تاریخ‌گذاری، رویکردی نوین در اعتبارسنجی روایات زنان/ معصومه ریعان

تاریخ‌گذاری، رویکردی نوین در اعتبارسنجی روایات زنان/ معصومه ریعان

اختصاصی شبکه اجتهاد: اعتبارسنجی روایات در روش‌‏های سنتی مسلمان معطوف به کشف اجزای درونی متن است و آن را با نگاهی بیرونی به اصالت و اعتبار تاریخی روایات نسنجیده و و میزان صحت و سقم متن را از روی تحوّلات و تطوّرات تاریخی و آمیزش با فرهنگ‏‌های وارداتی نمی‏‌کاود و علل پیدایش متن‌‏های متناقض، متضادّ و مخالف، و بستر وقوع آن را با خارج شدن از حوزه اسناد و متن، مورد مداقّه قرار نمی‌‏دهد.

از این‌‏رو همواره در مطالعات حدیث‌‏پژوهان مسلمان، اصطلاحاتی با مفاهیم تاریخی و اعتنا به شرایط اجتماعی، سیاسی، فرقه‌‏ای و تغییرات یک روایت در بستر تاریخ، مغفول مانده است؛ زیرا اساساً دلبستگی‏‌های عالمان مسلمان، یافتن منبعی برای شریعت، اخلاق و اعتقاد مردمان بوده است تا عمل مؤمنانه را ترویج یا اصلاح نمایند و بسط معیارهای شناخت ضعف روایت و راویان، که در عدم اعتقاد مردمان به دین مؤثر بوده‌‏اند و رویگردانی از عمل به شریعت را به ودیعت ‌می‏‏‌آورده‏‌اند، بیشتر مورد اعتنا و مداقّه ایشان گردیده است.

گرچه این جریان پژوهشی در گروه‌‏های متفاوت فکری (سنّی، شیعه، زیدی و…) وجود داشته و رویکردهای متفاوتی را در رد یا قبول حدیث ارائه داده است، امّا همواره یک روند واحد در کنار اختلافات فکری ایشان پایدار بوده و آن دفاع از اعتبار روایات و پاسداشت حریم گفتار و کردار پیامبر(ص) در مطالعات اسلامی است.

با ورود گروه دوم حدیث‏‌پژوهان – مستشرقان – در عرصه مطالعات اسلامی، رویکرد نوینی در این‏گونه پژوهش‌‏ها پدیدار گردید و سنّت‏‌های حدیث‌‏پژوهی مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد. مستشرقان که خود در گروه‌‏ها و عناصر مختلفی در این عرصه نمودار گردیده‌‏اند، امّا یکسره حدیث را از منازعات مذهبی بیرون کشیده و صرفاً خواستار وثاقت تاریخی آن بوده و اساساً در حدیث به‌‏دنبال اطّلاعاتی هستند تا به”آنچه واقعاً رخ داده است” دست یابند.

آنان کار خود را بر روش‌‏های انتقادی نقد حدیث در میان مسلمانان متقدّم بنا کردند که خود پیشتر به تحقیق در مسئله وثاقت حدیث پرداخته و برای تمایز احادیث صحیح از دیگر موارد تحریف شده و جعلی، روش‏‌هایی مخصوص به خود ابداع کرده بودند؛ با این همه این شیوه نقد حدیث، به‏‌نظر محقّقان غربی بیشتر به بررسی سلسه اسانید و راویان ذکر شده در آن می‌‏پردازد، امّا به تحقیق در شواهد درونی متن کمترین توجهی ندارد.

گرچه برخی از محقّقان غربی به دست‏آوردهای علمای اسلامی در این زمینه به دیده اعجاب می‏‌نگرند اما جملگی اتّفاق نظر دارند که شیوه نقد حدیث در میان مسلمانان، به قدر کافی سخت‏‌گیرانه نبوده و تنها نتیجه آن پیدایش مجموعه‌‏هایی از احادیث با درجه‏‌های مختلف وثاقت – موثّق، حسن، ضعیف – است.

بنابراین حدیث در نظر محقّقان غربی به‌‏عنوان منبعی برای بازسازی تاریخ اسلام است و ایده اعتبار، صحت، حجیّت و عدم حجیّت آن مفقود شده و به‌‏جای آن روش‏‌هایی برای اعتبار تاریخی آن فراهم آمده و این عملکرد با عنوان “تاریخ‌‏گذاری روایات” مشهور گردیده است. روشی که به وسیله آن تعیین تقریبی زمان، مکان، پدیدآورنده و سیر تغییرات یک روایت را در بستر تاریخ تخمین می‌‏زند.

روایات زنان در حیطه‌های تاریخی، کلامی، تفسیری، فقهی و … بخشی از گونه‏‌های مطالعه با این روش‌شناسی نوین است. در این روش‌شناسی بخش اسناد روایات با ترسیم شبکه عنکبوتی و تعیین حلقه مشترک (اصلی و فرعی)، در شناخت زمان نشر روایات و بخش متنی آنها در فهم ادبیات و تاریخ اندیشه، و تلفیق هر دو گونه شناسایی متون و اسناد، تحت تاثیر بازسازی و بازشناسی فهم گوینده و عوامل پیچیده در متن است.

