شبکه اجتهاد: متاسفانه در سالهای اخیر شاهد اوجگیری جریانات شبهعلمی و خرافی در بین برخی طلاب و پژوهشگران عرصه طب سنتی – اسلامی هستیم، این جریانات با چنگ اندازی به میراث یونان باستان و با استنادهای بیضابطه به مرویات طبی و با روشهای غیر علمی و اثبات نشده، مدعی درمان امراض جسمی و روحی شدهاند و از همین طریق مبالغ هنگفتی را بابت آموزش و درمان از مردم اخذ کردهاند و به نام اهل بیت (ع)، خرافات یونان باستان را ترویج و به آن رنگ اسلامی زدهاند.
متن پیش رو سلسله یادداشتها و نقدهای استاد احمدحسین شریفی در موضوع تنجیم طبی میباشد که در شهریور ماه ۱۴۰۰ در قالب چند یادداشت منتشر شده است و موسسه طبنا با توجه به ارزشمند بودن این نقدها و ضرورت مقابله با جریانات خرافی و شبهعلمی، تمام یادداشتها را در قالب یک متن واحد گردآوری و منتشر کرده است:
خطری که تا بیش از این دیر نشده است باید جدی گرفته شود!
رد پای جریانهای نوظهور معنوی و اخلاقی در حوزههای علمیه و در لباس روحانیت و با عناوین مقدس را میتوان به وضوح مشاهده کرد. محمدعلی طاهری بنیانگذار عرفان حلقه هم در طب کلنگر و فراکلنگر همین حرفها و سرفصلها را آموزش میداد؛ اما بعد از مشکلات جسمی و روحی و اخلاقی متعددی که برای تعداد زیادی از مردم پدید آورد، چندین بار توسط دادگاه زندانی شد و …
فنگشوی و برخی دیگر از معنویتهای نوپدید هم که عدهای از اندیشمندان حوزه و دانشگاه سالهاست در نقد آنها سخن گفته و نوشتهاند و خطر رواج آنها را گوشزده کردهاند دقیقاً همین حرفها را میزنند! دادگاه ویژه روحانیت و وزارت بهداشت و حوزههای علمیه تا دیر نشده است باید وظیفه خود را در جلوگیری از رواج چنین فضاهایی انجام دهند. به یقین چنین کارگاههایی که با اخد هزینههای گزاف از مراجعهکنندگان نیز همراه است نتیجهای جز به خطر انداختن جان و سلامتی جسمی و معنوی مردم و به هم ریختن روابط اجتماعی و سبک زندگی مردم ندارد.
یکی از امور شبهعلم که در دوران انحطاط علمی و اجتماعی مسلمین شیوع فراوانی داشت، تنجیم احکامی یا تنجیم طبی و تنجیم درمانی بود. گرایش شدید مردمان قرن پنجم و ششم به خرافات علمی، موجب شد که حتی اندیشمندان و عالمان بزرگی مثل بیرونی و ابنفندق که خود هیچ اعتقادی به تنجیم احکامی و طبی نداشتند، اما نتوانند در برابر خواستههای خرافی عوامالناس مقاومت کنند! و بخشهایی از کتابهای خود را به پاسخ پرسشهای تنجیم طبی اختصاص دهند!
ابوریحان بیرونی در بخش احکام نجوم کتاب التفهیم پیش از پاسخ به پرسشهای نجوم احکامی، مینویسد: «هرچند که اعتقاد ما اندر این صناعت، مانند اعتقاد کمترین مردمان است، اما سخنانی که میان منجمان رود، اندر احکام نجوم به جای آریم که قصد پرسنده این بود.»
علیابن زید ابنفندق درباره علت تدوین کتاب جوامع احکام النجوم مینویسد: «بسیار دوستان از من التماس کردند، در معرفت احکام نجوم که در میان خلق مشهور است، کتابی تصنیف کنم تا کسی از آن کسب دنیا سازد. من این جماعت را گفتم، خواستن از کسی که در تهجین [نکوهش و نقد] این، تصنیفها کرده باشد خطا بود، گفتند ما در خدمت ملوکیم و از ما از این جنس پرسند و خواهند، پس ما کتب بسیار جمع و تأمل کردیم، مساعدت نکرد، پس از بهر ما این تصنیف بباید کرد. ایشان را حاجت کردم و این کتاب را جوامع احکام النجوم نام کردم.»
علیرغم برخورد شدید فقهای بزرگ با تنجیم احکامی و تنجیم طبی و امثال آن و صدور احکام شدیداللحنی علیه معتقدان و مروجان چنین اموری، متأسفانه در جهان اسلام، خرافات بر علم غلبه کرد و در حالی که غربیان با اتخاذ روش مناسب و با محوریت کتاب قانون ابنسینا روز به روز بر قوت و استحکام دانش پزشکی میافزوند و پیشرفتهای خارق العادهای پدید میآوردند، حاکمان ما و به تبع آنها خلق کثیری از مردمِ خرافهزده و جاهل دنبال تعیین سعد و نحس ایام و تأثیر افلاک و بروج بر سلامتی و بیماری بودند و مع الاسف عدهای از سودجویان به نام طبیب و منجم نیز بر این آتش نفت میریختند و شد آنچه که نباید میشد.
این خرافات در دوران قاجار هم شدت بیشتری گرفته بود! متأسفانه در دو دهه اخیر مجدداً شاهد رواج چنین فضایی در کشور هستیم. عدهای از سودجویان که حاضر نیستند در مجامع علمی بر اساس رویههای شناخته شده علمی به تحقیق و پژوهش بپردازند، دکان طب فراکلنگر و طب بروجی و افلاکی و امثال اینها را گشوده و چه سودجوییهایی که نکرده و نمیکنند و چه خسارتهای جسمی و روحی و اخلاقی و اجتماعیای که به سادهدلان وارد نکرده و نمیکنند!
