قالب وردپرس افزونه وردپرس
خارج کردن چیزی از حکم پیشین را استثناء گویند. عنوان استثنا هم در فقه کاربرد دارد و هم در اصول. از عنوان استثاء در علم حدیث و تفسیر هم بحث شده است.

اصطلاحات اصولی: استثناء

خارج کردن چیزی از حکم پیشین را استثناء گویند. عنوان استثنا هم در فقه کاربرد دارد و هم در اصول. از عنوان استثاء در علم حدیث و تفسیر هم بحث شده است.

ـــ استثنا به اخراج بخشی از مصادیق مشمول یک حکم اطلاق می‌شود.

فهرست مندرجات
۱ – تعریف
۲ – مثال برای استثنا
۳ – حقیقت استثناء
۴ – مستثنا و مستثنامنه
۵ – استثناء‌ در لغت
۶ – استثناء‌ در فقه
۷ – کلیّات استثناء‌ در فقه
۷.۱ – استثنا از اثبات و نفی
۷.۲ – عدم فراگیری استثنا تمام مستثنامنه را
۷.۳ – وجوب معلوم بودن مستثنا و مستثنامنه در معاملات
۷.۴ – جواز تفاوت جنس مستثنا و مستثنامنه
۷.۵ – شرط اتصال مستثنا به مستثنامنه
۷.۶ – حکم عطف در استثنای متعدد
۷.۶.۱ – عطف در موارد اقرار
۷.۶.۲ – عطف نکردن مستثنای متعدد
۸ – ادوات استثناء
۹ – اقسام استثناء
۹.۱ – استثنای متّصل (استثنای از جنس)
۹.۲ – استثنای منقطع (استثنای از غیر جنس)
۱۰ – انواع استثناء
۱۱ – استثنا به مشیّت
۱۱.۱ – استثناء با «ان شاء اللّه»
۱۱.۲ – فائده استثنا به مشیت
۱۱.۳ – استثنای به مشیّت در قرآن
۱۲ – استثنا به غیر مشیّت
۱۲.۱ – در باب تجارت
۱۲.۱.۱ – شروط صحت آن در باب تجارت
۱۲.۲ – در باب اقرار
۱۲.۳ – در باب طلاق
۱۲.۴ – در باب قسم
۱۳ – استثناء‌ در اصول فقه
۱۳.۱ – مفهوم استثنا
۱۳.۱.۱ – رجوع استثناء به موضوع حکم
۱۳.۱.۲ – رجوع استثناء به حکم
۱۳.۲ – مبحث عموم و خصوص
۱۴ – استثنا در تفسیر و حدیث
۱۵ – استثنا و توحید افعالی
۱۵.۱ – اثر تربیتی تعلیق امور بر مشیت
۱۵.۲ – برداشتهای دیگر از آیه
۱۵.۲.۱ – تعلیق برای خروج کلام از کذب
۱۵.۲.۲ – حصر کردن اخبار از طاعات
۱۵.۲.۳ – افاده تأبید کردن تعلیق
۱۵.۲.۴ – نقد برداشتها
۱۶ – استثنا در ایمان
۱۶.۱ – معنای استثنا در ایمان
۱۷ – پیامد ترک تعلیق امور بر مشیت
۱۷.۱ – داستان قرآن در سوره قلم
۱۷.۱.۱ – تفسیر دیگر از آیه
۱۷.۱.۲ – جمع بین دو معنا
۱۸ – ادب دینی بودن تعلیق امور بر مشیت
۱۸.۱ – علت سلام دادن رسول خدا به اهل قبور
۱۹ – گونه های استثنا در جملات
۱۹.۱ – گزارش از گذشته
۱۹.۲ – جمله انشایی
۱۹.۳ – در موارد وقوع قطعی
۲۰ – پانویس
۲۱ – منبع

تعریف
به خارج نمودن چیزی از حکم آورده شده در کلام به گونه‌ای که اگر این اخراج نبود، حکم شامل آن چیز می‌شد استثنا می‌گویند.

