رساله دکتری رشته فقه مقارن با عنوان «نقش احادیث و آراء اهل سنت در فهم روایات فقهی اهلبیت (علیهمالسلام) با تأکید بر دیدگاه آیتﷲ العظمی بروجردی» با حضور اساتید مشاور و داور در مدرسه عالی فقه تخصصی جامعه المصطفی، در روزهای پایانی خردادماه از سوی حجتالاسلام سید محمدحسن حکیم دفاع شد. این رساله با هدف تبیین کاربستهای بهرهگیری از احادیث و آراء اهل سنت در فقه امامیه به بررسی منابع فقهی و اصولی امامیه پرداخته و سه حوزه دانشی قابل تحلیل در این موضوع را مورد مطالعه قرار داده است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: در این پژوهش نظر شهرت یافته از آیتﷲ سیدحسین بروجردی، بر پایهی مبانی اصولی و تطبیقات فقهی مطرح شده در تقریرات مانده از ایشان، صحت سنجی، تحلیل و تبیین شده است؛ و نیز نقش احادیث و آراء اهل سنت در تحلیل و تبیین ویژگیهای اثرگذار بر روایتگری راویان و فقیهان دو قرن اول هجری، تحلیل و تبیین شده است.
همچنین اثرگذاری احادیث و آراء اهل سنت در بازسازی فضای صدور و بستر اجتماعی – فرهنگی صدور روایات فقهی اهلبیت علیهمالسلام، ساماندهی مشهورات و همچنین تبیین فتوای رایج برای ساماندهی جهت صدور، نیز مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته است.
تحلیل دلالی روایت فقهی اهلبیت (علیهمالسلام) و نمودهای اثر بخشی بهرهگیری از احادیث و آراء اهل سنت در تثبیت الفاظ گزارهها و نفی احتمال نقل به معنا، توان افزایی تحلیلی و تولید شبکه معنایی نیز در این رساله تقریر و تبیین شده است. همچنین، آثار و تبعات بهرهگیری از راویان مشترک و همچنین گزارههای حدیثی اهلبیت (علیهمالسلام) در مصادر اهل سنت و نقش کاربستهای آن نیز مورد نقادی قرار گرفته است.
حجتالاسلام سید محمدحسن حکیم، پژوهشگر و مدرس حوزه علمیه قم در رساله دکتری خود آورده است: واژه «حاشیه» رهزن بحثها و نظرات بسیاری از فقیهان پس از آیتﷲ بروجردی شده اگرچه خود آقایانی که این واژه را استخدام کردهاند، مراد و مقصود را توضیح دادهاند اما معمولاً به همین نقل این واژه اکتفا شده است و متأسفانه برخی هم بدون دقت و مراجعه به آن دامن زدهاند.
جالبتر آن است، آقایانی که در مصاحبهها واژه حاشیه را استفاده کردهاند در تقریراتشان از آیتﷲ بروجردی چنین واژهای را گزارش نکردهاند بلکه از الفاظ دقیقتر و فنی استفاده کردهاند. به هر حال از مجموع مصاحبهها در مورد این نظر آیتﷲ بروجردی اطلاع بر ذهنیت راوی، کشف نظارت کلمات معصومین (علیهمالسلام) به فقیهان هم عصر و احاطه به ظرف صدور روایات برمیآید.
مطلب دیگر اینکه، نه تنها مصاحبهها با دقت دیده نشده بلکه نسبت این حرف با مبانی اصولی آیتﷲ بروجردی هم بررسی نشده است. ظاهراً آیتﷲ بروجردی اطلاع بر احادیث و آراء فقهی اهل سنت را از باب قرائن منفصله روایات اهلبیت (علیهمالسلام) لحاظ کرده و در بحث وجوب فحص از مخصص قبل از تمسک به عام مطرح کردهاند.
این نشان میدهد که برخی حرفهای ناروا از نسبت فقه امامیه با فقه اهل سنت که گاه از آن تلقی عدم استقلال فقه امامیه هم شده ناشی از خطای در فهم و عدم مراجعه است و مطلب آیتﷲ بروجردی ابای از چنین برداشتهایی دارد. در مقام تطبیق هم نمودهای استناد به احادیث و آراء اهل سنت در تقریرات فقه آیتﷲ بروجردی مؤید همین نگاه به احادیث و آراء اهل سنت یعنی تلقی آن به عنوان قرینه منفصله لازم الفحص قبل از تمسک به عام است، افزون بر آن ایشان در ضمن مباحث فقهی به تشریح مقصود و جهت آن نیز پرداختهاند که در تقریرات انعکاس یافته است.