به نظر میرسد، در این آشفتهبازار رواج خرافات علمی و بیانضباطیهای ناظر به بهداشت و سلامت و درمان، (که در سایه بیمدیریتیها و بیمسؤولیتیهای وزارت بهداشت، هر کسی از گوشهای سر برآورده و با تجویز مقداری علف و گیاه با نامهای مقدسی چون چای امام علی و دمنوش حضرت زهرا(س) و روش درمانی امام رضا و امام کاظم و … دکانی باز کرده و خلقی را به گرد خود جمع کرده است) بهترین کار این است که ما نیز همچون زینالعابدین مراغهای (از آزادیخواهان عصر مشروطه) به سادهدلانی که مشتری چنین دکانهایی شدهاند، توصیه کنیم:
«هر وقت بدن شما به شستشو نیاز داشت، بدون تعیین نیک و بد ایام به حمام بروید که سعدترین ساعت همان است و هر زمان ناخوش شدید، پیش طبیب رفته و معالجه کنید. من نمیگویم تقویم لازم نیست، البته تقویم برای هر ملتی لازم است، اما نه این تقویم ایران که در سر هر صحیفه آن بنویسند، اوضاع این ماه دلالت میکند به شوری پنیر و شیرینی شکر و به نرمی پنبه و درشتی حجر.» (مراغهای، سیاحتنامه ابراهیمبیگ)
واقعا مسؤول رسیدگی به این کارها کیست؟ آیا مدیریت حوزههای علمیه نباید فکری عاجل برای این فضاها داشته باشد؟ این طلبه کمترین به بزرگان و دلسوزان حوزه هشدار میدهم که اگر فکری عاجل برای این فضاها نکنید، دیری نخواهد گذشت که آبرویی برای حوزه و روحانیت باقی نخواهد ماند. (سر چشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل)
واقعا در حوزههای علمیه چه خبر است؟ عدهای از طلاب و روحانیان را چه شده است؟ یکی با اخذ مبالغی هنگفت، کلاس تنجیم طبی میگذارد و میخواهد با تمسک به بروج و افلاک سبک زندگی فردی و اجتماعی و شغلی و رشته تحصیلی افراد را تعیین کند! و در پاسخ به اعتراضات علمی مدعی اجازه اجتهاد از مراجع میشود!
یکی مدعی است همه امراض جسمی و روحی را درمان میکند! و میخواهد با جفر و رمل به صورتی تخصصی ابطال سحر کند و روش انتخاب سنگ را آموزش دهد و نسخ مجرب رزق ارائه میدهد و نسخههایی برای جلب قلوب و شفای امراض میپیچید و به نام استاد حوزه و دانشگاه مبالغی هنگفت به جیب میزند! برخی هم در لباس روحانیت، خود را متخصص علوم غریبه و ماوراء معرفی میکند و میخواهند با علوم ابجد و رمل امراض را شفا دهند!
آیا کسی نیست به داد حوزههای علمیه برسد؟ آیا کسی نیست اینها را ملزم کند که ادعاهای خود را به صورتی علمی و ضابطهمند اثبات کنند؟ و الا به عنوان سودجویانی حرفهای آنان را تحت تعقیب قرار دهد؟ آیا کسی نیست از انحطاط علمی حوزههای علمیه جلوگیری کند؟ آیا کسی نیست از آبروی علمی و اخلاقی چندصد ساله حوزههای علمیه دفاع کند؟
شهید مطهری در کتاب سیری در سیره نبوی بحثی را درباره نجوم احکامی و سعد و نحس ایام از نگاه اسلام دارد که علاقمندان را توصیه میکنم به مطالعه آن بپردازند. از جمله میفرماید:
«آیا پیغمبر در کارها و در متد خودش از سعد و نحس ایام استفاده مىکرد؟ … ما برویم سیره پیغمبر را از اول تا آخر ببینیم، تمام کتبى را که شیعه و سنى در تاریخ پیغمبر نوشتهاند مطالعه کنیم ببینیم آیا پیغمبر اکرم در روش و متد خودش یکى از چیزهایى که از آن استفاده مىکرد مسأله سعد و نحس ایام بود یا نه؟ مثلًا آیا مىگفت امروز دوشنبه است براى مسافرت خوب نیست یا امروز سیزده عید نوروز است، هرکس بیرون نرود گردنش مىشکند آنهم از سیزده جا نه از یک جا؟! آیا چنین حرفهایى هست؟ در سیره على علیه السلام چطور؟ در سیره ائمه علیهم السلام چطور؟ ما هرگز نمىبینیم که پیغمبر یا ائمه اطهار خودشان در عمل از این حرفها یک ذره استفاده کرده باشند، بلکه عکسش را مىبینیم. … یک فرد مسلمان نباید فکر خودش را با این موهومات خسته کند.»
در آشنایی با قرآن نیز بعد از بحثی نسبتاً تفصیلی درباب سعد و نحس ایام و ذکر خاطراتی از افکار و رفتارهای خرافی مردم در این باره میفرماید:
«ما از مجموع اخبار و روایات اینچنین استفاده مىکنیم- زمانى ما روى همه اینها مطالعه کردیم، آخر این طور نتیجه گرفتیم- که یا این مسائل اساساً تأثیرى در زندگى انسان ندارد و یا اگر دارد این سه چیز (چون هر سه اینها در روایات هست): توکّل به خداوند، متوسّل شدن به اولیاء خدا و صدقه دادن اثر اینها را از بین مىبرد.»
