اختصاصی شبکه اجتهاد: در سلسله نشستهایی با عنوان «روشهای نوین در پژوهشهای رجالی» با ارائه دکتر احمد پاکتچی، تحولات و رویکردهای نو در علم رجال شیعه مورد بررسی قرار گرفت. این نشستها با هدف بازخوانی انتقادی سنت رجالی و معرفی شیوههای علمی نوین در تحلیل دادههای تاریخی و رجالی برگزار شد. در ادامه، گزارشی تحلیلی از مهمترین محورهای طرحشده در این جلسات ارائه میشود.
۱. علم رجال: از اصول عملیه فقهی تا بازسازی واقع تاریخی
دکتر پاکتچی با تأکید بر تفاوت غایت فقه و تاریخ، بر این نکته اصرار دارد که تحلیلهای رجالی نباید در چارچوب اصول عملیه فقهی (نظیر اصل صحت یا اصاله العداله) محدود شود، چرا که هدف در تاریخ، کشف واقع و بازسازی روابط واقعی راویان و جریانهای حدیثی است، نه صرف رفع تکلیف شرعی. بر همین اساس، ایشان خواهان عبور از «جرح و تعدیل منقول» به سمت «جرح و تعدیل محصّل» است؛ یعنی بهجای تکرار اقوال متقدمان، تحلیل مستقلی از موقعیت تاریخی و اجتماعی راویان ارائه شود.
۲. ادبیات رجالی: زبان خاص، سبک تلگرافی، رمزگشایی تاریخی
منابع رجالی، نوعی دفتر ثبت تاریخیاند که با زبانی خاص، سبک نوشتاری تلگرافی و واژگان رمزگونه نوشته شدهاند. برای نمونه، اصطلاح «قریب العهد» در فهرست ابن ندیم، به معنای نزدیکی زمانی به مؤلف است. تحلیل دقیق همین تعابیر میتواند کلید حل بسیاری از گرههای تاریخی باشد. درک نظام نامگذاری، سبک نگارش، و اصطلاحشناسی هر رجالی، گامی اساسی در تحلیلهای دقیقتر و کمتر دچار خطای روایی است.
۳. شناخت مشترکات و تمییز همنامان
یکی از دشوارترین مسائل رجالی، مسئله مشترکات است. نامهایی چون «محمد بن اسماعیل» میتواند به چندین فرد با وثاقتهای مختلف اشاره داشته باشد. رجالیون با دستهبندی مشایخ و شاگردان و تحلیل طبقات، تلاش کردهاند میان این افراد تمایز قائل شوند. این روش در منابعی چون «جامع المقال» کرکی و «جامع الرواه» اردبیلی بهخوبی نمایان است و در سنت اهل سنت با عنوان «علم الاطراف» و آثاری مانند «تحفه الأشراف» مزی گسترش یافته است.
۴. تحلیل علل حدیث و شیوههای نقل
شناخت آسیبهای سندی مانند اسقاط، ادراج، تصحیف و اضطراب، بخشی مهم از علم «علل الحدیث» است. رجالیونی چون ابن ابی حاتم و دارقطنی در سنت حدیثی اهل سنت و آیتالله شبیری زنجانی در عصر معاصر، با تدوینهایی نظیر «ترتیب الاسانید»، به بررسی دقیق تفاوت نسخهها و نقلها پرداختهاند. همچنین، تفکیک میان نقل سماعی و اجازهای در تعیین اعتبار روایات نقشی اساسی دارد و این تفکیک باید در تحلیلهای رجالی مدنظر باشد.
۵. تناقضات رجال کشّی و تحلیل شبکهای
در کتاب «اختیار معرفه الرجال» کشّی، موارد فراوانی از مدح و ذم متناقض درباره یک راوی وجود دارد، مانند زراره، هشام بن حکم یا یونس بن عبدالرحمن. تحلیل این تناقضات نشان میدهد که این اختلافات ناشی از نزاعهای مکتبی میان دو جریان فکری در میان اصحاب امامان بوده است: جریان نخست به هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن تمایل داشت و جریان دوم به هشام جوالیقی و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی. تحلیل شبکهای اسانید این کتاب، میتواند در تفکیک این دو خط فکری و درک بهتر فضای حدیثی شیعه مفید باشد.
۶. ساختار تغییر یافته رجال کشّی و تأثیر دیسیپلین فقهی
نسخهای که امروز از رجال کشی در اختیار داریم، در واقع، تدوین نهایی شیخ طوسی از اثر اصلی است. شیخ طوسی با رویکردی فقهمحور، بازنویسی و ترتیب احادیث کشی را مطابق نیازهای اجتهادی خود انجام داده است؛ همانگونه که مقدسی نیز ساختار کتاب «التقاسیم والأنواع» ابن حبان را دگرگون ساخت. این تغییرات نه از سر تحریف، بلکه متأثر از تفاوت دیسیپلین علمی و نگاه به کارکرد منابع است. در مقایسه، نجاشی با رویکردی خالصاً رجالی، دقت و جدیت بیشتری در ارزیابی رجال دارد.
۷. تاریخ رجالنگاری و تأثیر جریانهای فکری
از دوره مکتب خراسان و قم (قرن ۳و۴)، و سپس در عراق، جریان رجالنگاری در میان شیعه گسترش یافت. شیخ طوسی برخلاف استادانش مفید و سید مرتضی، با پذیرش حجیت خبر واحد، بهصورت هدفمند به تدوین آثار رجالی پرداخت. همچنین، اختلافات فکری مانند آنچه در میان حسن بصری و ابن سیرین در سنت سنی دیده میشود، در شیعه نیز میان اصحاب امامان بهوضوح وجود دارد و بر موضعگیری رجالی نسبت به افراد تأثیرگذار بوده است. برای نمونه، برخی چون معروف بن خربوذ در هر دو جریان حدیثی شیعه و سنی حضور داشتهاند، اما برخی دیگر کاملاً از محافل اهل سنت جدا بودهاند.
۸. جایگاه نامشناسی در مطالعات تاریخی و رجالی
نامشناسی (Onomastics) که از واژه یونانی «اونمازین» بهمعنای نامگذاری گرفته شده، دانشی است که در مطالعات تاریخی و اخیراً در علم رجال نیز نقش مهمی یافته است. برخلاف تصور رایج که نام را پس از انتخاب، بیارتباط با معنا میپندارد، نامشناسی بر این باور است که هنگام نامگذاری، ملاحظاتی معنایی، هویتی یا اجتماعی ملحوظ میشود. این نگاه میتواند در بازخوانی دادههای رجالی تحولی ایجاد کند. برای نمونه «مهران» نامی ایرانی است و میتواند حاکی از ریشه یا انتساب خانوادگی غیرعربی او باشد، که خود میتواند در تحلیل تعامل او با شبکههای راویان عرب و میزان پذیرش روایاتش مؤثر باشد. این اطلاعات، همراه با دیگر دادههای رجالی، میتواند در بازسازی شبکه ارتباطی و جایگاه روایی او نقشآفرین باشد.
۹. بسامد نام و دلالتهای ایدئولوژیک آن
نامهایی که زیاد تکرار میشوند یا بالعکس، بسیار خاص و نادرند، میتوانند حامل پیامهای فکری و مذهبی باشند. استفاده از القاب تاریخی بهعنوان نام رسمی (مثل جمالالدین یا ابوالقاسم) خود بازتابی از تعلق خاطر خانوادگی به سنت خاصی است.
۱۰. نام و قهرمانها: ابزار بازنمایی جریانهای فکری
فرقهها و مذاهب مختلف با توجه به قهرمانان یا ضدقهرمانان خویش، از برخی نامها استقبال میکنند و از برخی دیگر پرهیز دارند. برای مثال، انتظار نمیرود شیعه دوازدهامامی نام “شمر” را برای فرزند خود انتخاب کند، اما استفاده گسترده از نام “حسین” در میان آنان رایج و معنادار است.
