استاد شبزندهدار با اشاره به جایگاه فقه در مواجهه با مسائل نوظهور بیان کرد: فقه بنبست ندارد و همه نیازهای بشری را پاسخگو است و در ناحیه کبری، بلااشکال اینطور است و در ناحیه صغری و موضوعات نیز دو نوع است؛ مستنبطه که فقیه متکفل او است و غیرمستنبطه که بسیاری از آنها نیاز به تخصصهای بشری دارد.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست «کاربستهای فقهی در مسائل مستحدثه»، از سلسله جلسات مشکات، شنبه گذشته به همت انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق(ع) و با سخنرانی استاد محمدمهدی شبزندهدار، از فقهای شورای نگهبان، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه بخشی از آن را میخوانید؛
کسانی که به مباحث فقهی و مبادی این مباحث آشنا هستند، میدانند که هیچ واقعهای نیست الا اینکه اگر سوال از فقه بشود میتواند پاسخ دهد. این پاسخ همان است که خدا در واقع جعل فرموده یا ممکن است آن نباشد، اما اگر هم نباشد، چیزی است که در این فرض فرموده عمل شود.
همه چیز گفته او است، اما یا حکم واقعی است یا ظاهری که هردو برای دین و پیامبر(ص) و اسلام است. مثلاً همین مسئله طهارت و نجاست که در اسلام است که میگوید غذای پاک و … کدام است، آثار مختلفی بر زندگی انسان دارد. لذا باید در برابر دستورات دین سر فرود آورد. اسلام که نخواسته با این دستورات در مورد دفن، ما را به سخره بگیرد و این کارها برای زندگی بعد موثر است. یک غذای ناپاک خوردن یا خیانت به مردم، موثر است و در برزخ و قیامت آثار دارد؛ بنابراین، برهان و محاسبه واقعیات عالم چنین نتیجهای دارد که نمیشود اسلام و دین و وحی ناظر به تمام خصوصیات زندگی نباشد. این ارتباط روشن است، اما بشری که بعد از خودش را نمیداند، در مقابل این دین کرنش میکند که ناشی از غرور او است. اینکه انسان احتمالش را بدهد این زندگی ادامه دارد و اگر به حرف دین گوش نکند، بدبخت خواهد شد، در نتیجه باید به دستورات دین ملتزم شود. پس اگر کسی انبیا(ع) و ادیان را نیز قبول نداشته باشد، اما عقلش به او میگوید که جهان دیگری در کار است، باید ملتزم باشد.
امام صادق(ع) با یکی از منحرفین که محاجه میکرد، فرمود یا حرف ما درست است یا درست نیست. اگر حرف ما درست باشد که تو بدبخت میشوی و اگر درست نباشد، ما ضرر نمیکنیم. لذا مسئله معاد و توجه به دین بسیار مهم است که اگر دین کنار رود و در گسترده تام و تمامش دیده نشود، بشر در معرض خطر ابدی است. هر انسانی در معرض خطر ابدی است و اینجا عقل چه میگوید؟ وقتی محاسبه عقلانی میکنیم، میبینیم گریزی نداریم جز اینکه در مقابل دین الهی سر فرود آوریم؛ یعنی باید دین حق را پیدا کرده و تابع باشیم. حال کسانی که از این مرحله گذشتهاند و ایمان و عقیده دارند با مسائلی مواجه میشوند و در روایات فرمودند هر حادثهای که واقع میشود، برای اینکه به موضع دین پی ببرند، باید به فقها که روات احادیث هستند، مراجعه کند. حکم واقعی و ظاهری حکم دین است و در ارتباطات که وقتی حکم واقعی مکشوف نشد و نوبت حکم ظاهری رسید، این حکم در سعادت انسان همان نقشی را ایفا میکند که انسان به حکم واقعی عمل کند.
روایتی داریم که هیچ امری نیست، مگر اینکه خداوند در مورد آن وحی فرموده است؛ یعنی به رسول خدا(ص) وحی شده و سپس به ائمه(ع) منتقل شده و برخی از احکام واقعه هنوز اعلام نشده و وقتی حضرت مهدی(عج) ظهور فرمود، آنها را بیان میکند و شاید یکی از تفسیرها که داریم که میگویند ایشان دین جدید میآورند، ناظر به همین مواردی باشد که هنوز اعلام نشده است. برای نمونه در باب حدید داریم که یا مطلق فلز یا آهن است و حکم ظاهری این است که پاک است، اما در برخی روایات داریم که حضرت(عج) در هنگام ظهور ممکن است به نجاست آهن حکم کنند، اما آیا علم بشر میتواند به این برسد؟
بنابراین محاسبه عقلی و مراجعه به نصوص دینی به ما میگوید که گسترده احکام الهی و فقه تمام مجالات زندگی بشر اعم از فردی و اجتماعی و سیاسی و غیرسیاسی را در برمیگیرد و برایش قانون و دستور دارد، اما کشف و استنباط آنها نیاز به دو مطلب دارد؛ یکی در مورد صغری و در دومی در مورد کبری. صغری یعنی موضوعشناسی و تشخیص صحیح موضوع که از یک ناحیه نیاز داریم. موضوع نیز دو نوع است؛ یکی مستنبطه که فقیه باید از آموزههای دینی استنباط کند و یکی نیز غیرمستنبطه است که تخصصهای بشری میتواند نقش داشته باشد. مثلاً اقتصاد را داریم که اگر یک اقتصادی در یک کشوری موجب ظلم و عقبماندگی یا وهن اسلام باشد و … این اقتصاد از نظر اسلام مخرب و حرام است و حق ندایم در جامعه اسلامی اقتصادی را پیاده کنیم که نتیجه آن فقر و ظلم به اشخاص باشد.
فقه نمیتواند به تنهایی با این مقوله مواجه شود و باید برخی فرمولها در نظر گرفته شود و آثار آن مورد نظر باشد تا ببینند مسئله به چه نحوی است؛ مثلا اگر اقتصاد کشور را براساس فروش منابع کشور اعم از معادن و … استوار کنید، ممکن است ۱۰۰ سال با رفاه و آسایش این ثروتها را بفروشید و از کشورهای دیگر نیز حوائج خود را بخرید، مانند کشورهای اطراف ایران که گاو شیرده ظالمین شدهاند؛ اما نسل بعد چه میشود؟ آیا این کار جایز است یا بشر حق ندارد منابع یک ملت مسلمان را چنین مصرف کند؟
بنابراین، فقه بنبست ندارد و همه نیازهای بشری را پاسخگو است و در ناحیه کبری، بلااشکال اینطور است و در ناحیه صغری و موضوعات نیز دو نوع است؛ مستنبطه که فقیه متکفل او است و غیرمستنبطه که بسیاری از آنها نیاز به تخصصهای بشری دارد که متخصصین آگاه و کارآمد باید بنشینند و موضوعات را تشخیص دهند تا حکم فقهی آن روشن شود.
منبع: ایکنا