به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «بررسی فقهی رفتارهای افراطی در عزاداری اهل بیت(ع)» ۲۰مهرماه۹۴، در سالن همایشهای مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، با نظریه پردازی حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد مدیر مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی برگزار گردید. مشروح این نشست علمی تقدیم مخاطبان «شبکه اجتهاد» میگردد.
حجتالاسلام حمید کمالی اردکانی دبیر علمی نشست در ابتدا گفت: با توجه به اینکه از طرفی عزاداری، فعلِ مکلّفین محسوب میشود و آثار دنیوی و اخروی بیشماری بر آن مترتب است؛ و از سوی دیگر گذشت زمان، سنتها و فرهنگهای مختلف باعث بروز مصادیق و شیوههای مختلف – و البته بعضا افراطی- برای عزاداری شدند؛ این نشست در راستای تبیین فقهی مسألهی عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) تشکیل شد.
حجتالاسلام اکبرنژاد: اصل عزاداری به معنای اظهار حزن میباشد؛ که البته حالات مختلفی از قبیل تغییر پوشش، رنگ لباس، حالت چهره، منقلب شدن و اشک ریختن، لطم، خدش، قمه (که این موارد بعدها پیدا شد) را شامل میشود؛ چراکه همهی اینها اظهار حزن هستند. اما بحث اینجاست که آیا عزاداری سالار شهیدان(ع) دارای حدّی میباشد؟ و اگر حدّی دارد، حدّ آن چیست؟ خوف مرگ، ضرر شدیدیا جزع شدید(تا به حرکات افراطی همچون لطم، خدش و قمه ختم نشود)؟
تاسیس اصل در عزاداری و جزع شدید
تبیین روش بحث: اولا به دنبال تاسیس اصل هستیم؛ چه در جزع شدید و چه در جزع معمولی؛ این امر باعث میشود تا در موارد شک (اگر اماره ای نداشتیم) به اصل اولیه رجوع کنیم و ببینیم عزا در رثای ائمه (ع) آیا از حکم اصل اولیه خروج کردهیا خیر؟ چرا که اصل بر اشتراک احکام بین ائمه و دیگران است.
بر همین اساس، ابتدا باید به ضرورت سنخ شناسی و تشخیص جایگاه مساله میرسیم؛ چرا که فرق است بین مسائل تعبدی و غیر تعبدی؛ در مسائل تعبدی، مساله ۱۰۰ درصد توقیفی است و هیچ فهمی نسبت به آن نداریم؛ بخلاف مسائل وجدانی و غیر تعبدی که قابلیت برهان و دلیل دارند و شارع صفر تا صد مطلب را نگفته و تکیه بر فهم وجدانی مخاطبین کرده است؛ لذا عقل قرینه است بر تفسیر مسائل وجدانی که از سوی شارع بیان شده است.
اثبات وجدانی بودن اصل عزاداری: این مطلب، وجدانی همهی ماست که هنگام از دست دادن عزیزان خود بصورت فطری، طبیعی و غیر ارادی خوبیهای آنها در ذهن ما مرور میشود و حالت حزن و چه بسا نوحه سرایی به ما دست میدهد. بسیار دیده ایم مادرانی که فرزند خود را از دست میدهند، بی اختیار نوحه خوانی میکنند و اشک میریزند و همین امر به او کمک میکند تا راحت تر تخلیه شود و تسلییابد.
باید گفت این جریان کاملا فطری است و مشترک بین تمامی بشر؛ حتی مسلمان و کافر؛ و از آنجا که دین اسلام، دین فطرت است(فطرت الله التی فطرالناس علیها)، هیچ گاه با امور طبیعی مخالفت نمیکند؛ بطور مثال هیچ گاه شرع مقدس با اصل نکاح به مقابله برنخاسته؛ بلکه تنها حدود آن را روشن ساخته است. همچنین در شرع نسبت به اصل عزاداری هیچ موضع منفی و مخالفتی نداریم؛ بلکه اتفاقا شرع با آن موافقت کرده است؛ چراکه جلوگیری از آن منجر به مشکلات جسمی و روحی خواهد شد. جلوگیری از عزاداری قبح عقلی و وجدانی دارد.
استشهاد به روایات در تایید این امر وجدانی و فطری
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَنْجَوَیْهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَکَمِ الْأَرْمَنِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ خَدِیجَهَ بِنْتِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ آنها قَالَتْ سَمِعْتُ عَمِّی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّمَا تَحْتَاجُ الْمَرْأَهُ فِی الْمَأْتَمِ إِلَى النَّوْحِ لِتَسِیلَ دَمْعَتُهَا وَ لَا یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تَقُولَ هُجْراً فَإِذَا جَاءَهَا اللَّیْلُ فَلَا تُؤْذِی الْمَلَائِکَهَ بِالنَّوْحِ[۱]
امام باقر(ع): زن در ماتم نیاز به نوحه سرایی دارد تا اشکش جاری شود… .
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ قَالَ (الصادق) مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ وَجْدٍ بِمُصِیبَهٍ فَلْیُفِضْ مِنْ دُمُوعِهِ فَإِنَّهُ یَسْکُنُ عَنْهُ[۲]
امام صادق(ع): در مصیبتی که دلتان را درد میآورد، اشک بریزید؛ چرا که اشک آرامتان میکند.
وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْهُذَلِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ خَالِدٍ الْقَطَّانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَجْداً وَجَدْتُهُ عَلَى ابْنٍ لِی هَلَکَ حَتَّى خِفْتُ عَلَى عَقْلِی فَقَالَ إِذَا أَصَابَکَ مِنْ هَذَا شَیْءٌ فَأَفِضْ مِنْ دُمُوعِکَ فَإِنَّهُ یَسْکُنُ عَنْکَ[۳]
امام صادق(ع) خطاب به مردی که شکایت آورده بود که در مصیبت پسرش نزدیک است دیوانه شود گفتند: گریه کن تا آرام شوی.
