در حوزههای علوم انسانی ما در بعضی جاها حرفی برای گفتن نداشتیم، روانشناسی یا جامعهشناسی یا برخی علوم انسانی دیگر، ما چقدر حرف برای گفتن داشتیم که بخواهیم جایگزین کنیم؟ این چیزها دستوری و بخشنامهای نیست که شما بگویید این کتاب را نخوانید و آن کتاب را بخوانید، وقتی شما حرفی برای گفتن نداشته باشید حتی اگر بگویید نخوانند خوب چه بخوانند بهجای آن؟ آنچه میتواند کار را انجام دهد این است که شما حرفی برای گفتن داشته باشید.
اختصاصی شبکه اجتهاد: پژوهش حلقه مفقوده قدیمی حوزههای علمیه است. از دیرباز در حوزههای علمیه، به آموزش بیش از پژوهش اهمیت داده میشده و پژوهشگران حوزوی هیچگاه جایگاهی همتراز با اساتید حوزوی را پیدا نمیکردند. تأکیدات همیشگی رهبری در دهههای گذشته و البته تأکید اخیر ایشان مبنی بر خالی بودنِ جای نهادهای پژوهشی همچون دفتر تبلیغات اسلامی در نهادهای تصمیمگیر و تصمیمسازِ کشور، بهانهای شد تا این مطلب را با حجتالاسلام دکتر سید محمدعلی ایازی در میان بگذاریم. عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، ضمن تأکید بر اهیمت پژوهش در زمان حاضر، معتقد بود پایین بودنِ میزان تحمل آراء جدید در حوزههای علمیه، موجب عدم رشد علمی کافی حوزهها گردیده است. این استاد حوزه و دانشگاه همچنین پذیرش فراوان حوزههای علمیه را نیز از عوامل افت علمی حوزهها دانست. گفتههای صریح و خواندنی این فقیه نواندیش حوزه علمیه قم، از نگاه شما میگذرد:
اجتهاد: به نظر حضرتعالی در عصر حاضر، امر پژوهش چه اهمیتی دارد؟
ایازی: به نظر من، چند نکته را به عنوان ضرورت امر پژوهش در زمان حاضر میتوان مطرح کرد:
مطلب اول این است که مسئله پژوهش یک رابطه متقابل و متعاملی با جامعه دارد، ما امروزه غیرازاینکه وظیفهداریم مسائلی که درگذشته مطرح بودند را ارزیابی و تحقیق کنیم، باید با نگاهی مجدد مباحثی که در حوزه دین هستند را نیز بررسی کنیم. چنانکه درگذشته مفسرین و متکلمین ما در هر دورهای مناسب خودشان این کار را انجام دادند، امروز هم مفسرین و متکلمین ما هم باید با نگاه جدیدی به مسائل اسلامی نگاه کرده و تحقیق کنند.
اما مطلب دوم، اینکه در حال حاضر، شبهات و اشکالاتی به صورت مرتب در جامعه مطرح میشود و در صورتی میتوان به این شبهات پاسخ داد که یک تحقیق و بررسی مجددی نسبت به مسائل انجام شود.
مطلب سوم: فاصله و شکافی است که بین نسل جدید و قدیم به وجود آمده است. این شکاف نسلی باعث شده تا این دو گروه زبان یکدیگر را خوب متوجه نشوند، لذا باید محققین ما هم این زبان را بشناسند و هم نیازهای جامعه را بشناسند تا بتوانند این فاصله را برطرف کنند.
به این سه دلیل است که ما ضرورت پژوهش را در حوزه احساس میکنیم و فکر میکنیم که امروز خلأها نیز بیشتر شده و متأسفانه تلاش و کوشش نسل جدید حوزه نسبت به گذشته کاهش پیداکرده است. امروز در حوزه مؤسساتی، نائب محققین گذشته شدهاند اما چون بروکراسی اداری بر این مجموعهها حاکم است نتوانستند جایگزین آن محققینی بشوند که بدون چشمداشت کار را انجام میدادند، یعنی درواقع کار را از محققین اصلی گرفتهاند و خودشان نیز آنطور که بایدوشاید نتوانستند نیازها و ضرورتها را پوشش بدهند و تأمین کنند. به همین دلیل بنده ضروری میدانم اولاً محققین ما غیر از کارهای دستگاههای رسمی و نهادهایی که خود را متکفل کار تحقیقی میدانند، خودشان جدیت بیشتری کنند و آن مؤسسات نیز از تشریفات و نظام اداری و بروکراسی اداری خود بکاهند و بیشتر به کار علمی بپردازند تا کارهای حاشیهای و تشریفاتی.
اجتهاد: با توجه به اهمیت فراوان پژوهش و نیازهای روزافزون به امر پژوهش، چرا حوزه ما به آموزش اکتفا کرده است و پژوهش را تقویت نکرده است و به سمت تولید علوم انسانی اسلامی حرکت نکرده است، درحالیکه در دانشگاههای ما علوم انسانی غربی تدریس میشود؟
ایازی: اولاً اگر بخواهیم در مجموع کارهای پژوهشی قبل و بعد از انقلاب را مقایسه کنیم، باید بگوییم بعد از انقلاب کارهای بسیار بزرگی در حوزه انجامگرفته است که قابلانکار نیست؛ اما صحبت این است که آیا این کارها کافی بوده و پاسخگوی نیازها بوده است یا نه؟ این را مناقشه داریم و الا کارهای بسیار خوبی چه در زمینه مسائل زیربنایی و کلی و چه مباحث خاص موردی در حوزهها اتفاق افتاده است.
اما این مسئله که در دانشگاه علوم غربی تدریس میشود، به نظر من غربی یا شرقی در این قسمت نداریم که شما بگویید آنها غربی هستند و ما شرقی! در بخشهایی از حوزههای کلام یا فقه یا تفسیر ما، مسائلی است که جنبههای عقلایی و انسانی دارد و مرز نمیشناسد. مثلاً مگر قواعد تفسیر ما فقط یک سری قواعد شرقی است؟ قواعد عقلایی است که برای فهم متن از آن استفاده میکنند، در استنباط فقه هم همینجور است؛ اما در حوزههای علوم انسانی ما در بعضی جاها حرفی برای گفتن نداشتیم، مثلاً در روانشناسی یا جامعهشناسی یا برخی علوم انسانی دیگر، ما چقدر حرف برای گفتن داشتیم که بخواهیم جایگزین کنیم؟ این چیزها دستوری و بخشنامهای نیست که شما بگویید این کتاب را نخوانید و آن کتاب را بخوانید. وقتی شما حرفی برای گفتن نداشته باشید حتی اگر بگویید نخوانند، خب چه بخوانند بهجای آن؟ آنچه میتواند کار را انجام دهد این است که شما حرفی برای گفتن داشته باشید.
اجتهاد: اما یک مسئله کلی این است که امر پژوهش به شکل مطلوبش نیست و ناکارآمد است و نمیتواند به چالشها پاسخ دهد؟
ایازی: در این رابطه، یکی از راههایی که در غرب تجربه کردند و ما در آموزههای دینی خودمان نیز داریم، مسئله رقابت علمی است، یعنی شما فرصت بدهید به اندیشههای مخالف و مختلف تا وارد کارزار شوند و با یکدیگر بحث کنند، حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «اضربوا بعض الرّأی ببعض یتولّد منه الصّواب. امخضوا الرّأی مخض السّقاء». اگر میخواهید یک علمی رشد کند و حقیقتی کشف شود باید تضارب آراء باشد. ما در حوزه چقدر حرفهای دگراندیشی و حرفهای مخالف را تحمل میکنیم و تلاش میکنیم که تکفیر و تفسیق نکنیم و هیاهو به پا نکنیم؟ اگر درگذشته عالمان ما مثل زکریای رازی یا ابوالعلاء مصری رشد داشتهاند، به این دلیل بوده است. درباره شیخ مفید داریم که در بغداد برای مسیحیان و یهودیان و اهل سنت، کرسی درس گذاشتند. شیعیان هم کرسی درس داشتند. در این فضای کرسیهای آن زمان، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی رشد کردند. وقتیکه عالم مسیحی در بغداد فوت میکند، شیخ مفید در رثای او شعر میگوید.
بنابراین یکی از دلایلی که غربیها رشد کردند این است که مخالف را به رسمیت شناختند و مخالف رسماً میتواند حرفهای خودش را بزند. ما اگر میخواهیم رقابت ایجاد کنیم و بتوانیم محققین را تشویق کنیم راهش این است که اولاً حرفهای آنها را بشنوند و ثانیاً انگیزه و شوقی برای کار علمی و پاسخ دادن به وجود بیاید. این مسئله در سایه چنین فضایی ایجاد میشود.
حال اسم آن را آزاداندیشی یا کرسیهای نظریهپردازی یا… بگذارند. اگر میخواهیم این کار را انجام دهیم نباید از اینکه یک کسی حرف مخالفی زد و نظریه متفاوتی داد بترسیم. همیشه عالمان ما وقتی حرفی را میزدند در دورهی خودشان مورد توجه قرار نمیگرفتند؛ اما بعدها رشد میکردند و پیشرفت مینمودند. سید مرتضی و شیخ طوسی و… در دوره خودشان همینگونه بودند؛ یعنی حرفشان نظریه اکثریت نبوده است. پس ما باید چنین فضایی را ایجاد کنیم و آستانه تحمل خودمان را بالا ببریم.
از طرف دیگر، تحقیق، ابزارهای خاص اجتماعی و فرهنگی میخواهد. نقدی که امروز من به حوزه دارم، این کمیتگرایی است که مشاهده میکنیم. الآن نزدیک به ۸۷ هزار طلبه در حوزه است. ما بهجای اینکه این همه جذب کنیم و پول را پخشکنیم، باید نیروهای بااستعدادتر که آمادگی رشد دارند را گزینش کنیم.
آیتالله فاضل لنکرانی (رئیس مرکز مدیریت اسبق) روزی از بنده پرسیدند: نظر شما درباره گزینش طلاب چیست؟ من به ایشان گفتم باید طلاب گزینش علمی بشوند تا هرکسی وارد حوزه نشود، منتها مشکلی که ما در حوزه همیشه از گذشته داشتیم این است که طلبه اگر بخواهد تنها در سیستم آموزشی حوزه باشد رشد نمیکند. همه بزرگانی که رشد کردند اینها کسانی بودند که خودشان زحمت کشیدند و گلیم خود را از آب بیرون کشیدند. ما باید یک چنین فضایی را درست کنیم که طلاب انگیزه پیدا کنند و وضعیت مالی آنها طوری باشد ک دغدغه خاطر نداشته باشند تا بتوانند بهراحتی پژوهش کنند.