اختصاصی شبکه اجتهاد: میتوان «ترک دنیا» را یکی از مقاصد بنیادین شریعت اسلامی دانست. این مفهوم به معنای دوری از وابستگیهای مادی، توجه به معنویت و آماده شدن برای زندگی اخروی است (مترادف زهد). این مقصد در عبادات مختلف، از جمله حج، به اشکال گوناگون نمود پیدا میکند. حج، فرصتی بینظیر برای تمرین «ترک دنیا» و تجربه زندگیای ساده و معنوی است. در روایات امامیه، به علل و فلسفه تشریع حج اشاره شده است که شامل بزرگداشت خداوند[۱]، تطهیر از گناهان[۲]، سلامتی جسم و افزایش روزی[۳]، رونق اقتصادی[۴] و تبادل فرهنگی[۵] میشود. اما در میان این اهداف، مفهوم «ترک دنیا» به عنوان یکی از مقاصد اصلی شریعت، جایگاه ویژهای دارد و به دو شکل عمده «ریاضت» و «نفی تلذذ و تجمل» در مناسک حج تجلی مییابد.
۱. ریاضت در حج
ریاضت در حج به معنای تحمل سختیها و مشقتهایی است که زائر در طول این سفر عبادی با آن مواجه میشود. این سختیها نه تنها به عنوان آزمایشی برای سنجش ایمان زائر، بلکه به عنوان تمرینی عملی برای «ترک دنیا» و رهایی از تعلقات مادی عمل میکنند. این ریاضت به ویژه در احکام مربوط به پوشش احرام به وضوح قابل مشاهده است:
لباس احرام: پوشش احرام، که تابعی از جنسیت زائر است، به وضوح نشاندهنده این مقصد شریعت است. در حالی که لباس زنان در احرام، با حفظ پوشیدگی و حیای بیشتر نسبت به لباس معمول آنها، تغییر چندانی نمیکند، لباس مردان دستخوش تغییرات بنیادین میشود. این تفاوت، خود، نشان از آن دارد که ریاضت به عنوان مقصدی از شریعت، به شکلی متفاوت برای مردان و زنان در نظر گرفته شده است.
لباس احرام مردان، متشکل از دو تکه پارچه ساده و بدون هیچگونه دوخت، دکمه، گره یا اتصال با شیء خارجی است[۶]. این محدودیتها (که میتوان آنها را «پالایش» نامید) و ممنوعیت پوشیدن لباسهای معمول مانند پیراهن و شلوار (که «زدایش» نامیده میشود)، نوعی ریاضت را برای مردان به همراه دارد. این سادگی و محدودیت، زائر مرد را از دغدغههای مربوط به ظاهر، تجملات و تمایزات دنیوی دور میکند و او را به تمرکز بر معنویت و عبادت وا میدارد. به عبارت دیگر، این تغییرات در پوشش مردان با هدف ریاضت و سختی کشیدن، حتی شامل تحریم مواردی مانند دوخت و گره (با وجود اینکه این موارد میتوانند باعث حیای بیشتر شوند) شده[۷] و در نهایت، شکل جدید و خاصی برای پوشش آنها ایجاد کرده است (که «زایش» نامیده میشود).
در مقابل، برای لباس احرام زنان، شرط خاصی که آن را رسمی و متفاوت از لباسهای معمول کند، وجود ندارد. آنها با همان لباسهای مورد تأیید شریعت در اجتماع، احرام میبندند. روایات امامیه در مورد لباس زنان در حج، بیشتر شامل موارد سلبی محدودی است که معمولاً حتی در زندگی عادی نیز کمتر مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین، شکل خاصی که امروزه به عنوان لباس احرام زنان شناخته میشود، ریشه مستقیم در روایات ندارد، هرچند استفاده از آن بلامانع است. این موضوع نشان میدهد که هدف شریعت در مورد پوشش زنان در احرام، بیشتر بر حفظ پوشیدگی و حیا متمرکز بوده و ریاضت به شکل محدودیتهای پوششی برای آنها تعریف نشده است[۸].
در برخی آیینهای زیارتی فرهنگهای دیگر، برای ریاضت از لباسهای خشن و نامناسب استفاده میشود[۹]. اما در حج، چنین چیزی وجود ندارد. این موضوع نشان میدهد که ریاضت در حج، به معنای آزار رساندن به بدن نیست، بلکه به معنای تحمل سختیهای متعارف و دوری از تجملات دنیوی است.
لباس احرام مردان با هدف ریاضت به عنوان مقصدی از شریعت، دستخوش تغییرات بنیادین شده و شکلی خاص یافته، در حالی که لباس زنان تغییر چندانی نکرده و بیشتر بر حفظ پوشیدگی تأکید دارد. این تفاوت، نشاندهنده آن است که ریاضت به عنوان مقصدی از شریعت، به شکلی متناسب با شرایط و ویژگیهای هر جنس، در حج مورد توجه قرار گرفته است.
پوشش سر: ممنوعیت پوشاندن سر برای مردان در احرام، آنها را در معرض گرما و سرمای شدید قرار میدهد و نوعی ریاضت بدنی محسوب میشود[۱۰].
پوشش صورت (روبند): ممنوعیت استفاده از روبند (نقاب و برقع) برای زنان در احرام، با فلسفه ریاضت و «ترک دنیا» در ارتباط است. این ممنوعیت، آنها را در معرض آفتاب و شرایط جوی قرار میدهد و نوعی سختی را برای آنها به همراه دارد[۱۱].
پاپوش: پاپوش که در زندگی روزمره از دیرباز تاکنون بخش مهمی از پوشش بشر بوده، گاه توسط معنای ریاضت در معرض حذف قرار گرفته است (گاه به جهت تحقق معنای «تواضع لله» در مشاهد مکه نیز حذف این مادیت ستوده شده است[۱۲]).
۲. نفی تلذذ و تجمل در حج
حج، فرصتی برای دوری از مظاهر دنیوی، توجه به معنویت و تمرکز بر ارتباط با خداوند است. این هدف در احکام مربوط به پرهیز از تلذذ و تجمل در حج نمود پیدا میکند.
سادگی پوشش: وجود نقش و نگار و طرح و حاشیهدوزی در لباس برای مردان که به زیبایی آن میافزاید، مجاز محسوب اما نکوهش شده است[۱۳]. کاربستِ این مادیت در لباس احرام زنان نکوهش نشده است[۱۴].
در میان جنسها جنس پنبه و در میان رنگها رنگ سفید (همان رنگ طبیعی و دستکارینشدۀ پنبه) برای لباس احرام مردان سفارش شده است[۱۵]. رنگ سفید در لباس زائران برخی آیینهای دیگر نیز جایگاه ویژه ای دارد[۱۶] که به روشنی در معنای بیآلایش و تجملگریزی، جلوتر از دیگر رنگهاست.
نیز شبیه یا نزدیک بودن لباس زائر به لباس دیگر زائران در رنگ، سفارش و رنگهای جلوه کننده و متمایز کننده، نکوهش شده است[۱۷] که نمایانگر معنای یکدستی با سایر مسلمین و پرهیز از مانور تجمل و تمایز است.
پرهیز از زیورآلات: ممنوعیت استفاده بانوان از زیور آلات، به شکلی مداراگونه است. استفاده از زیورآلات با دو شرط آزاد است: عادی باشد، آشکار نشود[۱۸]. عادی بودن به این است که زن همان زیور آلاتی که پیش از احرام و در زندگی عادی خودش استفاده میکرده را میتواند در احرام به همراه داشته باشد[۱۹]. این منع نشان از این فرهنگ دارد که برخی از زنان برای سفر حج تدارکی ویژه دیده، زیورآلاتی بر زیورآلات عادی خود میافزودند.
قید «آشکار نشدن زیورآلات» با صراحت بیشتری از فلسفه عدم تجمل سخن میگوید. اساسا تجمل در کارکرد خودش بیشتر برای دیده شدن از سوی دیگران است تا اینکه بخواهد در نهانی ایجاد حس خوب کند. زیورآلات (چه برای همسر و چه غیر همسر) باید حذف یا پنهان شود[۲۰]. نکوهشِ پوششِ قفّازان نیز گاه در سیاق نکوهشِ زیور و تجمل است و محتمل مینماید که به علاوه بر معنایِ ریاضت، به این دلیل نیز باشد[۲۱].
