اختصاصی شبکه اجتهاد: حرکت به سمت واقعیت اجتنابناپذیر تحول که این بار در قالب اصلاح متون آموزشی حوزه رخداده، میتوانست بهتر از حرکتهای قبلی باشد، بهشرطی که خلأهای آنها را نداشت. آنچه هم در آیندهی حوزه رخ میدهد میتواند مبارکتر از حرکت فعلی باشد، به شرطی که بدانیم الآن چه چیزی باید رعایت میشد که نشده است! هرچند قضاوت عمیق و همهجانبه در مورد این موضوع فعلاً در وسع نگارنده نیست، اما احتمالاً کاستیهای اقدام فعلی را بتوان در هشت محور جا داد:
محور اول: شفاف نبودن موضع مرجعیت
متون درسی مهم ـ مانند متون فقه و اصول سطح عالی ـ در طول تاریخ حوزه مسیری مستقل از تصمیمات و نظرات مرجعیت را نپیمودهاند؛ یعنی بر کسی پوشیده نیست که مثلاً اگر زمانی فصول متن درسی حوزه بوده یا الآن کفایه متن درسی است، به خاطر نظر مساعد مرجعیت ـ و نه لزوماً همه مراجع ـ بوده است؛ بنابراین وقتی بنا است یکباره تمام متون فقه و اصول سطوح عالی اصلاح شوند ـ أعم از حذف برخی بخشهای کتاب یا قرار دادن بدیل برای آن ـ موضع مثبت مرجعیت شفاف باشد، این موضع است که باعث جلب اطمینان محصّلین میشود و أمارهای بر وزانت طرح جدید است، علاوه بر اینکه احترام عملی به جایگاه مرجعیت است و تقویت کننده سنتهای اصیل حوزوی در پاسداشت این نهاد میباشد؛ اما متأسفانه چنین موضعی تا امروز دیده نشده، بلکه نقلهایی برخلاف آن وجود دارد و مشی یا گفتارهای سابق تعدادی از مراجع هم مویّد این نقلها است. واضح است اینکه مثلاً اعضای شورای عالی مورد تایید مراجع هستند، اصلاً به این معنا نمیتواند باشد که تمام مراجع در تکتک اقدامات با آنها همنظر هستند. پس مطالبهای بهجا است که اگر چنین رضایتی وجود دارد، بهگونهای ابراز شود و سکوتی که به معانی مختلف قابل تفسیر است را حجّت بر موافقت قلمداد نکرد.
محور دوم: عدم تحصیل اجماع نسبی فضلا و اساتید طراز
بدنه نخبگانی حوزه در ساحت علمی، شامل دو گروه بزرگ است: اساتید طراز درس خارج یا سطح عالی و فضلای موثّری که به هر دلیلی در کسوت تدریس مشغول نیستند. بدنه مهم کارشناسی تحوّلات آموزشی و مجری اصلی آنها این دو گروه هستند، پس باید برای اقدام جدید اجماع نسبی در این جمع حاصل کرد در صورتی که ظاهر حال این مطلب را نشان نمیدهد. گروهی از اساتید بزرگ ـ مانند حضرات فاضل لنکرانی، علیدوست، قائنی و شوپایی ـ رسماً اعلام عدم وفاق کردهاند و از جانب دیگر ظاهراً تنها استاد شبزندهدار در جلسه اول سال تحصیلی به مزایای طرح جدید اشاره کردهاند، استاد شهیدی هم که گفته میشود از موافقین سرشناس بدیل قرار دادن حلقات برای کفایه بودهاند، موضع رسمی ـ و در خارج از گعدهها ـ ندارند و استدلالی برای عموم طلاب تقریب نکردهاند! طبیعتاً این مساله از عوامل مهم تردید طلاب است که باید برای آن تدبیری اندیشیده میشد و هنوز هم شاید بتوان اندیشید.
محور سوم: عدم انتشار اسناد کارشناسی
در کنار این مسائل باید در نظر داشت سند کارشناسی رسمی هم برای تصمیمات فعلی منتشر نشده است. قسمت زیادی از دوره مدیریت استاد اعرافی به تدوین اسناد و برنامههایی گذشته که امید است بتوان ثمرات آنها را در آینده دید، اما وقتی چنین اقدام مهمی در حوزه صورت میگیرد، جای سند کارشناسی خالی است. باید طلاب یا حداقل اساتید بدانند مثلاً چرا کفایه احتیاج به بدیل داشته؟ چرا نباید حذف شود؟ چرا آن بدیل باید حلقه ثالثه باشد اما المبسوط یا الوسیط نباشد؟ چرا مباحث قطع رسائل باید حذف شوند اما مباحث ظنّ باقی بمانند؟ و … . نقل شده برخی بزرگان مدافع طرح گله کردهاند که مخالفین چون ادله را نمیدانند مخالفت کردهاند، یا چون اشتباه به گوششان رسیده مخالفت کردهاند. خب چه کسی باید ادله را میگفته و به گوش عموم میرسانده؟ مدیر کوشای دفتر فقه معاصر در کانال رسمی دفتر گفتهاند چند سال کار کارشناسی در مورد بحث متون درسی صورت گرفته، پس به نظر توقع زیادی نیست که ۵۰ صفحه سند کارشناسی برای این اقدام منتشر شود.
محور چهارم: عدم اجرای آزمایشی
ثمره علمی متون فعلی تقریباً مشخص است، اما قسمت بزرگی از برنامه جدید صرفاً متکی به مباحثات و همفکریهای برخی اساتید و بزرگان است بدون آنکه حتی یک طلبه طبق آن تحصیل کرده باشد، بنابراین طبیعی است که نتوان بهیکباره آن را نسخهای برای کل حوزه و حوزویان قرار داد. مناسب بود این طرح در یک استان یا چند مدرسه از هر استان، اجرا میشود و بعد از احراز ثمرات موفق تعمیم داده میشد.
محور پنجم: عدم تبیین ثمرات تغییرات سابق
وقتی به تغییرات سابق متون درسی نظر میشود، آمیختهای از نقاط مثبت، نقاط منفی و تردیدها دیده میشود. بخش مهمی از اساتید فاضل ادبیات بعد از چندین سال تدریس بدائه النحو نمیتوانند با قاطعیت بگویند تبدیل هدایه و صمدیه به بدائه، اقدام موفقّی بوده، بلکه عده نهچندان کمی چیز دیگری میگویند. در مورد علم منطق و جایگزین کردن منطق مرحوم مظفر هم این مساله وجود دارد؛ اما شاید این مساله در مورد تبدیل شرح منظومه به بدائه و نهایه صدق نکند. پس بهتر است مرکز مدیریت برنامهای برای تبیین آثار تغییرات سابق ترتیب دهد تا هر طرح جدیدی بر پایه سرمایهای مثبت از تجربههای قبلی بنا شود و حمایت عمومی بیشتری پیدا کند.
محور ششم: دقیق نبودن ارزیابیها
استناداتی که برای مثبت بودن اقدامات تحوّلی بیان میشوند هم باید از اتقان بیشتری برخوردار شوند. وقتی برای تحصیل یک متن درسی مزایایی بیش از متعارف ـ مثل امتیاز سکونت در شهرک مهدیه یا اضافه شدن نمره به امتحان شفاهی درس خارج ـ تعریف کرد، قهرا تقاضا برای تحصیل آن بیشتر میشود. وقتی تقاضا بالا رفت هم تعداد اساتید بالاتر میرود، پس نمیتوان وجود مثلاً ۱۲۰ مدّرس کتاب الفائق را نشانهای یقینی از اعتماد و اعتقاد بخش مهمی از اساتید به کتاب دانست. نگارنده شاهد بوده که در درس الفائق یکی از مدرّسین معروف قم، جلسات اول بهنقد اساس و بنیان الفائق و ترغیب طلاب به تمرکز بر کفایه گذشته، نقلهای مشابه دیگر هم نادر نیستند و این مطالب احتمال خطای چنین محاسباتی را تقویت میکند.
محور هفتم: تمرکز بر ثمرات محتوایی
همواره در کلام مدافعین متون موجود بیان شده که یکی از ثمرات مثلاً تحصیل کفایه، توان فهم عباراتی است که در تراث علمی ما پرشمار هستند. ثمرات مهارتی دیگری هم برای تحصیل این متون بیان شده، مثل تقویت ذهن نقاد اجتهادی که در مورد رفت و برگشتهای شیخ اعظم در مکاسب گفته میشود؛ اما ظاهراً در برنامه جدید یگانه معیار محتوای علمی بوده، بلکه اتفاقاً متونی که به ادعا دیگران آن اهداف مهارتی را تأمین میکردند، به دلیل سخت یا گیج کننده بودن حذف شدهاند. بههرحال این اهداف مهارتی باید از طریقی تأمین شوند، اینکه طلبه خودش در دوران تحصیل خارج باید اینقدر مراجعه کند تا بتواند با تراث ارتباط بگیرد، بیشتر شبیه به خالی کردن شانه از زیر بار مسئولیت است! اگر این حرف صحیح باشد بهراحتی میتوان در جانب مقابل گفت طلبه برای کسب مهارتهای مذکور کفایه بخواند، بعد خودش برای اینکه از لحاظ محتوایی بیشتر آماده شرکت در خارج شود در اوقات فراغت حلقه ثالثه را درس بگیرد.
محور هشتم: عدم پاسخگویی
طرحها همیشه اجرا میشوند و نقدها هم همیشه هستند، اما وقتی یقینی است که اولاً طراحان و نقادان هر دو حسن نیت دارند و ثانیاً هر دو گروه از صاحبنظران درجه اول هستند، گفتگوی مستقیم انتخابی عاقلانه است. اگر مثلاً مشاهیری اعتراض میکنند، مناسب نیست صرفاً چند کانال خودجوش حوزوی که توسط طلاب جوان دغدغهمند اداره میشوند، اقدام به پاسخگوییهای ضعیف کنند. حال که استاد علیدوست پیشنهاد تشکیل کرسی دادهاند، نگارنده معتقد است استاد حسینی بوشهری بهترین گزینه برای بیان رسای پشتوانه کارشناسی این طرح است، مخصوصاً که ایشان سالهایی طولانی مدیر حوزه بودهاند و میتوانند پاسخ دهند که واقعاً چه مقدار از عدم موفقیت تحصیلی به خاطر متون بوده و چه مقدار ریشههای دیگری داشته؟ و برای حل آن ریشههای دیگر ـ مثل مشکلات بغرنج معیشتی، عدم هجرت اساتید یا کیفیت ضعیف طلاب ورودی ـ چه برنامهای دارند که باعث نشوند متون جدید هم توان تأثیرگذاری نداشته باشند؟
نویسنده: حجتالاسلام والمسلمین علی بهادرزایی، استاد حوزه علمیه قم