این بنده هم به همه عزیزانی که میخواهند با پرداخت هزینههای هنگفت، از کواکب و بروج در شکلدهی به سبک زندگی فردی و اجتماعی خود و درمان امراض و بیماریهای جسمی و روحی و گرفتارهای خانوادگی خود مدد بجویند و برای انتخاب شغل و محل سکونت و رشته تحصیلی خود دل در گرو کواکب و بروج و سیارات سبعه و تسعه و … آب و خاک و هوا و آتش و رمل و متافیزیک و علوم غریبه بستهاند، توصیه میکنم، به جای شرکت در چنین کلاسهایی و پرداخت هزینههای هنگفت، یک دهم آن هزینه را به فقرا و مستمندان بدهید تا گرهی از زندگی آنان بگشایید و مطمئنا خداوند هم همانطور که وعده داده است شما را از آفات و بلایای مشهود و نامشهود در امان میدارد و در آخرت نیز ان شاء الله مشمول لطف و رحمت او خواهید بود. مطمئن باشید که اگر سخنان این مدعیان را باور کنید نه تنها گرهی از گرههای زندگیتان گشوده نمیشود که تجربه چندین ساله بنده در مواجهه با قربانیان فرقههای به اصطلاح معنوی و علاقمندان به رمل و علوم غریبه و متافیزیک و … نشان داده است زندگی خود را اسیر و گرفتار موهومات و خرافات خواهید یافت و دچار آشفتگیهای روحی و جسمی فراوان و غیرقابل جبرانی خواهید شد.
عبدالملک بن اَعیَن، برادر زراره بن اعین، از شاگردان و شیعیان امام صادق(ع) و از راویان حدیث آن حضرت بود؛ اما به دلایلی مبتلا به نجوم احکامی و تنجیم طبی شده بود. میخواست زندگی خود را بر اساس حالات و اوضاع سیارات و کواکب و بروج سامان بدهد! [همین نسخهای که الان عدهای در لباس روحانیت دارند برای ساماندهی به زندگی شیعیان مظلوم میپیچند] کتابهای مربوط به این مسأله را هم گردآوری کرده بود و به هنگام نیاز به آنها مراجعه میکرد. آرام آرام کار به جایی رسید که قدرت اراده و اختیار و انتخاب خود را از دست داده بود برای هر تصمیم و انتخابی (خرید و فروش و مسافرت و ازدواج و استحمام و مراجعه به طبیب و …) به دنبال رصد اوضاع و احوال سیارات و کواکب بود و بعد از محاسباتی که در تنجیم احکامی میگویند مسیر و راه خود را انتخاب میکرد! تقریباً عقل معاش و معاد خود را در اختیار محاسبات نجومی قرار داده بود.
ناگهان به خود آمد و احساس کرد که به بد درد و بلایی دچار شده است. شاگرد امام صادق باشی و به جای ساماندهی زندگی خود بر اساس توصیههای قرآنی و اسلامی، انتخابهای خود را در اختیار شکل و وضع کواکب و نجوم بدهی! به هر حال، زندگی برای او بسیار دشوار شده بود. ادامه این وضع میتوانست زیست اجتماعی و حتی فردی او را به اختلال کامل برساند. برای تعیین تکلیف محضر امام صادق(ع) رسید و وضعیت خود را برای آن حضرت گزارش داد و عرض کرد: «من مبتلا به این علم شدهام» و توانایی رهایی از آن را ندارم و همینقدر میدانم که زندگیام فلج شده است.
امام صادق(ع) با شنیدن سخنان او تعجب کرد و پرسید: «آیا تو بر اساس چنین محاسباتی عمل میکنی؟!». او با شرمندگی عرض کرد: «آری.» امام(ع) بلافاصله به او دستور دادند: «أَحْرِقْ کُتُبَکَ؛ کتابهایت را آتش بزن.» (وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۷۰)
حقیقتاً شبهعلمی را که آتش به جان خانوادهها و زندگیها میافکند و قدرت اراده و مسؤولیتپذیری افراد را میستاند و روح و روان افراد را آشفته میکند، باید آتش زد. هرگز نباید سراغ تعلیم و تعلم چنین اموری رفت؛ و تجربه ما میگوید اغلب علاقمندان به چنین اموری نه تنها خود از زندگی بهسامانی برخوردار نیستند، بلکه سامان زندگیها را نیز از هم میپاشند.
یکی از آموزههای مسلم قرآنی این است که رفتارها و انتخابهای آدمیان در عالم تکوین و اوضاع جوی و امثال آن تأثیر دارد. هر چند ممکن است علم بشر فعلاً نتوانسته باشد نوع تأثیر و میزان و کیفیت آن را مشخص کند اما این یک آموزه مسلم قرآنی است:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»(أعراف، ۹۶)
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (روم، ۴۱)
در مقابل، میتوان گفت از نگاه قرآن کواکب و سیارات و بروج و اوضاع فلکی و امثال آن هیچ نقش قابل ذکری در خیر و شر و فضیلت و رذیلت و اختیار و انتخاب آدمیان ندارند. در هیچ جای قرآن گفته نشده است که از عوامل تأثیرگذار در خیر و شر و بیماری و سلامتی مردم، اوضاع فلکی و وضعیت سیارات سبعه و امثال آن است.
معالاسف در طول تاریخ اسلام همواره بودهاند کسانی که یا تحت تأثیر برخی از موهومات و خرافات مطرح شده در کتابهای تنجیم و هیئت یونانی، یا به دلیل تأثیرپذیری از افسانهها و اسطورهای هندی و مصری و یونانی و باورهای خرافی عصر جاهلیت، یا در اثر جهل نسبت به آموزههای اصیل قرآنی و اسلامی و سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) مسأله را برعکس کردهاند! آنان برخلاف معارف صریح قرآنی، سخن از تأثیر بروج و کواکب در شکلدهی به سبک زندگی فردی و اجتماعی آدمیان میگویند! آنان حتی انتخاب شغل و رشته تحصیلی افراد را متأثر از کواکب و نجوم میدانند! آنان با سخنانی عوامپسند که البته با اخذ هزینههای هنگفت از عدهای سادهلوح نیز همراه است، انتخابهای آدمیان و بیماری و سلامتی آنان و حتی انتخاب شغل و رشته تحصیلی و محل زندگی آنان را متأثر از سعد و نحس ایام و حرکت افلاک و امثال آن میدانند!
این مسأله در دوران انحطاط مسلمین خیلی رواج داشت و عدهای بیعرضه و تنبل و بیتدبیر، به جای آنکه نقش انتخابهای خودشان را در اوضاع فلاکتبار زندگی فردی و اجتماعیشان تحلیل کنند، عامل بدبختیها و فلاکتهای سیاسی و اقتصادیشان را در سعد و نحس ایام میجستند!
با کمال تأسف در سالهای اخیر شاهد هستیم که مجدداً گرایشهایی به این سمت و سو ایجاد شده است، نحلههایی انحرافی مثل عرفان حلقه و فنگشوی و سودجویانی حرفهای مثل مدعیان دروغین سنگدرمانی و امثال آن قارچگونه رشد میکنند و با دریافت مبالغی هنگفت عدهای از سادهلوحان را سرکیسه میکنند! در چند سال اخیر هم شاهد هستیم که در سایه غفلتها و شاید بیتدبیریهای آموزشی و پژوهشی، برخی از کسانی که خود را طلبه مینامند و بعضاً لباس روحانیت هم بر تن میکنند، با بهرهگیری از فضای مجازی و فریب عدهای سادهلوح، اقدام به برگزاری کارگاههایی عمومی و دورههایی چون نجوم احکامی و تنجیم طبی و آموزش علوم غریبه و متافیزیک و علوم ابجد و علم رمل کرده و با اخذ هزینههایی نجومی از افراد، مدعیاند مشتریان خودشان را پولدار میکنند و آنان را از همه امراض روحی و جسمی و بدنی ایمن میکنند! رفتارهایی که نه در پیشینه حوزههای علمیه سابقه دارد و نه هیچ نسبتی با قرآن و اندیشههای اسلامی و سبک زندگی و سیره تبلیغی و تعلیمی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اهل بیت(ع) دارد!
آیا واقعاً بعضی از روزها یا ماهها، نحس و شوماند و بعضی دیگر سعد و خیر؟ آیا این سخنی که از پیامبر اکرم(ص) درباره ماه صفر گفته شده است که «من بشّرنى بخروج صفر بشرته بالجنّه؛ هر کس مرا به پایانیافتن ماه صفر بشارت دهد، او را به بهشت بشارت میدهم» بر نحسی و شومی این ماه دلالت نمیکند؟
در پاسخ به این سؤالات عرض میکنیم:
اولاً، از نظر عقلی، روز از آن جهت که روز است، سعد یا نحس ندارد. هیچ روزی از جهت روز بودن با روزهای دیگر تفاوت ندارند. روز غدیر از آن جهت که یکی از روزهای سال است با روزهای قبل و بعد از غدیر و با روز چهارشنبه آخر ماه صفر هیچ تفاوتی نمیکند. همه روزها از نظر روز بودن یکسانند.
ثانیاً، از نظر تجربی نیز تا به حال در هیچ تحقیق علمی معتبری، سعدی یا نحسی هیچ روزی اثبات نشده است. اساساً اثبات تجربی چنین مدعیاتی اگر نگوییم محال است در غایت دشواری است.
ثالثاً، از نظر قرآن هم روزها و شبها از آن جهت که روز و شب و قطعهای از زماناند، سعد و نحس ندارند. سعد و نحس مربوط به مظروف آنهاست و نه ظرف؛ یعنی سعد و نحس مربوط به حوادثی است که در ایام خاصی رخ داده است و نه مربوط به خود آن ایام. در قرآن کریم در دو جا صفت «نحس» برای روز یا روزهای خاصی ذکر شده است که هر دو مربوط به روزهایی است که عذاب الهی بر قوم عاد نازل شده بود:
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ (فصلت، ۱۶)
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِر (قمر، ۱۹)
یعنی نحسی آن ایام خاص به دلیل نحسی مظروف آنهاست و نه نحسی خود آن روزها از آن جهت که روز بودند.
رابعاً، اغلب روایات مربوط به سعد و نحس ایام از نظر سندی نامعتبرند و بسیاری از آنها از مجعولاتاند. روایت شوم بودن ماه صفر قطعا از جعلیات است. میرداماد در الرواشح السماویه با صراحت تمام آن را از ساختههای زنادقه میداند.
به نظر میرسد اصل مسأله چیز دیگری بوده است اما به دست جاعلان و سودجویان و فریبکاران و دعانویسانی که از جهل مردم ارتزاق میکنند، به آن شکل درآمده است. توضیح آنکه در پارهای از منابع اهل سنت حدیثی از رسول خدا(ص) نقل کردهاند که فرموده باشد: «مَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ (از ماههای رومی، مصادف با خرداد شمسی) فَلَهُ الْجَنَّه». در عین حال، حتی پارهای از اهل حدیث و ظاهرگرایانی مثل احمدبن حنبل نتوانستهاند با مضمون این حدیث کنار بیایند و آن را تأیید کنند؛ به همین دلیل گفتهاند که این حدیث هیچ اصل و اساسی ندارد. او گمان کرده است که این حدیث ناظر به نحس بودن ماه آذار است. در حالی که اگر قرائن مقامی صدور چنین سخنی را میدانست، قطعاً چنین حکمی نمیکرد. #شیخ_صدوق از ابنعباس علت صدور چنین سخنی را به این صورت نقل میکند که:
«پیامبر روزی با اصحاب خود در مسجد قبا نشسته بود و به آنان گفت: نخستین فردی که اکنون بر شما وارد میشود از بهشتیان است. برخی از این افراد چون این سخن را شنیدند بیرون رفتند تا شتابان باز گردند و به سبب این خبر از بهشتیان شوند. پیامبر این را فهمید و به آنان که مانده بودند فرمود: اکنون چند نفر بر شما در میآیند که هر یک از دیگری سبقت میجوید؛ از میان آنان هر کس به من بشارت دهد که ماه آزار تمام میشود اهل بهشت است. پس آن گروه بازگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز با آنان بود. پیامبر به آنان فرمود: ما در کدام ماه رومی هستیم؟ ابوذر پاسخ داد: ای پیامبر خدا آذار تمام شد. پیامبر گفت: ای ابوذر این را میدانستم اما دوست داشتم که امت من بدانند تو بهشتی هستی …»
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند: پاسخی به نقدهای مدافعان تنجیم طبی
بخش اول: تأثیر اوضاع سیاره مشتری در علم و توحید و خیرخواهی و کسادی بازار!
