اختصاصی شبکه اجتهاد: «حجیت خبر واحد» یکی از بحثهای علمی کاربردی مهم در حوزه استنباط احکام دین است که آیتالله سیدعلی حسینی سیستانی به تدریس آن پرداخته است و نیز تقریر ارزشمند آن به همت حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ربانی از اساتید و فضلای حوزه علمیه به رشته تحریر در آمده است.
استاد محمد عندلیب همدانی از شاگردان حضرات آیات میرزاجواد تبریزی، فاضل لنکرانی و وحید خراسانی و عضو سابق جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. او که اکنون به تدریس خارج فقه اصول و تألیف کتب علمی در حوزه علمیه مشغول است در گفتگویی با «موسسه به سوی اجتهاد»(۱) به تبیین مبانی آیتالله سیستانی در بحث «حجیت خبر واحد» پرداخته است که در ادامه مشروح آن تقدیم میگردد.
تکیه بر خطوط اصلی اجتهاد و فقاهت و کثرت مطالعه در منابع غیر حوزوی
آشنایی من با مبانی آیتالله سیستانی از رساله «قاعده لاضرر» شروع میشود؛ ایشان شیوه خاصی در فهم قرآن، هم در فهم روایات و فقاهت دارد و در تتبع، دقت و تحقیق بین شیوه آیتالله بروجردی و سبک آیتالله خویی جمع نموده است. آنچه سبک ایشان را با اساتید خود متفاوت میکند نوآوریها در شیوههای استنباطی است و حتی مبانی فقهای گذشته را با شیوه بهتر و کاملتری بیان میکند.
آیتالله سیستانی خود را محصور در تراث موجود حوزوی نمیبیند؛ در کتب و منابع غیرحوزوی مراجعات و مطالعاتی دارد که چهبسا بسیاری از طلاب و فضلاء اساساً با آنها آشنا نباشند.
ایشان به مناسبتی در مبحث خبر واحد، سراغ سخنی از عباس محمود العقاد نویسنده معروف عرب میرود که اینگونه تتبعات مرسوم نیست و کمتر دیده میشود و اتفاقاً در برداشتهای ایشان در مباحث فقهی و اصولی تأثیر داشته است.
آیتالله سیستانی فقیهی بر یک اسلوب مشخص و معین، ضمن رعایت دقیق چارچوبهای اساسی فقهی شیعه و شیوههای استنباطی در فتاوای ایشان نکات بسیار راه گشایی دیده میشود.
قاعده الزام اثر شگرف و جامع آیتالله سیستانی
بعد از اینکه مباحث اصول ایشان بهصورت تقریر در فضای مجازی قرار گرفت با مبانی ایشان بیشتر آشنا شدم و حتی در بحث خبر واحد و یا بحث تعادل و تراجیح منبع اصلی تدریس را تقریرات ایشان قرار دادم.
در فقه، بحث ما فقه التعامل با ملل و نحلل گوناگون است و یکی از قواعد اساسی فقه التعامل قاعده الزام است. آیتالله سیستانی بحث قاعده الزام را در یک ماه مبارک رمضان مطرح فرمودند و در فضای مجازی در دسترس است و همین تقریرات را مبنای بحث قاعده الزام قرار دادم. بدون هیچگونه مبالغهای عرض میکنم رسالههایی را در باب قاعده الزام مشاهده کردم، اما جامعترین و مثمر ثمر ترین مطالب در باب قاعده الزام فرمایش ایشان در همین رساله بود.
رویکرد اعتدالی و صحیح در مواجه با اخبار و سنت
بحث خبر واحد یک بحث مستحدث و نویی در اصول نیست، هم علماء اصول اهل سنت از دیرباز مطرح کردهاند هم بزرگان ما مثل شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی تا زماننا هذا. شیوههای بحث و مطالب به تکامل و پیشرفت بوده است اما نباید از آنچه گذشتگان مثل سید مرتضی و شیخ طوسی مطرح کردهاند غافل بود و این امتیاز در تقریرات ایشان مشاهده میشود که در جایجای مباحث، استشهاد و کلام خود را به سخنان آنها مرتبط میکند.
بحثی که بهعنوان حجیت خبر واحد توسط ایشان مطرح شده است، به نظر من الآن یک برکاتی دارد. میدانید از گذشته دیدگاههای افراطی و تفریطی در مورد حدیث و جایگاه حدیث زیاد بوده و هر چه جلوتر آمدیم بعضی از مباحث پیشینیان دستبهدست مباحث روشنفکری داده و برخی کار را بهجایی رسانده که جایگاه تراث روایی ما را بسیار پایین آوردهاند.
بعضی بهعنوان قرآن بسندگی، بعضی بهعنوان دفاع از عقل و عقلانیت در فقه و فقاهت؛ یکطوری با روایات مواجه شدهاند که گویا این گنجینه گرانبهای شیعه چندان جایگاهی در عملیات استنباط ندارد! البته منکر این نیستم که اخباری مزاجان سنتی و اخباری مزاجان معاصر به اسم دفاع از تراث روایی بهنوعی بر خطا رفتهاند.
به نظر من راهی که آیتالله سیستانی در بحث خبر واحد پیش میکشد و مطرح میکند، نیازمند ادامه است؛ اینکه ما هم قدرشناسی عملی -نهفقط در گفتار- از تراث رواییمان داشته باشیم و نه در ورطه اخباری گری قرار بگیریم، بلکه بتوانیم با چارچوبهای منظم و منقح به سراغ تراث روایی گرانقدرمان برویم.
گزارشی از مبنای خاص آیتالله سیستانی در بحث خبر واحد
استاد ایشان، فقیه نامدار شیعه، اصولی کمنظیر مرحوم آیتالله خویی یک شیوهای دارد و آن شیوه توسط آقای سیستانی در باب پذیرش حدیث، مورد قبول واقع نشده است. آقای خویی مبنای اصلیشان را رجال حدیث و وثاقت روات قرار دادهاند، در حالی که آقای سیستانی به دنبال وثوق به صدور است، اما وثوق به صدوری که این بزرگوار مطرح میکند تفاوت دارد با وثوق به صدوری برخی دیگر از اصولیین که مطرح کردهاند، هم مختار ایشان با مختار آقای خویی تفاوت دارد و هم تفاوتهایی و امتیازهایی بر گروهی که از آنها نام میبریم به وثوق صدوری.
آیتالله سیستانی در اوائل کتاب و اواسط کتاب به این نکته تأکید میکند که ما بهدنبال حصول اطمینان هستیم و اطمینان حجت است، من محور اول بحثم را همین قرار میدهم و ارتباطش میدهم به ادله حجیت خبر واحد.
خب، در فقه حصول یقین فلسفی و ریاضی برای ما نادر الوجود است باید به همان اطمینان که علم عادی و علم عرفی است اکتفا کنیم. در این جهت ایشان موافق با آقای خویی است اگرچه اینجا نفرموده است، اما کسی که با مبانی آقای خویی آشنایی داشته باشد میداند در کلمات ایشان دیده میشود که اطمینان همان علم عادی و عرفی است.
حال در ذیل این بحث که اوائل کتاب مطرح شده است در صفحه ۴۴ به بعد که آیاتی را مطرح میکند دال بر عدم حجیت خبر واحد طبق نظر گروهی از جمله آیه مبارکه سوره اسراء (۳۶) و «َلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ» و نیز آیات ناهیه از عمل به ظن مثل «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً».
صفحه ۴۵ وارد این بحث میشود که علم، جهالت مثلاً در آیهای که میگوید «أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَهٍ فَتُصْبِحُوا» به چه معناست؟ این یکی از نکات کلیدی ایشان است که در این صفحات مطرح شده است، میفرماید علم معنایش اعتقاد جازم است، در حالی که این تفسیر برای علم، صحیح نیست که همان تحقیقی است که گفتم از العقاد ایشان نقل میکند (ص ۴۶ از کتاب بین الکتب و الناس العقاد ص ۳۴۱ و ۳۴۲ که ببینیم علم در لغت عرب به چه معنا است). العقاد میگوید ماده عین لام و میم هرجا که به کار رفته است، دو نکته در آن ملاحظه شده است:
یکی ظهور، انکشاف و زوال خفاء و لذا به کوه بلند میگویند علم، یعنی علم هم از ماده علم میباشد، به پرچم میگویند علم و به ذات قدوس حق عالم گفته میشود، من جهه ان الاشیاء ظاهره لدیه، ایشان میگویند این معنای موافق با واقع صد در صد بودند در آن لحاظ نشده، ظهور و انکشاف در زوال خطا است.
دومین معنایی که العقاد برای ماده علم میکند و ایشان هم میپذیرد هدایت و بصیرت است.