۱۱. نامگذاری در فرقههای مختلف: دلالتهای فرقهای و سیاسی
انتخاب نام در میان مذاهب مختلف (مثل خوارج، زیدیه، عثمانیه، شیعه علوی) با گرایشهای ایدئولوژیک آنها ارتباطی عمیق دارد. نامهایی چون زید (در زیدیه) یا ابوبکر و عمر (در خوارج) نشانه وابستگی به عقاید خاصاند؛ درحالیکه نامهایی چون هشام یا عثمان در برخی فرق دیگر طرد میشوند.
۱۲. نام و خاستگاه قومی-فرهنگی
خاستگاه بدوی و قبایلی برخی گروهها (مثل خوارج) در نامگذاری آنها نمود مییابد. نامهایی چون مستورد بن اوفع یا مرداس بن عدی نهتنها متفاوت از فضای فرهنگی اهل عراق یا حجاز است، بلکه نشان از تمایز زبانی، قومی و تمدنی خاص دارد که در تحلیلهای رجالی بسیار راهگشاست.
۱۳. نامهای خاندانی و رقابتهای سیاسی
در نزاع تاریخی میان خاندانهای بنیهاشم و بنیامیه، مجموعهای از نامها (مثل امیه، حرب، سفیان، حکم) بهصورت خاندانی و هویتی تثبیت شدند. شناخت این مجموعهها در تشخیص تعلقات سیاسی و مذهبی شخصیتها نقش دارد، خصوصاً زمانی که همان نامها در رجال فهرستشدهاند.
۱۴. تمایز هویتی از طریق نام
در سدههای اولیه اسلام، گروههایی چون عثمانیه یا شیعه علی از طریق نامگذاری خود را از هم متمایز میکردند. کاربرد گسترده نامهای اموی نزد عثمانیه، و پرهیز از آنها نزد شیعیان، نشان میدهد که نامگذاری نوعی بیانیه هویتی و ایدئولوژیک نیز بوده است.
۱۵. تحلیل رجالی با توجه به ترکیب نام: نمونه هشام بن حکم
هشام بن حکم با اینکه از رجال مهم امامیه است، دارای نام و نسبی اموی است. این تناقض نشان میدهد که گاه با تأمل در اسامی باید تفاوتهای نسلی و زمانی را لحاظ کرد؛ مثلاً ممکن است خود فرد گرایش شیعی داشته باشد، اما نام او تابع نامگذاری نسلهای پیشین باشد که گرایش عثمانی داشتهاند.
۱۶. نام و ریشههای قومیتی؛ مطالعه موردی: ابویزید مخلد بن کیداد نوکاری
تحلیل اسم، کنیه و نسب این شخصیت، دادههای فراوانی از ریشه قومی، مذهبی و حتی جغرافیایی او ارائه میدهد. نام پدر او (کیداد) فارسی است، نشانهای از حضور مهاجران ایرانی در شمال آفریقا. نام خانوادگی (نوکاری) نیز ارتباط او با یکی از دو شاخه مهم اباضیه (فرقه نوکاریه) را روشن میکند. تحلیل نام «مخلد» نیز نشاندهنده ارجاع به شخصیتی تاریخی در جنگهای خوارج است.
۱۷. نامهای مذهبی خاص و ضرورت دقت در طبقهبندی زمانی و مکانی
اسمهایی چون مختار، که بعدها در میان شیعیان محبوب شدند، در دورههای ابتدایی ممکن است دلالت بر موضعگیریای خاص و حتی رادیکال داشته باشند. برای مثال، «مختار» در زمان خود شخصیت بحثبرانگیزی بود و نامیدن فرزندی به این نام در همان دوره میتواند نشانهای از گرایش سیاسی یا دینی خاص باشد. از اینرو، هر تحلیل نامشناختی باید با دقت زمانی و مکانی همراه شود.
شبکه اجتهاد اجتهاد و اصول فقه, حکومت و قانون, اقتصاد و بازار, عبادات و مناسک, فرهنگ و ارتباطات, خانواده و سلامت