محدودیتهایی که برای استفاده از زیورآلات برای زنان در احرام وجود دارد، نیز در راستای همین مقصد است.
ترک دنیا به مثابه یکی از مقاصد شریعت که پیوند ماده و معنا در فقه حج را محقق کرده است، امری است که تحت الشعاع «فقهینگریِ صِرف» قرار گرفته و کمرنگ به نظر رسیده است. این در حالی است که نظر به تراث روایی شیعی، نظامی درهمتنیده از معنا و ماده به کمک مقاصد را به ما نشان میدهد و حج و زیارت را کاملا دو بعدی نشان میدهند؛ بعد عمقدهنده (معنا) و بعد نگهدارنده (ماده/ فقه اصطلاحی/ ظاهر).
————————————————
[۱] . باب العلل التی ذکر الفضل بن شاذان فی آخرها أنه سمعها من الرضا علی بن موسى ع مره بعده مره و شیئا بعد شیء فجمعها و أطلق لعلی بن محمد بن قتیبه النیسابوری روایتها عنه عن الرضا علیه السلام … وَ لِئَلَّا یَلْهُوا وَ یَشْتَغِلُوا بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ یکون [یَکُونُوا] جَادِّینَ فِیمَا هُمْ فِیهِ قَاصِدِینَ نَحْوَهُ مُقْبِلِینَ عَلَیْهِ بِکُلِّیَّتِهِمْ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّعْظِیمِ لِلَّهِ تَعَالَى (عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۰و۱۲۱).
[۲] . فَإِنْ قِیلَ فَلِمَ أُمِرَ بِالْحَجِّ قِیلَ لِعِلَّهِ الْوِفَادَهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزِّیَادَهِ وَ الْخُرُوجِ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا یَسْتَقْبِل (علل الشرایع، ج۱، ص۲۷۳).
[۳] . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِیِّ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُکُمْ وَ تُکْفَوْنَ مَئُونَاتِ عِیَالِکُمْ وَ قَالَ الْحَاجُّ مَغْفُورٌ لَهُ وَ مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّهُ وَ مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ وَ مَحْفُوظٌ فِی أَهْلِهِ وَ مَالِه (الکافی، ج۴، ص۲۵۲).
[۴] . … مَا فِی ذَلِکَ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِیعِ مَنْ [فِی] شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَ مِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ مِنْ بَیْنِ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مشتری [مُشْتَرٍ] وَ کَاسِبٍ وَ مِسْکِینٍ وَ مُکَارٍ وَ فَقِیرٍ وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ فِی الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِیه (علل الشرایع، ج۱، ص ۲۷۳).
[۵] . .. مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّهِ ع إِلَى کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَهٍ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ وَ لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم (همان).
[۶] . برای مطالعۀ کیفیت استدلال به روایات بنگرید: فقه الحج، ج۳، ص ۱۰۱-۱۰۴؛ باب حکم لبس المخیط للرجل المحرم و لبسه ثوبا یزر أو یدرع (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۷۳)؛ باب عدم جواز عقد المحرم ثوبه … (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۵۰۲)؛ همان، ص۵۰۳.
[۷] . عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ یَسْأَلُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَجُوزُ أَنْ یَشُدَّ الْمِئْزَرَ مِنْ خَلْفِهِ عَلَى عُنُقِهِ بِالطُّولِ وَ یَرْفَعَ طَرَفَیْهِ إِلَى حَقْوَیْهِ وَ یَجْمَعَهُمَا فِی خَاصِرَتِهِ وَ یَعْقِدَهُمَا وَ یُخْرِجَ الطَّرَفَیْنِ الْأَخِیرَیْنِ مِنْ بَیْنِ رِجْلَیْهِ وَ یَرْفَعَهُمَا إِلَى خَاصِرَتِهِ وَ یَشُدَّ طَرَفَیْهِ إِلَى وَرِکَیْهِ فَیَکُونَ مِثْلَ السَّرَاوِیلِ یَسْتُرُ مَا هُنَاکَ فَإِنَّ الْمِئْزَرَ الْأَوَّلَ کُنَّا نَتَّزِرُ بِهِ إِذَا رَکِبَ الرَّجُلُ جَمَلَهُ یُکْشَفُ مَا هُنَاکَ وَ هَذَا أَسْتَر (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۵۰۲و۵۰۳).