در کتاب « التعریفات » آمده است: «الاستثناء اخراج الشیء من الشیء لولا الاخراج لوجب دخوله فیه». [۱] استثنا به لحاظ «ماخَرَج» تعداد افراد یا اشیای خارج شده از حکم به استثنای اقل، مساوی و اکثر، و به لحاظ «کیفیت»، به متصل و منقطع تقسیم می‌شود. [۲]

مثال برای استثنا
برای مثال، در جمله «جاء القوم الا زیدا» استثنا، زید را از حکم «آمدن» که بر قوم ثابت بوده است خارج می‌کند، به گونه‌ای که اگر این استثنا نبود آن حکم شامل زید نیز می‌شد. [۳] [۴] [۵]

حقیقت استثناء
حقیقت استثنا خارج کردن چیزی است که اگر اخراج نمی‌گردید، لفظ شامل آن نیز می‌شد.

مستثنا و مستثنامنه
به آنچه مورد استثنا واقع می‌شود «مستثنا» و آنچه استثنا از آن صورت می‌گیرد «مستثنامنه» گفته می‌شود.
مستثنا و مستثنامنه همواره با یکدیگر متناقض‌اند و چنانچه یکی مثبت باشد دیگری منفی خواهد بود. [۶]

استثناء‌ در لغت
واژه استثناء مصدر باب استفعال، از ریشه «ث‌ـ‌ن‌ـ‌ی» است .
و «ثنی» در لغت به معنای تکرار، [۷]منع، [۸] انعطاف و انصراف [۹] آمده است
استثنا در لغت و اصطلاح علم نحو خارج ساختن برخی از افراد، از محدوده حکم کل به وسیله «إلاّ» و مانند آن است. [۱۰] [۱۱] [۱۲]

استثناء‌ در فقه
عمدۀ مباحث مربوط به استثنا در باب اقرار آمده است، هر چند در دیگر ابواب همچون تجارت، اجاره، طلاق و یمین نیز از آن سخن رفته است. چنان که در برخی کتب قواعد فقهی مانند القواعد و الفوائد نیز مورد بحث قرار گرفته است.

کلیّات استثناء‌ در فقه
پیش از بیان احکام استثنا به قواعد عمومی آن که پاره‌ای احکام بر آن مبتنی است اشاره می‌کنیم.
مهم‌ترین این قواعد عبارت است از:

← استثنا از اثبات و نفی
استثنا از اثبات، نفی و استثنا از نفی، اثبات است. [۱۳]

← عدم فراگیری استثنا تمام مستثنامنه را
استثنا نباید همۀ مستثنامنه را در بر گیرد؛ بلکه باید مقداری از آن بعد از استثنا باقی بماند و گرنه استثنا باطل است. بنابراین، استثنای هفتاد تومان از یکصد تومان صحیح و استثنای یکصد تومان از یکصد تومان باطل است. [۱۴] [۱۵]

← وجوب معلوم بودن مستثنا و مستثنامنه در معاملات
در معاملات باید مستثنا و مستثنامنه معلوم باشد و استثنای مجهول باطل است‌ مانند آن که بگوید این گلۀ گوسفند، جز تعدادی از آن‌ها را به تو فروختم. [۱۶]

← جواز تفاوت جنس مستثنا و مستثنامنه
مستثنا می‌تواند از جنس مستثنامنه یا غیر آن باشد، مانند آن که اقرار کند به فلانی یکصد تومان جز ده تومان یا یکصد تومان جز یک لباس بدهکارم. [۱۷]

← شرط اتصال مستثنا به مستثنامنه
از شرایط صحت استثنا اتّصال مستثنا به مستثنامنه است؛ بدین معنا که میان آن دو، کلام غیر مرتبط یا سکوت طولانی فاصله نشود. [۱۸] [۱۹]

← حکم عطف در استثنای متعدد
در صورت تعدد استثنا و عطف آن‌ها به یکدیگر، همۀ آن‌ها از مستثنامنه کم می‌شوند. بنابراین در مثال ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان و جز سه تومان، تنها سه تومان باقی می‌ماند.

←← عطف در موارد اقرار
در موارد اقرار اگر به سبب استثنای دومی یا استثنای بعد از آن، مقدار خارج شده به اندازۀ مستثنامنه یا بیشتر از آن شود، همان استثنا باطل است.