در مجموع میشود گفت آیتﷲ بروجردی این قرینه منفصله را اثرگذار بر سه سطح معرفتی میدانند:
۱- کشف ذهنیت راوی
۲- کشف نظارت کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) به احادیث و آراء هم عصر
۳- کشف مسائل مطروحه در عصر معصوم
البته عمیقترین لایه معرفتی یعنی کشف مسائل مطروحه را کار اجتهادی و سختی میدانند. روشن است که در این سطح معرفتی اساساً نظرات و احادیث اهل سنت موضوعیت نداشته و تنها طریقیت دارد در حکم قرائنی است که نقشه جامعی را ترسیم میکند که مسائل مطروحه در عصر معصوم را بهواسطه آن میتوان بازخوانی کرد. این سطح معرفتی هم در فهم دقیق کلام اهلبیت (علیهمالسلام) اثر دارد و هم در توسعه و تفریع فقهی اثرگذاری جدی دارد.
ظاهراً از بین محققین که بعد از آیتﷲ بروجردی که به این موضوع پرداختهاند فقط آیتﷲ سیستانی در بحث ربا بهدقت موضوع را تبیین و تطبیق کردهاند.
نکته مهم دیگر این است که این التفات آیتﷲ بروجردی مسبوق به سابقه عمیقی در فقه امامیه است. اساساً فقیهان امامی همواره بر قرائن صدوری با عبارات مختلف التفات و اشعار داده و در مقام استنباط نیز بدان تنبه دادهاند؛ اما آنچه مطلب آیتﷲ بروجردی را متمایز میکند:
اولاً تأکید بر نقشآفرینی جدی احادیث و آراء اهل سنت به عنوان نزدیکترین قرائن مستقیم که بیشترین افاده را در قرینیت دارد و ثانیاً توجه دادن به مسائل مطروحه در عصر معصوم است.
این مطلب نه تنها منافاتی با استقلال فقه امامیه ندارد بلکه نمایانگر مهیمن بودن فقه امامیه بر دیگر مذاهب فقهی است. این رویه همواره در فقه امامیه جاری بوده و حتی در فقه نگاریهای درون مذهبی نیز فقیهان امامی همیشه اطلاع و تسلط بر احادیث و آراء اهل سنت داشتهاند که انعکاس آن در منابع مشهود است.
با توجه به مطلب آیتﷲ بروجردی؛ قرائن منفصله روایات اهلبیت (علیهمالسلام) را در سه حوزه دانشی قابل تحلیل میتوان تفکیک و سازماندهی کرد:
۱- در حوزه راویان حدیث و ویژگیهای اثرگذار بر روایتگری ایشان
۲- در حوزه مباحث پیرامونی حدیث همچون فضای صدور و مفاهیم مشهور و …
۳- در حوزه تحلیل دلالی کلمات که حوزه مستقیم فهم و برداشت و استنباط است.
در ادامه باید توجه کرد:
۱- یکی از جهاتی که در تحلیل روایات همواره مورد دقت بوده و هست ویژگیها و خصوصیات راویان بهویژه پیش فرضهای فکری – فرهنگی ایشان است که اثرگذاری جدی بر روایتگری داشته است.
برای اطلاع از این ویژگیها باید اولاً طبیعت و اقتضائات عصر صدور را شناسایی نمود. دو قرن اول هجری مملو از جریانات فکری و فرهنگی است که گروههای و نحلههای سیاسی، کلامی و فقهی را پدیدار کرده و گاه نیز جریان سازیهای اجتماعی گسترده و دامنهداری را پدید آورده است.
با وجود این همه تشتت و چند صدایی، حیات اجتماعی گروهها و نحلههای فکری در این دو قرن بسیار درهم آمیخته است. همین امر تفکیک افراد و پیش فرضهای فکری ایشان را مشکل میکند چنانکه گاه راوی اگرچه در محضر اهلبیت (علیهمالسلام) تلمذ میکند و از ایشان گزارشگری دارد اما تعلق فکری وی به مدرسه فقهی خاصی همچون مدرسه فقهی ابن مسعود یا سبقه دانشی رایجی در منطقه زندگی وی همچون قیاسگرایی در عراق و… بر گزارش راوی و یا تلقی او از روایات اثرگذار شده است.
روشن است که عدم التفات به این جهات گاه تزاحم و تعارض میان گزارشات را پدید میآورد امری که با التفات به ویژگیهای اثرگذار بر روایتگری راوی قابل تحلیل شده و مانع استقرار تعارض و تزاحم میشود.
طبیعت دورههای مختلف در دو قرن اول هجری و اقتضائات حاکم بر این دورهها نیز اثرگذاری مستقیم بر شخصیت راویان و نوع تعامل با گزارههای نقل شده توسط ایشان دارد. چنانکه اساساً در دورههایی تصور انتساب کذب بلکه امکان تحقق آن منتفی است. در دورههایی اساساً نظارت کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) به دیگران موضوعیت نداشته و این کلمات فقیهان اهل سنت است که ناظر به کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) است.
طبیعی است که اطلاع بر دو قرن اول هجری و مناسبات دانشی و اجتماعی شکل دهنده شخصیت و پیش فرضهای راویان با اکتفای به روایات یک مذهب پدید نمیآید و تنها با اطلاع جامع بر مجموع داشتههای مذاهب اسلامی است که میتوان تصویر جامع دو قرن اول و گروه بندیهای فکری را سامان بخشید.
این ضرورت چه برای درک عمیقتر کلام اهلبیت (علیهمالسلام) و چه برای تلقی صحیح از احادیث دیگر مذاهب و حتی برای فهم درست آراء فقهی فقیهان دو قرن اول نسبت یکسانی دارد. شناخت دقیق هر بیان صادر شده در دورهی تاریخی خاص نیازمند بازسازی قرائن و شواهد عصری است. لذا اهمیت این مطلب اختصاص به امامیه و یا حدیث اهلبیت (علیهمالسلام) ندارد.
تفکیک و تبیین مدرسه اهلبیت (علیهمالسلام) از جریان اندیشهای تابع حکومت و ترسیم میدانداری هر یک در دورههای مختلف در این دو قرن و نسبت سنجی انتساب راویان و فقیهان به این دو جریان غالب … .
تفکیک مدارس فقهی سهگانه شکل گرفته در قرن اول هجری یعنی مدرسه فقهی ابن مسعود، مدرسه فقهی ابن عباس و مدرسه فقهی منسوب به زید بن ثابت و ابن عمر، اثرپذیری این مدارس از دو جریان عام مذکور و نسبت سنجی انتساب راویان و فقیهان به این مدارس و میزان اثرگذاری پیش فرضهای فقهی این مدارس بر گزارشگری راویان و تلقی ایشان از روایات …
گرایشهای عقیدتی و کلامی و بررسی اثرپذیری روایتگری راویان از این پیش فرضها … و در نهایت انتقال روایات بهواسطه گری راویان مشترک و تبعات پدید آمده از آن در فقه … همگی از ویژگیهای اثرگذار بر روایتگری راویان است که بهرهگیری از احادیث و آراء اهل سنت میتواند در آن ایفای نقش کند. احادیث و آراء اهل سنت افزون به توان افزایی تحلیلی در مصادیقی خطاهای پدید آمده در تصحیح و جرح راویان را نیز آشکار نموده و کمک به رفع خطا نیز دارد.
۲- بسترشناسی صدور روایات اثرگذاری جدی بر تلقی و برداشت از گزارهها دارد.
شناخت زمینههای جغرافیایی و همچنین پیش فرضها فرهنگی اجتماعی حاکم بر منطقهای خاص همچون شبه جزیره عربی وجه صدور برخی گزارههای حدیث فقهی و همچنین چرایی شکلگیری تلقی خاص از گزارهها را نمایان میسازد. این حقیقت را میتوان با مقایسه میان دو منطقه دارای تفاوتها و امتیازات روشن مثلاً میان حجاز و عراق میتوان مورد سنجه قرار داد.
شناخت و اطلاع نسبت به بستر اجتماعی – فرهنگی صدور روایات نیز از حوزههایی است که بدون استفاده از احادیث و آراء اهل سنت تصویر کاملی رد در اختیار پژوهنده قرار نمیدهد. این مطلب بهطور ویژه در احادیث فقهی مورد تأکید است و نمودهای آن را تا به امروز میتوان ردیابی کرد.
همچنین است ماجرا در ساماندهی مشهورات، چه در ابتدای گزارههای امامی و التفات آن بر گزارهای مشهور که عدم اطلاع از آن فهم روایت را با مشکل مواجه میکند و چه در نفی مفاهیمی که به ناروا و تابع مطلبی مشهور به اهلبیت (علیهمالسلام) نسبت داده شده است.
و همچنین است ماجرا در ساماندهی به فتوای رایج که یکی از عمده مصادیقی است که موضوع جهت صدور است. برای ساماندهی این حوزهها نیز اطلاع از احادیث و آراء اهل سنت میتواند نقشآفرینی کند.
۳- مقارنه احادیث فقهی امامیه با اهل سنت نمایانگر اشتراکی بیش از ۶۰ درصد است. این حجم اشتراک در حوزه اتفاق الفاظ به جد نافی نقل به معناست و روشن است که این حقیقت دست فقیه را در استدلال به جزئیات الفاظ و ترکیبها باز میکند. در مواردی دارای تفاوت لفظی هم از گزارههای اهل سنت میتوان در تعیین حدود معنای اراده شده و محدود کردن احتمالات معنایی بهره گرفت.
همچنین روایات دارای مضامین قریب میتواند کمک به تولید شبکه معنایی جامع کند که بستر بسیار مناسبی برای ساختار سازی و نظام سازی خواهد بود.
روایت اهل سنت از اهلبیت (علیهمالسلام) هم جدای از امکان توسعه گزارهها که پیشتر نیز مورد دقت فقیهان بوده انعکاس و بازتاب تلقی مخاطب عصری از معصومین (علیهمالسلام) است.
گفتنی است، رساله دکتری حجتالاسلام سید محمدحسن حکیم با موضوع «نقش احادیث و آراء اهل سنت در فهم روایات فقهی اهلبیت (علیهمالسلام) با تأکید بر دیدگاه آیتﷲ العظمی بروجردی» در رشته فقه مقارن، با راهنمایی آیتﷲ محمدعلی تسخیری(ره) و حجتالاسلام والمسلمین حسن ضیاء توحیدی، مشاوره حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا ضمیری به انجام رسیده است و روز یکشنبه ۳۰ خردادماه ۱۴۰۰، توسط هیئت داوران: حجتالاسلام والمسلمین دکتر رضا اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین دکتر اکبر خادم الذاکرین و حجتالاسلام والمسلمین دکتر خدارحم مرادی، داوری و دفاع شد.
دربارهی سید محمدحسن حکیم: وی دروس حوزی را از سال ۱۳۷۹ به شکل رسمی آغاز کرد. سال ۱۳۹۱ و پس از اتمام سطح ۲ حوزه علمیه در کنار دروس خارج فقه و اصول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد مذاهب فقهی را در دانشگاه ادیان و مذاهب پی گرفت. و در مقطع دکتری فقه مقارن دانشگاه المصطفی به تحصیل پرداخت.
همکاری در تدوین کتاب مدارک فقه أهل السنه علی نهج وسائل الشیعه و همچنین همکاری در تألیف کتاب موسوعه الأحادیث الفقهیه عند المذاهب الإسلامیه از جمله فعالیتهای وی در پژوهشگاه قرآن و حدیث است.
کتاب «دروس فی منهجیه الاستنباط» از نگاشتههای اوست که در سال ۱۳۹۰ از سوی دارالفقه منتشر شده است. همچنین دانشگاه ادیان و مذاهب کتاب «حدیث فقهی مشترک» را سال ۱۳۹۶ از او منتشر کرده است.
حکیم در سال ۱۳۹۶ به عنوان پژوهشگر برتر پژوهشکده علوم و معارف حدیث معرفی شد. وی دریافت رتبه برگزیده حوزه دین در جشنواره ملی پایان نامه سال دانشجویی ۱۳۹۵، دریافت رتبه برگزیده در همایش بین المللی تقدیر از آثار تقریبی ۱۳۹۵ و همچنین دریافت رتبه برگزیده حوزه دین در جشنواره ملی کتاب سال دانشجویی ۱۳۹۷ را نیز در کارنامه خود دارد.