاب و لیس الکتاب بقاض علی السنه» استاد در این مورد بحث مستوفایی کرده‌اند که مراجعه به آن برای پژوهشگران ضروری می‌باشد

نمونه‌هایی از استفاده استاد از این اسلوب در ردودی که بر افسانه غرانیق و حدیث شق صدر وارد کرده دیده می‌شود. البته به دلیل اینکه سیره پیامبر با آیات قرآن در آمیخته است استفاده از این معیار در نوشتار مربوط به سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ مشهودتر است امّا استفاده از آن در سیره علی(علیه‌السلام) نیز چه نفیا و چه اثباتا دیده می‌‌شود. به عنوان مثال در مباحث مربوط به ولادت امیرالمؤمنین در کعبه و سخن گفتن او بعد از ولادت یکی از مستندات این بحث آیاتی از قرآن است که دال بر سخن گفتن عیسی (علیه‌السلام) در گهواره است.

۲ـ بررسی راویان؛ به عنوان اولین چیزی که برای بررسی روایت به چشم بیننده خورده و ناخودآگاه ذهن او را به خود مشغول می‌دارد؛ یعنی سند حدیث یا گزارش تاریخی که دربرگیرنده مجموعه‌ای از اسامی افرادی است که واسطه در رسیدن این نص به ما هستند. شیوه استاد در استفاده از این اسلوب این است که باید هم در حال شخصی فرد تحقیق و بررسی صورت بگیرد و هم در حال و هوای سیاسی و مذهبی او. تحقیق در امر اول که دلیلش روشن است. امّا بررسی امر دوّم، به این دلیل است که هیچ گاه ضرورتاً ضعف سند حدیث معنایش عدم صحت یا مجهول بودن آن نیست، بلکه اختلال در سند فقط به مقدار و درجه وثوق و اعتماد بر نص لطمه می‌زند که این اخلال به ناچار وسایل دیگری را برای بررسی می‌طلبد. لذا بررسی ذائقه سیاسی، مذهبی یا اجتماعی راویان نیز از دیدگاه استاد امری ضروری به نظر می‌رسد.

پس دو مسئله مطرح است: اول اینکه چقدر می‌توان به قضاوت‌های علمای پیشین دباره توثیق و تضعیف رواه اعتماد کرد و بعد اینکه آیا ملاک اصلی توثیق افراد است یا مذهب و عقاید راوی؟ توجه استاد به هر دو مطلب و پیدا کردن رد پای «اهل دعاه» یا صاحبان انگیزه برای جعل حدیث قابل توجه می‌باشد.

و صد البته این اهل دعاه نه فقط در میان اهل سنت ـ که فراوانند ـ بلکه در میان برخی فرق شیعه نیز یافت می‌شوند؛ و از میان شیعیان بیشترین گروهی که دارای انگیزه‌هایی برای جعل و تحریف احادیث بوده‌اند غلاه هستند که به عنوان نمونه استاد بحثی نیز راجع به این گروه و بعضی شواهد از جعلیات آنها را با عنوان «ولاده الائمه فی روایات الغلاه» در کتاب سیره امام علی مطرح می‌کند.

استاد بر همین اساس یعنی جرح و تعدیل راویان بعضی از اخبار را مورد کنکاش قرار می‌دهد تا جایی که بسیاری از اخبار و گزارش‌های تاریخی نتوانسته‌اند از زیر ذره بین دقیق نقد ایشان جان سالم به در ببرند. به عنوان نمونه می‌توان به بررسی روایت عباد بن صهیب از امام صادق(علیه‌السلام) در مورد سوال مردی از کوتاهی قد، بزرگی شکم و کم مو بودن سرامیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اشاره کرد همچنین است اشاره به ضعف روایتی دیگر به دلیل وجود عابس در سلسله راویان آن گزارش در مورد صورت ظاهری امیرالمومنین(علیه‌السلام).

امّا یک سوال در اینجا پیش می‌آید و آن اینکه اگر گرایش‎های فکری و سیاسی برای ردّ اخبار افراد مذکور ملاک است، پس اگر اهل سنت نیز براساس همین قانون روایاتی را که از شیعیان و به تعبیر آنان «روافض» نقل شده است را رد کنند آیا می‌توان بر آنها ایراد گرفت؟ سوال اینجاست که از کجا معلوم که طرفداران هر دو فرقه برای مقابله با هم این روایات را جعل نکرده ‌باشند؟ البته این اشکال بر اهل سنت خیلی بیشتر از ما وارد است. چون بسیاری از کسانی که به انگیزه داشتن برای جعل حدیث متهم هستند و از دشمنان علی علیه‌السلام هستند،‌ از رجال حدیث بخاری و مسلم و دیگر صحاح به شمار می‌آیند که بهترین توثیقات از ناحیه اهل سنت نسبت به آنها وارد شده است. این شیوه برخورد با احادیث، شیوه حنابله بغداد بوده است که به خاطر تعصبات مذهبی و مخالفت با شیعیان با اندک مناسبتی به رد فضایل امیرالمؤمین علیه‌السلام پرداخته‌اند.

