عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: گاهی اقتضائات تقریب رعایت نمیشود. ما یا نباید در یک عرصۀ جهان اسلامی با این عظمت و با این ابعاد گسترده ورود داشته باشیم یا اگر وارد شدیم، باید اقتضائاتش را بشناسیم. مثلا یکی از اقتضائاتش این است که حوزه باید پای کار تقریب بیاید. نمیشود که انقلاب بخواهد، حوزه نخواهد یا حوزه بخواهد، بخشی از آن بخواهد، آن بخشی هم که میخواهد کمتر حرف بزند، آن بخشی که نمیخواهد، صدایش بلندتر باشد. جالب هم این است که در برابر آن کسانی که صدای بلند ضدتقریب داشتند، آن کسانی که اهل تقریب و وحدت بودند، به موازات بلندتر شدن صدای آنها، اینها هم دچار تقیۀ تقریبی میشدند.
به گزارش شبکه اجتهاد، مسئله تقریب و وحدت بین مذاهب اسلامی یکی از آرمانها و اهداف عالیه انقلاب اسلامی است که تاریخی بس طولانی و پر فراز و نشیب دارد. استاد احمد مبلغی عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس اسبق دانشگاه مذاهب اسلامی در گفتگو با مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بررسی وضعیت تقریب پس از انقلاب اسلامی و آسیبشناسی این مسئله پرداخته است.
این استاد باسابقه حوزه علمیه قم در ابتدای این گفتگو به سابقه مباحث تقریبی در جهان اسلام و فراز و فرودهای آن در طول زمان پرداخت. او اندیشه و اقدامات بزرگانی نظیر سید جمالالدین اسدآبادی و آیتالله العظمی بروجردی در این زمینه را برشمرد و تفاوتها و تمایزات این دو عالم برجسته را تشریح کرد. او وحدت و تقریب را بخشی از ذات و ماهیت انقلاب اسلامی میداند و بر بازسازی هویت اسلامی تاکید میکند.
بخشهایی از گفتگوی تفصیلی استاد مبلغی که به بررسی ناگفتههای مسئله تقریب پس از پیروزی انقلاب پرداخته شده در ادامه از نظر میگذرد.
اندیشه تقریب و وحدت اسلامی در ادبیات امام خمینی چه تفاوتهایی با فضای قبل یعنی آیتالله بروجردی یا مرحوم سید جمال دارد؟
مبلّغی: آیتالله بروجردی بیشتر یک نگاه دانشی و امام بیشتر یک نگاه اجتماعی داشت. شما ممکن است در حکمت امام اندیشههای متعالی اجتماعی را ببینید یا در نگاههای تفسیری ایشان، اما در نگاههای دانشی آیتالله بروجردی خیمه بحث را زدند. امام در فضای اجتماعی این کار را کردند. اساساً انقلاب خودش را بر اساس یک جامعه متعالی فرامرزی از حیث مذهبی تعریف میکرد و کم نیست کلمات و نگاههای امام نسبت به این خصوص، حتی ایشان فراتر از این هم میرفت یعنی نگاه به یک حرکت اجتماعی جهانی داشت. یعنی خاستگاه فکر جهانی اندیشی بود. فلذا میبینیم که ادبیات، حرکت، نگاه و شعار حضرت امام، همگی قدرت استیلای جهان اسلامی و چترافکنی بر جهان اسلام را دارد و از این جهت بیشترین کارکرد را داشته است.
به نظر میرسد اندیشه تقریب در فرمایشات رهبر انقلاب یک ضریب گفتمانی خیلی بیشتری پیدا کرد. یعنی هم در فتاوای صریح ایشان در تحریم سبّ و لعن بزرگان اهل سنت و یا استفاده از بعضی ظرفیتهای احکام حکومتی در ممنوعیت برخی مناسک همچون قمهزنی و… . اما نکتهای که مطرح است بعد از این که ما وارد ساختارسازی شدیم، احساس میکنید این تجربه ساختارسازی ما در مجمع تقریب یا مجمع جهانی اهل بیت (ع) یا حتی خود وزارت خارجه ما، چقدر توانست آن ضریب گفتمانی تقریب را پیش ببرد و در کنار آن ظرفیت دیپلماسی عمومی و مردمی، دیپلماسیهای فرهنگی بین ملتها یا دیپلماسی علمی در مراکز حوزوی دانشگاهیهای ما را فعال نموده و کارکردهای لازم را داشته باشد؟
مبلّغی: نکته اول شما که رهبری بحثهای تقریبی و یا دیدگاهها یا عملکردها و یا فتواهای مهمتر معطوف به تقریب را به نحو جالب و چشمگیری دارند، حقیقتاً قابل توجه است. حتی ایشان در بُعد حرمت غیبت اهل سنت فتوای صریحی دارند، استدلال هم میکنند، من دیدم بحث ایشان خیلی عمیق است و یک میراث مهمی برای وحدت است. اما چرا ما به رغم این خواست انقلاب و فتاوای رهبری یا فتاوا و نگاههای حضرت امام و ادبیاتی که حضرت امام داشتند، در حالی که میبایست تقریب مذاهب را به سمت یک حرکت پرتوانتری میبردیم، یک تنزّلهای فاحشی هم داشتهایم، علت آن چیست؟ تحلیلهای مختلفی میشود نسبت به این مسئله داشت.
یک عامل آن است که گاهی اقتضائات تقریب رعایت نمیشود. ببینید ما یا نباید در یک عرصۀ جهان اسلامی با این عظمت و با این ابعاد گسترده ورود داشته باشیم یا اگر وارد شدیم، باید اقتضائاتش را بشناسیم. مثلا یکی از اقتضائاتش این است که حوزه باید پای کار تقریب بیاید. نمیشود که انقلاب بخواهد، حوزه نخواهد یا حوزه بخواهد، بخشی از آن بخواهد، آن بخشی هم که میخواهد کمتر حرف بزند، آن بخشی که نمیخواهد، صدایش بلندتر باشد… جالب هم این است که در برابر آن کسانی که صدای بلند ضدتقریب داشتند، آن کسانی که اهل تقریب و وحدت بودند، به موازات بلندتر شدن صدای آنها، اینها هم دچار تقیۀ تقریبی میشدند. تقیۀ تقریبی دیگر خیلی بد است، یعنی شما تقریبی باشی، حرفی نزنی. تقریبی باشی، آن درد و دلت یا آن نگاه و اندیشهات را نگویی، به خاطر اینکه دیگری به تو حرف نزند و یا وضعیت اجتماعی را بخواهی حفظ بکنی و یا به هر دلیل دیگر، این خیلی بد است…
اشکال دوم این است که ما تقریب را بد فهمیدیم، همایش محور شدیم، آن هم سالیانه یک همایش؛ اصلا اینطور نیست، تقریب یک ایده است برای میدان عمل و بکار گیری در فضای بیرون. سوم این است که در پس تقریب خودمان احیاناً بعضی کسانی که نفوذ پیدا میکنند در تقریب وجود دارند، نفوذیهای تقریبی ما کم نداریم و اینها میخواهند کارهای دیگری انجام بدهند، خب این خراب میکند.
بطور خاص جریان شیعیسازی اهل سنت مد نظر شما است.
مبلّغی: بله شیعهسازی اهل سنت یا اثبات حقانیت شیعه؛ این سوءاستفاده نفوذیهای در درون تقریب از عوامل برهم زدن این فرآیند تقریب بوده است.
یک عامل دیگر تضعیف این است که ما قدرت لابیگری تقریبی اساساً نداریم، یعنی شما ببینید تقریب با مجموعههایی صحبت میکند و برمیگردد. تقریب برای این است که آن کسی که در تباعد قرار دارد را تقریب کنید نه آن که تقریب شده است با او صحبت کنید، فلسفه وجودی تقریب قرّب إذا تباعدوا است، آن که دور شده است، به هر دلیلی، چه از حیث سیاسی، چه از حیث فکری، چه از حیث رفتاری، چه اخلاقی، تباعد دارد، آنها را جذب کنید؛ این هم یک اشکال بزرگی است که ما تصور میکنیم برویم چند نفر که با ما در لبنان خوب هستند، با آنها صحبت کنیم و برگردیم؛ آنها هستند دیگر نیازی نیست که برویم با آنها صحبت کنیم، این که تقریب نشد، اولاً تقریب یک حرکت جهانی است نه حرکتی مربوط به یک کشور و دو کشور؛ این هم یک اشکال است.