لذا وقتی میخواهد خبر واحد را مورد قبول قرار دهد هر خبر واحدی را نمیپذیرد، به دلیل این آیات و لا تقف و امثال ذلک خبر واحدی که ظهور و انکشاف و زوال خفاء در آن باشد مهمتر اینکه مشی علی هدایه و بصیره در آن باشد نه جهالت. بعد ایشان در صفحه ۴۷ وارد بحث جهالت میشود و آن نهیی را که قرآن از عمل به ظنون میکند، نهی از عمل به ظنی است که برخلاف موازین عقلائیه است و ظن مقابل آن علم است، در چنین تفسیری نه آن ظنی که منطقیین میگویند؛ دنبال این است که بگوید «إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» آن معنای ظن منطقی ۷۰ درصد و ۸۰ درصد و ۹۰ درصد نیست، معنایش در خصوص این آیات آنگونه برداشتهایی است که از امور بدون ارزش عند العقلاء به تعبیر ایشان عدیمه القیمه است.
اما اگر راه عقلایی بود مثلاً از راه حساب احتمالات و راههایی دیگر وارد شد، این آن ظن منهی عنه نیست.
پس پایه اول و محور اول در فهم مقصود ایشان اینکه به دنبال حصول اطمینان شخصی للمجتهد، به دنبال حصول علم و بصیرت است و نا آشکار بودن مطلب بر طرف شود و شخص فقیه به اطمینان برسد.
تکیه بر معیار سندی و صحت آن، صرفاً کفایت نمیکند
محور دومی که ایشان با عبارات گوناگون از ابتدای این مباحث تا انتهاء بر آن تأکید فراوان دارد اینکه ما نباید در پذیرش خبر واحد طوری عمل کنیم که گویا صد در صد یا اکثر معیار سندی است، این شیوه صحیحی نیست. بله ایشان نقد و بررسی سند را میپذیرد اما اینکه سند بررسی کردن بتواند تمام مشکلات ما را حل کند، نه اینطور نیست.
ایشان یک عبارتی در صفحه ۱۴۰ کتاب دارد که بسیار قابل دقت است؛ من اسم این را میگذارم «وجه اساسی و اصلی برای عدم اعتماد بهخصوص سند»، نه اینکه سند نیاز نیست، اعتماد صد درصد به سند نباید کرد، میفرماید: لیس لعلاج، راه اصلی این نیست بکون الراوی ثقه اذ کثیرا ما یروی الکذاب عن ثقه. همچنان که جعل متن توسط جعالان و وضاعان ممکن است و اتفاق افتاده مثل احادیث مجعوله، جعل سند هم ممکن است، یک دروغگویی خود را در جایی در کتابی با اضافهای با کم کردنی با بیانی حدیثی را از یک ثقه واقعی نقل کند. خودش را که جعال وضاع کذاب کنار میزند به اسم خودش نقل نمیکند، چون مردم او را میشناسند، اصحاب رجال او را میشناسند، او میآید با عنوان یک ثقه از روات موثق جعل سند کند. این را رجال نمیتواند جواب بدهد. اگرچه تحقیقات رجالی از نظر ایشان لازم و قطعی است.
در اواخر این کتاب از جمله صفحه ۲۰۹ تحلیلی میکند در مناشئ توثیقات و تضعیفات مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ که هفت منشاء بیان میکند، صفحه ۲۰۹ و ۲۱۰ و در نهایت نمیپذیرد که حجیت قول رجالی از باب حجیت خبر باشد، بلکه از باب قول خبره به آن میپردازد و صفحه ۲۱۸ عبارتش این است: اما بناءا علی حجیه خبر الموثوق به که مبنای ایشان وثوق صدوری است.
بنابراین مبنای «فشهاده قول الرجالی هی احدی مقدمات حصول الوثوق»، توجه بفرمایید یکی از مقدمات حصول وثوق است نه تنها؛ اما حجیه قول الرجالی من باب الشهاده و اعتبار العدد و العداله فهو مسلک ضعیف، بعد دوباره میگوید اگر توثیق رجالی را بخواهیم قبول کنیم، انما یکون من باب حجیه اهل الخبره و مجرد توثیق الرجالی غیر کاف للأخذ بالاخبار علی ما سلکناه من حجیه الخبر الموثوق به.