بنابراین بر ما سزاوار نیست که ما نیز همانند آنان با روایت‌های تاریخی و حدیثی برخوردار کنیم چون در این صورت انتقاد به ما نیز وارد خواهد بود

امّا به نظر این اشکال ناقد محترم به هیچ وجه وارد نیست. گویا ایشان می‌خواسته‌اند به هر صورت نقدی بر روش استاد بنویسند. امّا مسئله این است که خود ایشان در ابتدای این بحث اشاره کردند که خود علمای اهل سنت از جمله عبدالرحمن سیوطی به این مطلب اذعان کرده اند که اگر راوی دارای انگیزه جعل باشد روایتش مقبول نیست. حال، چه اشکالی دارد که بر این مبنای صحیح یعنی انگیزه جعل و نه عقیده صرف راوی ما روایات را جرح و تعدیل کنیم. اصلاً بحث انگیزه و جعل چیزی است و مسئله فاسد العقیده بودن دارای مقوله‌ جداگانه حیثیتی است.

پس این روش استاد می‌تواند قابل استفاده باشد، هر چند که به هر حال اگر این روش در کنار اسلوب‌های دیگر و به عنوان موّید به کار گرفته شود مؤثرتر خواهد بود.

البته لازم به تذکر است که به طور کلی روش استاد در نقدهای تاریخی، بیشتر روش نقد محتوایی است و استفاده از نقد سندی، کمتر در کارهای ایشان مخصوصا کتاب مورد نظر ما دیده می‌شود.

حتی در بسیاری موارد دیده می‌شود که با آنکه اسناد حدیث بسیار قوی بوده و روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد- به طوری که افاضل و اعاظم از شیعه نیز آن را پذیرفته‌اند-‌امّا از نظر محتوایی مورد نقد جدی قرار می‌گیرد. نفس برخورد به صورت نقد محتوایی با چنین رویدادهایی خود جرأتی مضاعف می‌طلبد که این از خصوصیات بارز ایشان در نقدهای محتوایی است به طوری که در این نقدها معمولاً به ذکر آدرس کتب شیعه در پاورقی کفایت کرده و در عین اینکه خود را مشغول درگیری محتوایی درون مذهبی نمی‌کند، قضاوت را به خود خواننده واگذار می‌کند. به عنوان مثال در سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ در واقعه ازدواج او با زینب بنت جحش به نقد افسانه‌هایی پرداخته می‌شود که در بسیاری از کتب معتبر شیعه نیز آن‌ها را با قاطعیت روایت کرده‌اند؛ کتبی مثل تفسیر قمی، تفسیر نورالثقلین، تفسیر کنزالدقائق، تفسیر صافی، مجمع البیان و بحارالانوار همین جرأت و جسارت که لازمه کار یک تاریخ نگار است در روش کار ایشان در سیره امیرالمومنین علیه‌السلام نیز مشاهده می‌شود. نمونه‌اش را می‌توان در مورد افسانه شرب خمر حمزۀ سیدالشهدا که تفسیر شیعی عیاشی و همچنین تفسیر المیزان به نقل از عیاشی نقل کرده‌اند مشاهده کرد هر چند در این مورد خاص که شاید موارد مشابه هم داشته باشد این نقد بر استاد وارد است که ایشان صرفا به نقل این روایت توسط صاحب المیزان کفایت کرده‌ و به کلمات بعدی علامه طباطبایی دراین مورد اشاره‌ای نشده است که این کار به نظر غیرمنصفانه می‌آید. چون علامه طباطبائی در ادامه بعد از ذکر چند روایت اذعان می‌دارد که بحث و گفتگو درباره احوال کسانی که در این روایات از آنها اسم برده شده از اصحاب رسول الله و اینکه شراب خورده‌اند چون از غرض ما اجنبی است و به کار ما (تفسیر) ارتباطی ندارد از این جهت متعرض آن نشده و می‌گذریم. علاوه بر اینکه علامه طباطبایی در امتداد بحث اشکالاتی نیز به این روایات وارد می‌کنند.

نکته آخر در این باب اینکه در مواردی نیز مشاهده شده است که استاد بعضی روایات که به نفع شیعه بوده است را هر چند که راوی آن مورد جرح شیعه باشد را قبول و طبق آن استدلال می‌کند. مثل روایت کشته شدن ماری توسط حضرت در حالیکه حضرت در صغر سن و در گهواره بوده است. این روایت به یک صورت از عمر بن خطاب نقل شده است البته این روش بهترین راه برای الزام خصم است. استفاده از این اسلوب در نقدهای محتوایی خصوصاً هنگام بیان معارضه اخبار و گزارشات تاریخی قابل توجه است.

