استاد رشاد با بیان اینکه فلسفه شریعت ذیل فلسفه دین تعریف میشود، اظهار کرد: شریعت عبارت از آن چیزی شد که در نفسالامر از ساحت الهی فرود آمده است، اما فقه معرفتی است که فقیه برای شناخت آن شریعت نفسالامری تلاش کرده است و همان چیزی که از ساحت الهی نازل شده را میشناسد. پس شریعت، «الفقه المنزل» است و فقه «الشریعه المستنبط» است.
به گزارش شبکه اجتهاد، همایش ملی فلسفه دین اسلامی، در روزهای پایانی آذرماه به صورت مجازی برگزار شد. آنچه پیش روی شماست متن صحبتهای استاد علیاکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری حوزه علمیه استان تهران است؛
قلمرو فلسفه دین را گسترده میدانیم و تنها آن هشت مسئلهای که غالبا فلاسفه دین معاصر به آنها پرداختهاند نمیدانیم و فلسفه دین، تنها فلسفه عقاید دینی نیست و نیز تنها فلسفه مناسک دینی و یا عبادات نیست. فلسفه دین به تبع اضلاع هندسه معرفتی دین، تکثر پیدا میکند و از شاخهها و شعب گوناگونی برخوردار میشود. به نظر بنده هندسه معرفتی دین از شش ضلع تشکیل شده است. دین فقط متشکل از سه و یا چهار ضلع نیست. فلسفه دین دارای ضلع عقاید دینی، علم دینی، معنویت دینی، عرفان دینی، اخلاق و آداب دینی و ضلع قانون دینی یعنی شریعت است.
به تبع اضلاع هندسه معرفتی دین، دستکم در ذیل فلسفه دین از پنج شاخه برخوردار هستیم؛ قلسفه معطوف به حوزه گزارههای ایمان، فلسفه معطوف به گزارههای علمی، فلسفه مربوط به حوزه عرفان و معنویات، یعنی فلسفه عرفان دین و فلسفه اخلاق و فقه اسلامی. دستکم فلسفه دین را مشتمل بر پنج شاخه فرعی میدانیم، چنانکه ذیل اینها فلسفههای خُردتری معطوف به فروع این شاخهها قابل تصور است.
نسبت فلسفه شریعت با فلسفه فقه
یک شاخهای از شاخه فلسفه دین را عبارت از فلسفه شریعت میدانیم؛ یعنی فقهِ نفسالامری. اما سوال این است که چه نسبت و تفاوتی بین فلسفه شریعت با فلسفه فقه وجود دارد؟ فلسفه شریعت در حقیقت یک شاخه فلسفه دین است. فلسفه فقه نیز یکی از شاخههای فلسفه معرفت دینی است. یعنی همانطور که دین خود دارای اضلاع پنجگانه است، معرفت به این اضلاع نیز معرفتی را تولید میکند. پس با پنج ضلع معرفتی و پنج گونه معرفت حاصل از مطالعه دین مواجه هستیم. معرفت به عقاید، معرفت علمی، عرفانی، اخلاقی و معرفت به فقه و شریعت. اما چه نسبتی بین فلسفه شریعت به مثابه شاخه فلسفه دین و فلسفه فقه به مثابه شاخهای از فلسفه معرفت دینی وجود دارد.
با توجه به اینکه فلسفه، دانش است، بنابراین میتواند مانند هر دانش دیگری از پنج مولفه برخوردار باشد. یعنی مانند هر علمی دارای مبانی، موضوع، مسائل، غایت و منهج و منطق باشد که منطق نیز شامل منابع و منهج میشود. با مقولهای به نام فقه روبهرو هستیم که معرفت به شریعت و دارای مولفههای خمسه است و آن دانش و دستگاه معرفتی و معرفت دستگاهواری که عهده دار تحلیل و تعلیل و توصیف دین و اضلاع پنجگانه هندسه معرفتی دین است نیز دارای پنج مولفه است. پس اگر بخواهیم فلسفه شریعت را با فلسفه فقه باهم مقایسه کنیم، باید در این پنج مولفه باشد و ببینیم در هریک از اینها چه نسبتی دارند.
