هیپنوتیزم درجات مختلفی دارد که برخی تا شش درجه شمردهاند. درجه اول رخوت بدن است. درجه دوم ماهیچهها سفت میشوند و انسان در اعضای خود احساس سبکی یا سنگینی میکند. درجه سوم انسان بر حواس بویایی و چشایی کنترل دارد ولی قدرت تکلم ندارد. درجه چهارم بیهوشی نسبی است که یک سری از افعال غیر اختیاری از انسان سر میزند تا به درجه ششم میرسد که بیحسی عمیق است.
به گزارش خبرنگار اجتهاد، مراسم تجلیل از حجتالاسلام والمسلمین عباس نوری به جهت تألیف پایاننامهای با موضوع «جایگاه فقهی انرژیدرمانی و هیپنوتیزم»، روز یکشنبه، ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ در مرکز فقهی ائمه اطهار علیهمالسلام واقع در شهر مقدس قم برگزار شد. در این مراسم که با حضور استاد محمدجواد فاضل لنکرانی، رئیس این مرکز همراه بود، ابتدا حجتالاسلام نوری به تبیین اجمالی موضوع تحقیق خود پرداخت و گفت:
فقه باید پاسخگوی نیازهای روز دنیا باشد
جهان امروز ما پر از مسائل پیچیده است و لازم است که فقه پویا و بهروز باشد تا بتواند پاسخگوی این مسائل پیچیده باشد. تجربه نشان داده است که درسهای بیرون خیلی پاسخگوی این نیاز نیست و لذا نیاز به مؤسسات تخصصی، نمود بیشتری دارد. الحمدالله در این مجموعه با تلاش عزیزان برای طلاب بستری فراهمشده تا تلاش خود را به کار بگیرند و اجتهاد خود را بهروز نگهدارند. ما باید تماموقت خود را به تحصیل و پژوهش بپردازیم. همه این تسهیلات و امکانات را مدیون بزرگمرد فقیه و انقلابی، آیتالله شیخ محمد فاضل لنکرانی و فرزند برومند ایشان، استاد شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی هستیم.
اینجانب موضوع رساله سطح سه و سطح چهار خود را در مرکز فقهی ائمه اطهار علیهمالسلام انتخاب کردم و نوشتم و رساله سطح سه که در مورد توهین به مقدسات ادیان بود، بهصورت یک کتاب به چاپ رسید.
انرژیدرمانی و هیپنوتیزم
اما در مورد این رساله به جهت ابتلای روزافزون جامعه به درمان و ازجمله انرژیدرمانی و هیپنوتیزم و خلأ مباحث فقهی در این دو موضوع و ازجمله سحر، تسلط بر انسان و تسلیط جن و روح بر انسان و … این موضوع را بهعنوان پژوهش انتخاب و بررسی کردم. بدنه رساله از سه بخش تشکیلشده است. بخش اول، بحث کلیات و مفاهیم است. بخش دوم بررسی حکم فقهی هیپنوتیزم و انرژیدرمانی است و در بخش سوم هم به بعضی از مصادیق خارجی آن پرداختهشده است.
آیا هیپنوتیزم مصداق سحر است؟
در بخش اول به مفاهیم اصلی و فرعی پرداختهشده است. سحر را بهعنوان بحث اصلی مطرح کردیم؛ چون عمده مباحث ما در این رساله در مورد مصداق سحر بودن هیپنوتیزم است. بخش دوم از پنج گفتار تشکیلشده است. مهمترین مبحث در این بخش، پاکسازی انرژیهای کثیف از بدن و جایگزین کردن انرژی تمیز است. درمانگر با ارسال انرژی به هالهای که ایجاد کرده است نقاط آسیبدیده بیمار را ترمیم میکند. این ارسال، گاهی به این صورت است که درمانگر بهعنوان کانال و مجرایی قرار میگیرد تا با ساطع کردن انرژی خود، بیمار را درمان کند.
نتیجهای که در فصل اول از بخش دوم به آن رسیدیم این است که انرژیدرمانی فینفسه اشکالی ندارد؛ چون نه عنوان سحر بر آن منطبق است و نه ضرری را به دنبال دارد، مگر در شاخه فرا درمانی که هم سحر است و هم ضرر میزند و هم مشتمل بر یک سری اعتقادات باطل است.
ارتباط اعتقادات باطله با درمان
ممکن است این سؤال پیش بیاید که اعتقاد باطل چه ربطی به درمان دارد؟ در جواب میگوییم درمانگر این اعتقادات باطل را در درمان مؤثر میداند. در فصل دوم که بررسی حکم هیپنوتیزم است به بررسی عناوینی مثل سحر، تسخیر جن و ارواح، اخبار از غیب، اضراری بودن هیپنوتیزم و … پرداختهایم. مهمترین بخش این بحث، مربوط به بحث انطباق سحر بر هیپنوتیزم است.
تبیین مفهوم سحر
توضیح این مطلب، متوقف بر بیان سحر و درجات هیپنوتیزم است. لغویها و فقها در تبیین مفهوم سحر، اختلاف زیادی دارند. برخی تعریف اعمی را ارائه میدهند که حتی شامل نیروی الکتریسیته هم میشود. برخی از فقها هم تعریفی ارائه میدهند که شامل غیبت و سخنچینی هم میشود. برخی دیگر معنای ضیقی را ارائه میدهند و قید اضراری بودن را هم در معنای سحر میگنجانند؛ و لکن با این حجم از اختلاف، ما قیودی را که یقین داشتیم از مفهوم سحر خارج است را کنار گذاشتیم و قیودی که در آنها شک داشتیم را در تعریف گنجاندیم. تعریفی که ما ارائه دادهایم تعریف مشهوری است که مرحوم خویی هم همان را فرموده است: متبادر از سحر در کلمات فقها این است که یک امر غیرواقعی را بهوسیله اسباب خفی با فریب و ظاهرسازی، واقعی جلوه دهیم. پس سحر شامل سه مؤلفه است.
درجات مختلف هیپنوتیزم
سپس ما سحر را در درجات هیپنوتیزم بررسی کردیم. هیپنوتیزم درجات مختلفی دارد که برخی تا شش درجه شمردهاند. در جه اول رخوت بدن است. درجه دوم ماهیچهها سفت میشوند و انسان در اعضای خود احساس سبکی یا سنگینی میکند. درجه سوم انسان بر حواس بویایی و چشایی کنترل دارد ولی قدرت تکلم ندارد. درجه چهارم بیهوشی نسبی است که یک سری از افعال غیر اختیاری از انسان سر میزند تا به درجه ششم میرسد که بیحسی عمیق است؛ یعنی چیزهایی را میبیند که وجود ندارد و حالت اغماء پیدا میکند.
تطبیق سحر بر برخی از درجات هیپنوتیزم
در رابطه با بعضی از این درجات، شکی نیست که سحر نیست و مؤلفات سحر بر این درجه منطبق نیست. برای روشنتر شدن بحث، یکی دو مورد را تطبیقی بررسی میکنیم. درجه اول و دوم خیلی عادی است و برای همه انسانها پیشآمده که دچار احساس سبکی اعضا یا سنگینی اعضا میشوند. در این حالت گفتهاند که اگر تلقین اتفاق بیفتد تا حدی جواب میدهد. مثلاً اگر به سوژه بگویند دست شما سنگین است، احساس میکند که دستش سنگین شده است. خود این درجه با قطعنظر از تلقین آخر، سحر نیست؛ اما تلقین آخر، تأثیری در وزن دست به وجود نیاورده است لکن سوژه، دست خود را سنگین احساس میکند. لذا مؤلفه جلوه دادن امر واقعی بهصورت غیرواقعی بر این صورت صدق نمیکند.
آیا هیپنوتیزم از اسباب خفیه استفاده میکند؟
مؤلفه مخفی بودن اسباب هم منتفی است. چون درجه اول و دوم هیپنوتیزم عادی است و در بین مردم زیاد اتفاق میافتد و لذا از اسباب خفیه بهحساب نمیآید. مؤلفه سوم که بحث مکر و خدیعه باشد یک ضابطه کلی دارد. این مکر و خدیعه یا اثر تکوینی تلقینهای قبل یا تأثیرپذیری سوژه از هیپنوتیزم کننده است. مثلاً میگویند برای اینکه بتوانیم شما را هیپنوتیزم کنیم ده دقیقه به نور لامپ نگاه کنید.
اما تلقیناتی که اثر اطاعتپذیری است، مثلاینکه میگوید الآن شما سوار قایق در رودخانه هستید که تلقینات غیرواقع است و مخاطب را فریب میدهد، اینها مؤلفه مکر و خدعه را دارد.
مکر و خدعه در هیپنوتیزم صادق است؟
درجههای دیگر هم به همین منوال قابلبررسی است که فینفسه مؤلفه واقعی جلوه دادن غیرواقع را ندارند مگر اینکه تلقینات غیرواقعی صورت بگیرد. مؤلفه مکر و خدعه را از درجه سوم به بعد هیپنوتیزم قابلمشاهده است. مؤلفه اسباب خفیه، در مرحله سوم به بعد، اسباب، خفیه میشود و در معرض دید و فهم ما نیست لذا اگر تلقینات، غیرواقعی شود، دو مؤلفه دیگر هم وجود دارد و ممکن است انطباق سحر بر آن درست باشد.
شبههای هم در مورد درجه ششم هست که خود درجه ششم هرچند تلقینی هم در آن صورت نگیرد، مؤلفه واقعی جلوه دادن غیرواقع را دارد و سحر بر آن منطبق است؛ چون کسی که به درجه ششم هیپنوتیزم وارد میشود محیط اطراف خود را نمیبیند. جوابی که از این شبهه میدهیم، این است که انقطاع از خارج مثل خواب و بیهوشی است و در این دو مورد کسی نمیگوید امور واقعی برای شما غیرواقعی جلوه داده شد و لذا همان فرضیه را به اثبات میرسانیم که بحث تلقینات است که اگر تلقینات واقعی باشد، مشکلی ندارد و اگر غیرواقعی باشد، سحر بر آن تطبیق میکند و حرام خواهد بود.
ورود فقه در عرصههای مختلف علوم
در ادامه جلسه، استاد محمدجواد فاضل لنکرانی به ایراد سخن پرداخت و گفت: انتظار این است که فضلای مرکز فقهی این موضوعات جدید که الآن در دنیا مطرح است و فقه ما قدرت ورود در این موضوعات را دارد، موردتحقیق و پژوهش قرار بدهند. بنده چندجملهای را نه در رابطه با این موضوع که خودش نیازمند بحث مفصل و گستردهای است، بلکه به صورت کلی عرض میکنم تا فضلا، در تحقیقات خود آن را دنبال کنند. یکی از عناوین بسیار مهم، این است که ببینیم بین فقه ما و سایر علوم بشری چه ارتباطی وجود دارد؟ یک سؤال بسیار مهم در اذهان بسیاری مطرح است که وقتی علم پیشرفت میکند و راههایی را ابداع میکند، آیا فقه اصلاً صلاحیت ورود در این میدان را دارد یا اینکه فقه محکوم برای علم است؟ علم وقتی مسئله استنساخ و شبیهسازی را مطرح میکند، یعنی علم به نقطهای رسیده است که با گرفتن یک سلول از انسان، میتوان شبیه آن انسان را با تمام خصوصیات تولید کرد، در اینجا آیا ورود فقه به این عرصه مطرح است؟ وقتی علم کاشف از یک حقیقت تکوینی است، نقش فقه در این زمینه چیست؟ موضوع فقه احکام مکلفین است اما علومی که مربوط به عالم تکوین است مثل نقطهجوش آب، اینیک امر مسلم است. فقه چگونه میتواند در این مباحث وارد شود؟
رابطه علوم تجربی تکوینی با فقه اعتباری
در بحث تلقیح مصنوعی، فقه چگونه میتواند وارد شود؟ هر محققی تا وقتی این سؤالات را حل نکند، نمیتواند وارد مبحث فقهی شود. آیا در تلقیح مصنوعی با قطعنظر از ملاحظات و مقارنات و عناوین اولیه و ثانویه، فقه میتواند وارد شود؟ در همین بحث انرژیدرمانی، فقه چگونه میتواند وارد شود و حالآنکه ازلحاظ علمی این مطلب به اثبات رسیده است.
در باب استنساخ یادم هست جلسهای تشکیل شد و همه فقها عامه و مسیحی و… حکم به حرمت کردند ولی من در آن جلسه گفتم این مسئله فینفسه اشکالی ندارد مگر اینکه عناوین ثانویهای مثل اختلال نظام بر آن مترتب شود.
مسئله هیپنوتیزم هم از همین قبیل است. الآن جهان علم ثابت کرده که با هیپنوتیزم میتوان درد زایمان بانوان را تا حد قابلتوجهی کاهش داد. حال بحث این است که آیا فقه به این مسائل علمی، حق ورود دارد یا خیر؟ به نظر ما فقه در تمام این مسائل حق ورود دارد و نمیتوان گفت چون علم کاشف از مسائل تکوینی است پس فقه حق ورود به این مسائل را ندارد. این توهم ناشی از عدم احاطه بر فقه است. این توهم در ذهن بسیاری از روشنفکران وجود دارد.
مثلاً در بحث تولید سلاحهای کشتارجمعی این بحث مطرح است. علم راه اینکه چگونه بمت اتم به دست بیاوریم را به دست آورده است؛ البته بحث بر سر تولید است نه بر سر استفاده. کسانی که توهم دارند فقه نمیتواند در این زمینه دخالت کند میگویند علم در حال پیشرفت است و فقه نمیتواند در این مسائل دخالت کند. البته مسائل علمی در دنیا بهسرعت در حال پیشرفت است و فقه باید در این مسائل به میدان بیاید و دخالت کند. برای حل این توهم باید فقه را شناخت.
یکوقت میگوییم فقه متصدی بیان حکم است؛ اما فقه این قابلیت را دارد که در رشد علوم دخالت کند. البته این حرف، ممکن است برای خیلیها سنگین باشد.
هدایت علوم تجربی توسط فقه در مسیر صحیح
بهعنوانمثال، در مباحث اقتصادی فقه، روشهایی را در نوع تجارت و نوع مبادلات به بشر یاد میدهد تا گرفتار طریق حرام نشوید. فقه، راه صحیح رشد یک علم را تبیین میکند. ما اگر گفتیم فقه فقط درصدد بیان حلال و حرام است، آنوقت سؤال میشود امور تکوینی که واقعشدهاند را چگونه متصف به حرام و حلال میکنید؛ اما اگر گفتید فقه، همراه با علم حرکت میکند، در این صورت فقه میتواند در آن علم دخالت کند و آن را در مسیر صحیح خود قرار دهد. مثلاً سیاست، علمی است که البته کاشف از تکوینیات نیست ولی قواعد و ضوابطی دارد. فقه میتواند با حضورش در میدان سیاست، این علم را در مسیر صحیح قرار دهد. ولایتفقیه ولایت خداست نه ولایت شخص. یکی از اشتباهاتی که این روشنفکرها دارند همین است. در تلقیح مصنوعی این بحث مطرحشده است که وقت نکاح، قمر در عقرب نباشد و از مکروهات باب نکاح است، از حیث علمی ثابتشده است که همه بر فرزندان آن زوج اثر میگذارد. در فقه ما ازدواج انسان با محرم خودش حرام است. چون از حیث علمی ثابتشده که محارم در سی درصد از مسائل ژنتیک باهم مشترکاند و این موجب معلولیت فرزندان میشود. پس وقتی فقه، حضور پیدا میکند با احکام و ملاکات و اغراضش میتواند در روش و مسیر یک علم تأثیرگذار باشد.
رابطه متقابل پیشرفت علوم با پیشرفت فقه
نکته دوم این است که همانطوری که فقه در این علوم و تعیین نقشه راه این علوم تأثیرگذار است، علوم نیز یک هویت دیگری به فقه ما میدهد. ما وقتی علم هیپنوتیزم یا انرژیدرمانی یا تلقیح مصنوعی یا استنساخ، مطرح میشود باعث میشود که فقیه دوباره به منابع رجوع کند و این مسئله بسیار مهم است. مثلاً در همین رساله آقای نوری بحث اضرار مطرحشده است که هنوز جای کار دارد. هر موضوع جدیدی سبب میشود آن بحث فقهی هم عمیقتر شود.
نکته سوم این است که دنیا، روشنفکران و اهل نظر و فرهیختگان بدانند که فقه قدرت ورود به همه مسائل علمی را دارد و اگر خودشان را از فقه، بینیاز بدانند، به خسارتهای زیادی گرفتار میشوند. فقه مسیر علم را کنترل میکند. فقه صلاحیت ورود به مباحث علمی را دارد و در این ورود، هم خود فقه بهرهمند میشود و ملاکات آن وسیعتر میشود و هم برای علوم بسیار اثرگذار است. این نکات نشاندهنده این است که حوزهها باید بسیار روی فقه کار کنند. باید در مسائل اجتهادی بسیار زحمت کشید. آیا بدون فقه جواهری میتوان وارد این موضوعات جدید شد؟ بههیچوجه امکان ندارد. کسی فکر نکند که فقه جواهری مربوط به آن زمان بوده است. این فقه تا ابد موردنیاز ماست.