اشکال دیگری که وجود دارد این است که قضیه فلسطین و مبارزه با کشور غاصب اسرائیل، این یک محور تقریبساز است، اما به همان اندازهای که تقریبساز است باید حواسمان شما باشد که تقریب را نباید صرفاً بر دور این خلاصه کنید، چون خیلی از علماء هستند که به لحاظ وضعیتهای خاص خودشان که میترسند به این طرف نمیآیند، نباید با آنها قهر شد؛ مگر تقریب فقط برای قضیه فلسطین است؟ تقریب خودش اصالت دارد، اگر قضیه فلسطین هم نباشد تقریب باید باشد، تقریب قبل از فلسطین هم بوده، هست و خواهد بود، تقریب را نباید به این مسئله گره زد. هیچ چیز به اندازه داشتن ارتباط درست با اهل سنت در جهت تقریب کارآمد نیست، آنقدر فضا باز است. ما شیعه کمتر ارتباط میگیریم، اصلا ارتباط برای ما سخت شده است چون ذهنیتهای خاص داریم، ذهنیتهایی که ما آنها را ساختیم، اهل بیت نساختند.
مجمع جهانی تقریب در دورهای تأسیس میشود که دارالتقریب مصر تقریباً تعطیل شده است، ادبیات حضرت آقا در تشکیل مجمع تقریب، ظاهرا یک ادبیات جدیدی را در کل جهان اسلام رقم زد و البته خب انتخاب خود دبیر که مرحوم آیتالله واعظزادۀ خراسانی بود هم ظاهراً در ایجاد این موج بیتأثیر نبود. ارزیابی شما از فضای رشد علمی اندیشۀ تقریب در دورۀ اول چیست و به موازات این حرکت علمی آیا در لایۀ اجتماعی اندیشۀ تقریب نیز جنبه فرهنگی نیز دیده شد یا در این دوره جنبه اجتماعی و فرهنگی مسئله کمتر مورد توجه قرار گرفت؟
مبلّغی: آیتالله واعظزاده انسان خاصی در تقریب بود، یعنی به نظر من قدرش تا حدود زیادی ناشناخته است، به دلیل اینکه به او حملههایی میشد، که این حملهها باعث میشد که او ظهور و بروزش را از حیث تقریبی تا حدی از دست بدهد.
از همان اوایل دانشگاه مذاهب که آمده بود، نگاهی که به آن بود این بود که یک الأزهر دارد شکل میگیرد؛ و بعد با جهان اسلام ارتباطات خوبی برقرار شد، اما خب عرض کردم وقتی که تقریب هرچه بیشتر جلو میرود و چتر میگستراند، الزاماتش بیشتر میشود. اگر التزامات را رعایت نکردید، ممکن است در جهاتی سیر معکوس شروع بشود. این خطرناک است.
بعد از دوران آیتالله واعظزادۀ خراسانی به دورۀ دبیری آیتالله تسخیری میرسیم چون خود حضرتعالی در این مقطع بیشتر حضور داشتید، اینجا را میخواهیم یک مقدار بیشتر بشنویم.
مبلّغی: ببینید اولاً در تفاوت مرحوم آیتالله تسخیری با آیتالله واعظزاده باید به این نکته اشاره کرد که آیتالله واعظزاده نگاهش به تقریب کلامی بود یعنی یک مبنا، پایه و اعتقاد اساسی بود. استفادهشان از قرآن برای تقریب بینظیر بود. شاید من ندیدم در میان شخصیتهای طرفدار تقریب کسی مثل مرحوم آیتالله واعظزادۀ خراسانی که استنباط تقریبی خاصی میکند از آیات که دیگری شاید این کار را نکرده است. حتی شنیدهام که خود آقای واعظزادۀ خراسانی میفرماید که علامۀ طباطبایی که میدانست من دنبال امت اسلامی هستم و نگاههای این گونه دارم، گاهی بعد از درس آیات را و استفادههایی را از آیات برای من در این زمینه ارائه میکرد و بعد از من میخواست که شما نظرت چیست. بعد خود آقای واعظزادۀ خراسانی دارد این سخن را -علی ما نقل- که ایشان میفرموده که من بیشترین استفادۀ تقریبی را از علامۀ طباطبایی کردهام. خب قاعدتاً باید میگفت از آیتالله بروجردی کردم، چون خمیرمایههای این حرکت را از آنجا گرفته، ولی نقش علامۀ طباطبایی را زیاد میبیند.
اما مرحوم آیتالله تسخیری نگاهش فقهی بود. ایشان در بُعد تقریب فقهی تواناییهایی داشت، چون من دیده بودم که خوب میتوانست اندیشۀ شیعی را در یک مجموعۀ اندیشۀ اهلسنتی و جهان اسلامی قرار بدهد با رعایت آن چارچوب که بتواند یک اندیشۀ جهان اسلامی فقهی ایجاد بشود و مجمع فقه هم دنبال همین است که یک مجموعۀ فقه جهان اسلام باشد، خب اندیشۀ شیعی هم بخشی از آن بیاید حرفش را بزند، احیاناً استفاده هم بکنند، احیاناً در فتواهایشان هم بیاورند، عملاً هست چنین چیزی. خب باید البته عرضه کرد. در تقریب فقهی ایشان یک تواناییهایی در حد مجمع فقهی جده داشت.
یک مقولۀ دیگری که باز توفیقاتی را برای ایشان ایجاد کرده بود، این بود که ایشان عملگرایی تقریبی داشت، یعنی یک تقریبگرای عملگرا بود و چون سلوک اخلاقی هم داشت، اخلاق ویژهای داشت، اخلاق بیتعصب نرم احترامآمیزی داشت، طبیعی بود که به نماد تقریب بدل شده بود…
به نظر میرسد ما بعد از آیتالله واعظزادۀ خراسانی و بعد از کنارهگیری آیتالله تسخیری از دبیر کلی مجمع جهانی تقریب، چهرههایی در حد و اندازۀ این بزرگواران نداشتیم. ما در آغاز دهۀ ۹۰ خیزش عظیم بیداری اسلامی را تجربه میکردیم ولی عملاً ما آن ظرفیت را به نوعی متأسفانه از دست دادیم و از آن طرف هم در لایۀ اندیشهای ماجرا اندیشۀ تقریب عملاً به سمت افول در واقع حرکت کرد. خواستم ارزیابی حضرتعالی را در این دوره از مجمع جویا شویم؟
مبلّغی: بعد از مرحوم آیتالله تسخیری به تعبیر شما جهان اسلام وارد یک تکاپوی دیگری شد. تقریب باید نقش خودش را در این دوره خوب ایفا میکرد، آن چیزی که رهبری تحت عنوان دیپلماسی در مسئله تقریب فرمودند یک حرف خیلی بلندی بود، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد، یک مقدار هم از آنچه بودیم به عقبتر برگشتیم و آن وضعیت فضای قبل از دیپلماسی را هم از دست دادیم تا چه رسد به اینکه بخواهیم دیپلماسی را داشته باشیم… اما هرگاه این نقش را رعایت کردیم توفیقاتی حاصل شد. به عنوان مثال در قم یک همایشی از طرف آیتالله مکارم شیرازی علیه تکفیر برگزار شد و همزمانی آن با همایشی که در مصر اتفاق افتاد، در نوع خودش موثر واقع شد.
دو پرسش هم راجع به تجربیات شخصی حضرتعالی داشته باشیم. یکی دوران مدیریتتان در دانشگاه مذاهب اسلامی است. اینکه چه ظرفیتهایی در دانشگاه مذاهب اسلامی هست و جنابعالی چه موقعیتی را برای این دانشگاه به ارمغان آوردید؟
مبلّغی: دانشگاه مذاهب ابتدا که شکل گرفت، خیلی آمال و آرزو ایجاد کرد و من موقعی که میخواستم دانشگاه مذاهب بروم، یک تصوری از دانشگاه به شکل عام داشتم که دانشگاه قید و بندهایی که بعضی از مؤسسهها یا نهادها دارند را ندارد و میتواند دانشگاه فضاهای جدیدی را باز بکند و دیگر اینکه چون دانشگاه مذاهب هم در اساسنامهاش نگاه کلانی را پیشبینی کرده بود برای خودش، این دو تا شوق و رغبتی را در من برانگیخت که شاید بشود در آنجا یک کاری بکنیم، منتهی آنجا که من رفتم مشاهده کردم که بعضی از کسانی که در دانشگاه استیلاء دارند حالا مثلاً در هیئت امنا هم حضور داشتند، اینها ذهنیتشان یک ذهنیت تقریبی به معنای دقیق نیست و یک نگاه روزمرگی به دانشگاه دارند.