روش تاریخ‌گذاری اسناد و متن -که کامل‌ترین روش‌های پنج‌گانه تاریخ‌گذاری است- در روایات زنان تاکید بر بازخوانی نقش نشردهندگان روایات (حلقه‌های مشترک اصلی و فرعی) و گونه‏‌شناسی پیام‌‏ها در کنار سیر تطور متن، پژوهشگر را به فهم اندیشه تاریخی مسلمانان در مورد زنان دعوت می‏‌کند. ظهور اغلب حلقه‌های مشترک روایات زنان از قرن دوم تا ششم و حتی هشتم (برای مثال در تفسیر ابن کثیر)، و متن‌های به تدریج سخت‌گیرانه روایات، نشانه‌‏ای از انباشت مسائل حل نشده‌‏‏ی زنان در طی قرون‎ دارد، و اینکه فقیهان مسلمان در احکام زنان، با برون‌‎رفت از برداشت از آیات، به جانب روایات سوق یافته‏ و احکام شریعت در مورد ایشان را به‏‌تدریج سخت‌گیرانه‌تر کرده‌اند.

برای نمونه روایاتی با سرتیتر «لیس علی النساء» شاهد این مدعاست. این تیتر به طور مکرر در متون روایی فریقین آمده و بخش بزرگی از مباحث فقهی زنان را در برگرفته است. عبارت”لیس علی النساء…” ابتدا در مناهی باب الصلوه با تحریرهای کوتاه در “اذان” و “اقامه” و با فاصله اندکی در باب حج در “جهر بالتلبیه” و “استلامُ الحَجَرِ” و “دخولُ البیتَ” و “سعی بینَ الصّفا و المَروَهِ” (هروله) دیده می‌‎شود. اما در متون متاخرتر به تدریج به “لاجُمُعهُ و لااغتسالُ جُمُعه و لاجَماعه و لا تقدِّمهنَّ امرأهُ و لکِن تقومُ وسطهنُّ و لا تشییعُ جنازهٍ و لا غزوٌ وَ لَا تُقیمُ عنْد قبرٍ و لا تَسْمَعُ الْخُطْبَهَ وَ لَا تَتَوَلَّى التَّزْوِیجَ بِنَفْسِهَا و لاتذبَحُ إلا عند الضَّروره” و سپس در عدم کسب علم “لایجوزُ لهنّ نُزولُ الْغُرَفِ و لا تَعَلُّمُ الْکِتَابَهِ وَ یُسْتَحَبُّ لهنّ تَعَلُّمُ الْمِغْزَلِ وَ سُورَهِ النُّورِ وَ یُکْرَهُ لهنّ تَعَلُّمُ سُورَهِ یُوسُفَ وَ …” و سپس در عدم واگذاری مسئولیت‌‏های اجرایی “لا توَلِّی القضاءِ و لا تُسْتَشارُ” و در حکمی نهایی درنفی هرگونه کارکردی به‌‏جز شوهرداری “و لا تَخرجُ مِن بیتِ زَوْجِهَا إلا بإذنهِ فَإنْ خرَجَت بغَیرِ إذْنِه لَعَنَها اللَّهُ وَ جَبرئیلُ وَ میکائیلُ و لا تُعْطِی مِن بَیتِ زَوجِها شیئاً إلا بِإِذْنهِ وَ لَا تَبِیتُ وَ زَوْجُهَا عَلَیْهَا سَاخِطٌ” و… بسط یافته است.

سیر تطور و بسط متنی این روایات از قرن دوم تا پنجم در کتب روایی فریقین قابل بازیابی است. گرچه در تحلیل اسناد این روایات طرق منفرد گسترده‌‎تر و حلقه مشترک قاطعی وجود ندارد، اما صاحبان کتب و جامعان روایات متاخرتر، با احاطه بر طرق روایات، در رقابتی پنهان در فربه کردن اسناد خود برای اعتباربخشی به متون از هیچ کوششی فروگذار نکرده‌‎اند. چنانکه این طرق در کتب اولیه به راویان نخستین غیرصحابی‏ و برعکس در کتب متأخرتر به صحابی و شخص رسول اکرم(ص) رشد(وارونه) یافته است.

در کتب اولیه متن روایات کوتاه‌‏تر و ساده‌‏تر و در کتب متأخرتر مبسوط‌‏تر و ذوابعادتر است، تا آن‏جا که امثال جرجانی (م:۳۶۵)، شیخ صدوق (۳۸۱)، بیهقی (م:۴۵۸)، خطیب (م:۴۶۳) و ابن عساکر (م:۵۷۱) که فاصله طولانی‌‏تری از عصر روایت داشته‌‎اند، نسبت به متقدمین خود همچون عبدالرزاق (م:۲۱۱)وابن ابی شیبه (م:۲۳۵)، کلینی (۳۲۹) به وضوح روایات خود را به پیامبر(ص) رسانده‌‎اند و متون خود را چنان بسط داده‎‌اند که همه مسائل زنان را گوشزد کرده ‏باشند. تاریخ‌گذاری در روایات زنان در پی کشف چرایی و چگونگی سیر تکاملی این متون است تا آنچه را در ذهنیت عالمان و اتمسفر اجتماعی و گفتمان عصری وجود داشته، واکاوی، کشف و تحلیل نماید و اینکه از این متون چگونه می‌‏توان در جهت شناخت تاریخ اندیشه مسلمانان در موضوع زنان بهره گرفت.

مثال دیگری از اینگونه تحلیل روایات، خروج زنان برای اقامه نماز در مساجد است که تمامی آنها معطوف به لسان نبی(ص) است. در برخی منابع آمده است: قال(ص)”اذا استأذنکم نسائکم الی المساجد فأذنوا لهن” و یا “لا تمنعوا اماءالله مساجد الله”. اما همین متن در گذر ایام بسط یافته و می‏‌گوید: “اذا استاذنکم نسائکم باللیل الی المساجد فأذنوا لهن” و یا “لا تمنعوا النساء من الخروج باللیل الی المساجد” و سپس می‌‎گوید: “اذا شهدت احداکن صلاه العشاء، فلا تمسن طیباً” و “لاتمنعوا اماء الله مساجد الله و لیخرجن تفلات.”. از نظر علم تاریخ‌‏گذاری متن این روایات که حاکی از روند محدودسازی زنان بوده از قرنی به قرن دیگر سخت‏‌گیرا‌نه‌‏تر و بی‏‌مهاباتر شده است. چنانکه “لا تمنعوا نساءکم المساجد” با ضمیمه “و بیوتهن خیر لهن” و سپس “خیر مساجد الله قعر بیوت.” و”انّ احب الصلاه تصلیها المرأه الی الله فی اشدّ مکان فی بیتها ظلمه” و “صلاتکنّ فی بیوتکنّ افضل من صلاتکنّ فی حجرکنّ و صلاتکنّ فی حجرکنّ افضل من صلاتکنّ فی الجماعه.” فربه گردیده است گرچه در بررسی‌‎های متنی همه روایات مشاهده می‌‎شود اکثر این متون در سؤال و جوا‏ب‌هایی گزارش شده که سؤال ‎کنندگان نسبت به مسئله یا آگاهی کافی نداشته‌‏اند و یا در تعارضاتی قرار می‌‎گرفتند که از شاهدان سنت پیامبر سؤالاتی را پرسیده و پاسخ را از اقلی از صحابه و در قرون بعدی از اکثری از تابعان و نسل‌های متاخر ایشان به عنوان فقیهان جامعه دریافت می‏‌نمودند. مانند: “سئل ابن عمر هل للنساء اذان؟” یا زنی مکی از جابر بن زید پرسید، یا سلیمان پدر معتمر از انس می‏‌پرسد، حاکی از استفتاء صرف است، ولی حسن ختام این روایات در جایی است که از تأسف عایشه نقل می‌‏کنند که گفته است: “اگر پیامبر می‏‌دانست بعد از او زنان چه می‌‏کنند آن‏ها را از رفتن به مساجد منع می‏‌کرد، همچنان که زنان بنی‌‏اسرائیل از رفتن به مسجد منع شدند”.

گونه دیگری از روایات زنان با صبغه تاریخی اما مندرج در احکام فقهی قابل بازسازی در روش تاریخ‌‎گذاری است. روایات: “لن یفلح قوم ولّوا أمرهم امرأهً”، “اذا کانت… أمورکم الی نساءکم فبطن الارض خیرٌ من ظهرها”، “خالفوا النّساء فان فی خلافهنّ برکه.” ؛ “شاوروهنّ و خالفوهنّ.”؛ “طاعه النّساء ندامه.” ؛ “هلکت الرّجال حین اطاعت النّساء.” ؛ “لایفعلنّ احدکم امراً حتّی یستشیر فان لم یجد من یستشیره فلیستشر إمرأهً ثم لیخالفها فان فی خلافها البرکه.” ؛ “عودوا النّساء لا فانّها سفیهه إن اطعتها أهلکتک.” ،”خیرٌ لهنّ أن لایَرَین الرّجال ولایَرونهنّ” و… تماماً بیش از آنکه حکمی برای زنان داشته باشد، حامل مقاصد گوینده است که شخصیت وی در لایه‌‎های دورنی متن پنهان مانده و تاریخ‎‌گذاری این انگیزه‌‏ها را برملا می‏‌کند.

روایات زنان در حیطه فردی و ماهوی، نیز حاکی از چنین گزارش‌های تاریخی است که به طور نامحسوس اندیشه‏‌های نخستین نظریه پردازان مسلمان نسبت به زنان را از قرن دوم به بعد منعکس نموده که در یادداشتی دیگر قابل بحث‌اند.

نویسنده: دکتر معصومه ریعان، عضو هیأت علمی دانشگاه بوعلی سینا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics