استاد خارج فقه حوزه علمیه قم پیرامون وضعیت کتب درسی حوزه اظهار کرد: الان آمدهاند الفائق را ارائه کردهاند. کفایه کجا و الفائق کجا؟ الفائق پنج شش بحث دارد که یکسری از آنها در اصول الفقه هم هست. این کتاب کجا می تواند جای کفایه را با آن حجم و گسترده بودن بگیرد؟
به گزارش شبکه اجتهاد، موضوع تغییر کتب درسی حوزه علمیه مدتهاست که در محافل حوزوی مطرح شده و موافقان و مخالفانی دارد. موافقان معتقدند کتب کنونی پاسخگوی نیازهای علمی طلاب برای حضور در جامعه امروز نیست و یا به دلیل سنگین بودن متن آن طلبه را به جای آنکه بر محتوا متمرکز کند بر فهم متن و قرائت متمرکز میکند و گروهی معقتدند کتابهای حاضر هم مجتهد پرور است و هم طلاب را قوی و با بن مایه علمی تربیت میکند.
خزائلی معتقد است کتابی در وزان کتب علمی موجود وجود ندارد که بتواند جایگزین کتابهای درسی فعلی شود.وی همچنین تصریح میکند: گرفتاری ما این است که کتابهای درسی را خوب نمیخوانند و بعد میگویند این کتابها چه فایده دارد و کجا به کار میآید؟ چرا. این کتابها به کار میآید ولی باید کاربردی خواند.
گفتگوی شفقنا با حجتالاسلام والمسلمین محمدعلى خزائلى، استاد دروس خارج حوزه و از اعضاء از هیئت ممتحنه حوزه علمیه قم را در ادامه میخوانید:
گروهی معتقدند که کتب درسی حوزه بازدهی لازم را ندارد و باید این کتب تغییر کند. نظر شما چیست؟
خزائلی: آفت ساده خوانی و روان خوانی و خلاصه خوانی به جان حوزه علمیه افتاده است. طلاب یا شاغل میشوند و یا به دنبال موضوعاتی میروند که بتوانند زندگی خود را اداره کنند و همین سبب روآوری آنها به ترجمهها و خلاصههایی میشود که درس را به صورت نموداری بیاموزند؛ یعنی طلبه متن محور بار نمیآید و متن را به بهانه اینکه متوجه نمیشویم کنار میگذارند. این آفاتی است که در بین طلاب شیوع پیدا کرده است. درحالی که این متون، متون قیمی است؛ لازمه کتاب درسی این است که مقداری مشکل باشد. ما در حوزه صمدیه و آنموزج را داریم. کتاب صمدیه بین سایر کتابهای آموزش ادبیات عرب که در حوزه خوانده میشود مقداری ثقیل و مبهم است. کتاب کبری فی المنطق یک دوره منطق را به صورت جمع و جور بیان کرده است. این نوع کتابها نسبت به کتابهای کشدار و مفصل و پرتوضیح بهتر در ذهن میماند. لازمه کتاب درسی این است که مقداری پرمحتوا و خلاصه و کم عبارت باشد و در عین حال مطالب آن هم قابل فهم باشد. نباید توقع داشته باشیم که کتابهای درسی خیلی روان و ساده باشد.
در صورتی کتابهای درسی میتواند تغییر کند که بتوانیم کتابی همسان با آن کتابها را به طلبه عرضه کنیم. اگر بخواهیم کتاب ساده و به صورت سوال جوابی و شسته رفته را جلو طلبه بگذاریم، دیگر آن عمقی را که میبایست پیدا کند، پیدا نمیکند. قدیم به جای لمعتین ریاض را میخواندند. فهم این کتاب نسبت به لمعتین خیلی مشکل است ولی دو جلد شرح لمعه که جایگزین شد، هم جامع بود و هم کامل. اما ما نتوانسته ایم هنوز کتابی را جایگزین لمعتین کنیم. در اصول یک زمانی معالم خوانده میشد آن را کنار گذاشتند و اصول الفقه جایگزین شد. این جایگزینی خوبی بود. مطالب اصول الفقه عمیق است. اما الان به سمت و سویی میرویم که این اصول فقه حذف شده و البسیط و کتابهای این چنینی جایگزین شود. اما این کتابها جوابگو نیست. به کتابهای دورههای سفیران حوزه اگر دقت کنید متوجه میشوید که کتابها سطح پایین و سبک و کم مایه است؛ الان آمده اند الفائق را ارائه کرده اند. کفایه کجا و الفائق کجا؟ الفائق پنج شش بحث دارد که یکسری از آنها در اصول الفقه هم هست. این کتاب کجا میتواند جای کفایه را با آن حجم و گسترده بودن بگیرد؟
اگر کسی احاطه علمی داشته باشد و بتواند یک متن درسی تنظیم کند مانعی ندارد. منتها باید محتوا حفظ شود و جنبههای آموزشی لحاظ گردد. انگیزه نباید این باشد که چون طرف حال و حوصله خواندن این کتابها را ندارد یا ادبیاتش ضعیف است کتابها را خلاصه کنیم. این کتابها را وقتی کسی بخواند ملا نمیشود و چیزی دستش را نمیگیرد.
به ادبیات اشاره کردید. منتقدان میگویند سه سال طلبه ادبیات عرب میخواند، حال آنکه به این همه ادبیات عرب خواندن نیاز ندارد. نظر شما چیست؟
خزائلی: مثلا به کدام قاعده نیاز ندارد؟ مثلا مغنی الادیب. طلبه تا سطح خارج به چقدر از مطالب این کتاب نیاز دارد؟
یکی از اساتیدم میگفت مغنی یک چهارم تفسیر قرآن است. یک عده چون اطلاع ندارند این حرفها را میزنند. مغنی به خصوص باب اول و دوم و چهارم کاربردی است. اینطور نیست که مفید نباشد. با این حال که این کتابها هم خوانده میشود طلاب هنوز در متن خوانی ضعیف هستند. به کفایه رسیده متن را درست نمیخواند. منبر میرود به متن عربی میرسد، غلط میخواند. اینها همه نشان میدهد که هنوز ادبیات او درست نشده است. قدیم اگر در صرف میر مشکل ادبیات حل نمیشد در عوامل و سایر کتب حل میشد. گرفتاری ما این است که کتابهای درسی را خوب نمیخوانند و بعد میگویند این کتابها چه فایده دارد و کجا به کار میآید؟ چرا. این کتابها به کار میآید ولی باید کاربردی خواند.
وقتی طلبه به درس خارج هم میرسد بحث تفسیر ندارد که نیازمند سیوطی و مغنی باشد.
خزائلی: من به یکی از جنبههای آن که تفسیر بود اشاره کردم. اما همین متن را درست خواندن و درست نصب و جر دادن مهم است. فهم مطلب منوط به آن است که بتواند عبارت را درست بخواند.
این منظورها با صمدیه و هدایه محقق نمیشود؟
خزائلی: اگر شد که بحثی نداریم. ولی مغنی جای خود را دارد. این کتاب را نمیشود از کتب درسی حوزه حذف کرد. آنها که اهلش هستند میدانند که این کتاب چقدر مطلب دارد.
این مطلب داشتن کجا به کار میآید؟
خزائلی: همه جا، از بسم الله کتاب تا انتهای کتاب برای فهم و استنباط مطلب باید به ادبیات تسلط داشت. آقای بروجردی با آن مقامی که داشت، وسط درس شعری از سیوطی را به عنوان شاهد مثال مطرح میکرد. یکی از ابزارهای اجتهاد ادبیات است.
یک طلبه سه سال در حوزه ادبیات میخواند و کسی که در دانشگاه مدرک کارشناسی ادبیات عرب میگیرد نهایت چهارسال ادبیات میخواند.
خب آن کسی را که در دانشگاه ادبیات خوانده بیاورید من از او یک امتحان ادبیات بگیرم ببینم چقدر وارد است. مدرک گرفتن دلیل نمیشود.
شما معتقدید کسی که ادبیات را در حوزه بخواند قوی تر از کسی است که در دانشگاه ادبیات خوانده است؟
خزائلی: قطعا قویتر است. به عنوان مثال یکی از کتابهایی مورد انتقاد المنطق است. کتابهایی به فارسی مانند منطق آقای منتظری مقدم وجود دارد که طلبه با خواندن آن درگیر متن نمیشود. گفته میشود وقتی طلبه به دنبال یادگیری منطق است چرا باید در عبارت درگیر شود.
اگر طلبه ادبیاتش خوب است که دیگر دست و پا زدن در متن نیاز ندارد. متنهای مرحوم مظفر متنهای ساده و روان و راحت است. المنطق را به جای حاشیه ملاعبدالله آوردند. اگر حاشیه را ببینید چه میگویید؟ همه این انتقادها به این بر میگردد که بنیه علمی طلبه ضعیف است و گمان میکند اگر چهارتا مطلب را حفظ کند تمام است. به حفظ نیست. باید متن را فهمید. ضمن اینکه فلسفه و منطق مراتب دارد. این چهارتا قاعده حد نازل آن است.
در بحث فقه گفته میشود که کتابهایی مانند مکاسب درس خارج شیخ اعظم بوده و ساختار درسی و آموزشی ندارد. نظر شما چیست؟
خزائلی: یک جاهایی از این کتابها که اضافه است را حذف کنند. اما متنهای شیخ شسته رفته است. متنهای کتابهای شیخ نسبت به متن کتابهای دیگر روشن تر و واضح تر است. این کتاب جزوه ای نبوده که شخص بخواهد از روی آن درس بگوید. این کتاب دارای نظم و منطق است.
گفته میشود این بحثها متناسب با زمان نویسندگان آن است و متناسب با شرایط امروز نیست. باید یک سری سرفصلهای جدید به آن اضافه شود و یک سری از سرفصلها حذف شود و حتی برخی میگویند دروس جدید باید اضافه شود.
درس اضافه شود اما قاعده، قاعده است و قواعد در زمانها تغییر نمیکند. اگر در این کتابها مطلبی کم است اضافه کنند اما اینگونه نیست که گفته شود این کتابها برای قدیم بوده و به درد قدیم میخورد. این مباحث نوعا مباحث روز است.
مثلا برخی از مواردی که شیخ به عنوان محرمات با آنها پرداخته دیگر حرام نیست؛ مثلا خون امروز دارای فوائدی است که میتواند مورد خرید و فروش قرار گیرد. برخی از موارد اقتصادی جدید نیز اصلا در این کتاب مطرح نیست.
کسی که اهلش باشد همین بحثهای جدید را از این مکاسب استخراج میکند. منتها باید اهلش باشد.
شما معتقدید کتب درسی حوزه پاسخگوی نیازهای امروز هست؟
خزائلی: بله، امهات مسائل مستحدثه در این کتابها هست.
نه استاد محترم بنیه علمی بنده ضعیف نیست تازه جهت فهم بیشتر چهار سال سطح رو توی شش سال هم خوندم ولی حیف و صد حیف که عمرم رو به باد دادم الآنم مدرس هستم ولی هیچ وقت کفایه تدریس نمیکنم چرا وقتی میتونم مطلبی رو با زبان سادهتر به طرف مقابلم القاء کنم برم سراغ زبان ثقیل، کجاش هنره،و اما اینکه فرمودید لازمه کتب درسی اینه که مقداری مشکل باشه میشه بفرمایید پشتوانه روایی این فرمایش چیه؟نه تنها پشتوانه روایی ندارن که اتفاقا سیره اهلبیت و اصحاب اهلبیت خلاف این فرمایشه،کلام اهلبیت در عین حال که روانه پر مغز هم هست هنر اینه نه مغلق گویی.