قبح فطری جزع شدید
در نتیجه، شرع این امر فطری را امضا و تایید کرده است؛ حال باید پرسید این امر فطری از سوی شرع محدود گشتهیا خیر؟ اگر محدود گشته، حدّ آن تعبدی استیا وجدانی؟
همه ما بالوجدان مییابیم که جزع و فزع شدید هم نوعی اعتراض به ارادهی الهی و بیادبی نسبت به اوست، هم نشانهی تعلق شدید به دنیا، و هم منافی کرامت نفسِ شخص داغدار است، و هم میتواند منجر به بیماریهای جسمی و روحی شود. بنابراین عمل نامطلوبی است. ارتکاز عقلای عالم نیز همین است. همه جزع و بیتابی شدید در برابر حوادث روزگار را نکوهش میکنند. بالوجدان میفهمیم که اگر کسی در مصیبت فرزند خود سر به دیوار بزند و گریبان چاک کند، کار او ناشایست است.
روایات نیز از جزع شدید نهی کردهاند
رَأَى الصَّادِقُ ع رَجُلًا قَدِ اشْتَدَّ جَزَعُهُ عَلَى وَلَدِهِ فَقَالَ یَا هَذَا جَزِعْتَ لِلْمُصِیبَهِ الصُّغْرَى وَ غَفَلْتَ عَنِ الْمُصِیبَهِ الْکُبْرَى لَوْ کُنْتَ لِمَا صَارَ إِلَیْهِ وَلَدُکَ مُسْتَعِدّاً لَمَا اشْتَدَّ عَلَیْهِ جَزَعُکَ فَمُصَابُکَ بِتَرْکِکَ الِاسْتِعْدَادَ لَهُ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِکَ بِوَلَدِکَ[۴]
امام صادق(ع) به کسی که در مصیبت فرزند خود جزع شدید داشت با تندی گفتند: در مصیبت کوچک جزع میکنی و ازیاد مصیبت بزرگتر غافل گشته ای. اگر ایمان به آنجایی که پسرت رفته داشتی مصیبت فرزندت را ازیاد میبردی.
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْمِیثَمِیِّ عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الصَّبْرَ وَ الْبَلَاءَ یَسْتَبِقَانِ إِلَى الْمُؤْمِنِ فَیَأْتِیهِ الْبَلَاءُ وَ هُوَ صَبُورٌ وَ إِنَّ الْجَزَعَ وَ الْبَلَاءَ یَسْتَبِقَانِ إِلَى الْکَافِرِ فَیَأْتِیهِ الْبَلَاءُ وَ هُوَ جَزُوعٌ[۵]
…فَوَ اللَّهِ مَا ظَلَمْنَاهُ فَتَشْکُونَ وَ لَا اعْتَدَیْنَا عَلَیْهِ فَتَصِیحُونَ وَ تَبْکُونَ وَ لَکِنْ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عُبَیْدُ رَبٍّ وَاحِدٍ…فَإِنْ صَبَرْتُمْ أُوجِرْتُمْ وَ إِنْ جَزِعْتُمْ أَثِمْتُمْ…[۶]
قال الصادق ع الصبر یظهر ما فی بواطن العباد من النور و الصفاء و الجزع یظهر ما فی بواطنهم من الظلمه و الوحشه و الصبر یدعیه کل أحد و ما یثبت عنده إلا المخبتون و الجزع ینکره کل أحد و هو أبین على المنافقین لأن نزول المحنه و المصیبه مخبر عن الصادق و الکاذب[۸]
برای چه برای سالار شهیدان گریه و عزاداری میکنیم؟
ریشهی جزع شدید به شکایت از خدا و نارضایتی از قضا و قدر الهی برمی گردد؛ از این نظر فرقی میان مصیبت از دست دادن بزرگان دین و دیگران نیست. زیرا جزع ما هیچ مشکلی را برطرف نمیکند و افراط در احساسات بر عقلانیت ما آسیب وارد میکند. حتی قبح جزع شدید را به عزاداری ائمه نیز میتوان سرایت داد؛ در این زمینه سوال میکنیم: برای چه برای سالار شهیدان گریه و عزاداری میکنیم؟ در پاسخ باید گفت: اگر برای ابراز حزن و عواطف نسبت به امام حسین(ع) است نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار مطلوب است؛ اما اگر منجر به حرکات افراطی همچون: قلتیدن روی شیشه، قمه و … شود، به معنای غلبهی احساسات بر عقلانیت میباشد و به آرمآنهای کربلا آسیب میزند و زمینهی انحراف را فراهم میآورد. گذشته از اینکه کار بد، در دستگاه اهل بیت (ع) بدتر است.یک وقت ما بخاطر عروسی خواب را بر مردم حرام میکنیم، طبیعتا این کار ناشایستی است؛ اما قبیح تر از آن حرام کردن خواب به خاطر عزاداری است. امام خمینی(ره): اگر تغنی(غنا) حرام است، تغنی به قرآن قبیح تر است؛ تغنی در عزای امام حسین (ع)یعنی جسارت به وجود مبارک ایشان.
متاسفانه غلبهی احساسات بر عقلانیت بعضا مشهود است و نمونههای آن را در جریآنهای افراطی عزاداری به وضوح میبینیم. وقتی دو کلمه از دین و عقلانیت گفته میشود، میبینیم که نمیفهمند؛ بلکه سریع انگ عاشق نبودن به انسان میزنند. مشاهده میکنیم حرکتی که از سوی امام حسین (ع) انجام شد تا منشأ حرکت اجتماعی شود، در بین افراطیون به حرکتی کاملا سکولار مبدّل گردیده؛ حال آنکه اساس این حرکت، سیاسی بود و امام حسین(ع) دریک جریان سیاسی کشته شد. وقتی احساسات بر عقلانیت غلبه کند روضه خوان بر مرجع تقلی جسارت پیدا میکند.