←← عطف نکردن مستثنای متعدد
در صورت عدم عطف مستثناها بر یکدیگر، اگر همه یک اندازه باشند یا دومی بیشتر از اوّلی باشد مانند آن که اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان، جز چهار تومان یا جز چهار تومان، جز پنج تومان همه از مستثنامنه کم می‌شوند؛ ولی اگر دومی کمتر از اوّلی باشد به استناد قاعدۀ نخست که استثنا از اثبات، نفی و از نفی، اثبات است ملاک باقی ماندۀ نهایی خواهد بود.
بنابراین اگر اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز نه تومان، جز هشت تومان، جز هفت تومان، ابتدا نه از ده کم می‌شود، یک تومان باقی می‌ماند و با هشت تومان که اثبات از نفی است جمع می‌شود و بدهکاری فرد می‌شود نه تومان و با استثنای هفت تومان آخری استثنای نفی از اثبات است دو تومان به عنوان بدهکاری باقی می‌ماند. راه دیگر محاسبه آن است که ابتدا استثناهای منفی و مثبت جداگانه با هم جمع، سپس از یکدیگر کم شوند. [۲۰]

ادوات استثناء
ادوات استثنا یا لغوی است مانند «الّا» و «غیر» و یا شرعی مانند «ان شاء اللّه» که از آن به استثنای به مشیت تعبیر می‌شود.

اقسام استثناء
استثنا به متّصل و منقطع تقسیم می‌شود.

← استثنای متّصل (استثنای از جنس)
به استثنایی اطلاق می‌شود که اگر نبود، مستثنا داخل در مستثنامنه بود مانند اقرار به این که ده تومان به فلانی بدهکارم جز پنج تومان.

← استثنای منقطع (استثنای از غیر جنس)
به استثنایی اطلاق می‌شود که مستثنا بدون استثنا داخل در مستثنامنه نیست مانند اقرار به این که به فلانی ده تومان بدهکارم جز یک لباس. در این که اطلاق استثنا به این قسم، حقیقی است یا مجازی، اختلاف است. [۲۱]

انواع استثناء
استثنا یا به مشیّت است یا به غیر مشیّت.

استثنا به مشیّت
این نوع استثنا تنها در قسم صحیح است، [۲۲] [۲۳] ولی چنانچه هدف از آن، صرف تبرّک جستن به مشیت الهی باشد نه استثنا، کاربرد آن در غیر قسم نیز صحیح است، لیکن آثار استثنا بر آن بار نمی‌شود.

← استثناء با «ان شاء اللّه»
اگر کسی بر انجام کاری سوگند یاد کند و «إن شاء اللّه» بگوید و سپس به مضمون سوگند عمل نکند قسم خود را نشکسته است، [۲۴] چنان که اگر کسی از انجام کاری خبر دهد و «إن شاء اللّه» بگوید، سپس آن کار را انجام ندهد مرتکب دروغ نشده است. [۲۵] [۲۶] [۲۷]

برای تأثیر استثنا در سوگند، در کتب فقهی شرایطی ذکر شده است. [۲۸] از سید مرتضی نقل شده که استثنا در أیمان (سوگندها)، طلاق، عتق و همه عقود به معنای امضا نکردن و نپذیرفتن لوازم آن است. [۲۹] [۳۰] [۳۱]

← فائده استثنا به مشیت
فایدۀ این نوع استثنا در قسم آن است که مانع انعقاد قسم می‌شود در نتیجه عمل نکردن به قسم جایز است. [۳۲] البته برخی میان واجب یا مستحب و غیر آن تفصیل داده و گفته‌اند: اگر مورد قسم واجب یا مستحب باشد قسم منعقد می‌گردد و اگر چنین نباشد منعقد نمی‌شود. [۳۳] [۳۴]

← استثنای به مشیّت در قرآن
تعلیق امور بر مشیت الهی با تعبیر استثنا در قرآن یک بار مطرح شده است: «ولا یَستَثنون» [۳۵]و بدون تعبیر استثنا به دو شکل «اِن شاءَ اللّهُ» [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰]و «اِلاّ اَن یَشَـاءَ اللّهُ»آمده است. [۴۱] [۴۲]

استثنا به غیر مشیّت
حکم استثنا به ادوات لغوی بر حسب موارد متفاوت است که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.