۳ـ تعارض اخبار رایج‌ترین شیوه استاد برای تشکیک در روایات مسئله تعارض اخبار است. این تعارض چند صورت دارد؛ یا در جزئیات است که اهمیت چندانی ندارد و یا در مسایل کلی و جزیی به گونه‌ای است که از ابتدا تا انتهای خبر را شامل می‌شود تا حدّی که به صورت تعارض غیر قابل جمع درمی‌آید؛ یعنی با این نگرش ما با تعداد زیادی «حدیث مضطرب» مواجه می‌شویم و این اضطراب ممکن است در متن یا سند باشد که بیشتر استنادات استاد به اضطراب در متن است. به عنوان مثال در افسانه‌ای که در بسیاری از کتب تاریخی در مورد شراب نوشیدن حمزه سیدالشهدا در مجلس عروسی حضرت زهرا(سلام الله علیها) به پنج تعارض محتوایی اشاره شده است. روش ذکر این متعارضات هم بدین گونه است که از تعارضات جزیی شروع شده و به تعارضات محتوایی کلی ختم می‌شود؛ مثلا در همین مثال سه تعارض اوّل مربوط به معارضه با گزارشات جزئی مرتبط با حادثه- چه مستقیم و چه غیرمستقیم- است و دو تعارض آخر در مورد تعارض این روایت با مشی کلی اعراب با شرافت در مورد نخوردن شراب و هم‌چنین عدم حرمت شراب در ادیان گذشته قبل از اسلام است پس معلوم می‌شود که در بیان تعارضات به غیر از حرکت از جزیی به کلی، حرکت از اقوی به اضعف هم صورت می‌گیرد. این نوع بیان معارضه از نظر فنی بسیار ارزشمند و اثر گذار است.

نمونه دیگر در مورد نقدی است که به یک روایت دروغ وارد می‌شود. روایت در مورد شخصی است که نزد امیرالمومنین رفته و می‌گوید: از تو سوال می‌کنم در مورد کوتاهی قد، بزرگی شکم و کچلی سرت! حضرت جواب می‌دهند که: خداوند مرا نه بلندقد و نه کوتاه قد بلکه معتدل خلق کرده است … و امّا بزرگی شکمم به خاطر این است که رسول خدا بابی از علم به من تعلیم کرد و از آن باب هزار باب باز کرد و این ابواب در شکم من ازدحام کردند و بزرگی شکم من به این دلیل است!

بنابر نقدی که ایشان وارد کرده‌اند این روایت از چند جهت تعارض دارد، هم در درون خودش و هم نسبت به روایاتی که در جای دیگر آمده است؛ مثلا اینکه آن شخص می‌گوید تو قد کوتاهی منافات دارد با اینکه آن شخص برأی العین داشته حضرت را می‌دیده است. همچنین از این جهت که در روایات مربوط به باب علم بودن حضرت اینگونه آمده که رسول خدا مرا هزار باب علم تعلیم کرد که از هر باب، هزار باب باز می‌شد در حالیکه در این روایت دارد که پیامبر به او یک باب علم آموخته است. در نهایت استاد بعد از انتقاداتی که به این روایت دارد همان سیاست کلی آنها در تشریک علی در اشکالات جسمانی خودشان را متذکر می‌شود

بنابراین می‌توان یک انگیزه دیگر به انگیزه‌های اهل دعاه در جعل حدیث اضافه کرد که عبارتست از سیاست همسان سازی امیرالمومنین در اشکالات و اتهاماتی که خود دچار آن بودند.

مثال‌های فراوان دیگری از این روش انتقادی ایشان وجود دارد که ذکر آنها لازم نیست و با مراجعه به کتاب به وضوح قابل مشاهده است.

۴ـ موافقت اخبار با شخصیت افراد (شخصیت شناسی؛ ابتکار استاد در استفاده از این قانون برای بررسی اخبار بسیار مناسب به نظر می‌رسد. معنای شخصیت شناسی این است که مثلاً اگر شخصی در تاریخ، شخصیتش در قالب صفتی خاص معروف شده باشد اگر گزارشاتی مربوط به او وجود داشته باشد که با آن شخصیت شناخته شده منافات داشته و آن شخص را از آن ویژگی خارج کند آن اخبار و گزارشات با همین معیار کلّی مردود اعلام می‌شود. البته شرط این معیار این است که آن ویژگی در آن شخصیت باید بر پایه دلایل و قراین صحیح و قطعی ثابت شود؛ بنابراین به عنوان مثال اگر گزارش واقعه‌ای دال بر ترسو بودن یا ترسیدن علی(علیه‌السلام) در تاریخ وجود داشته باشد با این معیار زیر سوال می‌رود. یا اگر رویدادی وجود داشته باشد که دال بر فسق و فجور انبیای الهی یا ائمه دین علیهم السلام باشد با این دیدگاه مورد کنکاش قرار می‌گیرد. درست مثل اینکه مطلبی از تاریخ پیدا شود که بر بخل و خساست حاتم طایی دلالت بکند.