دبیر علمی جلسه این سوال را پرسید: این اصل سازی چه کمکی به ما میکند؟ برای چه باید دنبال تاسیس اصل باشیم؟
نظریه پرداز همایش در پاسخ گفت: اصل سازی بخاطر آن است که اگر نتوانستیم از عمومات، ادلّهی محکمی اقامه کنیم و ادله به حد استحکام نرسد، در مقام شک باید به اصل اولی رجوع کرد.
کسی از فقهاء در این مطلب تردید نکرده است که عزداری به معنای گریه بر مومن، ثواب دارد و مطلوب است. سخن در جزع شدید است.یعنی بروز رفتارهای به دور از کرامت انسان مانند لطم و خدش به صورتیا پاره کردن لباس و اموری از این دست. باز در این نیز تردید نکردهاند که این رفتارها به طور اولیه حرام هستند. روایات نیز دال بر حرمت آنهاست:
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَمِیلَهَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی وَ مَنْ أَقَامَ النُّوَاحَهَ فَقَدْ تَرَکَ الصَّبْرَ وَ أَخَذَ فِی غَیْرِ طَرِیقِهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ رَضِیَ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ جَرَى عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ ذَمِیمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ تَعَالَى أَجْرَهُ[۹]
ذَکَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیُّ فِی نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ أَخِیهِ جَعْفَرِ بْنِ عِیسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِیرٍ أَخِی حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِیهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِیهِ أَوْ عَلَى قَرِیبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُیُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِیهِهارُونَ وَ لَا یَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَهُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَکَفَّارَتُهُ حِنْثُ یَمِینٍ وَ لَا صَلَاهَ لَهُمَا حَتَّى یُکَفِّرَا وَ یَتُوبَا مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَهُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِی جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَهٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ فِی الْخَدْشِ إِذَا دَمِیَتْ وَ فِی النَّتْفِ کَفَّارَهُ حِنْثِ یَمِینٍ وَ لَا شَیْءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَهِ[۱۰]
حتی در مورد چاک زدن پیراهن نیز اختلاف است. مانند این روایت:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ أَوْصَى عِنْدَ مَا احْتُضِرَ فَقَالَ لَا یُلْطَمَنَّ عَلَیَّ خَدٌّ وَ لَا یُشَقَّنَّ عَلَیَّ جَیْبٌ فَمَا مِنِ امْرَأَهٍ تَشُقُّ جَیْبَهَا إِلَّا صُدِعَ لَهَا فِی جَهَنَّمَ صَدْعٌ کُلَّمَا زَادَتْ زِیدَت[۱۱]
حال که اصل اولی مبنی بر حرمت جزع شدید با دلیل وجدانی و نقلی ثابت شد، سخن در این است که آیا پیامبر ص و اهل بیت عیا امام حسین ع به طور اختصاصی از این ضابطهی عمومی استثناء شدهاند و رفتارهای افراطی از این قبیل(جزع شدید) و مشابه آن مانند قمه زنی درباره آنها استثناء شدهاند؟
دسته بندی روایات مربوط به جزع شدید دربارهی ائمه(ع)
روایات مربوطه به دو بخش تقسیم میشود:
یک. روایات هماهنگ با عمومات نهی از جزع شدید
دو. روایات متشابهیا مخالف با عمومات
الف) روایات ناظر به وفات پیامبر(ص):
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَهَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَهَ الْخُزَاعِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ تَدْرُونَ مَا قَوْلُهُ تَعَالَى وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِفَاطِمَهَ ع إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَنْشُرِی عَلَیَّ شَعْراً وَ لَا تُنَادِی بِالْوَیْلِ وَ لَا تُقِیمِی عَلَیَّ نَائِحَهً قَالَ ثُمَّ قَالَ هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ[۱۲]
فرات قال حدثنی عبید بن کثیر معنعنا عن جابر بن عبد الله الأنصاری رضی الله عنه قال قال رسول الله ص فی مرضه الذی قبض فیه لفاطمه [ع] بأبی أنت و أمی أرسلی إلى بعلک فادعیه لی فقالت فاطمه للحسن [ع] انطلق إلى أبیک فقل یدعوک جدی قال فانطلق إلیه الحسن فدعاه فأقبل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ع حتى دخل على رسول الله ص و فاطمه ع عنده و هی تقول وا کرباه لکربک یا أبتاه فقال لها رسول الله ص لا کرب لأبیک بعد الیوم یا فاطمه إن النبی لا یشق علیه الجیب و لا یخمش علیه الوجه و لا یدعى علیه بالویل و لکن قولی کما قال أبوک على إبراهیم تدمع العینان و قد یوجع القلب و لا نقول ما یسخط الرب و أنا بک یا إبراهیم لمحزونون[۱۳]
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مُرُوا أَهَالِیَکُمْ بِالْقَوْلِ الْحَسَنِ عِنْدَ مَوْتَاکُمْ فَإِنَّ فَاطِمَهَ لَمَّا قُبِضَ أَبُوهَا أَسْعَدَتْهَا بَنَاتُهاشِمٍ فَقَالَتِ اتْرُکْنَ التَّعْدَادَ وَ عَلَیْکُنَّ بِالدُّعَاءِ[۱۴]
قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَجْهِیزَه:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً
وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً وَ قَلَّا لَکَ وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ[۱۵]
بیان فاطمه (س) در کنار قبر پیامبر اسلام (ص): دختر سر قبر پدر خود بیشترین جزع را دارد و حال آنکه تنها خاک قبر حضرت ص را بر چشمان مبارک خود قرار میدهد و دو بیت شعر میخواند:
و روی آنها أخذت قبضه من تراب قبره ص فوضعتها على عینیها و أنشدت تقول
ما ذا علی من شم تربه أحمد أن لا یشم مدى الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لو آنها صبت على الأیام صرن لیالیا[۱۶]
این روایات نشان میدهد که اول شخص عالم(ص) به دخترش دستور میدهد که در وفاتش از نوحههای افراطی عرب جاهلی و جزع شدید پرهیز کند. همچنین حضرت زهرا س در اوج عواطف و داغ بزرگترین شخص عالم (ص) جزع شدید نکردند؛ حال آنکه اگر جزع شدید جایز بود، این بهترین جای جزع بود.