← در باب تجارت
استثنا در عقودی همچون بیع و اجاره صحیح است مانند آن که بگوید این زمین جز یک دهم آن را به هزار تومان به تو فروختم یا این خانه را به جز فلان اتاق به مبلغ هزار تومان در ماه به تو اجاره دادم.

←← شروط صحت آن در باب تجارت
صحّت استثنای یاد شده منوط به دو شرط است:
۱. موجب تعلیق بیع یا اجاره بر صفت یا شرطی نشود مانند آن که بگوید: این کتاب را به تو فروختم مگر آن که پدرم با آن مخالفت کند.
۲. موجب ابهام و جهالت در عقد نشود.

← در باب اقرار
استثنا در اقرار صحیح است. [۴۳]

← در باب طلاق
هر نوع استثنا در طلاق، در صورتی که موجب تعلیق صیغه طلاق بر وصف یا شرط گردد باطل و موجب فساد طلاق است. [۴۴]

← در باب قسم
استثنا به مشیت غیر خداوند در قسم جایز است مانند آن که بگوید:
سوگند به خداوند داخل خانه نمی‌شوم مگر آن که حسن بخواهد. اگر حسن موافقت کند قسم منعقد می‌شود. [۴۵] در این که در قسم تلفّظ به استثنای به مشیت لازم است یا نیّت آن کفایت می‌کند، اختلاف است. مشهور، قول نخست است. [۴۶]

استثناء‌ در اصول فقه
استثنا در اصول فقه در دو جا کاربرد دارد:
۱. مبحث مفاهیم؛ از این جهت که آیا استثنا مفهوم دارد یا خیر؟
۲. مبحث عموم و خصوص؛ از این جهت که اگر بعد از چند جملۀ به هم عطف شده، استثنا واقع شود به کدام یک برمی‌گردد؟

← مفهوم استثنا
استثنا گاهی رجوع به موضوع حکم می‌کند و گاهی رجوع به حکم می‌کند.

←← رجوع استثناء به موضوع حکم
استثنا گاهی رجوع به موضوع حکم می‌کند مانند آن‌که بگوید: عالم غیر عادل را اکرام نکن، که بر نهی از اکرام غیر عادل دلالت می‌کند.
در این فرض، استثنا بدون اشکال مفهوم ندارد یعنی دلالت بر وجوب اکرام عالم عادل نمی‌کند. ادات استثنا در این موارد با ما بعدش صفت برای ما قبل به شمار می‌رود.

←← رجوع استثناء به حکم
گاهی استثنا رجوع به حکم می‌نماید مانند آن که بگوید: عالمان، جز فاسقان از ایشان را اکرام کن.
استثنا در این فرض بر انتفا حکم مستثنامنه از مستثنا دلالت می‌کند؛ لیکن در این که این دلالت به مفهوم است یا به منطوق، و یا در صورتی که ادات استثنا، فعل یا متضمّن معنای فعل باشد مانند «لیس» و «لا یکون» دلالت آن به منطوق و اگر حرف باشد به مفهوم است، اختلاف می‌باشد. قول نخست (دلالت به مفهوم) به مشهور نسبت داده شده است. [۴۷] [۴۸] [۴۹]

← مبحث عموم و خصوص
اگر گوینده در کلام خود چند جمله را به هم‌ عطف کند سپس یک استثنا بیاورد- در صورت امکان رجوع استثنا به همۀ جمله‌ها- قدر متیقن، رجوع استثنا به جملۀ آخری است؛ لیکن در این که علاوه بر جملۀ آخری به دیگر جمله‌ها نیز باز می‌گردد تا همۀ آن‌ها تخصیص خورده و مقیّد شوند یا نه، احتمال هر دو می‌رود و تعیین هر یک متوقّف بر وجود قرینه بر آن است.
قول سومی نیز در مسأله وجود دارد که قائل به تفصیل است، بدین صورت که اگر جمله‌ها از جهت موضوع و محمول متعدّد باشند استثنا به آخری برمی‌گردد ولی اگر چنین نباشد خواه تنها از جهت موضوع متعدّد باشند یا محمول، به تمامی جمله‌ها بازمی‌گردد. [۵۰] [۵۱] [۵۲]

استثنا در تفسیر و حدیث
در تفاسیر و احادیث استثناء [۵۳] [۵۴] به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر مشیت الهی است و نامگذاری آن به استثنا بدان جهت است که به جمله استثنائیه «إلاّ أن یشاء اللّه أن لاأفعل»، یعنی «مگر خدا بخواهد که انجام ندهم» تحلیل می‌شود. [۵۵] [۵۶] [۵۷] تعلیق امور بر مشیت الهی، با گفتن «إن شاء اللّه» در مرحله لفظ تحقق می‌یابد.
به نظر برخی تعلیق در صورتی حاصل می‌شود که قلبی و زبانی یا تنها قلبی باشد. [۵۸]

استثنا و توحید افعالی
خداوند رسول گرامی خویش را از ابراز تصمیم بر انجام هر کاری بدون تعلیق آن بر مشیت الهی، به‌صورت مؤکد نهی کرده است: «ولا تَقولَنَّ لِشَایء اِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا • اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ…». [۵۹]

← اثر تربیتی تعلیق امور بر مشیت
این آیه که متوجّه همه انسانها [۶۰] [۶۱]و درصدد تأدیب و تعلیم آنهاست بر این آموزه الهی تأکید دارد که مالک ‌ همه موجودات، اعم از ذوات و افعال و آثار، خداست و تنها اراده او در عالم حکم‌فرماست و فاعلیت هر فاعل وابسته به مشیت اوست، بنابراین، انسان باید با گفتن «اِن شاءَ اللّه» در انجام دادن هر کاری متذکر این شأن خداوند باشد [۶۲] و چنانچه در موردی گفتن «اِن شاءَ اللّه» را فراموش کرد پس از یاد آوری جبران کند: «واذکُر رَبَّکَ اِذا نَسیتَ». [۶۳]

← برداشتهای دیگر از آیه
برداشتهای دیگری نیز از آیه مورد بحث شده است؛ مانند:

←← تعلیق برای خروج کلام از کذب
آیه در صدد فهماندن این نکته است که برای خروج کلام از کذب و مانند آن باید استثنا کرد، زیرا کسی از زنده بودن خویش در آینده و پیش نیامدن مانع مطمئن نیست و با استثنا کلام از قطعی بودن خارج می‌شود.

←← حصر کردن اخبار از طاعات
تنها از انجام طاعات می‌توان خبر داد، زیرا مشیت و اراده تشریعی خدا به آن تعلق گرفته است.

←← افاده تأبید کردن تعلیق
استثنا تأبید را می‌رساند و بدین معناست که هرگز مگو کاری را در آینده انجام خواهم داد، زیرا از خبر دادن انجام کار در آینده نهی شده است، مگر هنگامی که مشیت الهی با آن همراه باشد و آن‌هنگام برای ما مجهول است. [۶۴] [۶۵]

←← نقد برداشتها
امّا این برداشتها فاقد دلیل معتبر بوده، با سیاق آیات هماهنگ نیست، زیرا آیات قبل درباره توحید در الوهیت و ربوبیت است، بنابراین، آیات بیست و سه و بیست و چهار سوره کهف [۶۶]در صدد بیان توحید افعالی است. [۶۷]

استثنا در ایمان
با توجّه به اینکه از آیات ۲۳‌ـ‌۲۴ سوره کهف [۶۸] استفاده می‌شود که باید انجام دادن هر کاری را به خواست الهی وابسته کرد، بحث استثنا در ایمان، ذیل آیات یاد شده در برخی از تفاسیر مطرح شده است. [۶۹]

← معنای استثنا در ایمان
استثنا در ایمان، یعنی گفتن جمله «من مؤمن هستم إن شاء اللّه» در صورتی که حاکی از شک و تردید در اصل ایمان باشد، کفر بوده و جایز نیست؛ امّا اگر مراد حفظ ایمان در آینده یا تردید در دارا بودن درجات برتر آن باشد اشکال ندارد. [۷۰] [۷۱] زیرا انسان از فرجام امر خویش آگاهی ندارد و ایمان دارای درجاتی است که استثنا در هر مرتبه، حاکی از تردید نسبت به دارا بودن درجات برتر ایمان است، افزون بر این، استثنا در ایمان از عدم خودستایی حکایت می‌کند. [۷۲] [۷۳] [۷۴] در عین حال برخی ترک استثنا در ایمان را بهتر دانسته‌اند تا ایهام به کفر پیش نیاید. [۷۵]

پیامد ترک تعلیق امور بر مشیت
گرچه گفتن انشاء الله در کارها استحباب دارد ولی ترک این عمل در قلب و لسان پیامدهایی دارد که اشاره می‌شود.

← داستان قرآن در سوره قلم
نزول بلای آسمانی بر باغ عده‌ای از باغداران بنی‌اسرائیل پیامد ترک استثنا از سوی آنان به حساب می‌آید، زیرا در آیات ۱۷‌ـ‌۱۸ ،سوره قلم [۷۶] به تصمیم آنان بر چیدن میوه‌های باغ در صبح‌گاهان و استثنا نکردن آنان اشاره می‌کند:
«اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین • ولا یَستَثنون» و در آیه بعد نزول بلای آسمانی بر باغ را متذکر شده، آن را به وسیله «فاء» تفریع بر ترک استثنا مترتب کرده است: «فَطافَ علیها طائِفٌ مِن رَبِّک و هُم نائِمون • فَاَصبَحَت کَالصَّریم». [۷۷]

←← تفسیر دیگر از آیه
برخی ترک استثنا در این آیه را به معنای در نظر نگرفتن حق مستمندان و نپرداختن بخشی از محصول باغ به آنان دانسته‌اند. [۷۸] [۷۹] در این صورت نزول بلا پیامد عدم رعایت حق مستمندان شمرده می‌شود.

←← جمع بین دو معنا
شاید بتوان گفت نزول بلا پیامد چیزی‌ است که نمود اعتقادی آن غفلت از مشیت‌ الهی‌ و‌ ظهور عملی آن، نادیده گرفتن حق مستمندان‌است. [۸۰]

ادب دینی بودن تعلیق امور بر مشیت
خداوند در کلام خویش استثنا را به‌کار برده: «…ما کانَ لِیَأخُذَ اَخاهُ فی دینِ المَلِکِ اِلاّ اَن یَشَـاءَ اللّهُ…» [۸۱]ونسبت به رعایت استثنا و توجّه به مشیت الهی از سوی انسانها عنایت ویژه‌ای دارد، زیرا ترک استثنا را منع کرده است، [۸۲]چنان‌که رعایت آن را از سوی برخی انبیا چون اسماعیل(علیه السلام): «…‌قالَ یـاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّـبِرین»، [۸۳] موسی(علیه السلام):«قالَ‌سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ صابِرًا…» [۸۴] و از سوی بنی‌اسرائیل [۸۵]و‌… نقل کرده است.

← علت سلام دادن رسول خدا به اهل قبور
برخی از مفسران استثنا از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در سلام دادن به اهل ‌قبور:«وإنّا إن شاء اللّه بکم لاحقون» را تأکیدی بر رعایت این ادب دینی می‌دانند. [۸۶]

گونه های استثنا در جملات
استثنا به جمله خبری و استقبالی اختصاص ندارد و در گونه‌های مختلف کلام می‌آید.

← گزارش از گذشته
مانند گزارش از گذشته، چنان که خداوند چاره‌اندیشی برای یوسف در گذشته را همراه با استثنا ذکر کرده است. [۸۷]

← جمله انشایی
و جمله انشایی، چنان‌که یوسف(علیه السلام) به پدر و مادر خویش گفت: اگر خدا بخواهد با ایمنی به مصر در آیید: «…و قالَ ادخُلُوا مِصرَ اِن شاءَ اللّهُ ءامِنین» [۸۸]

← در موارد وقوع قطعی
و نیز به اموری که تحقق آن نامعلوم است اختصاص ندارد و در مواردی که به ظاهر وقوع آن قطعی است هم می‌آید؛ [۸۹] [۹۰] [۹۱] مانند خبر دادن از ورود مسلمانان به مسجدالحرام: «… لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ اِن شاءَ اللّه». [۹۲]