برخی از مدافعان تنجیم طبی که در پستهای قبلی کانال این بنده مورد نقد قرار گرفتند، در پاسخ مطالبه علمی بنده، شروع کردهاند به نقل سخنان پراکندهای از پارهای از علمای پیشین که درباره تأثیر کواکب و سیارات در روحیات و حالات مردمان گفتهاند. [از جمله اینکه یکی از این عزیزان به قول خودشان در پاسخ به احمدحسین شریفی استاد غربزده حوزه چنین نوشتهاند:
«خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: اگر سیاره مشتری درحالت راجعه باشد اثرش: ضعف حال علما، قضات، اهل توحید، غافل شدن مردم درکارخیروسستی درطاعت وکسادی بازارها»]
سخن بنده این است که این فرضیهها و نقلها در بازار علم و تحقیقات علمی هیچ ارزشی ندارد. دادهها و نهایتاً ادعاهایی اثباتناشده است. باید صحت و سقم چنین سخنانی بر اساس متد علمی مورد سنجش قرار گیرد. خوب حالا که شما مدافع چنان ادعاهایی هستید و بابت تعلیم آنها دهها میلیون تومان از مردم اخذ میکنید، بسم الله بیایید در یک فضای علمی و با روش علمی مدعیات خود را اثبات کنید.
مگر مدعی نیستید که اگر سیاره مشتری در حالت راجعه باشد چنان آثاری را در پی دارد، خوب بسم الله این گوی این میدان. شما که به ادعای خودتان از همه مراجع! اجازه اجتهاد دارید پس حتماً ارتباطات تنگاتنگی با بزرگان دارید، از آنها بخواهید تا عدهای از علما و اهل توحید را در اختیار شما قرار دهند و شما یک مطالعه علمی روی آنها انجام بدهید که آیا وقتی سیاره مشتری در حالت راجعه است، آنها ضعف حال پیدا میکنند؟ آیا اهل توحید در چنین حالتی ضعف مزاج یا ضعف حال مییابند؟ امیدوارم که اگر ضعفی در علما و اهل توحید ندیدید، نفرمایید که معلوم شد که اینها اصلا عالم و اهل توحید نبودند!
اگر این کار برایتان دشوار است خوب میتوانید این مطالعه را درباره عامه مردم انجام دهید مگر نمیفرمایید نتیجه چنان وضعی در سیاره مشتری «غافل شدن مردم در کار خیر و سستی در طاعت و کسادی بازارها» است. خوب بسم الله، فهم درستی یا نادرستی چنین مدعایی که در غایت سهولت است. بررسی کنید که آیا در حالت راجعه مشتری، مردم (حالا مردم دنیا پیشکش حتی مردم ایران هم پیشکش لااقل مردم قم) از انجام کار خیر غافل میشوند و میل و رغبتی به اطاعت ندارند و اوضاع اقتصادی و وضعیت بازار آنها به هم میریزد؟
امیدوارم انتظار نداشته باشید که جامعه علمی ما در حوزه و دانشگاه چنین مدعیات اثباتناشدهای را به صرف اینکه مثلا خواجه نصیرالدین طوسی گفته است، بپذیرند!
هشام بن حکم از شاگردان فرزانه امام صادق(ع) میگوید یکی از عالمان دگرکیش (=زندیق) در گفتگویی با امام صادق علیه السلام نظر آن حضرت را درباره علم نجوم (نجوم احکامی و تنجیم طبی) جستجو شد. آن حضرت در پاسخ فرمود:
آگاهی از احکام نجوم، یک آگاهی کممنفعت اما پرضرر و پرآسیب است. با آگاهی از اوضاع کواکب و وضعیت نجوم و بروج نه مقدرات دفع میشوند و نه جلوی آسیبها و محذورات گرفته میشود. حتی اگر فرض کنیم یک منجم درست هم بفهمد و نقش اوضاع کواکب و حالات سیارات و افلاک در زندگی انسان همانگونه باشد که او میپندارد، خوب اگر خبر از بلاء و بیماری دهد، راهی برای کنترل و مدیریت و رهایی از آن نیست و اگر خبر از خیر و خوشی هم دهد، خواهی نخواهی در زمان خودش محقق میشود و ما راهی برای تسریع در وصول به آن نداریم! و اگر بدیای با آن حادث شود، توانایی جلوگیری از آن را ندارد. چنین افرادی به معارضه با خدا میروند. گمان میکنند با آگاهی از اوضاع فلکی و حالات کواکب و سیارات جلوی قضاء الهی نسبت به مخلوقاتش را میگیرند! (وسایل الشیعه، ج۱۷، ص۱۴۳)
بخش دوم: علامه مجلسی و تأثیر خورشیدگرفتگی رجبیه بر کثرتملخها در نواحی فارس!
یکی از مدافعان نجوم احکامی در تأیید درستی و اثرگذاری اوضاع نجومی بر سبک زندگی آدمیان و تأثیر آنها در تعیین شغل و مسکن و رشته تحصیلی و شریک زندگی افراد به نقل کلامی از علامه مجلسی پرداختهاند که به تعبیر ایشان، علامه مجلسی فرمودهاند:
[«هر وقت در ماه رجب خورشید بگیرد زمین آبدان (پرآب) شود و در نواحی کوهستان و مشرق باران بسیار ببارد، در نواحی فارس ملخ فرود آید ولی به زراعت آسیب نمیرساند.»]