روایات فوق صریح در عدم جواز جزع شدید میباشند.
ب) بیان امام حسین ع در شب عاشوراء:
حدیث ذیل در ارشاد شیخ مفید و کتب تاریخی بسیاری که منبع آنها ذکر خواهد شد آمده است، در شب عاشورا بعد از بی تابی و جزع حضرت زینب میخواهد، امام حسین ع ایشان را قسم میدهند که مبادا گریبان چاک کند و جزع شدید کند:
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِنِّی جَالِسٌ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهِ الَّتِی قُتِلَ أَبِی فِی صَبِیحَتِهَا وَ عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی إِذِ اعْتَزَلَ أَبِی فِی خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ فُلَانٌ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ وَ هُوَ یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ وَ أَبِی یَقُولُ :
یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
مِنْ صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِیلٍ وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِی
فَأَعَادَهَا مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَلِمْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِیَ الْعَبْرَهُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّکُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ وَ أَمَّا عَمَّتِی فَلَمَّا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِیَ امْرَأَهٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّهُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِکْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ هِیَ حَاسِرَهٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُکْلَاهْ لَیْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِیَ الْحَیَاهَ الْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِیَ الْحَسَنُ یَا خَلِیفَهَ الْمَاضِی وَ ثِمَالَ الْبَاقِی فَنَظَرَ إِلَیْهَا الْحُسَیْنُ ع وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَهْ لَا یَذْهَبَنَّ حِلْمَکِ الشَّیْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ وَ قَالَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَیْلًا لَنَامَ فَقَالَتْ یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نَفْسَکَ اغْتِصَاباً فَذَلِکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَیْبِهَا وَ شَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّهً عَلَیْهَا فَقَامَ إِلَیْهَا الْحُسَیْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ اتَّقِی اللَّهَ وَ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِی أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا یَبْقَوْنَ وَ أَنَ کُلَّ شَیْءٍهالِکٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى الَّذِی خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ یَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ یَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ وَ أَبِی خَیْرٌ مِنِّی وَ أُمِّی خَیْرٌ مِنِّی وَ أَخِی خَیْرٌ مِنِّی وَ لِی وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ إِنِّی أَقْسَمْتُ عَلَیْکِ فَأَبِرِّی قَسَمِی لَا تَشُقِّی عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعَیْ عَلَیَّ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَکْتُ ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أَجْلَسَهَا عِنْدِی ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ[۱۷]
بخش اصلی حکایت فوق از سایر کتب تاریخی
نام برخی از کتب تاریخ که این حکایت در آنها با قدری کم و زیاد آمده، از این قرارند:
البدایهوالنهایه،ج۸،ص۱۷۷: و أما عمتی فقامت حاسره حتى انتهت إلیه فقالت: وا ثکلاه!! لیت الموت أعدمنى الحیاه الیوم، ماتت أمى فاطمه و على أبى، و حسن أخى، یا خلیفه الماضی، و ثمال الباقی فنظر إلیها و قال: یا أخیّه، [لا یذهبن حلمک الشیطان، فقالت: بأبی أنت و أمى یا أبا عبد الله، استقتلت؟ و لطمت وجهها و شقت جیبها و خرت مغشیا علیها، فقام إلیها فصبّ على وجهها الماء و قال یا أخیه] اتّق الله و اصبری و تعزى بعزاء الله، و اعلمی أن أهل الأرض یموتون
تاریخالطبری،ج۵،ص۴۲۰: در تاریخ طبری، گذشته از آنچه که در البدایه و النهایه آمده، قسم دادن آن حضرت نیز اضافه شده است.
انى اقسم علیک فابرى قسمی، لا تشقى على جیبا، و لا تخمشى على وجها، و لا تدعى على بالویل و الثبور إذا انا هلکت
تاریخالیعقوبى،ج۲،ص۲۴۴: در تاریخیعقوبی تعبیر «لایذهبن حلمک الشیطان» نیامده و تنها تعبیر «اتقی الله» و قسم دادن آمده است.
۴.الفتوح، ج۵، ص۸۴: در کتاب فتوح، سایر زنان و از جمله ام کلثوم س نیز اضافه شده است:
و سمعت ذلک أخت الحسین زینب و أم کلثوم فقالتا: یا أخی! هذا کلام من أیقن بالقتل، فقال: نعم یا أختاه! فقالت زینب: وا ثکلاه! لیت الموت أعدمنی الحیاه! مات جدّی رسول الله صلّى الله علیه و سلّم، و مات أبی علی، و ماتت أمی فاطمه، و مات أخی الحسن علیهم السلام، و الآن ینعى إلیّ الحسین نفسه، قال: و بکت النسوه و لطمن الخدود، قال: و جعلت أم کلثوم تنادی: وا جداه! وا أبی علیاه! وا أماه! وا حسناه! وا حسیناه! وا ضیعتنا بعدک! وا أبا عبد الله! فعذلها الحسین و صبرها و قال لها: یا أختاه تعزی بعزاء الله و ارضی بقضاء الله… ثم قال لهن: انظرن إذا أنا قتلت فلا تشققن علیّ جیبا و لا تخمشن وجها.
حکایت فتوح از این جهت که سایر زنان را نیز در این اتفاق شرکت داده است، قریب به واقع به نظر میرسد. زیرا با وجود سر و صدایی که از ناحیه حضرت زینب ایجاد شد و نزدیک خیمههای محارم امام حسین ع به همدیگر، دلیل قابل قبولی برای حضور سایر زنان است. این نکته در برخی دیگر از کتب تاریخی وارد شده است:
سبلالهدى،ج۱۱،ص۷۸: در سبل الهدی، آغاز حکایت و از جمله تعبیر «لایذهبن حلمک الشیطان» وارد شده ولی قسم دادن امام حسین ع نیامده است.
الکامل،ج۴،ص۵۹: در کامل، نیز مانند مشابه همان چیزی وارد شده است که به نقل از ارشاد مفید گذشت.
مثیرالأحزان، ص۵۰: در مثیر الاحزان، به اختصار نقل شده، تعبیر «لایذهبن حلمک الشیطان» وارد شده ولی قسم دادن امام ع نقل نشده است.
اللهوف، ص۸۲: لهوف نیز با کمی اختصار و در قالب دو نقل، مطالب ارشاد را آورده و دلالت میکند که علاوه بر حضرت زینب سایر زنان محارم نیز حضور داشتهاند. ویژگی نقل لهوف، الفاظی است که امام ع با آن قسم داده است. ثم قال یا أختاه یا أم کلثوم و أنت یا زینب و أنت یا فاطمه و أنت یا رباب انظرن إذا أنا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن هجرا
از آنچه گذشت، روشن شد که کاملترین نقل و رساترین آنها را شیخ مفید ره در ارشاد خود نقل کرده است.
ج) بیان امام حسین ع هنگام خروج از مدینه
امام زنان خاندان عبدالمطلب را قسم میدهند که از جزع شدید پرهیز کنند و مطابق با نوحه و گریه ای که در عزای رسول الله(ص) بود برخورد کنند.
حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْمُعَاذِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ [الْحَسَنُ] بْنُ مُوسَى الْأَصَمُّ عَنْ عَمْرٍو عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ لَمَّا هَمَّ الْحُسَیْنُ ع بِالشُّخُوصِ عَنِ الْمَدِینَهِ أَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّیَاحَهِ حَتَّى مَشَى فِیهِنَّ الْحُسَیْنُ ع فَقَالَ أَنْشُدُکُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِینَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِیَهً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِی النِّیَاحَهَ وَ الْبُکَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا کَیَوْمٍ مَاتَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ رُقَیَّهُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ کُلْثُومٍ فَنَنْشُدُکَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاکَ مِنَ الْمَوْتِ یَا حَبِیبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ وَ أَقْبَلَتْ بَعْضُ عَمَّاتِهِ تَبْکِی وَ …[۱۸]
ثم ودع ع أهل بیته وأمرهم بالصبر، ووعدهم بالثواب والأجر، وأمرهم بلبس أزرهم، وقال لهم: استعدوا للبلاء، واعلموا أن الله تعالى حافظکم وحامیکم، وسینجیکم من شر الأعداء، ویجعل عاقبه أمرکم إلى خیر، ویعذب أعادیکم بأنواع البلاء، ویعوضکم الله عن هذه البلیه بأنواع النعم والکرامه، فلا تشکوا، ولا تقولوا بألسنتکم ما ینقص قدرکم.[۱۹]
د) بیان امام صادق (ع) در هنگام احتضار:
از لطم و گریبان چاک زدن در عزای ایشان نهی میکنند و آن را گناهی میدانند که عقابی برابر با آتش جهنم دارد:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ أَوْصَى عِنْدَ مَا احْتُضِرَ فَقَالَ لَا یُلْطَمَنَّ عَلَیَّ خَدٌّ وَ لَا یُشَقَّنَّ عَلَیَّ جَیْبٌ فَمَا مِنِ امْرَأَهٍ تَشُقُّ جَیْبَهَا إِلَّا صُدِعَ لَهَا فِی جَهَنَّمَ صَدْعٌ کُلَّمَا زَادَتْ زِیدَت[۲۰]
ظهور روایات نشان میدهد که ائمه ع، عزاداری که منافی با کرامت شخصیت آنها باشد را نمیپذیرفتند؛ چرا که تکریم باید روی اصول باشد. درست مثل این حرکت را در کار غلات میتوان مشاهده کرد؛ غلات نیز راه تکریم غیر اصولی را پیش گرفته بودند ولی ائمه به شدت با آنها برخورد کردند. متاسفانه وقتی عناوین مقدس میشوند ما جرات مقابله را از دست میدهیم؛ همین که نام عزاداری سیدالشهدا(ع) به میان میآید ما جرات مقابله با انحراف را بخاطر تقدس عنوان عزاداری از دست میدهیم و کار تا آنجا پیش میرود کهیک روضه خوان به خود اجازه میدهد بگوید: لااله الا الحسین(العیاذبالله).
روایات متشابه یا موافق با جزع شدید برای ائمه (ع)
روایات ذیل روایاتی است که موافقین جزع شدید برای ائمه میتوانند مستند اعمال خود قرار دهند، هرچند اینها را خود بنده احصا کرده ام و آنها ادله ای در جواز جزع شدید ارائه نمیکنند.