استفاده از این روش با منش فکری تاریخی استاد ارتباط مستقیم دارد. همانطور که ذکر شد اصلاً انگیزه تحقیق جامعی که ایشان حول داستان سرقت اموال بصره توسط ابن عباس انجام دادند- که به عنوان اولین کارهای تاریخی ایشان محسوب می‌شود- همین نوع نگاه به تاریخ و شخصیت‌های تاریخی است. با مراجعه به کتاب وزین الصحیح من سیره النبی الاعظم این مطلب با وضوح زیاد قابل مشاهده است.

همین اسلوب در کتاب سیره امیرالمومنین(علیه‌السلام) نیز در موارد زیادی به کار گرفته شده است که به عنوان مثال می‌توان از این گزارش یاد کرد که می‌گوید روزی عقیل وارد بر امیرالمومنین(علیه‌السلام) شد در حالیکه به همراهش یک میش بود. حضرت فرمودند: یکی از سه تا احمق است. عقیل جواب داد: من و میشم که احمق نیستیم! استاد در نقد این حدیث می‌فرماید ما عقیل را کسی نمی‌دانیم که اینگونه با امام و قائدش بی ادبی کند یا آنجا که شخصیت امیرمومنان(علیه‌السلام) توسط خلیفه دوّم با این استدلال که او زیاد اهل شوخی و مزاح است زیر سؤال می‌رود با همین روش است که این نوع نگاه به امیرالمومنین(علیه‌السلام) مورد اشکال و خدشه قرار می‌گیرد. هم چنین تهمتی که در مورد طول لحیه بر امیرمومنان(علیه‌السلام) وارد کردند نیز با این معیار بررسی می‌شود.

این قانون، قانون خوبی است که در موارد زیادی کاربرد دارد ولی با این حال مورد انتقاد بعضی از ناقدین قرار گرفته است. در جایی گفته شده است که اولاً ما چگونه می‌توانیم با صرف چند خبر ویژگی اشخاص را بشناسیم و ثانیاً بر فرض شناخت شخصیت آنها، امکان دارد که شکل شخصیت افراد در زمان‌های متفاوت و در حوادث گوناگون تغییر کرده و یکسان نباشد امّا به نظر می‌رسد که این نقد در مورد استفاده از این معیار در مورد افرادی مثل عقیل که در مثال آورده شد وارد باشد. امّا از نگاه درون مذهبی این امر نمی‌تواند خللی در شیوه نقد استاد در مورد شخصیت شناسی پیامبر و امیرالمومنین و بقیه معصومین(علیهم السلام) وارد کند. چطور است که شما به عنوان مثال در روایات اسرائیلیات بحث عشق آلوده حضرت داود به همسر فرمانده‌اش و یا شراب خواری بعضی از پیامبران را به همین صورت ارزیابی و نقد می‌کنید؟ پس حتما می‌توان بعد از توجیه و اثبات عصمت برای پیامبر(صلی الله علیه وآله)‌ و امیرالمومنین(علیه‌السلام) از همان دیدگاه از این گونه نقد استفاده نمود.

۵ ـ امکان تاریخی؛ این اسلوب به این معناست که بسیاری از اخبار با حوادث مسلّم و قطعی تاریخی تعارض دارند و لذا از دیدگاه امکان یا عدم امکان تاریخی مورد بررسی قرار می‌گیرند؛ مثلا در جاهایی دیده می‌‌شود که راوی از کسی روایت می‌کند که قبل از تولد او از دنیا رفته است.

این قانون در موارد زیادی یک راهگشای خوب و عملی می‌باشد. به عنوان مثال آقای نووی در بحث سبقت اسلام ابوبکر می‌گوید: او از همه مردم زودتر مسلمان شد و زمانی که اسلام آورد یا ۲۰ ساله و یا ۱۵ ساله بود؛ و یا آقای صفوری می‌گوید اسلام ابوبکر قبل از تولد علی بوده است. مستند اینها هم روایت دیار بکری از ابن عباس است که در آن داستان بحیراء نقل شده و در آخرش می‌گوید: فوقع فی قلب أبی بکر الیقین و التصدیق قبل ما نبی. هم چنین استناد آنها به روایت ابوموسی اشعری است که می‌گوید زمانی که پیامبر همراه با عمویش ابوطالب به شام سفر می‌کرد وقتی که به بحیراء رسیدند و راهب آنها را شناخت، به ابوطالب اصرار کرد که محمّد را به مکه بازگرداند. اینجا بود که ابوطالب این حرف را قبول کرد و ابوبکر که به همراه آنها بود بلال را به همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ به مکه فرستاد.