پانویس
۱.    ↑ کتاب التعریفات، جرجانی، محمد بن علی، ص۱۰.
۲.    ↑ الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، اصفهانی، محمد حسین، ص۱۸۸.
۳.    ↑ معارج الاصول، محقق حلی، جعفر بن حسن، ص۹۲.
۴.    ↑ قوانین الاصول، میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، ج۱، ص۲۵۵.
۵.    ↑ تمهید القواعد، شهیدثانی، زین الدین بن علی،ص۱۹۲.
۶.    ↑ الروضه البهیه، شهید الثانی، ج۶، ص۴۰۹-۴۱۰.
۷.    ↑ مقاییس اللغه، ابن فارس، ج‌۱، ص‌۳۹۱، «ثنی».
۸.    ↑ مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
۹.    ↑ التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۱‌ـ‌۳۲، «ثنى».
۱۰.    ↑ مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
۱۱.    ↑ مبادى العربیه، ج‌۴، ص‌۳۲۳
۱۲.    ↑ البهجه المرضیه، ج‌۱، ص‌۳۹۱
۱۳.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۸۶.
۱۴.    ↑ القواعد و الفوائد، شهید اول، ج۱، ص۲۳۵.
۱۵.    ↑ الروضه البهیه، شهید الثانی، ج۶، ص۴۱۷.
۱۶.    ↑ القواعد و الفوائد، شهید اول، ج۱، ص۲۳۷.
۱۷.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۸۶.
۱۸.    ↑ تمهید القواعد، شهید الثانی، ص۱۹۵.
۱۹.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۲۴۳.
۲۰.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۸۹-۹۲.
۲۱.    ↑ تمهید القواعد، شهید الثانی، ص۱۹۶.
۲۲.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۲، ص۸۰-۸۱.
۲۳.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۲۴۱.
۲۴.    ↑ جواهرالکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج‌۳۵، ص‌۲۴۲.
۲۵.    ↑ مجمع‌البیان، طبرسی، ج‌۶‌، ص۳۳۱.
۲۶.    ↑ ‌ مجمع‌البیان، طبرسی، ج‌۶‌، ص۳۶۸.
۲۷.    ↑ روح‌المعانی (تفسیر آلوسی)، الألوسی، شهاب الدین، ج‌۸، ص۲۳۶.
۲۸.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳‌‌۲۴۸.
۲۹.    ↑ مجمع‌البیان، طبرسی، ج‌۶‌، ص۳۳۱.
۳۰.    ↑ ‌ مجمع‌البیان، طبرسی، ج‌۶‌، ص۳۶۸.
۳۱.    ↑ روح‌المعانى (تفسیر آلوسی)، الألوسی، شهاب الدین، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۹.
۳۲.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۲۴۲.
۳۳.    ↑ قواعد الاحکام، ج۳، ص۲۶۶-۲۶۷.
۳۴.    ↑ کشف اللثام (ق)، محقق اصفهانی، ج۲، ص۲۲۱.
۳۵.    ↑ سوره قلم(۶۸)،آیه ۱۸.
۳۶.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۷۰.
۳۷.    ↑ یوسف/سوره۱۲،آیه ۹۹.
۳۸.    ↑ سوره کهف/ سوره۱۸، آیه۶۹.
۳۹.    ↑ صافات/ سوره۳۷، آیه ۱۰۲.
۴۰.    ↑ فتح/ سوره۴۸، آیه۲۷.
۴۱.    ↑ سوره یوسف/ سوره۱۲، آیه۷۶.
۴۲.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیه۲۳.
۴۳.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۸۵.
۴۴.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۲، ص۸۰.
۴۵.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۲۴۸.
۴۶.    ↑ جواهر الکلام، نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، ج۳۵، ص۲۴۶.
۴۷.    ↑ مستند الشیعه، محقق نراقی، ج۱۶، ص۱۱۲.
۴۸.    ↑ مستند الشیعه، محقق نراقی، ج۱۸، ص۳۸۵.
۴۹.    ↑ نهایه الافکار، عراقی، آقا ضیاء الدین، ج۱، ص۵۰۱.
۵۰.    ↑ مختلف الشیعه، علامه حلی، ج۶، ص۴۲.
۵۱.    ↑ کشف الرموز، فاضل الآبی، ج۲، ص۳۱۸.
۵۲.    ↑ نهایه الافکار، عراقی، آقا ضیاء الدین، ج۱، ص۵۴۰.
۵۳.    ↑ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج‌۷۳، ص‌۳۰۵
۵۴.    ↑ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‌۹۰، ص‌۸۰.
۵۵.    ↑ الکشاف، زمخشری، ج‌۲، ص۷۱۴.
۵۶.    ↑ روح‌المعانی (تفسیر آلوسی)، الألوسی، شهاب الدین، ج‌۸، ص۲۳۵.
۵۷.    ↑ المیزان فی تفسیر القران، علامه طباطبایی، ج‌۱۹، ص‌۳۷۳
۵۸.    ↑ روح‌البیان، حقی، اسماعیل، ج‌۵، ص‌۲۳۵.
۵۹.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیات۲۴-۲۳.
۶۰.    ↑ مجمع البیان، طبرسی، ج۶، ص۳۲۹.
۶۱.    ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۲، ص۳۹۰-۳۸۵.
۶۲.    ↑ المیزان فی تفسیر القران، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۲۷۰.
۶۳.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیه۲۴.
۶۴.    ↑ الکشاف، زمخشری، ج‌۲، ص۷۱۴ و ۷۱۵.
۶۵.    ↑ روح‌المعانی (تفسیر آلوسی)، الألوسی، شهاب الدین، ج‌۸، ص۲۳۵.
۶۶.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیات ۲۴-۲۳.
۶۷.    ↑ المیزان فی تفسیر القران، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۲۷۲.
۶۸.    ↑ کهف/ سوره۱۸)،آیات ۲۴-۲۳.
۶۹.    ↑ کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۶‌ـ‌۶۷۷.
۷۰.    ↑ کشف الاسرار، ج‌۵‌، ص‌۶۷۷
۷۱.    ↑ مصطلحات جامع العلوم، ص‌۹۳.
۷۲.    ↑ قوت‌القلوب، ج۱، ص‌۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
۷۳.    ↑ احیاء علوم‌الدین، ج‌۲، ص‌۲۲
۷۴.    ↑ کشف‌الاسرار، ج‌۵۵، ص‌۶۷۷‌.
۷۵.    ↑ مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۳.
۷۶.    ↑ قلم/ سوره۶۸، آیات۱۸-۱۷.
۷۷.    ↑ قلم/ سوره۶۸، آیات۲۰-۱۹.
۷۸.    ↑ جامع‌البیان، طبری، ج‌۲۳، ص۵۴۴.
۷۹.    ↑ روح‌المعانی (تفسیر آلوسی)، الألوسی، شهاب الدین، ج‌۱۵، ص۳۴.
۸۰.    ↑ مبین، ش‌۱، سال ۷۴، ص‌۳۸‌ـ‌۳۹.
۸۱.    ↑ یوسف/ سوره۱۲، آیه ۷۶.
۸۲.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیه۲۳.
۸۳.    ↑ صافات/ سوره۳۷، آیه۱۰۲.
۸۴.    ↑ کهف/ سوره۱۸، آیه۶۹.
۸۵.    ↑ بقره/ سوره۲، آیه۷۰.
۸۶.    ↑ کشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.
۸۷.    ↑ یوسف/ سوره۱۲، آیه۷۶.
۸۸.    ↑ یوسف/ سوره۱۲، آیه۹۹.
۸۹.    ↑ قوت‌ القلوب، ج۱، ص۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
۹۰.    ↑ احیاء علوم‌الدین، ج‌۲، ص‌۲۲
۹۱.    ↑ کشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.
۹۲.    ↑ فتح/ سوره۴۸، آیه۲۷.

منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۴۱۴.
پایگاه مرکز فرهنگ و معارف قرآن
فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۱۵۱، برگرفته از مقاله «استثنا».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics