شبکه اجتهاد: درباره مرحوم حاج شیخ فضلالله نورى، شهید عصر مشروطیت، کتابها، رسالهها و مقالههاى فراوانى نوشته و منتشر شده است، و غالباً سوژۀ نوشتهها و گفتارها، حیاتِ سیاسى و جهادِ دینى این مرد است؛ در حالى که این موضوع یکى از ابعاد این مرد بزرگ را تشکیل میدهد، و بحق در این باره، به صورت زیبا، سخن گفته شده است، ولى درباره اجتهاد و فقاهت این مرد، کمتر ذکرى به میان آمده، در حالى که جهاد این مرد بر اساس اجتهاد و دید فقاهى وى استوار بوده است، و آن بینش فقهى بود که این مرد را به این راه کشاند، و اگر روزى از گشایش مجلس به عنوان دفع ظلم دفاع کرد، بینش دینى بود که او را بر این کار واداشت، و اگر با مجلس کذایى آن روز پرچم مخالفت برافراشت، فقاهت و آشنایى او با مبانى دین، وى را بر این مخالفت بر مىانگیخت. پس چه بهتر که آگاهى او از معارف و اصول اسلام، تا آنجا که امکان دارد مطرح شود و در حدّ یک مقاله بازگو گردد.
فقاهت و بینش علمى و فقهى شیخ را از سه راه میتوان به دست آورد، و هر سه راه، میتواند براى گروهى مفید باشد:
۱. گفتار اساتید شیخ درباره وى.
۲. نظریه اندیشمندان اسلامى.
۳. بررسى آثار فقهى و اصولى به جاى مانده از شیخ.
مرحوم نورى در دوم ذیحجه ۱۲۵۹، در منطقه کَجُور مازندران دیده به جهان گشود، و در عنفوان جوانى رهسپار حوزه علمیه نجف شد، و در آنجا و نیز در سامرا، عمدتا از سه استاد بزرگ، فقه و اجتهاد آموخت:
۱. فقیه بزرگ، حاج شیخ راضى نجفى (م ۱۲۹۰)
۲. استاد بزرگ، مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتى (م ۱۳۱۲)
۳. میرزاى بزرگ، مرحوم حاج میرزا محمد حسن شیرازى (م ۱۳۱۲)
آنگاه در سال ۱۳۰۳ به تهران بازگشت، در حالى که جز اندکى بیش از چهل بهار از عمر او نمیگذشت. وى در اثناى تحصیل خود، پیش مرحوم میرزا حبیب الله رشتى، رسالهای درباره «ضمان ید» نوشته که بعداً درباره آن بحث خواهیم کرد، و رساله را بر استاد خود عرضه نموده، و مرحوم رشتى تقریظى بر آن نوشته و در حقیقت معرفى شایستهای از مؤلف نموده که متن آن را در اینجا میآوریم و دقت در عبارات نویسنده تقریظ که کمتر بر کتابى تقریظ مینوشت، میتواند معرف مقام والاى شیخ از نظر علمى باشد.
سخن فقیه رشتى درباره شیخ
بسم الله الرحمن الرحیم
أیّها الواقف على هذه الاوراق، لو خضت زواجر البحار، و ضربت آباط الابل فى مهامه القفار، لما وجدت أحسن مما فیها تحقیقاً، و أزید منه تدقیقاً، فمن الواجب أن ینادی بفضل صاحبها فى کلّ ناد، و یحث إلیها الرکاب فى کلّ بلاد، فقد سرحت فیها لحظى، فرأیتها ملحظاً وجیهاً، و امعنت فیها نظری فوجدتها منظراً صبیحاً، فکم أودع فیها من الدرر الفاخره، واللئالى الباکره، فیلیق أن یکتب بالتبر على الاحداق لا بالحبر على الاوراق، فلله درّ مؤلفه، و هو العالم الاوّاه، قره عینى، الشیخ فضلالله (له فضله و علاه) فقد اتعب نفسه، وعرّق جبینه فى تحصیل القواعد العلمیه، والاُصول الاجتهادیه التى یدور علیها مدار الاجتهاد، و بها یصح أعمال العباد.
و حضر لدیّ و لدی الاساتید العظام و الاساطین الکرام، شطراً وافیاً من الزمان، و دهراً طویلاً کافیاً من الاوان.
فبلغ بحمد الله مناه، و صار عالماً ربانیّاً و علماً حقّانیا، مجتهداً، ماهراً، متبحراً، کاملاً، جامعاً للمعقول والمنقول فحقیق أن یرجع إلیه عباد الله المؤمنین فى أُمور دینهم، و ینقادون إلیه فیما یتعلق بآخرتهم و دنیاهم، و فى حقّه وأمثاله ورد فى الاثر من سید البشر: «الرادّ علیه رادّ علینا، و هو فى حدّ الشرک» معاذ الله منه و من شرّ الشیطان وسیئات الاعمال، ورجائى منه هو سلوک طریق الاحتیاط فى الاحکام و الموضوعات، و أن لا ینسانى عن الدعوات عند قاضى الحاجات، انّه ولىّ التوفیق.
حبیب الله الغروی الجیلانى
متن تقریظ، در ظهر رساله قاعده ضمان الید به قلم خود شیخ مسطور است، و اصل نسخه در کتابخانه آستان قدس رضوى به ش ۹۶۳۲ موجود است. کسانى که مایل باشند، رساله شیخ را از روى نسخه خود او استنساخ کنند و با تحقیق مناسبِ وضع رساله منتشر سازند، میتوانند به کتابخانه یاد شده مراجعه کنند.
سخن ما در این مقاله با دانشمندان اسلامى است که قهراً با چنین متونى، کاملاً آشنا هستند و ما خود را بى نیاز از ترجمه آن میدانیم.[۲]
جملههاى بارز و بلند استاد گواهى میدهد که مرحوم شیخ نورى به مرتبهای از اجتهاد مطلق رسیده بود که میتوانست در هر مرحلهای از طهارت تا دیات، نظر بدهد، از این گذشته، او فقیه جامع الشرایطى است که اگر در موضوعى حکم کند بر همه مردم لازم است که از حکم او پیروى کنند، و این نتیجه اجتهاد مطلق است.
گفتار اندیشمندان درباره فقاهت او
۱. مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانى، در نامهای که همراه شیخ عبدالله مازندرانى در تأیید اصل دوم متمم قانون اساسى به مجلس شوراى ملى صدر مشروطه نوشته است از شیخ شهید به عنوان حجه الاسلام نورى (دامت برکاته) تعبیر آورده است. میدانیم در آن زمان، لقب بارز و بزرگ براى مراجع همین لفظ «حجه الاسلام» بود و فقط در تاریخ «آیه الله» لقب مرحوم علامه حلى بود، و لذا در سؤالهایى که به مراجع بزرگ مینوشتند، نوعاً این لقب را به کار میبردند و میگفتند: «حجه الاسلام» از این جهت میبینیم مرحوم شفتى (م ۱۲۶۰)، یا مرحوم آخوند ملا قربانعلى زنجانى (م ۱۳۲۷) به حجه الاسلام معروف بودند و شیخ کلینى به «ثقه الاسلام» و در میان اهل تسنّن، غزالى (م ۵۰۵) به حجه الاسلام اشتهار دارد.
