روایتی از نقش بی‌بدیل علما در احیاء سنت راهپیمایی اربعین در سال ١٣۵۵ه.ش

روایتی از نقش بی‌بدیل علما در احیاء سنت راهپیمایی اربعین در سال ۱۳۵۵ه.ش

شبکه اجتهاد: برخی صفحات تاریخ فقط روایت یک حادثه نیست؛ یک سند زنده است که از حقیقت بزرگ‌تری حکایت می‌کند. یکی از آن‌ها روایت اربعین سال ۱۳۵۵ هجری شمسی است. قبل از اینکه راه‌پیمایی اربعین به یک آئین جمعی فراگیر تبدیل شود، سنّتی قدیمی میان مردم عراق بود که می‌کوشیدند هر سال با شور و هیجانی مضاعف آن را برگزار کنند. این سنّت، سال‌به‌سال ادامه داشت، جز در سال‌هایی که صدّام بر سر قدرت بود. صدّام تلاش کرد این آئین جمعی را به خاموشی بکشاند، امّا تبدیل به حماسه‌ای بزرگ شد که صدایش در تاریخ پیچید.

چند سالی از روی کار آمدن حزب بعث در عراق می‌گذشت و حکومت تلاش می‌کرد شور حسینی را کم‌رنگ کرده و مراسم‌های عزاداری را تا حدّ امکان محدود سازد؛ همچنین، بر مدّاحان و شاعران فشار می‌آورد تا در ستایش حسن‌البکر و صدّام اشعاری بسرایند و در مراسم‌ها از آنان یاد کنند. این ماجرا در محرّم سال ۱۳۵۵ شدّت گرفت؛ به طوری که ماشین‌ها را تفتیش می‌کردند و هر وسیله‌ای را که مربوط به هیئت‌های عزاداری بود ــ مانند عَلَم، کُتَل، زنجیر و سیاهی ــ توقیف می‌کردند و می‌کوشیدند تا حدّ ممکن مانع برگزاری مراسم شوند.

زمستان ۱۳۵۵، یعنی تنها دو سال مانده تا پیروزی انقلاب اسلامی، مردم عراق از فشارها و ممانعت‌ها برای برگزاری مراسم‌های محرّم بسیار ناراحت بودند؛ امّا آیت‌الله سیّدمحمّدباقر صدر که از اصلی‌ترین رهبران شیعیان عراق در آن دوران بود، توانست مردم را قانع کند که اعتراضاتشان را در یک نقطه‌ی کانونی، یعنی راه‌پیمایی اربعین، متمرکز کنند. قرارها را برای ساعت یازده روز پانزدهم بهمن‌ماه، یعنی پنج روز مانده به روز اربعین، تنظیم کردند تا راه‌پیمایی از حرم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نجف آغاز شود. البتّه مسیرهای راه‌پیمایی، مانند همه‌ی راه‌پیمایی‌های اربعین، از شهرهای دیگر هم شروع می‌شد.

از صبح روز پانزدهم، جمعیّت به صورت پراکنده و غیرمحسوس به سمت حرم امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حرکت کرد. حدود ساعت یازده، تراکم جمعیّت در حرم به حدود سی هزار نفر رسیده بود و راه‌پیمایی آغاز شد. رژیم بعث که غافلگیر شده بود، تلاش کرد تا حدّ امکان از حرکت این جمعیّت به سمت کربلا جلوگیری کند و حتّی در مسیر، چند نفر هم به شهادت رسیدند امّا مردم، با انرژی فراوان، حرکت خود را ادامه دادند و شهادت آن چند نفر مانع این حرکت نشد. آیت‌الله سیّدمحمّدباقر صدر نماینده‌های خود را فرستاد تا با پشتیبانی از موکب‌های بین راه، این راه‌پیمایی به بهترین نحو برگزار شود و کسانی که آسیب دیده بودند درمان شوند.

