اختصاصی شبکه اجتهاد: عبارت طب اسلامی چند سالی است که در جامعه ما سینه به سینه منتقل میشود و در حال حاضر بسیاری از مردم خود را مقید کردند که در بیماریها به طب اسلامی عمل کنند. خدای متعال در سوره نحل آیه ۸۹ میفرماید «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»: ما قرآن را بر تو نازل کردیم درحالی که بیان کنندهی همه چیز است.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مینویسد: اینکه میفرماید همه چیز را در قرآن بیان کردیم، منظور هر چیزی است که مربوط به هدایت باشد. در ادامه میگوید: این هدایت در گرو سه چیز است: ۱- اینکه بشر جهان بینی درستی پیدا کند؛ ۲- اینکه اخلاق فاضله پیدا کند؛ ۳- همچنین برای هدایت شدن، نیاز به عمل به احکام شرعی و مواعظ و قصص دارد؛
حال سوالی که باقی میماند این است: آیا بیان نکات پزشکی وظیفهی دین است؟ یا میشود به کلام داشمندان دنیا عمل کرد؟
وظیفهی دین بیان امور ثابت است و بیان متغیرات به عهدهی دین نیست و خود دین این اجازه را داده که در امور متغیر به دستاوردهای علمی خود عمل کنیم از جمله همین پزشکی. پس در درجه اول باید بدانیم که وظیفه دین بیان نکات پزشکی نیست و اینکه روایاتی در این موضوعات داریم دلیل بر این نمیشود که پس ما طب اسلامی داریم.
مسئله دوم خود این روایات است. این بلای دیگری است که سالها به جان جامعه متدینین ما افتاده که میخواهند برای هر کارشان یک روایت پیدا کنند و به دین ربط دهند و باب عقل را به طور کلی ببندند. ریشهی این نوع تفکر هم به زمان صفویه و ظهور آرام اخباری گری بر میگردد.
روایات به دو دسته تقسیم میشود: خبر متواتر و خبر واحد: خبر متواتر روایتی است که بهقدری تکرار شده که احتمال دروغ درباره آن وجود ندارد. این نوع روایات بسیار بسیار کم است، یک نمونهاش مانند حدیث غدیر. قسم دوم خبر واحد است، یعنی روایتی که به هر حال آن تعداد از کثرت راویان در آن نیست؛ عمده روایات ما از این نوعاند. عمل به خبر واحد شرایطی دارد که مورد اختلاف علماست.
حال خوانندهی اهل فکر در مییابد که علاوه بر اینکه روایات پزشکی از اخبار متواتر نیستند، بلکه از خبر واحدهایی هم نیستد که بشود به همه آنها اعتماد کرد. با وضعیتی که روایات پزشکی دارند و اختلافی که در عمل به خبر واحد وجود دارد، حال چطور میتوانیم ادعا کنیم که ما طب اسلامی یا نظام طبی داریم!
لذا چرا باید بهزور مفهوم عجیب و غریبی به نام طب اسلامی را از خود بسازیم! چرا برخی اینچنین متعصبانه از چنین مفهومی دفاع میکنند با وجود اینکه برخی فقها از جمله حضرات آیات شبیری زنجانی و مکارم شیرازی تصریح کردهاند که ما چیزی به عنوان طب اسلامی نداریم.
واقعاً چه موقع قرار است جامعه متدینین ما به این بلوغ برسد که هر چه غربیها میگویند از روی دشمنی با ما نیست؟ دانشمندان غربی قرنها در پزشکی تلاش کرده و زحمت کشیدهاند. قطعاً نمیگوییم که هر چه آنها گفتهاند درست است اما چرا نباید به دستاوردهای علمی آنان توجه ویژه داشته باشیم؟ حتی در علوم انسانی هم باید حاصل کار آنان را مورد توجه قرار دهیم.
اینکه دوست داریم هر چیزی را به دین نسبت دهیم دلیلش این است که از فکر کردن بدمان میآید. سریع میگوییم دین گفته تا خیال خودمان را راحت کنیم. یادمان رفته که قرآن کتاب بیان ابزارهای هدایت است نه اینکه در حوادث مختلف زندگی برایمان مصلحت تعیین کند.
شیخ صدوق کتابی دارد به نام «اعتقادات الامامیه» که در آنجا اعتقادات خودش را بیان میکند. در صفحه ۱۱۵ این کتاب در مورد مسئله احادیث پزشکی میگوید: روایاتی که در مسائل پزشکی وارد شده است چند دسته است:
۱- برخی از توصیههای پزشکی ائمه مربوط به آب و هوای مکه و مدینه است و نمیشود در آب و هوای دیگری به آن عمل کرد.
۲- برخی از توصیهها به اقتضای حال و طبع شخص سؤال کننده است و بقیه نمیتوانند به آن عمل کنند.
۳- یک بخش دیگر از این روایات را مخالفین شیعه جعل کردهاند و به ائمه نسبت دادهاند برای اینکه آبروی دین و مذهب را ببرند.
۴- یک بخش هم روایاتی هست که خودِ راوی اصلاً متوجه نشده امام چه فرموده است.
۵- در یک دسته از این روایات هم راوی بخشی از سخن امام را فراموش کرده است.
شیخ صدوق با اینکه فاصلهی چندانی با عصر معصومین (علیهمالسلام) نداشته و روایات بیشتری هم در اختیارش بوده، در مورد روایات پزشکی اینگونه سخن میگوید.
در منظومه دینی نکاتی در مورد سلامتی جسمی وجود دارد که مورد تائید هم هست، اما اینکه دائره المعارفی به نام طب اسلامی داشته باشیم و بگوییم ما فقط به دستورات پزشکی اسلام عمل میکنیم، حرفی خلاف واقع است و در آینده با نتایج معکوسی که رخ میدهد موجب بدبینی و تردید جامعه نسبت به روایات خواهد شد.
پس طب اسلامی نداریم
علوم انسانی اسلامی نداریم
سیاست اسلامی نداریم
چرا در این سایت قصد بر از ریشه زدن طب اسلامی است؟
چرا نظرات بقیه علما را منتشر نمی کنید؟