۲. مرحوم محدث نورى (م ۱۳۲۰) درباره او میگوید: «عالم، فاضل، و مجمع المحاسن والفواضل، مالک ازمّه الفروع والاُصول، والاخذ بنواصى المنقول والمعقول، علم الاعلام، والحبر القمقام، شیخ فضلالله النورى».[۳]
۳. علامه امینى در کتاب «شهداء الفضیله» مرحوم شیخ را چنین وصف میکند: حاج شیخ فضلالله نورى شیخ الاسلام والمسلمین رایت دانش و دین و بزرگترین زعیم روحانى در پایتخت کشور بود. فضل از جوانیش پیوسته سر ریز و از خلال کلمات و سطور نگارشاتش سیل آسا و موج زن و جارى بود. در اوایل قرن ۱۴ هجرى از عتبات بار سفر بست و راهى تهران شد و بدان شهر همواره پیشواى روحانى و زعیم دین بود و به تعظیم شعائر الهى، و نشر مآثر دینى و اعلاء اعلام حق و اظهار کلمه حقیقت، اشتغال داشت. تا این که پس از زمانى دراز ستیز و پیکار با الحاد و منکر، عوامل فساد و تباهى فرمان به اعدامش داده و به دست ظلم و عدوان به شهادت رسید. قربانى دعوت الى الله، قربانى آیین، قربانى نهى از منکر، قربانى حمیت و دیانت… .[۴]
۴. مرحوم سید محسن امین عاملى، در اعیان الشیعه، وى را چنین وصف میکند: شیخ فضلالله بن ملا عباس نورى تهرانى… او همشیره زاده و داماد میرزا حسین نورى محدث شهیر است. در اوایل عمر، رهسپار نجف اشرف گردید و سالیانى چند را نزد شیخ راضى فرزند شیخ محمد نجفى به تعلم پرداخت و چون میرزاى شیرازى به سامرا مهاجرت فرمود، او و دایىاش (محدث نورى) در عداد نخستین کسانى بودند که به سامرا عزیمت نمودند.
شیخ چند سال در حوزه بحث میرزاى شیرازى حاضر شد و تقریرات درس ایشان را به رشته تحریر کشید سپس در اوایل قرن چهاردهم هجرى عازم تهران گردید و به امر تدریس و اقامه نماز جماعت و سایر شعایر دینى پرداخت و از شخصیتهاى نام آورى گردید که صیت و آوازه شان در آفاق منتشر است.[۵]
ترجمه نویسان در قرن چهاردهم همگى به نوعى در تمجید شیخ سخن رانده اند. جز کسانى که به روحانیّت و دین و صلابت انسانهاى بزرگوار، خوشبین نیستند احیاناً سخنان غیر صحیحى بر نوک قلم آورده و در عین حال همگى به تقواى شیخ و وارستگى او از هر نوع وابستگى به شرق یا غرب تصریح کرده اند، از این جهت ما از نقل کلمات دیگر مترجمان صرفنظر کرده، به بیان آثار علمى شیخ که گواه بر آگاهى ژرف او از فرهنگ اسلامى است، میپردازیم.
۱. دُرَر التنظیم
فقیه بزرگوار شیخ فضلالله نورى از قریحه سرشارى برخوردار بوده است. هنوز بیست بهار از عمر او نگذشته بود که ارجوزه را به زبان عربى سروده و در آن بیست و پنج قاعده فقهى را با اشاره به مبانى آن مطرح کرده است. تاریخ شروع این سروده ۱۲۷۹ق و پایان آن با روز یکشنبه هفدهم ذی القعده ۱۲۸۰ مصادف بوده و شمار ابیات آن به پانصد بیت میرسد و شامل ۲۵ قاعده است.
قواعدی که مرحوم شیخ در این منظومه به زبان عربی طرح نموده، عبارتند از:
۱. الأسباب الشرعیه مولّفات لا علل حقیقیه.
۲. الأصل عدم تداخل الأسباب.
۳. فی قاعده لا ضرر و لا ضرار.
۴. فی قاعده العقد ینحلّ الی العقود.
۵. القاعده العقلیه لا تخصص.
۶. دلاله الالفاظ وضعیّه لا ذاتیّه.
۷. الأصل عدم جواز التّوکیل إلا ما خرج.
۸. أصاله الطهاره فی الشبهه الحدثیّه و الخبثیّه.
۹. الأصل فی الدماء، النّجاسه.
۱۰. قاعده الإمکان فی الحیض و بیان حدودها.
۱۱. من جمله أسباب الضمان، الید.
۱۲. من جمله أسباب الشرع سبباً للضمان، الإتلاف.
۱۳. من جمله أسباب الضمان، الأخذ بالعقد الفاسد.
۱۴. من جمله ما جعله فی الشرع سبباً للضّمان، الغرور.
۱۵. من جمله ما جعله فی الشرع سبباً للضّمان، التعدّی و التفریط.
۱۶. فی مسقطات الضمان:
۱۷. من جمله المسقطات فی الشرع، الإحسان.
۱۸. من جمله المسقطات فی الشرع، الإقدام.
۱۹. من جمله المسقطات فی الشرع، الاستیمان.
۲۰. من جمله المسقطات فی الشرع، الإذن من ذی السلطان.
۲۱. قاعده القرعه و تشخیص مواردها.
۲۲. فی أنّ الأصل وجوب القضاء، فی ما وجب فیه الأعاده.
۲۳. فی قاعده من ملک شیئاً ملک الإقرار به.
۲۴. فی بیان حرمه الإسراف و مدرکها.
۲۵. عدم حجیّه عدم قول بالفصل، «اذا کان البعض مثبتاً بالأصل».
۲۶. فی شأن اشتراط العربیّه فی العقود.
این منظومه را میتوان از دو نظر مورد مطالعه قرار داد:
یک) گوینده این منظومه یک جوان فارسى زبان است که فقط قواعد زبان عربى را در زادگاه خود آموخته، و نه به کشورى عربى رفته و نه با گروه عرب زبانى معاشرت کرده است. اما بسان یک عرب زبان، پیچیده ترین مسائل فقهى را در قالب نظم ریخته است.
اینک، براى ارائه سلاست اشعار، نمونه هایى را یادآور میشویم:
مثلاً درباره یک نزاع دیرینه که در کتابهاى اصولى مطرح است، یعنى اینکه آیا میان الفاظ و معانى رابطه ذاتى موجود است یا اینکه این رابطه، رابطه وضعى و قراردادى است. و در این میان برخى قول نخست را گرفته و بیشتر محققان بر قول دومند، وى در نقد نظر نخست میگوید: اگر این رابطه، رابطه ذاتى بود، باید مسأله نقل لفظ از معنى نخستین به معنى دوم منتفى گردد، زیرا ذاتى قابل دگرگونى نیست، در حالى که در هر زبانى نقل وجود داشته است. او دلیل ذاتى بودن دلالت را از سلیمان بن عباد چنین نقل میکند:
حجته لزوم ترجیح بلا
مرجّح، کذاک منه نقلا
لکنّه مخالف المشهور
مخالف لمذهب الجمهور
بانّها وضعیّه تدور
مدار وضع و هو المنصور
لو لم تکن لم یکن المنقول
لانّ ما بالذات لا یزول
کسانى که با مسائل علمى سر و کار دارند و از قریحه شعر برخوردارند، میدانند ریختن مسائل علمى در قالب شعر، مشکل است. انسان در غزلیات و یا مثنویات، پاىبند اندیشههاى دیگران نیست، بلکه تخیلات خود را در قالبهاى مناسب میریزد، ولى در ارجوزههاى علمى باید قوانین مدون را در قالب شعر بریزد، از این جهت در میان صدها الفیه در نحو تنها «الفیه ابن مالک» رشد کرده و دیگر الفیهها به دست فراموشى سپرده شده اند.
دو) از نظر محتوى میتوان درباره این رساله اظهار نظر کرد. ناظم در این رساله ۲۵ قاعده فقهى و احیاناً اصولى را در قالب شعر درآورده، و درباره آنها اظهار نظر کرده است و میرساند که ناظم این ارجوزه، بیست و پنج قاعده را به دقت خوانده و یا بررسى کرده است، زیرا شیخ در این ارجوزه ناقل نیست، بلکه ناقد هم هست، و در میان کتابهاى فقهى از سه کتاب بیشتر بهره برده است:
۱. القواعد والفوائد، نگارش شهید اول (م ۷۸۶ ق)
مثلاً در مورد قاعده قرعه از شهید نام میبرد و میگوید:من شیخنا الشهید فى القواعد وهکذا من صاحب العوائد
۲. العوائد، نگارش ملا احمد نراقى (م ۱۲۴۸)
۳. العناوین، نگارش سید فتاح مراغى که از نگارش آن در تاریخ ۱۲۴۵ فراغت یافته و خود در سال ۱۲۵۰ در گذشته است و به حق کتاب «عناوین» از کتابهاى ناشناخته است و شیخ انصارى در متاجر از آن یاد میکند.
وى از این دو کتاب اخیر و مؤلفان آنها در مواردى نام برده و در موردى چنین میگوید: و قد حکاه الفاضل النراقى / قریب خمسین کذا المراغى
یادآور شدیم که شیخ در این ارجوزه تنها ناقل نیست، بلکه ناقد هم هست. اینک دو مورد را یادآور میشویم:
مورد اول: مدرک ضمان ید، حدیث معروفى است که از پیامبر گرامى نقل شده و محدّثان اهل سنت آن را به صورت مسند آورده اند.[۶] آنجا که فرموده است: «على الید ما أخذت حتى تؤدى». در میان فقها، بحثى درباره دلالت این حدیث شریف است، مثلاً نراقى در عوائد مدعى است که حدیث در مقام بیان حکم تکلیفى است، و مفاد حدیث این است که مستولى بر مال مردم، باید آن را باز گرداند، ولى هرگز متضمن حکم وضعى نیست و اینکه در همین حالت، ضامن عین و یا منافع آن باشد.
در حالى که مشهور فقها، از این حدیث، معنى وضعى فهمیده، و آن این که حدیث در مقام بیان ضمان مستولى هم هست، و مفاد حدیث عهده دار بودن استیلاگر است. تو گویى حدیث ناظر به مثل فارسى است که میگوید: «دست، دست را میشناسد». اینک ابیاتى از شیخ در این مورد یادآور میشویم:
دل علیه النبوی المنجبر
فى کتب الاصحاب ذکره اشتهر
بقوله على الید ما أخذت
حتى تؤدی تلک مما قد بدت
سیاقه ینافى أن تقدّرا
لفظ العقاب وکذا الردّ فها
ظاهره بیان حکم الوضع قد
یفهمه من مشرب الفقه ورد
فما رماه صاحب العوائد
فى قدحها خال عن المعاضد
قد خرج عن مسلک السداد
و المسلک السویّ و الرشاد
مورد دوم: در مورد قاعده «لا ضرر» بحثى است که آیا این حدیث فقط نافى حکم ضررى است یا علاوه بر آن مثبت حکم شرعى نیز هست؟ گروهى از فقها معتقدند قاعده لا ضرر کاربرد نفى دارد، مثلاً حکم ضررى را نفى میکند، ولى هرگز توانایى آن که حکم مناسب مورد را ثابت کند، ندارد، در حالى که گروهى از مشایخ براى آن کاربرد اثباتى نیز قائلند. مرحوم شیخ، در قاعده لا ضرر به هر دو نظر اشاره میکند، چنان که میگوید:
فهل یعیّن أصل الاحکام بها
أو لا بل النفى بها قد علما
یحتمل الوجهان کلٌّ ذو سند
والذی اختاره ذو المستند
من احتمالین هو الاخیرُ
موافقا لبرهه کثیر
و ما اقتضاه نظر الحقیر
الوجه الاول و هو الشهیر
واختاره سیدنا الفتّاح
دل علیه أکثر الصحاح
منها التى راویه الکنانى
واضحه تغنى عن البیان
وغیرها من سائر الدلیل
مؤید و موضح السبیل
ففى خیار الغبن قد ثبت بها
مسأله الخیار هذاک جلا
شیخ با روایت کنانى استدلال میکند که حدیث لا ضرر گذشته از نفى، مثبت ضمان نیز هست، زیرا در آن آمده است که «من أضرّ بشىء من طریق المسلمین فهو ضامن».[۷]
همچنین یکى از مدارک خیارات خصوصا خیار غبن، حدیث لا ضرر است که اثبات حکمى به نام «خیار» میکند. به استعداد سرشار و نبوغ فوق العاده و عنایت به فقه و فقاهت است.
۲. نگاهى به رساله «قاعده ضمان ید»
رسالهای که میتواند بیش از همه، مراتب فقاهت شیخ را آشکار سازد، رساله قاعده «ضمان ید» است که چنان که گفتیم نسخهای از آن به خط مؤلف در کتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.
شیخ این رساله را در موقع اقامت خود در نجف اشرف نگاشته و استاد وى مرحوم رشتى تقریظى بر آن نوشته است چنانکه در آغاز بحث یادآور شدیم، مؤلف در این رساله موضوع «ضمان ید» را مطرح کرده و درباره مدرک آن، از نظر سند و دلالت و مقدار آن، سخن گفته است.
مدرک ضمان ید حدیث معروفى است که فقهاى شیعه در کتابهاى خود آن را به صورت مرسل نقل کرده اند و متن آن چنین است: «على الید ما أخذت حتى تؤدى». همگى میدانیم که استدلال با روایتى فرع آن است که از نظر سند معتبر باشد در حالى که این روایت در کتب ما به صورت مرسل نقل شده است.
در این جا مرحوم شیخ به این اشکال توجه کرده و میگوید: چون اصحاب ما به این روایت عمل کرده اند، عمل اصحاب ضعف روایت را جبران میکند.
در این جا مرحوم امام راحل (قدَّس سرَّه) نظر دیگرى داشت و میفرمود: اتقان روایت حاکى از آن است که این گفتار، گفتار معصوم است نه گفتار فرد عادى.
آرى محدثان اهل سنت این حدیث را در کتابهاى حدیثى خود نقل کرده اند و سند روایت به فردى به نام سمره بن جندب منتهى میشود که وضع آن براى همه روشن است، زیرا او همان انسان لجوجى است که با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مورد کسب اجازه براى ورود به خانه مشترک میان او و مردى از انصار، به مجادله پرداخت و حاضر نشد که به هنگام ورود اذن بگیرد و هر چه پیامبر اصرار کرد او بر لجاجت خود افزود و سرانجام رسول گرامى به شریک ملک فرمود: برو نخل این مرد را بکن زیرا: «لا ضرر ولا ضرار».
البته نقاظ ضعف این مرد منحصر به این نیست، بلکه علما و علم رجال، درباره او بیش از این سخن گفته اند.[۸]
در سند روایت «قتاده» نیز وارد شده است و موقعیت او براى ما روشن است. علاقه مندان اگر بخواهند روایت را از نظر سند بررسى کنند به مدارک زیر مراجعه کنند.[۹]
هوشمندی و دینمداری شیخ شهید
قهرمان گفتار ما مرحوم آیتالله شیخ فضلالله نورى (۱۲۵۹ – ۱۳۲۷ق) از علماى بزرگ شیعه است که توانست در دو جبهه افتخار آفرین باشد. او پس از گذراندن تحصیلات عالى و نیل به درجه اجتهاد در مراکز علمى سامرا و نجف اشرف به تهران بازگشت و به تعلیم و تربیت، تألیف و تصنیف و خدمات دینى اشتغال ورزید و آنى از دفاع از اصول اسلام و جلوگیرى از انحراف و کجرویها غفلت نکرد.
آنگاه که نوعى بیدارى در جامعه ایرانى پیدا شد و اینکه نظام استبدادى مایه ظلم و ستم بر مردم است و بهتر است مجلسى (عدالتخانه) به نمایندگى از مردم تشکیل شود و دولت از این مجلس الهام بگیرد، خود در این موضوع پیشگام بوده و از آن جانبدارى کرد. و آنگاه که احساس کرد انقلاب از مسیر خود منحرف شده و فرصت طلبان و نوکران همان استبداد بار دیگر میخواهند بر مردم حکومت کنند و نظامى بر پایه نظام غربى و دور از برنامههاى اسلامى پى ریزى نمایند، شدیداً با آن مخالفت کرد.
تلاش او براى تشکیل مجلس براى خدا بود و کناره گیری او از همکاران پیشین نیز براى خدا و در حقیقت مصداق بارز این کریمه: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی وَ فُرَادَى».
کراراً مخالفان، او را به ترور و مرگ تهدید کرده و احیاناً او را هدف قرار دادند اما او از نظر صلابت و مقاومت در راه خدا کوچکترین سازش از خود نشان نداده، و از راه خود، سر سوزنى کنار نرفت.
او سراپا تقوا و پیراستگى، زهد و وارستگى از دنیا، یار و یاور مستضعفان، معلم دانش آموختگان علوم دینى بوده و نقطه ضعفى در صفحه زندگى او وجود نداشت. وی در زندگى فقط یک گناه داشت، و آن اینکه برنامههاى اصلاحى و دینى او مزاحم منافع فرصت طلبان و الحادگرایان بود، از این جهت در یک بیدادگاه فرمایشى او را محکوم به اعدام کرده و در روز ۱۳ رجب ۱۳۲۷ به دار آویختند.
منقول است که شیخ قدس سره به هنگام انداختن طناب به گردنش به این بیت ترنم کرده است:
با مسجد و منبر نبود دعوى توحید
منزلگه مردان موحد سر دار است
یعنى مردان موحد تنها به بیان احکام و معارف بسنده نمیکنند، بلکه اگر حفظ شریعت و ارزشها در گرو نوشیدن شربت شهادت باشد، به پیشواز آن میروند، و مرحوم شیخ مصداق اتمّ این بیت بوده است.
مرحوم سید احمد رضوى معروف به ادیب پیشاورى (م ۱۳۴۹ق) با سرودن قصیدهای زیبا، در سوکِ شهید راه ارزشها نشسته و به صورت ادیبانه و عارفانه کیفیت صعود و نزول روح و جسد شیخ را چنین وصف میکند:
همّتْ عِظامُک أنْ تشایع روحَها
یومَ الزِماع الى الجِنان رحیلاً
فَتَصَّعدَتْ معه قلیلاً ثمّ ما
وَجَدتْ لسنّه ربِّها تبدیلاً
فالروحُ راقٍ والعِظامٌ تَنَزلَّتْ
کالآیه الیُوحی بها تنزیلاً
ما بیان نکات روحانى و عارفانه این سه بیت را به خواننده گرامى واگذار میکنیم. [۱۰]
*********************
لازم به ذکر است که این نوشتار در اصل، متن ارزشمند و ویراسته سخنرانی حضرت آیتالله سبحانی در کنگره بزرگداشت آیتالله حاج شیخ فضل الله نورى در مردادماه ۱۳۷۰ است که در شهر نور، برگزار شد. آنچه در پى میآید، تکمیل شده همان سخنرانى است که مؤسسه کتابشناسی شیعه در سال ۱۳۹۶ با کسب اجازه از آیتالله سبحانی، آن را با کمى تلخیص، به عنوان ضمیمه کتاب تنهای شکیبا (از آثار به یادگار مانده از استاد علی ابوالحسنی مُنذِر) منتشر کرد.
[۲] . ترجمه این تقریظ در آینده و در بخش بعدی، ذیل عنوان «تعریف و توثیق شیخ از زبان محقق رشتى» خواهد آمد.
[۳] . مقدمه شاخه طوبى.
[۴] . شهداء الفضیله، ص۳۵۶ – ۳۵۸.
[۵] . اعیان الشیعه، ج۸، ص۴۰۷.
[۶] . سنن بیهقى، ج۶، ص۹۰؛ مسند احمد، ج۵، ص۷.
[۷] . وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۴۱، باب ۸، از ابواب موجبات ضمان، حدیث ۲.
[۸] . تنقیح المقال، ج۲، ص۶۸.
[۹] . مسند احمد، ج۵، ص۸ و ۱۳؛ سنن ترمذى، کتاب البیوع، باب ۳۹، حدیث ش ۱۲۶۶.
[۱۰]. بخشی از مقدمه آیتالله سبحانی بر کتاب تنهای شکیبا، اثر استاد علی ابوالحسنی (منذر)، قم، موسسه کتابشناسی شیعه، زمستان ۱۳۹۴.