باز هم میگویم بسم الله این گوی و این میدان. در یک تحقیق علمی و آکادمیک و متدویک این ادعاها را اثبات کنید. بر فرض که علامه مجلسی خود به چنین سخنی باور داشته است، (که قطعاُ نداشته است زیرا همانطور که در پست بعدی خواهم گفت علامه مجلسی از سرسختٰترین مخالفان نجوم احکامی و تنجیم طبی بوده است و آن را حرام میدانسته و اخذ اجرت بابت تعلیم آن را اکل مال به باطل میدانسته است) اما بر فرض که علامه مجلسی چنین سخنی را گفته باشد، وحی که نازل نکرده است! یک ادعای تجربی کرده است. کسی هم تا به حال نتوانسته است این ادعا یا این فرضیه را به صورتی متدیک اثبات کند، از شما عزیزان تنجیمی میخواهم بخشی از آن هزینههای هنگفت و پولهای نجومی را که از مردم مظلوم بابت کلاسهای تنجیم طبی و آموزش رمل و ابجد و سحر میگیرید، به تحقیق برای اثبات این امور اختصاص دهید؛ و نشان دهید که میان خورشیدگرفتگی در ماه رجب و بارش بارانهای بسیار در مشرق ارتباطی معنادار و آشکار وجود دارد؟ نشان دهید که رابطهای آشکار و مشاهدهپذیر میان خورشیدگرفتگی در ماه رجب و فرود ملخهای بیآسیب در نواحی فارس وجود دارد!
ما که با کسی دعوای شخصی نداریم، مطالبه علمی میکنیم. شما بفرمایید راه اثبات چنین مدعیاتی چیست؟ آیا به صرف نقل فرضیهها و سخنان اثبات ناشده از برخی از گذشتگان انتظار دارید جامعه علمی ما هم به چنین سخنانی تن دهد؟! دنیای علم و ادعاهای علمی ساز و کار خودش را دارد، تقلید و تعصب در اینجا بیمعناست. رگهای گردن را به غیض فشردن و بد و بیراه به منتقدان نثار کردن که مشکلی را حل نمیکند. بسم الله این گوی و این میدان. مطمئن باشید که اگر بتوانید همین ادعا را اثبات کنید، نه تنها بنده بلکه جامعه علمی جهانی شما را بر صدر مینشاند و تکریم میکند و مشکلات اقتصادیتان را هم برطرف میکند و دیگر نیازی نیست که برای امرار معاش مجبور باشید برای عوامالناس کلاس رمل و ابجد و جفر بگذارید؛ اما اخلاقا حق ندارید پیش از اثبات این سخنان، با اخذ هزینههای هنگفت و سرسامآور از عدهای انسان مظلوم و ناآگاه، مدعی شوید میخواهیم سبک زندگی فردی و اجتماعی شما و انتخاب همسر و شغل و محل تحصیل و رشته تحصیلی و … شما را بر اساس محاسبات نجومی سامان دهیم: کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
علامه مجلسی، محدث بزرگ و کمنظیر تاریخ تشیع، در کتاب ارزشمند مرآه العقول (ج۲۶، ص۴۵۸-۴۸۱) بعد از ذکر ۳۴ حدیث ناظر به مسأله نجوم احکامی و تحلیل محتوایی و سندی تکتک آنها حاصل جمعبندی خود را چنین بیان میکند:
«اگر اقوال و اخباری که به تفصیل درباره نجوم احکامی بیان کردیم را به درستی فهم کرده باشید، معلوم میشود که قول به استقلال نجوم در تأثیرگذاری بر زندگی انسان، کفر و خلاف ضروری دین است؛ و قول به اینکه تأثیر ناقصه دارند، یا کفر است یا فسق؛ و معلوم شد که دیدگاه علما درباره حکم یادگیری نجوم احکامی و یاددهی آن و مطالعه در این باره حتی با عدم اعتقاد به تأثیرداشتن آنها در زندگی انسان، مختلف است؛ اما از مطالب پیشین آشکار میشود که اخبار منع [منع یاددهی و یادگیری نجوم احکامی] هم قویترند و هم بیشترند و اخبار جواز تعلیم و تعلم نجوم، هم ضعیفاند و هم اکثرشان دلالت بر جواز ندارند.» [و أنت إذا أحطت خبرا بما تلونا علیک من الأقوال و الأخبار علمت أن القول باستقلال النجوم فی تأثیرها کفر و خلاف لضروره الدین و أن القول بالتأثیر الناقص إما کفر أو فسق و أن تعلم النجوم و تعلیمها و النظر فیها مع عدم اعتقاد تأثیرها أصلا مختلف فیه و قد ظهر لک قوه أخبار المنع و کثرتها أو ضعف أخبار الجواز و عدم دلاله أکثرها؛]
سپس، مهمترین عامل رویآوری عدهای از مردمان به نجوم احکامی را اغراض سیاسی و دستیابی به جایگاه و منزلتی در نزد حاکمان و امیران میداند و نه حقیقتی علمی و واقعیتی نفسالامری و همین مسأله را عامل گرایش بسیاری از عوام الناس به نجوم احکامی و امثال آن میداند: [لأن کثیرا من أهل عصرنا تقربوا إلى الأمراء و الحکام بتجویز ذلک و صار ذلک سببا لتدین أکثر الخلق و اعتقادهم صحته و لزوم مراعاته]
البته در زمان ما، برای علتیابی گرایش عدها انگشتشماری از طلاب جوان به نجوم احکامی و تنجیم طبی و ابطال سحر و شفای امراض از طریق رمل و حروف ابجد و امثال آن به نظرم نیاز به یک تحقیق علمی و میدانی داریم. نیازهای اقتصادی (و کسب درآمد از این طریق) و دشواری دروس حوزوی و فقدان پشتیبانیهای اخلاقی و علمی و غفلت مدیران از تربیت صحیح طلاب و امثال آن میتوانند به عنوان علل و عوامل احتمالی مورد بررسی قرار گیرند.
شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه که از معتبرترین کتابهای روایی شیعی است، باب مربوط به تنجیم را با این عنوان نامگذاری کرده است: «بَابُ عَدَمِ جَوَازِ تَعَلُّمِ النُّجُومِ وَ الْعَمَلِ بِهَا وَ حُکْمِ النَّظَرِ فِیهَا» آگاهان میدانند که ایشان در اغلب موارد، نظر فقهی و روایی خود را در تیترها و عناوین ابواب روایی آورده است. در اینجا هم عنوان بابی را که ذیل آن ۱۲ حدیث در باب تنجیم ذکر آورده است، با عنوان «باب عدم جواز یادگیری نجوم(احکامی) و عدم جواز عمل بر اساس آموزههای نجوم احکامی» نامیده است! خود وی در پاورقیای که بر عنوان باب زده است، چنین آورده است:
«علمای ما با صراحت یادگیری علم نجوم (احکامی) و عمل بر اساس آموزههای آن را تحریم کردهاند و با صراحت معتقدان به تأثیر نجوم در زندگی انسان یا هر گونه دخالت نجوم در زندگی انسان [ولو به مثابه جزء العله یا علت ناقصه یا علت زمینهساز] را کافر دانستهاند؛ و تحریم تعلم و عمل بر اساس نجوم احکامی را از ضروریات دین به شمار آوردهاند و عدهای هم اجماع فقهاء را بر آن نقل کردهاند. از جمله کسانی که به این مطلب تصریح کردهاند میتوان شیخ مفید، سید مرتضی در درر و غرر، شهید اول در قواعد و دروس، علامه حلی در تذکره، منتهی، قواعد و تحریر، شیخ علی [یعنی محقق کرکی در جامع المقاصد فی] شرح القواعد، شهید ثانی در شرح الشرائع، محقق حلی در معتبر، کراجکی در کنز الفوائد و امثال آنها هستند و تا جایی که به خاطر دارم این دیدگاه هیچ مخالفی ندارد.» (وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۴۱)
مرحوم شیخ حر عاملی در پایان این باب نیز (ص۱۴۵) جمعبندی نهایی خودش را از ۱۲ روایتی که درباب تنجیم ذکر کرده است را به این صورت بیان میکند:
«در بحث از آداب سفر دلایل عدم جواز عمل به نجوم احکامی و امر به سوزاندن کتابهای مربوط به تنجیم احکامی و عدم جواز تعلم آنها را بیان کردیم. (مگر مباحث مربوط به نجوم علمی و ستارهشناسی که اساساً بحثی جداگانه است.) و این حکم معارض آشکاری ندارد. جز یک حدیث که آن را هم حمل بر تقیه یا حمل بر نجوم علمی میکنیم»
بخش سوم: شیخ مفید و پیامدهای سوء اجتماع زحل و مشتری و آغاز سال در روز جمعه!
برخی از کسانی که مدعیاند میتوانند بر اساس محاسبات فلکی و نجوم احکامی سبک زندگی فردی و اجتماعی مردم را شکل داده و شغل و مسکن و رشته تحصیلی و ازدواج و رزق و روزی آنان را سامان دهند، در پاسخ این بنده که «بسم الله این گوی و این میدان»، دو کلام از شیخ مفید آن هم با واسطه نقل کردهاند! (و با یک مغالطه آن را به عنوان روایت شیخ از ائمه معرفی میکنند!)
نقل اول: [شیخ مفید گفته است: اگر زحل و مشتری اجتماع کنند در دنیا تغییرات گوناگونی ایجاد میشود، قتل و درگیری شدید صورت میگیرد، خوف و ترس بر مردم حاکم میشود، طبائع مردم تغییر میکند، حیا و انسانیت از بین میرود، سقط جنین و قحطی و گرسنگی زیاد میشود.]
همانطور که ملاحظه میفرمایید طبق این نقل، پیامدهای متعدد نظامی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، روانشناختی، اخلاقی، نسلی و تولیدی بر اجتماع زحل و مشتری بار شده است!
فرض میگیریم که شیخ مفید به چنین سخنانی اعتقاد داشته است (که قطعاً نداشته است) ما عرض میکنیم اگر این سخن از شرطیههای خلاف واقع است که هیچ؛ (یعنی اساساً ارزش گفتگو ندارد)؛ اما اگر سخنی علمی و مدعایی تجربی است، بسم الله باز هم این گوی و این میدان. مدعای خود را اثبات کنید و حاصل تحقیق خود را به جوامع علمی عرضه کنید مطمئن باشید در صورت اثبات چنین سخنانی خدمتی بزرگ به علم و معرفت بشری کردهاید! لطفاً بشریت را از این خدمات محروم نکنید. مراکز علمی به شدت از اثبات چنین مدعیاتی استقبال میکنند. مراکز علمی متعدد در دنیا دائما در کار حل مشکلات روحی و روانی و پیدا کردن راههایی برای تقویت اخلاق و حیا و جلوگیری از قحطی و گرسنگیاند، شما اثبات بفرمایید که یکی از علل و عوامل چنین پیامدهای ناگواری اجتماع زحل و مشتری است شاید روانشناسان و اخلاقیان و اقتصاددان دست به دامن ناسا شدند و راهی برای رهایی از چنین اجتماع شومی پیدا کردند!
دوستان عزیز، بدانید که مدعای تجربی، اثبات تجربی میخواهد. انتظار نداشته باشید که جامعه علمی ما کورکورانه و به صرف اینکه مثلا شیخ مفید چنین سخنی را از کسی نقل کرده است، سر تسلیم فرود آورد و بیچون و چرا بپذیرد و در مقام تبیین پدیدههای اقتصادی و سیاسی و روانشناختی و اخلاقی و امثال آن پای اجتماع زحل و مشتری را به میان آورد؟!
نقل دوم: [شیخ مفید از امام صادق(ع) نقل کرده است که «اگر شروع سال با روز جمعه باشد در آن سال باران و غلات کم خواهد بود و گرانی بر مردم فشار میآورد و مرگ و میر زیاد میشود»]
بر فرض پذیرش اینکه چنین سخنی واقعاً از سوی امام صادق(ع) بیان شده است، خوب سؤال میکنیم آیا منظور آن حضرت شروع سال قمری بوده است یا شمسی یا رومی یا چینی یا هندی …؟ یا همه آنها؟
آیا مثلاً در سرزمین فلسطین اشغالی که هم یهودیان هستند و هم مسلمانان و هم مسیحیان و شروع سال هر کدام هم متفاوت است، حال اگر شروع سال یهودیان جمعه بود، در آن صورت اوضاع بارندگی و غلات و گرانی و مرگ و میر مسیحیان و مسلمانان چگونه خواهد بود؟ آیا در آن صورت گرانی فقط بر یهودیان فشار میآورد یا مسلمانانی هم که در آن سرزمین هستند به جرم اینکه شروع سال یهودیان روز جمعه بوده است باید به پای آنها بسوزند و بسازند؟! و یا نه طور دیگری است…
عزیزان من، قطعاً آگاهی از دانشهای بسیار متعدد و متنوع حدیثی از جمله فقه الحدیث و درایه الحدیث و نقد الحدیث و امثال آن برای من و شما به مراتب لازمتر از آگاهی از حالات سیارات سبعه و بروج یونانی و افلاک رومی است. اشکال ندارد برای سرگرمی کتابهای گذشتگان در این زمینه را مطالعه کنید، اما بدانید روش قرآن و پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار در شکلدهی به سبک زندگی مردم و اصلاح اخلاقیات و باورهای نادرست مردم چنین روشی نبوده است. اسلام دین عقلانیت و فطرت است.
لطفاً در لباس اسلام و با نام اسلام برخلاف روش تربیتی اسلام حرکت نکنید. این شبهعلمها را هم به اهلش واگذارید. طلبهای که فقه و اصول خودش را به درستی نمیداند، نباید به این حوزهها وارد شود. ورود به این عرصهها آن هم در عرصه عمومی، نابودی زندگی فردی و اجتماعی را به دنبال دارد.
علامه حلی در چند کتاب مهم فقهی خود مثل تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه (ج۲، ص۲۶۱) و کتاب مهم، ماندگار و بسیار تأثیرگذار در تاریخ فقه شیعه یعنی قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام (ج۲، ص۹) خیلی صریح و شفاف حکم به حرمت تعلیم و تعلم هر شکلی از نجوم احکامی داده و میفرماید پولی که بابت تعلیم چنین اموری دریافت شود، حرام است:
«و التنجیم حرام و کذا تعلّم النجوم مع اعتقاد انّها مؤثّره، أولها مدخل فی التأثیر و أخذ الأجره علیه؛ نجوم احکامی حرام است؛ همچنین یادگیری آن با اعتقاد به تأثیرگذاری آن در زندگی انسان یا حتی با اعتقاد به دخالت (و لو جزئی) داشتن آنها در زندگی انسان حرام است؛ و اخذ اجرت و دریافت پول بابت تعلیم آن به دیگران حرام است.»
در کتاب منتهی المطلب فی تحقیق المذهب (ج۱۵، ص۳۹۰) نکته دیگری را هم بر مطالبی که در دو کتاب فوق الذکر آمده است میافزاید و آن اینکه میفرماید:
هر کسی که معتقد به ربط حالات روحی انسان و امور طبیعی با حرکات فلکی و اتصالات کوکبی باشد، کافر است. «کلّ من یعتقد ربط الحرکات النفسانیّه و الطبیعیّه بالحرکات الفلکیّه و الاتّصالات الکوکبیّه کافر»
سخن پایانی درباره نجوم احکامی و تنجیم طبی
۱. بر فرض درستی رابطه برخی امور انسانی با اوضاع فلکی، ترویج عمومی چنین مسائلی قطعاً نادرست و مخرب است.
۲. ضرر چنین سخنانی برای سلامت روح و جسم افراد و خانوادهها به مراتب بدتر از ضرر کرونا و سرطان است. آموزش عمومی چنین مسائل و ترویج گسترده آنها در فضای مجازی و حقیقی سم مهلک سلامت روح و روان افراد و خانوادهها است. این را تجربه بیست سالهام در مواجهه با قربانیان چنین مسائلی نشان میدهد.
۳. اخذ پولهای هنگفت از افراد بابت چنین آموزشهایی به بهانه تأمین زندگی برخی از همکاران، کاری غیراخلاقی است [یکی از این آقایان در نقد سخنان بنده گفته بود ما موسسه تشکیل دادهایم و تعدادی همکار جوان جذب کردهایم که ماهی یک میلیون و نیم به آنها پرداخت میکنیم و جایی را هم اجاره کردهایم که ماهی ۷ میلیون تومان پول اجاره آن میشود خوب اگر چنین کارگاههایی تشکیل ندهیم چطور هزینهها را تأمین کنیم!]
۴. با ذکر مدعیات غیرعلمی برای آشفته کردن فضای بهداشت روانی جامعه هم به شدت مخالفم و معتقدم مدعیات تجربی اثبات تجربی میخواهند، نمیتوان با نقل کلماتی از بزرگان، یک ادعای تجربی را اثباتشده تلقی کرد.
۵. از مدعیان نجوم احکامی و تنجیم طبی، اثبات علمی مدعیاتشان را خواستارم. از آنها میخواهم در قالب پژوهشهای استاندارد به اثبات مدعیات خود بپردازند و برگزاری هرگونه کارگاه و اخذ پولهای هنگفت از افراد (عموماً خانمها) بابت آموزش استفاده از حالات نجومی و اوضاع فلکی برای تنظیم سبک زندگی و روابط اجتماعی و اقتصادی و … را کاری به شدت نادرست و غیراخلاقی و بسیار مخرب میدانم.
۶. با تمام وجود معتقدم رویه تعلیمی قرآن و سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار(ع) و بزرگان دین و مکتب، چنین رویهای نبوده است؛ در هیچ جای قرآن حتی یک نمونه ذکر نشده است که برای اصلاح سبک زندگی مردم و ساماندهی به رزق و روزی آنان و جهتدهی به شغل و مسکن و ازدواج و کاهش آسیبهای اجتماعی آنان از محاسبات نجومی و اوضاع فلکی و بروج آسمانی استمداد طلبیده باشند.
و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین