اختصاصی شبکه اجتهاد: یکی از موضوعات اخلاقی فقهی در متون فقهی، تاکید بر مناسبات انساندوستانه میان انسانها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان است. توجه به این موضوع از آنجا اهمیت دوچندان دارد که با توجه به وجود برخی تفاوتهای میان حقوق افراد مسلمان و غیر مسلمان در فقه اسلامی، گمان میرود که به مناسبات انسانی در فقه کم توجه شده است. این در حالی است که افزون بر آنچه در متون ادله قرآنی و حدیثی آمده است، فقهاء نیز در توسعه نگاه انسانی و تاکید بر ابعاد مناسبات و پیوندهای انساندوستانه در ابواب مختلفی از فقه نقش ایفا کرده و ظرفیت اجتهاد و منابع فقهی را در حمایت از این مناسبات نشان دادهاند و در چگونگی استدلالهای فقهی بر پیوند میان فقه و اخلاق در سطح روابط انسانی میان بنینوع مهر تایید گذاشتهاند و گاه به شکل شگفتآوری این نگاه را نشان دادهاند.
بحث از چگونگی روابط میان مسلمانان و غیر مسلمانان گرچه به صورت معمول در پیوند با بحث از جهاد از جمله در ذیل بحث از اهل ذمه قرار دارد و طبعا تحتالشعاع مباحث جنگ و صلح و دارالاسلام و دارالکفر قرار گرفته است اما نکته قابل توجه و راهگشا این است که موضوع تنظیم مناسبات انسانی میان انسانها و اساسا نگاه به انسان و حقوق انسانی و کرامت و حرمت وی را از نگاه فقهی نباید تنها در چنین ابوابی جست؛ زیرا این موضوعی است که فقهای ما نوع نگاه خود را به مناسبتهای مختلف نشان دادهاند. این است که رد پای این نگاه را در ابواب مختلف، حتی در مثل نماز استسقا میتوان یافت؛ جایی که فقهاء نشان دادهاند چگونه از نگاه معرفتی و کلامی به انسان نگریستهاند؛ انسانی که حق دعا دارد و شایستگی استجابت دعای او از سوی آفریدگاری که حتی دعای فرعون را نیز در برآوردن نیازهای خلق خود اجابت میکند؛ خداوندی که از نگاه برخی فقهاء ممکن است دعای یک غیر مسلمان را زودتر از دعای مسلمان اجابت کند؛ خداوندی که برای همه انسانها سهمی از روزی قرار داده و اجازه دعا داده و از همین رو ممکن است دعای آنان را نیز برآورده سازد؛ چنان که در ابوابی مانند وقف و وصیت شاهد هستیم فقهاء به روشنی بر درستی این امور به نفع غیر مسلمانان تاکید کرده و به استدلال بر آن پرداختهاند.
آنچه در بیان همین نگاه در این نوشتار بررسی و گزارش میشود، تبیین نوع نگاهی است که فقهاء در ابواب مختلف فقه به حدیث معروف «لکل کبد حرّی اجر» و موارد مشابه آن داشتهاند؛ نگاهی که خود را به شأن صدور روایت محدود نساخته و آن را در جایگاه یک قاعده فقهی نشانده و در تنظیم مناسبات انسانی به عنوان یک اصل بر آن تکیه کرده است و با توسعه مفهومی یا مصداقی مفاد این سخن شریف، در کنار آیاتی مانند «لا ینهاکم اللهُ عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین اَن تبرّوهم و تُقسِطوا الیهم، اِنّ الله یحبّ المقسطین»(ممتحنه، آیه ۸) فقه را در راستای تحکیم اخلاق و همزیستی انسانی به خدمت گرفته است. میرزامحمدحسین نایینی گرچه در نقد بیتوجهی به مقتضیات مبانی و اصول دینی، خاطرنشان کرده است که ما از یک جمله حدیث «لا تنقض الیقین بالشک» آن همه «قواعد لطیفه» استخراج کردهایم، اما از «مقتضیات مبانی و اصول مذهب» و آنچه مایه تفاوت و امتیاز ما از سایر فرقهها و موجب رهایی از سلطه زمامداران جائر است، چنین غافل ماندهایم و از تفریع فروع در آنها بازماندهایم،(تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۹۱.) اما در خصوص روایت مورد بحث باید گفت که فقهاء به خوبی بسان یک قاعده از آن بهره بردهاند و ملاحظه نوع نگاه آنان به این حدیث نشان میدهد که در ابواب و مسائل مختلف فقهی که چگونگی مناسبات میان مسلمانان و غیر مسلمانان را ترسیم میکند، میتواند و باید مورد توجه و استناد قرار گیرد.