[۸] . عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَهِ إِذَا أَحْرَمَتْ أَ تَلْبَسُ السَّرَاوِیلَ قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا تُرِیدُ بِذَلِکَ السَّتْرَ (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۹).
[۹] . See: Pilgrimage from the Ganges to Graceland: 114-116.
[۱۰] . عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ أُظَلِّلُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ لَا قُلْتُ أَ فَأُظَلِّلُ وَ أُکَفِّرُ قَالَ لَا قُلْتُ فَإِنْ مَرِضْتُ قَالَ ظَلِّلْ وَ کَفِّرْ ثُمَّ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ مَا مِنْ حَاجٍّ یُضَحِّی مُلَبِّیاً حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا (تهذیب الاحکام، ج۵، ص۳۱۳).
[۱۱] . … إِنْ تَنَقَّبْتِ لَمْ یَتَغَیَّرْ لَوْنُکِ … (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۴)؛ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَمَاعَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الْمُحْرِمَهِ فَقَالَ إِنْ مَرَّ بِهَا رَجُلٌ اسْتَتَرَتْ مِنْهُ بِثَوْبِهَا وَ لَا تَسْتَتِرْ بِیَدِهَا مِنَ الشَّمْسِ … (همان، ص۴۹۵)؛ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: الْمُحْرِمَهُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرَامَ الْمَرْأَهِ فِی وَجْهِهَا وَ إِحْرَامَ الرَّجُلِ فِی رَأْسِهِ (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۳).
[۱۲] . عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مُزَامَلَهً فِیمَا بَیْنَ مَکَّهَ وَ الْمَدِینَهِ فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى الْحَرَمِ نَزَلَ وَ اغْتَسَلَ وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ بِیَدَیْهِ ثُمَّ دَخَلَ الْحَرَمَ حَافِیاً فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ فَقَالَ یَا أَبَانُ مَنْ صَنَعَ مِثْلَ مَا رَأَیْتَنِی صَنَعْتُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ مَحَا اللَّهُ عَنْهُ مِائَهَ أَلْفِ سَیِّئَهٍ وَ کَتَبَ لَهُ مِائَهَ أَلْفِ حَسَنَهٍ وَ بَنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِائَهَ أَلْفِ دَرَجَهٍ وَ قَضَى لَهُ مِائَهَ أَلْفِ حَاجَهٍ (الکافی، ج۴، ص۳۹۸)؛ عن معاویه بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَادْخُلْهُ حَافِیاً عَلَى السَّکِینَهِ وَ الْوَقَارِ وَ الْخُشُوعِ وَ قَالَ مَنْ دَخَلَهُ بِخُشُوعٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قُلْتُ مَا الْخُشُوعُ قَالَ السَّکِینَهُ لَا تَدْخُلْهُ بِتَکَبُّرٍ … (وسائل الشیعه، ج۱۳، ص ۲۰۴).
[۱۳] . وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ مُعَاوِیَهَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَا بَأْسَ أَنْ یُحْرِمَ الرَّجُلُ فِی الثَّوْبِ الْمُعْلَمِ وَ تَرْکُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ إِذَا قَدَرَ عَلَى غَیْرِهِ (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۴۷۸)؛”أعلم” نَفسه وفرسه جعل لَهُ أَو لَهَا عَلامَه فِی الْحَرْب وَالثَّوْب جعل لَهُ علما من طراز وَغَیره (المعجم الوسیط، ج۲، ص۶۲۴)؛ مجلسی اول، رنگی بودن و راه راه بودن را هم در معنای ثوب معلم در نظر گرفته که شاهدی در لغت ندارد: «نماز کردن در جامه چند رنگ: و سال محمّد بن اسماعیل بن بزیع ابا الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه عن الصّلاه فى الثّوب المعلم فکره ما فیه من التّماثیل. و مرویست بسند صحیح از محمد که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از نماز کردن در جامه خط خط کربلائى باف مانند تفصیله یا جامه چند رنگ یا جامه رنگین و همه را معلم مىگویند اگر چه استعمال آن در اوّل اشهر است پس حضرت فرمودند که اگر در خطها صورت باشد اگر چه صورت درختان باشد مکروهست یا مرا خوش نمىآید (لوامع صاحبقرانی، ج۳، ص۴۰۶؛ همان، ج۷، ص۵۵۸).