به فکر این افتادم که اگر بشود در چند جهت کار کنم. یک جهت این بود که دانشگاه را به جهان اسلام معرفی کنم. چون ارتباطهایی با جهان اسلام داشتم، مصاحبههایی که با تلویزیون داشتم و این طرف و آن طرف و از همین جا بود که برای الأزهر دعوت شدم، یعنی شیخ الأزهر مرا به عنوان رئیس دانشگاه مذاهب دعوت کرد. خب نشان میداد که یک مقداری دانشگاه فراتر رفته، چون من هر کنفرانسی که میرفتم آن را معرفی میکردم.
اساساً دانشگاه مذاهب یک ظرفیت برای ایران است، ما هرجا که میرفتیم و دانشگاه را معرفی میکردیم، اول باور نمیکردند که ایران چنین دانشگاهی دارد، چون نوع نگاهی که این دانشگاه دارد و نوع حرکت و رویکردی که دارد، رویکرد استثنایی است، هیچ کجای جهان نیست، هیچ کجای جهان نیست. این ظرفیت از خود تقریب اگر بالاتر نباشد، کمتر نیست.
حالا تجربۀ دیگری که حضرتعالی دارید نمایندگی و عضویت حضرتعالی در مجمع جهانی فقه در جده است که ظاهراً جنابعالی تنها فقیه شیعه در مجمع به شمار میروید. مجمع جهانی فقهی را چگونه ارزیابی میکنید و احساس میکنید چه ظرفیتهایی برای تقریب در این مجمع وجود دارد؟
مبلّغی: مجمع فقه خب یک جایگاه بسیار بزرگ و با مؤلفههای خاص و فقهی جهان اسلام است. آنجا یک تریبون آزاد است دیگر، هر مذهبی میآید آرای خودش را ارائه میکند، اصلاً آنها هم از اول همین را میخواهند که هر کسی بیاید آراء و اندیشههای خودش را ارائه بکند، یعنی دنبال این نیستند که شما آنجا میروید، مثلاً رأی اهلسنت را بگویید. شما باید رأی شیعه را بگویی. حتی بعضی اوقات که من را دعوت کردهاند بعد از مرحوم آیتالله تسخیری، میبینم که آنها یک کوششی هم کردهاند تمام آرای شیعه را هم در آوردهاند پیشاپیش دادهاند، حالا ما هم میرویم دیگر خب دقیقتر و عمیقتر، یعنی دنبال این هستند. حتی من یادم است که در یک جلسهای تنها بودم، آقای تسخیری آن جلسه نیامده بود، در کویت بودیم بعد آنها یک تصمیم فقهی گرفتند و من دیدم که این برخلاف نظر شیعه است، گفتم که رأی شیعه این نیست. آنها گفتند نه ما بررسی کردهایم همین است، گفتم این نیست، من میدانم این نیست. کمی جر و بحث کردیم بعد گفتند نه دیگر شما دارید میگویید نیست، همین است. دیگر فتوا ندادند، گفتند بماند سال بعد فتوا بدهیم، یعنی تا این حد ملتزم هستند.
اولین کسی که به عنوان نمایندۀ ایران آنجا حضور داشت مرحوم آیتالله مؤمن بود، ظاهراً یک دوره ایشان فقط بود، بعد مرحوم آقای تسخیری رفتند که دورۀ طولانیتری بود. من در زمان ایشان میرفتم و الآن دورۀ سوم است و ظرفیت خیلی بزرگی است. تقریب فقهی آنجا در اوج خودش قابل انجام است و اعتقادی که آنها به اصالت شیعی به عنوان یکی از مذاهب اسلامی دارند، از هر مجمع و فضا و جامعۀ دیگری به فقه بیشتر است، چون عملاً آنجا مذاهب و مجموعههای مذهبی در حال گفتگو هستند. این یک چیز ملموس است و نقشی که در تقریب دارد ایفا میکند نقش بسیار بالایی است؛ به دلیل اینکه فقه، زیر ساخت یک جامعۀ اسلامی است؛ و اگر همزمان تقریب ایران هم بتواند یک مسیر دقیقتری را برود، خب میشود اینها در یک مسیر انضمامی قرار بگیرند و حتی یک مسیر اتحادی را شکل بدهند و تأثیرگذاری زیادی داشته باشند.