اشکال اینجاست اولا سّن پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ در آن موقع به گفته خودشان ۱۱ یا ۹ سال بوده است. از طرفی هم خودشان گفته‌اند که ابوبکر از پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ دوسال بزرگتر بود و ابوبکر از بلال بین ۵ تا ۱۰ سال بزرگ‌تر بوده است. با این حساب اصلاً شاید بلال در هنگام وقوع این حادثه به دنیا نیامده باشد. پس چگونه ممکن است که ابوبکری که خودش در آن موقع کودکی ۷ یا ۹ ساله بود پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ را به همراه بلالی که بین ۵ تا ۱۰ سال از او کوچکتر است به مکه فرستاده باشد؟! ثانیا اینکه اصلاً هیچ گونه ارتباطی بین بلال و ابوبکر وجود نداشته است و اگر بر فرض ابوبکر بلال را از امیه بن خلف، مولای بلال خریده باشد،‌ این کار بعد از۳۰ سال از حادثه دیر راهب اتفاق افتاده است. علاوه بر اینکه برخی مورخین بزرگ اهل سنت مثل حلبی و دیار بکری تصریح کرده اند که اصلاً ابوبکر در آن سفر حضور نداشته است.

مثال دیگر روایتی است که می‌گوید فاطمه بنت اسد و ابوطالب، پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ را به عنوان کفالت قبول کردند و او را به عنوان فرزند گرفتند به این دلیل که آنها هرگز فرزندی نداشتند. پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ روزی به فاطمه بنت اسد گفت: مادرجان! برای خدا یک قربانی انجام بده تا خدا حاجتت را در مورد فرزنددارشدن روا کند. فاطمه بنت اسد این کار را کرد و خداوند ۵ فرزند به او عطا کرد … اشکال این گزارش تاریخی این است که زمانی که پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ وارد خانه ابوطالب و فاطمه بنت اسد شد طالب فرزند بزرگ ابوطالب هم‌سن پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ بود. پس چگونه ممکن است که طالب با پیشنهاد نذر پیامبر(صلی الله علیه و آله)‌ به دنیا آمده باشد! همچنین مطلب غیرممکن دیگر این است که در روایات زیادی این مطلب ثابت است که علی(علیه‌السلام) کوچکترین فرزند و طالب بزرگترین فرزند ابوطالب است و بین ولادت هر کدام از آنها ده سال فاصله شده است. پس چگونه این روایت عقیل را بزرگتر از طالب می‌داند؟

۶ـ عدم مخالفت اخبار با امور علمی ثابت شده؛ ما می‌توانیم گزارش‌های حاکی از ولادت حسنین علیهما اسلام از ران راست و ولادت ام کلثوم و زینب سلام الله علیهما از ران چپ مادرشان را با این معیار از رده خارج کنیم. کما اینکه بعضی از محققین تاریخ چه در این مورد و چه در موارد بسیار دیگری از این قبیل دست به این کار زده‌اند و این نوع روایات را چه از لحاظ سندی و چه از لحاظ محتوایی مورد حمله جدّی قرار داده‌اند.

آقای سید جعفر مرتضی نیز هر چند این گزارش را چه سنداً و چه متناً زیر سوال می‌برد امّا در نهایت خود را از طریق احتیاط خارج نکرده و دانش مربوط به این گونه معجزات را به اهلش رد می‌کند.

۷ـ موافقت اخبار با احکام فقهی؛ همانطور که سیره می‌تواند راهگشای خوبی برای فهم احکام فقهی باشد. احکام و فتاوی نیز می‌توانند در شناخت اخبار صحیح از ناصحیح به ما کمک کنند. امّا شرط این حکم فقهی که در این جاده دو طرفه قرار می‌گیرد این است که باید مورد اتفاق فقها باشد.

قسمت چهارم

بعضی از نقدها: ارجاعات؛ اشکالی که از حیث ارجاعات و منابع متوجه کتاب سیره آقای عاملی می‌باشد- چه در الصحیح و چه در المرتضی- این است که ایشان در بسیاری موارد بعد از اینکه گزارشی را به یک منبع اصلی مستند نموده تمام منابع دیگری را که همان مطلب را به نقل از منبع اولی ذکر کرده اند را در ذیل آن آورده است. طوری که خواننده در بسیاری موارد با هجوم منابع مواجه شده و راهنما و دلیلی برای شناخت منبع اصلی از منابع بعدی که از آن روایت کرده اند در دست ندارد.

به عنوان مثال در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله در جایی روایتی از تفسیر علی بن ابراهیم قمی در این باب ذکر شده که منابع بعدی همه آن را از این کتاب نقل می‌کنند. ایشان بعد از ذکر آدرس تفسیر قمی به تمامی منابعی که از تفسیر قمی این روایت را نقل کرده اند ارجاع می‌دهد. هم چنین در سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز به همین صورت عمل شده است.