[۱۴] . عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ فِی حَدِیثِ الْمَرْأَهِ الْمُحْرِمَهِ قَالَ وَ لَا بَأْسَ بِالْعَلَمِ فِی الثَّوْبِ (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص ۴۷۸).
[۱۵] . بَابُ وُجُوبِ کَوْنِ ثَوْبَیِ الْإِحْرَامِ مِمَّا تَصِحُّ فِیهِ الصَّلَاهُ وَ اسْتِحْبَابِ کَوْنِهِمَا مِنَ الْقُطْنِ الْأَبْیَض (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۵۹). گرچه در اینکه بتوان از روایات چنین استحبابی را برداشت کرد، ابهاماتی وجود دارد. روایاتی که لباس احرام امامان را گزارش دادهاند، از پارچه با جنسهای مختلف با رنگهای مختلف خبر میدهند (همان، ص۳۵۹-۳۶۱).
[۱۶] See: Pilgrimage from the Ganges to Graceland: 114-116.
[۱۷] . عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَخِی وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الثَّوْبِ یَکُونُ مَصْبُوغاً بِالْعُصْفُرِ [به رنگ زرد] ثُمَّ یُغْسَلُ أَلْبَسُهُ وَ أَنَا مُحْرِمٌ قَالَ نَعَمْ لَیْسَ الْعُصْفُرُ مِنَ الطِّیبِ وَ لَکِنْ أَکْرَهُ أَنْ تَلْبَسَ مَا یَشْهَرُکَ بِهِ النَّاسُ (الاستبصار، ج۲، ص۱۶۵).
[۱۸] . باب جواز لبس المحرمه الحلی المعتاد لها و لو ذهبا بغیر الزینه و تحریم إظهاره للرجال حتى الزوج و تحریم لبسها لغیر المعتاد منه (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۶).
[۱۹] . وَ فِی رِوَایَهِ حَرِیزٍ قَالَ إِذَا کَانَ لِلْمَرْأَهِ حُلِیٌّ لَمْ تُحْدِثْهُ لِلْإِحْرَامِ لَمْ تَنْزِعْ حُلِیَّهَا (الفقیه، ج۲، ص۳۴۵).
[۲۰] . عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْمَرْأَهِ یَکُونُ عَلَیْهَا الْحُلِیُّ وَ الْخَلْخَالُ وَ الْمَسَکَهُ وَ الْقُرْطَانِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْوَرِقِ تُحْرِمُ فِیهِ وَ هُوَ عَلَیْهَا وَ قَدْ کَانَتْ تَلْبَسُهُ فِی بَیْتِهَا قَبْلَ حَجِّهَا أَ تَنْزِعُهُ إِذَا أَحْرَمَتْ أَوْ تَتْرُکُهُ عَلَى حَالِهِ قَالَ تُحْرِمُ فِیهِ وَ تَلْبَسُهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُظْهِرَهُ لِلرِّجَالِ فِی مَرْکَبِهَا وَ مَسِیرِهَا (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۶).
[۲۱] . عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَهِ الْمُحْرِمَهِ أَیَّ شَیْءٍ تَلْبَسُ مِنَ الثِّیَابِ قَالَ تَلْبَسُ الثِّیَابَ کُلَّهَا إِلَّا الْمَصْبُوغَهَ بِالزَّعْفَرَانِ وَ الْوَرْسِ وَ لَا تَلْبَسُ الْقُفَّازَیْنِ وَ لَا حُلِیّاً تَتَزَیَّنُ بِهِ لِزَوْجِهَا وَ لَا تَکْتَحِلُ إِلَّا مِنْ عِلَّهٍ وَ لَا تَمَسُّ طِیباً وَ لَا تَلْبَسُ حُلِیّاً وَ لَا فِرِنْداً وَ لَا بَأْسَ بِالْعَلَمِ فِی الثَّوْبِ (وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۴۹۷).