روایات جزع و بکاء
مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لِشَیْخٍ أَیْنَ أَنْتَ عَنْ قَبْرِ جَدِّیَ الْمَظْلُومِ الْحُسَیْنِ قَالَ إِنِّی لَقَرِیبٌ مِنْهُ قَالَ کَیْفَ إِتْیَانُکَ لَهُ قَالَ إِنِّی لآَتِیهِ وَ أُکْثِرُ قَالَ ذَاکَ دَمٌ یَطْلُبُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ ثُمَّ قَالَ کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ مَا خَلَا الْجَزَعَ وَ الْبُکَاءَ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ ع [۱]
جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ[۲]
بیان صاحب جواهر
على أنه قد یستثنى من ذلک الأنبیاء و الأئمه ع أو خصوص سیدی و مولای الحسین بن علی ع کما یشعر به الخبر المتقدم، و کذا غیره من الأخبار التی منها حسن معاویه السابق عن الصادق ع «کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع و البکاء لقتل الحسین» المراد به فعل ما یقع من الجازع من لطم الوجه و الصدر و الصراخ و نحوها، و لو بقرینه ما رواه جابر عن الباقر ع «أشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر» إلى آخره مضافا إلى السیره فی اللطم و العویل و نحوهما مما هو حرام فی غیره قطعا، فتأمل[۲۱]
از اطلاق روایت فوق که هر جزع و بکائی را برای امام حسین جایز دانسته استفاده میکنند و طبق آن میگویند جزع برای غیر اباعبدالله ع مکروه و برای ایشان جایز میباشد. آیا با وجود آن همه نهی از لطم و جزع شدید میتوان این روایات را مبنی بر مستثنی بودن امام حسین(ع) از جزع شدید تلقی کرد؟
گذشته از آن، ایشان ادعای سیرهی متشرعه کرده اند، باید گفت: آیا چنین سیره ای موجود است که تا زمان شارع متصل باشد و قابل استناد باشد؟ درحالیکه چنین سیره ای موجود نیست.
برخی از معاصرین نیز وقتی از ایشان سوال میشود که آیا لطم شدید بر سینه ویا زنجیر زدن با ضربات محکم بر کتفها، تا اندازهای که باعث سرخی شدید و خون مردگی در زیر پوست شود، جایز استیا نه؟ در پاسخ چنین مینویسد:
باسمه تعالى کل ما یدخل فی عنوان الجزع لما أصاب سیدنا سید الشهداء ع فهو مرغوب إلیه، کما ورد فی الروایات الصحیحه، و کذا غیره من الأئمه ع، و اللَّه العالم.
باسمه تعالى إذا صدق علیه عنوان الجزع فلا بأس، و اللَّه العالم.[۲۲]
از بیان مرحوم نائینی نیز همین مطلب قابل استفاده است. ایشان این اعمال را جایز دانسته و جزع بودن را دلیل حرمت نمیداند، بلکه مادامی که عناوین ثانویهای نظیر، اقدام به هلاکت نفس و اضرار فاحش صدق نکند، جزع کردن به هر قسمی که باشد، خالی از اشکال میداند. در واقع هرچیزی که صدق جزع کند را جایز میدانند؛ هرچه که باشد.
مطلب دوم: بر سر و سینه و وصورت زدن به حدی که به مرتبه سرخی عضو یا سیاهی رسد اشکالی ندارد بلکه زنجیر زدن بر شانه و پشت که به مرتبه مزبور رسد جایز است، بلکه اعمال مذکوره بر سر و سینه وصورت زدن موجب شود که خون کمی از عضو صدمه دیده بیرون آید عیب و اشکالی ندارد….. (حرره الاحقر محمد حسین الغروی النائینی، ۵/ربیع الاول/۱۳۴۵ ق)[۲۳]
جواب از اینها:
مکروه یا به معنای کم بودن ثواب است. مانند کراهت نماز در حمام.یا به معنای کراهت مصطلح است یا حرام. روشن است که تمام جزعها حرام نیست و قائل ندارد. پس مقصود کراهت مصطلح است. بنابراین جزع برای امام حسین ع از جزعهای مکروه استثناء شده است در حالی که ادلهی پیشین ناظر به جزع حرام بودند.
قلّت ثواب نیز همین طور است.یعنی استثنای از مواردی که ثواب کم است. مثل گریه بر مرگ مومن. اما مواردی که حرام است و عقاب دارد، استثناء نشده است:
فالظاهر ان المراد بالکراهه هنا عدم ترتب الثواب و الأجر علیه مجازا لا الکراهه الموجبه للذم، و ذلک فإنه لیس فی شیء من افراد البکاء ما یوجب الثواب الجزیل و الأجر الجمیل مثل البکاء علیه و البکاء على آبائه و أبنائه ع و قصارى البکاء على غیرهم ان سبیله سبیل المباحات.[۲۴]
عطف بکاء به جزع، عطف فرد غالب و اصلی به کلی جزع است که به نحوی نقش تفسیری دارد. شاهد آن روایت دوم است که جزع تکرار نشده و تنها بکاء آمده است. همین نشان میدهد که معنای جزع، جزع شدید نیست و ائمه از جزع شدید استثناء نشده اند.
روایت فاطمیات
قوی ترین استنادی که موافقین جزع شدید برای ائمه میتوانند استناد کنند:
ذَکَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیُّ فِی نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ أَخِیهِ جَعْفَرِ بْنِ عِیسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِیرٍ أَخِی حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِیهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِیهِ أَوْ عَلَى قَرِیبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُیُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِیهِهارُونَ وَ لَا یَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَهُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَکَفَّارَتُهُ حِنْثُ یَمِینٍ وَ لَا صَلَاهَ لَهُمَا حَتَّى یُکَفِّرَا وَ یَتُوبَا مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَهُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِی جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَهٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ فِی الْخَدْشِ إِذَا دَمِیَتْ وَ فِی النَّتْفِ کَفَّارَهُ حِنْثِ یَمِینٍ وَ لَا شَیْءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَهِ وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ[۲۵]
: اگر ما بودیم و فقط این روایت (آن همه تصریحات روایی و حکم عقل نبود)، حکم به استثناء امام حسین(ع) از جزع شدید میکردیم؛ اما در مقام جمع ادله و رفع تعارض این روایات باید در کنار روایات نهی امام حسین ع از لطم و… دیده شود. در این صورت روایت ناظر به این است که مصیبت در کربلا به اندازهای عظیم بود که طبیعی بود فاطمیات لطم کنند و بصورت غیر ارادی چنین حالتی به آنها دست داد و باید گفت این استثناء برای آنان است نه همهی افراد و همهی زمآنها؛ درست مثل نماز امام حسین ع در ظهر عاشورا که به قصر خواندند؛ آیا میتوانیم بگوییم همهی مردم در ظهر عاشورا باید نمازشان را به قصر بخوانند؟ متاسفانه لطم و حرکات امثال آن از سوی کسانی صادر میشود که جایگاهی ندارد، کسانی که قبل و بعد مجلس عزا به خنده و گفت و گو مشغولند و حتی در عزاداری اشک هم ندارند…
همچنین به سیرهی حضرت سجاد(ع) و دیگر ائمه (ع) در عزای امام حسین (ع) باید توجه شود؛ آنها هیچ گاه لطم کردند؟ حجت ما ۱۴تنها معصوم هستند، آیا آنها هیچ گاه جزع شدید داشتند؟ چنین چیزی در سیرهی آنها مشاهده نشده است، آنها کثرت بکاء و گریه داشتند ولی هیچ گاه حرکت افراطی نداشتند.
ایشان در ادامه گفتند: اگر کسی این جمع عرفی را نپذیرد و تعارض را مستقر بداند خواهیم گفت: از آنجا که صراحت و کثرت روایات مخالف بیشتر است، باید آنها را اخذ نمود. ثانیا اگر این را هم نپذیریم قائل به تساقط طرفین شده و باید اخذ به اصل کرد؛ اصلی که طبق ادلهی عقلی و نقلی، جزع شدید را حرام میداند.
زیارت ناحیه
… فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِی الدُّهُورُ وَ عَاقَنِی عَنْ نَصْرِکَ الْمَقْدُورُ وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حَارَبَکَ مُحَارِباً وَ لِمَنْ نَصَبَ لَکَ الْعَدَاوَهَ مُنَاصِباً فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِیَنَّ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَهً عَلَیْکَ وَ تَأَسُّفاً عَلَى مَا دَهَاکَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصَابِ وَ غُصَّهِ الِاکْتِیَاب….[۲۶]
امام زمان عج در عالم خارج خون گریه نکرده و نمیکند. این نوع بیان، بیان ادبی است که برای ابراز شدت اندوه گفته میشود. مانند اینکه گفته شود، از ترس صد بار مردم و زنده شدم.یا برایت خون گریه میکنم.یا زمین و زمان را به هم میریزم.یا آن قدر گریه میکنم تا بمیرم. در هیچ کدام از اینها، معنای لفظ به لفظ مقصود گوینده نیست و میداند که شنونده نیز متوجه است و تنها برای اینکه اوج ترسیا عصبانیت ویا اندوه خود را برساند، از این ادبیات کمک میگیرد.
… فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ وَ بَکَى قَلْبُهُ الْمَهُولُ وَ عَزَّاهُ بِکَ الْمَلَائِکَهُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ فُجِعَتْ بِکَ أُمُّکَ الزَّهْرَاءُ وَ اخْتَلَفَ جُنُودُ الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ تُعَزِّی أَبَاکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أُقِیمَتْ لَکَ الْمَأْتَمُ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ وَ لَطَمَتْ عَلَیْکَ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَکَتِ السَّمَاءُ وَ سُکَّآنها وَ الْجِنَانُ وَ خُزَّآنها وَ الْهِضَابُ وَ أَقْطَارُهَا وَ الْبِحَارُ وَ حِیتَآنها وَ الْجِنَانُ وَ وِلْدَآنها وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقَامُ وَ الْمَشْعَرُ الْحَرَامُ وَ الْحِلُّ وَ الْإِحْرَام….[۲۷]
در این روایت به پیامبر اسلام، حضرت امیر و حتی مادر ایشان نسبت لطم داده نشده است. بلکه این نسبت به حور العین داده و روشن است که ما درکی از او نداریم و احکام ما با آنها مشترک نیست.
پیراهن چاک زدن امام عسکری ع برای پدرشان
وَ لَمَّا قُبِضَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیُّ ع رُئِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ قَدْ خَرَجَ مِنَ الدَّارِ وَ قَدْ شُقَّ قَمِیصُهُ مِنْ خَلْفٍ وَ قُدَّامٍ[۲۸]
این مطلب را که فرزند برای پدر میتواند پیراهن چاک بزند را از استثنائات بدانیم همان طور که در روایت امام صادق ع وارد شده بود.یا اینکهیک مساله اجتماعی بدانیم که ناظر به مورد خاص است.یعنی امام ع خواستند شهادت پدرشان را پر رنگتر جلوه دهند. جالب این است که ایشان پیراهن را چاک زده و پوشیدهاند.یعنی با حالت التهاب و جزع نبوده است.
تفسیر جزع در سیره و قول معصوم (ع)
سیره عملی معصومین ع بهترین مفسر کلمات ایشان است. از اساسیکی از کارکردهای سیره در کنار قول، نقش تفسیری آن است. در سیره ایشان ما چیزی ورای گریه کردن و نوحه خواندن نمیبینیم. مثلا:
ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّهِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَتْ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَهٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ثُمَّ قَالَ ع کَانَ أَبِی إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکَآبَهُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَهُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ[۲۹]
فَرُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ ع بَکَى عَلَى أَبِیهِ أَرْبَعِینَ سَنَهً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَیْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ کُلْ یَا مَوْلَایَ فَیَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ع جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ع عَطْشَاناً فَلَا یَزَالُ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَبْکِی حَتَّى یَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ یُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَل[۳۰]
وَ حَدَّثَ مَوْلًى لَهُ أَنَّهُ بَرَزَ یَوْماً إِلَى الصَّحْرَاءِ قَالَ فَتَبِعْتُهُ فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَجَدَ عَلَى حِجَارَهٍ خَشِنَهٍ فَوَقَفْتُ وَ أَنَا أَسْمَعُ شَهِیقَهُ وَ بُکَاءَهُ وَ أَحْصَیْتُ عَلَیْهِ أَلْفَ مَرَّهٍ یَقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً وَ صِدْقاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ سُجُودِهِ وَ إِنَّ لِحْیَتَهُ وَ وَجْهَهُ قَدْ غُمِرَا بِالْمَاءِ مِنْ دُمُوعِ عَیْنَیْهِ فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی أَ مَا آنَ لِحُزْنِکَ أَنْ یَنْقَضِیَ وَ لِبُکَائِکَ أَنْ یَقِلَّ فَقَالَ لِی وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ بْنَ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ کَانَ نَبِیّاً ابْنَ نَبِیٍّ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَشَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ مِنَ الْبُکَاءِ وَ ابْنُهُ حَیٌّ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ أَخِی وَ سَبْعَهَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی صَرْعَى مَقْتُولِینَ فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی وَ یَقِلُّ بُکَائِی[۳۱]
گفتنی است این همایش از سوی مؤسسه تحقیقاتی فقاهت و تمدن سازی اسلامی و به دعوت پژوهشکدهی حج و زیارت برنامه ریزی شده بود.
—————————————————————————-
[۱] وسائلالشیعه، ج۱۴، ص۵۰۵، ح۱۹۶۹۹
[۲] وسائلالشیعه، ج۱۴، ص۵۰۶، ح۱۹۷۰۲
[۱] وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۴۲، ح۳۵۱۹
[۲] همان، ح۳۶۵۳
[۳] وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۸۰، ح۳۶۵۰
[۴] الأمالیللصدوق، ص۳۵۸، ح۵
[۵] الکافی، ج۳، ص۲۲۳، ح۳
[۶] مستدرکالوسائل، ج۲، ص۴۴۷، ح۲۴۲۸-۱۰
[۷] نهج البلاغه، ص۵۰۲، ح۱۸۲
[۸] مصباحالشریعه، ص۱۸۵
[۹] الکافی، ج۳، ص۲۲۲، ح۱
[۱۰] تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)،ج۸، ص۳۲۵، ح۱۲۰۷-۲۳
[۱۱] دعائمالإسلام ج۱، ص۲۲۶
[۱۲] الکافی، ج۵، ص۵۲۷، ح۴ – معانیالأخبار، ص۳۹۰
[۱۳] تفسیرفراتالکوفی، ص۵۸۵، ح۷۵۵
[۱۴] وسائلالشیعه، ج۳، ص۲۴۱،ح۳۵۱۵
[۱۵] نهجالبلاغه، ص۳۵۵؛ حضرت امیر ع زمانی این سخنان را فرمود که مشغول غسل و کفن آن حضرت بود:
پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا! با مرگ تو رشتهاى پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى، و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست. مصیبت تو، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایى واداشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.
اگر به شکیبایى امر نمىکردى، و از بىتابى نهى نمىفرمودى، آنقدر اشک مىریختم تا اشکهایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من مىماند، و اندوهم جاودانه مىشد، که همه اینها در مصیب تو ناچیز است! چه باید کرد که زندگى را دوباره نمىتوان بازگرداند، و مرگ را نمىشود مانع شد، پدر و مادرم فداى تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگهدار!
[۱۶] مسکنالفؤاد، ص۱۱۲؛ چه میتوان گفت به کسی که تربت احمد را بوئیده و به همین خاطر تا آخر عمر از عطر استفاده نکند. مصیبتهایی بر من وارد شد که اگر بر همه روزگار میرسید، شب میشدند.
[۱۷] الإرشاد، ج۲، ص۹۳
[۱۸] کامل الزیارات، ص۹۶، ح۹
[۱۹] الدمعه الساکبه، ج۴، ص۳۴۶ – جلاء العیون للمجلسی، ص۵۷۶ – ناسخ التواریخ، ج۲، ص۳۸۰ – نفس المهموم،ص۳۵۵- به نقل از موسوعه کلمات الامام الحسین ع، ص۵۹۲، ح۶۰۵
[۲۰] دعائمالإسلام ج۱، ص۲۲۶
[۲۱] جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۴، ص۳۷۱
[۲۲] الأنوار الإلهیه – رساله فی لبس السواد (للشیخ جواد التبریزی ره)، ص۱۵۴
[۲۳]. الدعاه الحسینیه، آیت الله محمد علی نخجوانی، (به ضمیمه فتاوای مرجع عالی قدر پیرامون عزاداری سیدالشهداعلیه السّلام)، ص۱۰۵-۱۰۸ .
[۲۴] الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، ج۴، ص۱۶۴
[۲۵] تهذیبالأحکام، ج۸، ص۳۲۵، ح۲۳
[۲۶] بحارالأنوار، ج۹۸، ص۲۳۹، باب ۱۸- زیاراته صلوات الله علیه
[۲۷] همان؛ «پس پیامبر ص بی قرار شد و قلب وحشت زده او گریست و ملائکه و پیامبران در مصیبت تو به او تعزیت و تسلیت گفتند و مادرت زهرا س در مصیبت تو سخت دردمند شد و لشکرهایی از ملائکه مقرب پدرت امیرالمومنین ع را تعزیت گفتند و در اعلی علیین برایت مجالس ماتم بر پا کردند و حور العین در عزای تو لطمه بر خود زدند و آسمان و ساکنان آن, بهشتها و خزینه داران آن، کوهها و صخرهها و اطراف آن، دریاها و ماهیان آن، باغهای بهشت و فرزندانش، خانه خدا و مقام، مشعر الحرام و حل و حرم, همه بر تو گریستند…..»
[۲۸] منلایحضرهالفقیه، ج۱، ص۱۷۴، ح۵۱۱
[۲۹] الأمالیللصدوق، ص۱۲۸
[۳۰] اللهوف،ص۲۰۹
[۳۱] همان