در چنین شرایطی، چقدر نظرات آقای نصیری با محکمات دیدگاههای امام درباره فقه، درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه در دوران غیبت و بحث تمدن سازی و غیره انطباق دارد؟ به نظر میرسد یا جناب آقای نصیری سخنان صریح امام درباره رسالت حاکمیت اسلامی را ملاحظه نکردهاند و یا انتظار دارند نیروهای انقلاب به جای اندیشههای امام (ره) از اندیشههای ایشان تبعیت کنند؟!
شبکه اجتهاد: حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی در یادداشتی به بررسی نظرات مهدی نصیری خصوصا یادداشت اخیر وی با عنوان «فقه نظام ساز؛ داریم یا نداریم؟» پرداخته است. متن این یادداشت بدین شرح است:
چند سالی است جناب آقای مهدی نصیری در قامت یک صاحب نظر دینی ظاهر شده و به خود اجازه میدهند بدون ارائه بحثی روشمند و مستند، درباره همه موضوعات مبنایی دین اظهار نظر کنند؛ از نفی فلسفه اسلامی و ترویج نوعی اخباریگری تا بازگویی و ترجمه امروزی نظرات فردیدی در باب غلبه مطلق مدرنیته بر عالم، از تحدید و کوچک نمایی مرزها و طاقت فقه شیعی و ناتوانی آن در نظام سازی تا تردید افکنی و کمرنگ سازی بُروز و ظهور عینی اسلام در قالب تمدن نوین اسلامی در دوران غیبت امام زمان (عج) و غیره.
جالب اینجاست که این همه اظهار نظر در شرایطی صورت میگیرد که دقیقاً معلوم نیست جناب نصیری در چه حوزه و مکتب علمیای و در چه سطح و عرصهای تحصیل و سپس مورد آزمون قرار گرفتهاند و اساساً چقدر شایستگی اظهار نظر قطعی در این موضوعات دارند؟
آیا سکوت فضلای حوزه در قبال این نظرات به مفهوم بی نظر بودن آنها در قبال این اظهار نظرهاست یا به معنای جدی نگرفتن نظرات ایشان است؟ آیا سزاوار نیست این دیدگاهها قبل از درج در رسانههای عمومی در مجامع تخصصی حوزه نقد شود؟
و نکته دیگر آنکه چقدر سوژههایی که ایشان برای اظهار نظر انتخاب میکنند مسأله امروز انقلاب است و واقعاً پشت این نظرات که من از آن به ” تقلیل گرایی ” و ” خنثی گری انقلاب اسلامی ” تعبیر میکنم چیست؟
من در درسگفتارهای موسوم به “تأملاتی بنیادی درباره اسلام و پیشرفت” که سال ۹۵ در دانشگاه امام صادق (ع) ارائه دادم و توسط انتشارات سدید چاپ شده است به تفصیل درباب این خط و برآیند فکری آن توضیح داده ام.
البته تمرکز اصلی بحث من درباره برآیند اجتماعی تفکراتهایدگری-فردیدی در ایران بود که البته معتقدم گرچه آقای نصیری خود را مخالف فلسفه معرفی میکند اما به شدت از آن تفکر متأثر است. حتی اگر بگوییم که برآیند برخی از مباحث آقای نصیری با مباحث انجمن حجتیه شباهت دارد، سخن غیر دقیقی نگفته ام.
من در اینجا قصد ندارم مباحث آن درسگفتار را تکرار کنم و علاقمندان را به مطالعه آن کتاب و همچنین کتاب بعدی، یعنی فلسفه تمدن نوین اسلامی دعوت میکنم لکن لازم میدانم خیلی مجمل به چند نکته اشاره نموده و مابقی بحث را به فرصت دیگری مؤکول کنم.
اولاً. اگر از موضع کلام سیاسی اسلام به بحثهای ایشان بنگریم، گوهر مباحث آقای نصیری به خنثی سازی حکومت اسلامی در دوران غیبت معصوم (ع) منجر میشود. ایشان با زبان پنهان و آشکار این پیام را به مخاطبشان منتقل میکنند که حکومت اسلامی در دوران غیبت با محوریت فقه و فقیه اقامه میشود و در جایی که دستگاه فقه ما قدرت پاسخگویی به انتظارات، من جمله نظام سازی ندارد، حکومت اسلامی در دوران غیبت، یک حکومت حداقلی است و نباید آرزوی احیاء تمدن اسلامی را داشته باشد.
به بیان دیگر، پیام وی این است که باز کردن دایره حکومت اسلامی، بالا بردن توقعات و قدم نهادن در مسیر پیشرفت اسلامی و تمدن سازی جزو تلاشهای بی حاصلی است که در این دوران صورت میگیرد و صحیح این است که همه منتظر (به معنای دعاگو) ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) بنشینیم و دست از این ادعاهای گزاف برداریم.
ثانیاً. آقای نصیری در شرایطی وارد فاز زیراب فقه زدن شدهاند که قبلاً به زعم خودشان حقانیت میراث فلسفی شیعه به خصوص حکمت صدرایی را نفی کردهاند و از صلاحیت مطلق فقه اخباری نسبت به فلسفه سخن راندهاند و حال که چندی است وارد کوتاه سازی قد و قواره فقه و به تبع آن حوزههای علمیه شدهاند، معلوم نیست نهایتاً در منظر او چه چیزی از اندیشه اسلامی باقی مانده است و آیا از نظر ایشان امروز کاری جز به انتظار ظهور نشستن و دعاگویی، باقی مانده است یا خیر؟!
ثالثاً. ما در اتمسفر انقلاب اسلامی تنفس میکنیم و عمل خود را در چاچوب تفکرات امام (ره) و رهبر بزرگوار انقلاب تعریف میکنیم، هر چند این به منزله بحث نکردن نیست لکن روشن است که در یک کار عظیم جمعی نمیتوان خودرأی بود و یا بلبشوی فکری را مباح ساخت.
در چنین شرایطی، چقدر نظرات آقای نصیری با محکمات دیدگاههای امام درباره فقه، درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه در دوران غیبت و بحث تمدن سازی و غیره انطباق دارد؟ به نظر میرسد یا جناب آقای نصیری سخنان صریح امام درباره رسالت حاکمیت اسلامی را ملاحظه نکردهاند و یا انتظار دارند نیروهای انقلاب به جای اندیشههای امام (ره) از اندیشههای ایشان تبعیت کنند؟!
به هر حال توصیه بنده به جناب آقای نصیری این است که بیشتر مطالعه کنند و قبل از آنکه جمعبندیهای خود را عجولانه منتشر کنند، آن را متواضعانه با علما و فضلای حوزه در میان بگذارند و اصلاح و تکمیل کنند؛ ضمن اینکه دسترسی ایشان به رسانهها و محافل انقلابی سبب نشود که انتظار داشته باشند این دیدگاهها، جزو تفکر انقلاب محسوب شود.