پس پایه دوم مبنای ایشان این است که ما نباید فقط به تحقیقات سندی اکتفا کنیم اگرچه تحقیقات سندی نیاز است.
پایه سوم برای اینکه به آن اطمینان برسیم به آن علم که معنا کردیم برسیم بصیرت، برای اینکه خبر واحد را معنا کنیم که کدام خبر را میپذیریم ایشان یک سخنی را صفحه ۱۱ از مرحوم شیخ مفید نقل میکند و به نظر من این سخن را محور خودش قرار میدهد در سراسر کتاب، آن سخن شیخ مفید که محقق حلی در معارج الاصول صفحه ۱۸۷ نقل میکند و ایشان هم در صفحه ۱۱ از ایشان آورده است این است:
عنایت کند به این جمله: خبر الواحد القاطع للعذر هو الذی یقترن الیه دلیل یفضی (منجر شود) من نظر فیه الی العلم و ربما یکون ذلک اجماعا او شاهدا من عقل او حاکما من قیاس، خبر واحدی که عذر را قطع میکند هم مولا میتواند احتجاج کند و هم عبد، آن خبر واحدی است که در کنار آن قرائنی باشد که ما را به علم برساند، آقای سیستانی علم را معنا کرد که یعنی بصیرت یعنی خبط و خطا نرفتن نه اینکه صد در صد باشد، یعنی همان اطمینان و وثوق. منتها وثوق از منشاء عقلایی از ریشههای قابل قبول عقلایی نه اینکه خواب ببینم وثوق حاصل کنم. نه مناشئ عقلایی دلیلی که ما را به علم برسند که آن دلایل اجماع است و شاهد عقل بر روایت است و حاکمی من قیاس است.
ایشان میگوید قیاس، قیاس اصطلاحی است، صفحه ۱۳: ای مقایسه الخبر مع الامور المسلمه فی الکتاب و السنه الواضحه؛ خلاصه میکنم عبارت را: ای یوافق معها روحا.
قیاس یعنی سنجش، یعنی متن روایت را با قطعیات کتاب و سنت بسنجیم، این سنجش را ایشان گاهی تعبیر میکند به تبین با استفاده از آیه فتبینوا، گاهی تعبیر میکند به تفقه، تفقه یعنی متنون را بسنجی یا گاهی به تثبت تعبیر میکند.
حالا به نظرم در صفحه ۲۵ و ۲۶ جان و لبّ نظر خودش را من بیان میکند. یا در صفحه ۲۳ المقام الثانی فی مفاد الروایات. ما سنجش سند لازم داشتیم، قیاسی که مفید میگوید یعنی چه؟ سنجش متن یعنی چی؟ میگوید سنجش متنی، یعنی روایات را من حیث الهدف و الروح با قرآن بسنجیم، با سنت قطعیه بسنجیم.
توجه به اهداف علیا و موافقت روحیه در سنجش روایات
در صفحه ۲۴ میگوید با اهداف علیاء کتاب بسنج، گاهی میگوید با روح شریعت بسنج، مثل چی؟ آخر صفحه ۲۴ مثل قوله تعالی ان الله یامر بالعدل و الاحسان، آیا این روایت با عدل سازگار است، اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل، اینها اهداف اولیاء است که باید روایت با آنها سنجیده شود، مثل ما جعل لکم فی الدین من حرج، مثل یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر، مثل مساوات و الکرامه الانسانیه و غیر ذلک.
در اواخر صفحه ۲۵ میفرماید: فالحاصل ان الخبر لا بد ان یتوافق و ینسجم مع تلک الامور لا ان تکون کلمه من هنا و کلمه من هناک، فالمراد من التوافق؛ اینکه میگویم اخبار باید با قرآن موافق باشد هو التوافق من حیث الروح و الهدف.
حضرت آقای سیستانی این قیاس، این مقایسه کافی است؟ میگوید نه صفحه ۲۶ به تعبیر به بنده باید از نظر سبکشناسی ببینیم این با سبک کلمات ائمه سازگاری دارد یا ندارد، مثال میزند به کسی گفتم خطبه شقشقیه من کلام الرضی رضوان الله علیه. جواب داد انا للرضی او غیر الرضی هذا النفس و هذا الاسلوب این اسلوب امیرالمومنین است و اسلوب رضی و غیر رضی نیست، طریقی شناسی و سبکشناسی تا حدی استادشان مرحوم آقای خویی در مواردی به این امر پایبند است.
