شبکه اجتهاد: سالگرد دکتر فیرحی فرصت خوبی است تا در باب دست آوردهای فکری این اندیشمند حوزوی به صورت واقعی صحبت کردو نگاهی از بالا به پروژه فکری ایشان انداخت.
اخلاق خوب و صبر بالا در برابر نقد و خوب گوش کردن را میتوان از ویژگیهای این شخصیت خوشفکر حوزوی نام برد لیکن بیش از سجایای شخصی برای شناخت این فرد باید به هندسه کلی اندیشه پرداخت.
برزخ حوزویان دانشگاهی در رشتههای علوم انسانی عموما برخواسته از رابطه سنت و مدرنیته است، رابطه نامعلومی که ناشی از تعلقات عمیق دینی فرد حوزوی و علاقه وجه دانشگاهی فرد به مدرنیته بر اساس کارکردهای میدانی مدرنیته در تنظیم زندگی انسانی و تحقق رفاه دنیایی جامعه است.
فیرحی و فیرحیها پروژه زندگی شان را ایجاد رابطه مستقیم مسالمت آمیز میان سنت و مدرنیته یا فقه و علوم انسانی غربی قرار داده اند و تفاوت این اندیشمندان در مسیر تحقق این امر است.
فیرحی به عنوان یک پژوهشگر مبرز علوم سیاسی مدرن تلاش داشت مفاهیم و تئوریهای مسلم غرب را در یک بازخوانی تطبیقی با اصول دینی همخوان کند. تقید بالای ایشان به هر دو سمت دین و مدرنتیه باعث شکل بزرگترین بحران فکری فیرحی شد.
فیرحی در کتب مختلف خود تلاش میکند از انواع روشها و ابزارهای تحلیل و گفتمان غربی برای نزدیک سازی و شکل دهی به مسیری میان دین و مدرنیته استفاده کند. زمانی از روشهای سیستمی برخواسته از نگرش جزم گرا برای تحلیل نظام سیاسی در اسلام استفاده میکند و در زمانی از ابزارهای تحلیل زبانی و گفتمانی برای ایجاد اتحادی میان گفتمان اسلامی و مدرن بهره میبرد.
این برزخ تعادل سازی در نهایت منجر به تدوین کتاب فقه و حکمرانی حزبی شد که تلاشی فقهی برای ایجاد تعادل میان مدل حکمرانی غربی با فقه و اندیشه اسلامی بود، تلاش ناقصی که بدلیل برخی ضعفهای استنباط فقهی و البته تعهد قلبی برای حفظ نشانگان اساسی حکومت برخواسته از اندیشه مدرن منجر به یک ترکیب نامتجانس شد.
در واقع فیرحی مرحله اساسیای در اندیشه و زندگی خود را تجربه میکرد که با فوت او ناتمام ماند و آن عبور از یک لایه تعهد قلبی به نفع تعهد دیگر بود. فیرحی اگر بود در زمانی نه چندان دور مجبور بود میان تعلقات دینی و باورهای مطلوب مدرن دست به یک انتخاب سخت بزند و یکی را قربانی دیگری کند و عملا یا مسیر نفی دین به نفع مدرنیته را انتخاب کند و یا با عبور از اندیشه غرب به ریشههای صرفا دینی بازگشت کند.
عموم اساتید حوزوی اندیشه و فلسفه سیاسی بدلیل عمق کم دانش حوزوی و دانشگاهی درگیر تناقضات جدی نظری هستند و به همین دلیل در مسیر مطالعه تطبیقی اسلام و فلسفه سیاسی مدرن چه با جهتگیری به نفع اسلام و چه در مسیر تقدم بخشی به تجربه غربی بسیار ساده انگارانه و سطحی سخن میگویند اما باور نگارنده بر این است فیرحی هر چه بیشتر در عمق فهم علمی اش از فلسفه و اندیشه سیاسی غرب غوطه ور میشد بیشتر بر سختی این تعادل بخشی و ناتوانی خود در این مسیر آگاه میشد و این برتری مسلم فیرحی بر تمامی مدعیان حوزوی این رشته بود.