مؤلفههایی که باید فلسفه شریعت و فقه را در آنها مقایسه کرد
این دو مقوله را در پنج مولفه مطرح شده میتوانیم مقایسه کنیم یعنی به لحاظ مبانی، موضوع، مسائل، غایت و منطق به معنای منابع تا مشخص شود چه نسبتی باهم دارند. فلسفه شریعت ذیل فلسفه دین تلقی میشود و معرفت درجه یکم است، اما فلسفه فقه جزو فلسفه معرفت دینی است و معرفت درجه دوم است. برای اینکه این تفاوتها آشکار شود مختصری به تعریف دین، فقه و شریعت باید اشاره کنیم. دین عبارت از یک دستگاه معرفتی رفتاری کاملی که از مبدا وجود و حیات صادر شده و استکمال نفوس و تدبیر شئون حیاتی انسان را از طریق تنظیم روابط چهارگانه انسان با چهار امر عهدهدار است که عبارت از رابطه با خدا، خود، خلق و دنیا است.
شریعت نیز عبارت از چیزی است که از ساحت الهی و احکام تشریعی، حقوقی و وضعی نازل شده بر عباد است، برای اینکه در عرصههای رفتاری و سلوکی و عملی از این جهت یعنی حقوق و تکالیف و وضعیات، روابط و رفتار او را تنظیم کند. فقه نیز تعاریف مختلفی دارد؛ فقه موجود یعنی مجموعه قضایای انباشته حاصل از کاربرد روش مناسب، نزد یکی از اصحاب از مدارس اسلامی، به انگیزه کشف مشیت تشریعیه الهی. البته فقه مطلوب، فراتر از این است.
شریعت، «الفقه المنزال» و فقه «الشریعه المستنبط» است
اگر به اجمال بخواهیم نسبت بین فلسفه شریعت و فقه را تبیین کنیم، شریعت عبارت از آن چیزی شد که در نفسالامر از ساحت الهی فرود آمده است، اما فقه معرفتی است که فقیه برای شناخت آن شریعت نفسالامری تلاش کرده است و همان چیزی که از ساحت الهی نازل شده را میشناسد. پس شریعت، «الفقه المنزل» است و فقه «الشریعه المستنبط» است. به این ترتیب ما در فلسفه شریعت در مورد فقه نفسالامری بحث میکنیم و در فلسفه فقه از شریعت استنباطشده داریم بحث میکنیم و روشن است که به لحاظ مبانی باهم تفاوت دارند و پیشانگارهای شریعت، نفسالامر و نفسالامر شریعت و پیشانگارهای دین و بخشی از دین است و پیشانگارهای فقه نیز معطوف به نوعی از معرفت است.
موضوع نیز در این دو دانش تفاوت دارد، در فلسفه شریعت موضوع، شریعت است که یک امر و یک معرفت است. ولی در فلسفه فقه، موضوع علم است و فقه یک دانش و معرفت است. پس فلسفه شریعت در عداد فلسفههای مضاف به امور و فلسفه فقه در فلسفههای مضاف به معرفت است. به لحاظ غایات و مسائل نیز متفاوت هستند.
فلسفه شریعت ذیل فلسفه دین تعریف میشود، پس معرفت درجه یکم است، چون مضاف به امری است، اما فلسفه فقه جزو فلسفه معرفت دینی است، پس معرفت درجه دوم و مضاف به معرفت است. اما مبادا چنین برداشت غلطی کنیم که بنابراین فقه و شریعت برهم منطبق نیستند. خیر، این نتیجه بحث من نیست و فقه میتواند با شریعت انطباق داشته باشد. هرچند احتمال خطا در فهم پذیرفته و باقی است و ما معتقدیم با منطق و مبانی دقیق و جامع و منطق دقیق میتوانیم کارآمدی فقهی که منطبق بر شریعت است را به دست آوریم، مانند هر علم دیگری. البته که امکان خطا وجود دارد./ ایکنا