در تحلیل کتاب مصباح الشریعه منسوب به امام صادق(ع) ایشان میگوید این با سبک روایات دیگر ائمه سازگاری ندارد، البته باید بحث شود و تنقیح شود.
این سه پایه را فراموش نکنید:
پایه اول: ما دنبال اطمینان و علم عرفی و بصیرت هستیم.
پایه دوم: این با صرف بررسی سندی حاصل نمیشود، اگرچه بررسی سندی نیاز دارد.
پایه سوم: اینکه باید متن حدیث قیاس، مقایسه سنجش بشود با روح کتاب و سنت با قطعیات عقلیه، با امور قطعیه علمی نه ظنونها.
ثمره نوآوری آیتالله سیستانی در بحث خبر واحد
اینگونه راهگشایی که ایشان در بحث خبر واحد که میکند، شما میتوانید بعضی از اخباری را که سندا بهصورت ظاهر قابل قبول هستند کنار بگذارید و بخشی از احادیثی که اشکال سندی دارند، اما در این متن سنجی نمره قبول به این روایت بدهید.
ایشان برای وثوق به صدور به دنبال تجمیع قرائن و شواهد است تا یک حدیث نمره مناسب برای افتاء داشته باشد.
این فهم بیان من بود از این کتاب و تقریری که داشتم که سه پایه اساسی باید در نظر گرفته شود، یکی اطمینان میخواهیم، علم قرآنی و عادی میخواهیم، بصیرت میخواهم. دوم اینکه بررسی سند لا یکفی باشد چون جعل سند هم قابل قبول است و تحقیقات رجالی هم از نظر ایشان دچار اشکالاتی است، مگر از راه قول خبره درست کنیم، ولی کافی نخواهد بود. پایه سوم هم اینکه اگر سند کافی نیست اگر دنبال اطمینان و علم قرآنی هستیم، باید دنبال تبین، تثبت و تفقه در روایات باشیم.
این فهم من از تمام کتاب در یک جمله است، اگر بخواهیم چیزی را منع کنیم به نام خبر واحد، میگوئیم خبر واحدی که تثبت و تبین و تحقیق در آن سندا و دلاله نشود. اگر بخواهیم بگوئیم چیزی به نام خبر واحد قبول است و نیازمند خبر متواتر فقط نیستیم، اینکه بگوئیم مرادمان خبر واحدی است که علاوه بر نقد و بررسی سند متن هم تثبت، تبین و تحقیق شده با روح شریعت و اهداف اولیاء قرآن سنجیده شده و نمره قبولی گرفته است.
عدم تعبیر به مقاصد شریعت و تعبیر به موافقت با روح شریعت
آیتالله سیستانی در این مساله که سند حرف اول و آخر نمیزند، مشترک هستند، وثوقی صدوریها در این جهت مشترک هستند، اما این برداشتی که از کلام مفید برداشت میکند و نظرش میشود مقایسه با روح کتاب و سند، این با این بیان از اختصاصات ایشان است.
ایشان تأکید دارد کلمه مقاصد شریعت را به کار نبرد، این یک تفسیری از اهل سنت است و مقید هستند این را به کار نبرد. مقید است که کلمه مذاق شارع را هم به کار نبرد، با اینکه اصلاح فقه شیعه است مال جواهر و… است شاید از این جهت است که ضابطهمند نیست و این بحث اصطلاحی است و اگر تیتر میخواهید بزنید اهداف علیا بزنید که ترجمه آن اهداف اصلی است یا روح شریعت است.
در پایان میطلبد این مباحث و شیوه ایشان در اصول و فقه توسط فضلای حوزهها تحقیق بیشتری شود و رسالهها و پایاننامههایی در این بخش نوشته شود و نیز در مرحله بعد کاری را که ایشان شروع کرده است، فضلاء ادامه دهند.
۱- «موسسه به سوی اجتهاد» با هدف پرداختن به مباحث روش شناسی و کشف روش و سلوک استنباطی فقها، در اولین پروژه با عنوان (مبانی و روش شناسی آیتالله سید علی سیستانی) مصاحبههایی را ترتیب داده است که از سوی «شبکه اجتهاد» منتشر میشود.
منابع مطالعاتی مربوط به مصاحبه:
کلیک کنید: معرفی تقریرات خبر واحد آیت الله سیستانی
کلیک کنید: دانلود کتاب خبر واحد آیت الله سیستانی