حکومت بعث که خود را در تنگنای مشروعیّت و اقتدار می‌دید، سعی کرد با مذاکره مشکل را حل کند. استاندار وقت نجف، جاسم الرّکابی را نزد آیت‌الله صدر فرستاد و از ایشان خواست یک نماینده برای صحبت با مردم تعیین کند تا مردم شعارهای ضدّحکومتی ندهند و اعلام کنند که حکومت بعث اجازه داده فقط شعارهای مذهبی داده شود. اگرچه حکومت به‌ظاهر عقب‌نشینی کرده بود، امّا آیت‌الله صدر نمی‌توانست اعتماد کند؛ لذا به جاسم الرّکابی گفت: چه کسی تضمین می‌کند که نماینده‌ی من سالم برگردد؟ رکابی گفت: خود من تضمین هستم و اگر اتّفاقی افتاد، سبیل‌هایم را می‌تراشم. آیت‌الله صدر با شاگردانش به مشورت نشست و با توجّه به اینکه آیت‌الله خویی ــ که در آن روزگار، مرجع اعلای عراق بود ــ مصلحت دیده بود که با برگزاری مراسم صرفاً با شور حسینی و بدون اعتراض به حکومت همراهی کند، قرار شد آیت‌الله سیّدمحمّدباقر حکیم به نمایندگی از آیت‌الله صدر با مردم صحبت کند. آیت‌الله صدر و آیت‌الله حکیم هر دو معتقد بودند که این یک فریب است؛ لذا بلافاصله بعد از حرکت آیت‌الله حکیم به سوی مردم، همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، خود استاندار نجف او را بازداشت کرد و بدون محاکمه در دادگاه، حکم حبس ابد برایش صادر شد.

غروب آن روز باران شدیدی بارید که مانع از پیشروی نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق شد، ولی مردم همچنان پیش می‌رفتند. از مسیرهای دیگر نیز مردم تا مُسَیِّب، سی‌کیلومتری کربلا، رسیده بودند. صدّام که در آن مقطع اگرچه معاون رئیس‌جمهور بود امّا حاکم اصلی به شمار می‌رفت، دستور داد هواپیماهای «میگ» بالای سر مردم پرواز کنند تا آنان را بترسانند؛ همچنین، فرمان داد یک تیپ زرهی به سمت مردم حرکت کند. با حضور نیروهای مختلف نظامی، آن‌ها به سوی مردم تیراندازی کردند و عدّه‌ی زیادی از مردم، زنان و سالمندان را به خاک‌وخون کشیدند.

امام خمینی آن سال‌ها در نجف در تبعید بودند و حضور حاج آقا مصطفیٰ خمینی در این راه‌پیمایی، تأییدی از سوی ایشان بر این حرکت به شمار می‌رفت. حاج آقا مصطفیٰ توانست از میان نخلستان‌ها خود را به کربلا برساند و غروب روز اربعین، دیرتر از زمانی که پیش‌بینی می‌شد، در کربلا دیده شد. خبر شهادت او در این فاصله به امام رسیده بود و مدّتی طول کشید تا روشن شود که او سالم به کربلا رسیده است.

این قیام، در خاطره‌ی مردم، به «انتفاضه‌ی صَفَر» یا «انتفاضه‌ی اربعین» معروف شد؛ قیامی که منجر به شهادت ده‌ها نفر از مردم گردید و بسیاری از علما نیز بازداشت شدند. آیت‌اللّه سیّدمحمّدباقر حکیم به حبس ابد محکوم و به زندان ابوغریب منتقل شد. برخی از علما که توانستند از معرکه خارج شوند، به اعدام غیابی محکوم شدند؛ از جمله سیّدمحمّدحسین فضل‌الله، شیخ محمّدمهدی آصفی و سیّدمرتضیٰ عسکری که همگی از چهره‌های برجسته‌ی آن روزگار بودند. این کشتار و خفقان توانست تا پایان دوره‌ی حکومت صدّام از برپایی راه‌پیمایی اربعین جلوگیری کند، امّا نتوانست ریشه‌ی این حرکت را بخشکاند.

بلافاصله پس از سقوط صدّام در سال ۱۳۸۲، روزهایی که هنوز آمریکایی‌ها در عراق عملیّات نظامی انجام می‌دادند و حکومت بعث به طور کامل از عراق خارج نشده بود، مردم راه‌پیمایی اربعین را آغاز کردند. زائرها از کنار ادوات نظامی منهدم‌شده، زیر پرواز بالگردهای آمریکایی که بالای سرشان پُرصدا حرکت می‌کردند، عبور کردند. آنان پرچم‌های ضدّآمریکایی در دست داشتند و علاوه بر لعن صدّام و اعلام برائت از او، اشغالگران را نیز محکوم کردند. دیگ‌های نذری از انبارها بیرون آمد و گلاب‌پاش‌ها به استقبال زنان چادری رفتند. جمعیّتی نزدیک به دو میلیون نفر، با تصاویر شهدا در دست، به سمت حرم حرکت کردند و بین‌الحرمین را پُر کردند. ثمره‌ی خون شهدای «انتفاضه‌ی صَفَر» باعث شد این مراسم هر سال پُرشورتر از قبل برگزار شود، تا امروز که شما شاهد این شور و شعف هستید.

محمدمهدی اسلامی – khamenei.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics