واجب تخییری: واجب بودن یکی از دو یا چند چیز.
واجب عینی: واجبی که بر هر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است مانند نماز و روزه.
واجب کفایی: واجبی که اگر به حد کافی کسانی نسبت به آن اقدام نمایند از دیگران ساقط میشود مانند غسل و سایر تجهیزات میت که بر همه واجب است ولی وقتی که یک نفر یا عده ای اقدام کنند، از دیگران ساقط میشود.
واجب مضیق: واجبی است که دارای وقت مشخص و محدود است مانند روزه گرفتن در ماه رمضان.
واجب موسع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد.
واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است.
واقف: وقف کننده.
وثیقه: سپرده، گرویی.
وحدت وجود: وحدت وجود معانی متعدّدی دارد، آنچه به طور قطع باطل و به عقیده همه فقها موجب خروج از اسلام است این است که کسی معتقد باشد: «خداوند عین موجودات این جهان است، و خالق و مخلوق و عابد و معبودی وجود ندارد. همانطور که بهشت و دوزخ نیز عین وجود اوست» و لازمه آن انکار بسیاری از مسلّمات دین است.
ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده میشود.
ودیعه: امانت.
وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده میشود.
وراث: کسانی که ارث میبرند.
وصل به سکون: حرکت آخرکلمه ای را انداختن وبدون توقف آن را به کلمه بعد چسباندن.
وصی: کسی که مسئول انجام وصیتی شود.
وصیت: سفارش – توصیههایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری میکند.
وضوء ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دستهایش بریزد، صورت و دستهایش را در آب فرو میبرد و در حال فرو بردن یا بیرون آوردن آن قصد وضوء میکند.
وضوء ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضوء روی صورت و دستهایش آنها را میشوید.
وضوء جبیره: آن است که در محل وضوء زخمی باشد که روی آن را بسته باشد.
وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی مستمر خود اختیار کند.
وطی: پایمال کردن و گاه کنایه از عمل جنسی است.
وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه، بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن.
وکیل: نماینده، کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد.
ولایت تکوینی: منظور از ولایت تکوینی آن است که به اذن خداوند بتواند خارق عادتی انجام دهد. مثل آنچه قرآن مجید در آیه ۴۹ سوره آل عمران درباره حضرت مسیح (علیه السلام) بیان کرده است، که مردگان را به اذن خدا زنده میکرد، و بیماران غیر قابل علاج را به اذن خدا شفا میداد.
ولایت: سر پرستی، صاحب اختیار بودن.
ولی (یا قیم): کسی که به دستور شارع مقدس، سر پرست دیگری است مانند پدر و پدر بزرگ و مجتهد جامع الشرایط.