 این روش ارجاع نشان گر تتبع و جدیت مؤلف در بررسی منابع مختلف در هر یک از موضوعات است به طوری که گاه تصور این تلاش حیرت انگیز می‌شود؛ اما شناخت منابع و تتبع در آنها حیثیتی جداگانه از نوع ارجاع در صفحات کتاب دارد.

تکثیر منابع؛ همانطور که در اشکال قبلی به آن اشاره شد کثرت بیش از حد منابع ممکن است برای پژوهشگر ملال آور باشد.

لازم به ذکر است این اشکال قبلاً نیز توسط بعضی از ناقدین مطرح شده بود و استاد در کتاب سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام در صدد پاسخ گویی به این ایراد برآمده و غرض خود را از تکثیر منابع آشنایی اهل علم و تحقیق با منابع دانسته است:

ممکن است که کسی بر ما اشکال کند که منابع کتاب مخلوطی است از مصدر و غیرمصدر، منابع قدیمی و جدید و این امر باعث ایجاد خلل در معیارهای بحث خواهد شد. ولی این مسئله بر ما مخفی نیست و به دلایلی این کار را کرده ایم؛ یکی از آنها شناساندن کتب علمای شیعه است و اینکه این حقایق در کتب آنها نیز هست. هم چنین ردّ کردن این ادعای دیگران که فقط کتب آنها معتبر است دلیل دیگر این کار منبع شناسی جامع برای کسانی است که نیاز دارند

اما این توجیه استاد ناتمام بوده و این روش در معرفی منابع از کارآمدی لازم برخوردار نخواهد بود. با توجه به اشراف خاصی که ایشان روی منابع شیعه و سنی دارد اگر در مبحثی جداگانه یا به طریق اولی در مقدمه همین کتاب فصلی مستقل به معرفی این منابع اختصاص می‌دادند به تمام دغدغه‌های خود ایشان در این زمینه پاسخ جامع تری داده شده و بحثی قابل استفاده برای اهل فهم و تحقیق تدارک می‌شد. درست مشابه کاری که آقای عبدالحسین زرین کوب در مقدمه وزین ۱۳۰ صفحه‌ای کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام در مورد منابع مختلف مربوط به موضوع کتابش با عنوان «ملاحظات کلّی در باب مآخذ» انجام داده که محل مراجعه اهل علم گردیده است. یا مثل تلاش جامعی که آقای بارتولد در مقدمه کتاب “ترکستان نامه” انجام داده که ماحصل عمر علمی خود را در آن به نمایش گذاشته است

ذکر مصادر بدون رعایت ترتیب سال تالیف؛ یکی از مسایل ضروری در ارجاع به منابع و ذکر آدرس‌ها بررسی و طبقه بندی منابع بر حسب تاریخ تالیف است؛ اما عدم رعایت این مسئله نیز به وضوح در تحقیقات آقای عاملی قابل مشاهده است. به عنوان مثال در یکی از ارجاعات خود در اختلاطی ناهمگون به ترتیب زیر خواننده را به منابع ارجاع داده است:

مستدرک حاکم (قرن ۴)، طرائف ابن طاوس (قرن ۷)، کنز الفواید کراکجی (قرن ۵)، شرح نهج البلاغه معتزلی (قرن۷)، تاریخ طبری (قرن ۴)، کامل ابن اثیر (قرن ۷)، کشف الغمه اربلی (قرن ۷)، الفصول الهمه ابن صباغ (قرن ۹) … انساب الاشراف بلاذری (قرن ۳)، مقاتل الطالبیین ابوالفرج (قرن ۴)، سیره ابن هشام (قرن ۳) … دلایل النبوه بیهقی (قرن ۵)، مناقب خوارزمی (قرن ۶) و …

آشفتگی آدرس‌ها، ارجاع غیرروشمند و در نتیجه آشفتگی پاورقی‌ها؛ با مراجعه به هر یک از دو کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم و المرتضی من سیره المرتضی این مطلب به وضوح دیده می‌شود که پاورقی‌ها هرگز به صورت روشمند و اصولی نوشته نشده است. در حالی که این کار برای کتابی که مرجع تحقیق قرار می‌گیرد فوق العاده لازم و ضروری است. مثلاً در بسیاری موارد دیده شده که نام مولف کتاب ذکر نمی‌شود در حالیکه در همان قسمت منبعی دیگر با ذکر نام مولف آمده است در حالیکه این کار خصوصاً در مواردی که نام کتاب مشابه ندارد ترجیح بلامرجّح است. مثلاً غایه المرام در بسیاری موارد بدون ذکر نام مولف و در بعضی موارد همراه با نام نویسنده اش ذکر شده است یا ارشاد در موارد بسیاری با ذکر نام شیخ مفید آمده یا طبقات کبری همراه با نام ابن سعد ذکر شده است و موارد فراوان دیگری که با مراجعه روشن می‌شود.

هم چنین عدم استفاده صحیح از علامت‌های ویرایشی مثل ویرگول، نقطه ویرگول، نقطه، پرانتز و امثال اینها که گاه پاورقی‌ها را به یک کلاف سردرگم تبدیل می‌کند که استفاده از آن وقت گیر و آزار دهنده می‌شود.

از دیدگاه کلامی

مبانی پررنگ کلامی؛ یکی از نقدهایی که بر روش استفاده استاد از مباحث کلامی در تاریخ شده است استفاده زیاد از این مبانی است به طوری که از ارزش بعضی از استدلال‌های ایشان کاسته شده و استفاده از آن مباحث ما را در بحث تاریخی با خصم یاری نمی‌کند. دلیل آن نیز این است که ما را به سمت نوعی تعصب می‌کشاند.

این مسئله به اختلافی بین پژوهشگران تاریخ باز می‌گردد که ریشه اش در آنجاست که بیشتر عالمان تاریخ بر این باورند که در مباحث تاریخی نبایستی دیدگاه‌های کلامی نویسنده دخالتی داشته باشد. چه اینکه در صورت دارا بودن پیش فرض‌های کلامی در اینگونه مباحث دلیل ما از کارآمدی لازم برخوردار نبوده و نتیجه این نوع نگاه به تحقیقات تاریخی چیزی به جز گزینشی عمل کردن و تفسیر تاریخ بدان گونه که منافع نویسنده ایجاب می‌کند، نخواهد بود؛ اما در مقابل دیدگاه دیگری وجود دارد که حضور مبانی کلامی در بحث‌های تاریخی را نه تنها غیر قابل خدشه بلکه در مواردی لازم می‌داند.

به نظر می‌رسد که از این منظر اشکالی به ایشان وارد نباشد. چون اولاً دلیلی وجود ندارد که ما استفاده از بحث‌های کلامی در تاریخ را ممنوع اعلام کنیم و خود را محدود و ملزم به استفاده از کتب و مبانی کلامی خصم بدانیم. این ترجیح در روش کار تاریخی بلامرجح است و کسی دلیلی برای آن ارایه نکرده است. ثانیاً اینکه ما حرف شما را در یک جا قبول می‌کنیم؛ یعنی یک وقت هست که محقق تاریخ درصدد جمع آوری بحثی است که هدفش اسکات خصم آن هم به صورت اورژانسی و اجمالی است که در این صورت لازم است که از مبانی فکری طرف مقابل برای رد نظریه اش استفاده کند. همانطور که در مناظره و بحث‌های روبه رویی استفاده از این روش بسیار کارآمد بوده و نتایج خوبی در پی دارد؛ اما یک وقت هست که محقق به غیر از اینکه در صدد ردّ نظریات طرف مقابل است انگیزه‌ای دیگری نیز از تحقیق تاریخی دارد؛ یعنی در صدد این است که تاریخ بنویسد.

کاری که آقای سید جعفر مرتضی می‌خواهد انجام بدهد همین قسمت دوم است یعنی بنای او در دو کتاب صحیحش نوشتن یک تاریخ ماندگار است. او اولین تاریخ نویس شیعی است که با این گستردگی مشغول تهیه سیره معصومین علیهم السلام شده است. او می‌خواهد تاریخ را برای تاریخ به نگارش در بیاورد و همان‌طور که از نام کتاب‌هایش پیداست او درصدد نگارش و جمع آوری صحیح ترین سیره از معصومین صلوات الله علیهم است و این مقام با مقام اسکات خصم که لازمه اش استفاده از کتب و مبانی آنهاست منافات دارد. آقای سید جعفر مرتضی تصمیم ندارد که برای اهل سنت کتاب بنویسد بلکه اراده او از ابتدا و در امتداد مباحثش روشن کردن و نمایاندن تاریخ و سیره این بزرگواران به صورت صحیح و بدون آمیختگی با غلّ و غش می‌باشد.

ثالثاً اینکه خود ایشان در جایی بین این عقاید کلامی تفصیل داده و مبانی کلامی را به دو بخش کلی تقسیم کرده است. بخش اول باورهای قطعی و مسلم که از حقایق ثابت حکایت دارد مثل وجود خداوند و صفات جلال و جمال او، ارسال رسل و کتب، امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نقش امام در دولت اسلامی که این گونه قضایای مسلم کلامی نقش اساسی در شناخت صحیح از ناصحیح به عهده دارند. از دیدگاه ایشان عقاید کلامی چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بپذیریم یا نپذیریم نقش بزرگی در تایید و یا ابطال قضایا دارند. بخش دوم باورهای کلامی ما ممکن است از مطالعه و دقت در زندگی مومنان صدر اسلام یا مردان بزرگ تاریخ ناشی شود که گزیدن این گونه باورها به عنوان معیار مشکل است

عدم ترسیم دقیق مبانی کلامی در آغاز؛ از منظری که ایشان وارد بحث‌های تاریخی شده از لحاظ استفاده‌ای که می‌خواهد از تاریخ در خدمت رسانی به کلام بکند- که خود جای نقد دارد- لازم بود که در ابتدای مباحث و قبل از هر چیز مبانی کلامی خود را به صورت دقیق و مدون، صریح و جامع بیان می‌کرد؛ اما جای این بحث در کتاب ایشان خالی است.

عدم توجه به مباحث بین رشتهای

در تحقیقات معاصر خصوصاً پژوهش‌های غربیان استفاده از علوم انسانی دیگر مثل علوم اجتماعی، روان شناسی، جامعه شناسی و بحث‌هایی از این قبیل رواج و کاربرد زیادی دارد و در موارد بسیاری راهگشا بوده و لازم به نظر می‌رسد؛ اما در مباحث ایشان هرگز به این مسئله توجه نشده است.

فهارس کتاب

عدم وجود فهرست اماکن و اعلام؛ احتمالاً به دلیل تعجیلی که برای از چاپ خارج شدن کتاب سیره امیرالمؤمنین علیه‌السلام وجود داشته کار مهم ایجاد فهرست اماکن و اعلام انجام نشده است و در نتیجه کار تحقیق و پژوهش در این مجموعه بسیار دشوار بوده و وقت فراوانی از پژوهشگر می‌گیرد. امید است که در چاپ‌های بعدی این ایراد استدراک شود.

عدم وجود فهرست کلی کتاب؛ بسیار لازم بود که در جلد آخر کتاب تمام فهرست-های مربوط به همۀ اجلاد کتاب به صورت تفصیلی آورده می‌شد. این کار برای کتاب‌های با این حجم ضروری است و عدم وجود چنین فهرستی باعث سردرگمی و اتلاف وقت فراوانی می‌شود. به همین دلیل در ابتدای این مقاله نه به صورت تفصیلی بلکه اجمالاً تصویری از مطالب اصلی تر و مهم تر کتاب به نمایش گذاشته شده است و امید است که مورد استفاده قرار گیرد.

الکترونیکی نشدن کتاب خانه سید جعفر مرتضی

با توجه به وجود امکانات پژوهشی عصر حاضر نوعی وابستگی- که از جهاتی مثبت است- به سیستم‌های الکترونیکی و نرم افزاری به وجود آمده که هر پژوهش‌گری به نوعی با آن سروکار داشته و به آن نیازمند است. لذا جای خالی کتاب خانه الکترونیکی شامل آثار فراوان آقای سید جعفر مرتضی بسیار خالی است؛ اما متاسفانه به دلیل سیستم ضعیف و بی نظم پشتیبانی و مدیریتی که مسئولیت اداره و چاپ آثار ایشان را به عهده گرفته تاکنون چنین اقدامی صورت نگرفته است.

 والسلام- سخن تاریخ

——————————-

منابع:

– سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، جامعه مدرسین، قم: ۱۴۲۶.

– مرتضی العاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالحدیث، قم: ۱۳۸۵.

– مرتضی العاملی، سید جعفر، المرتضی من سیره المرتضی یا الصحیح من سیره الامام علی (علیه‌السلام)، المرکز الاسلامی للدراسات، بیروت: ۱۴۳۰.

– طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،‌جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۷.

– زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، امیر کبیر، تهران: ۱۳۸۷.

– بارتولد، واسیلی ولادمیر ویچ، ترکستان نامه، ترجمه علی کشاورز، بنیاد فرهنگ ایران، تهران: ۱۳۸۷

– خرمشاهی، بهاءالدین؛ فانی، کامران، صدر حاج سید جوادی، احمد؛ دایره المعارف تشیع، ‌نشر شهید محبّی، تهران: ۱۳۸۱.

– جمعی از مولفان، رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله)‌، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم: ۱۳۸۰.

به عنوان مثال نک به: الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱۴، ص۸۷.

المرتضی من سیره المرتضی، ج ۱، ص ۸.

نک به: تاریخ ایران بعد از اسلام، صص۱۹-۱۴۰.

نک به: ترکستان نامه، ج۱، صص۳۳-۱۶۶.

المرتضی من سیره المرتضی، ج ۱، ص ۵۲.

همان، ص ۲۸۱، ۲۸۳.

هدایت پناه، محمدرضا؛ مقاله ملاک‌ها و ضوابط تشخیص اخبار صحیح در «الصحیح»: در کتاب رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله ص ۳۹.

مصاحبه با سید جعفر عاملی، رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، ص ۳۷۱، به نقل از آیینه پژوهش، شماره ۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics