اختصاصی شبکه اجتهاد: اخیرا مطلبی از آیتالله مکارم شیرازی منتشر شده است که ایشان فرمودهاند، عدم مطالعه سخنرانان برای سخنرانی در مجالس دینی، مصداق کم فروشی و حرام است. از آنجا که این سخن از طرف یک فقیه بیان شده است و حتما ایشان جنبههای مختلف موضوع را مورد بررسی قرار داده و با احاطه فقهی به بیان این سخن پرداخته اند، میتوان آن را به عنوان یک نظر فقهی مورد بررسی قرار داد.
در اغلب موارد سخنرانی در مجالس دینی و به ویژه مجالس اهلبیت علیهمالسلام توسط روحانیون و طلاب صورت میگیرد و در قبال زحمتی که صورت میپذیرد حق الزحمهای به آنان پرداخت میشود. مسئله اصلی در این زمینه این است که سخنران در قبال هزینهای که دریافت میکند و یا به طور کلی وظیفه و مسئولیتی که میپذیرد، دقیقاً متعهد به انجام چه کاری میشود که با انجام ندادن آن دچار کم فروشی شده و مرتکب گناه محسوب میشود.
مردم از سخنرانان چه انتظاری دارند؟
در ابتدای امر با این پرسش مواجه میشویم که مردم از سخنرانان چه انتظاری دارند؟ این پرسش متوقف بر چند شاخص و معیار است. اولین معیار وزن و جایگاه جلسهای است که در آن سخنرانی صورت میپذیرد. باید این را در نظر گرفت که جلسهای که اغلب افراد آن را افرادی با سواد تحصیلی پایین تشکیل میدهند، قابل مقایسه با جلسهای که افراد حاضر در آن تحصیل کرده و دارای درک علمی بالا هستند، نیست. همچنین جلسه عمومی با جلسهای که به صورت خصوصی برگزار میشود، تفاوت میکند. همچنین فرهنگ بومی مردم منطقهای که در آن سخنرانی صورت میگیرد، در شیوه سخنرانی و میزان مطالعه مورد نیاز برای آن تاثیر میگذارد. قطعا نیاز معرفتی شهرنشینانی که با مسائل و آگاهیهای مختلف مواجهند با روستاییان از نظر عمق در یک سطح نخواهد بود. یکی دیگر از شاخصهها سن مخاطبان سخنرانی است. افراد نوجوان و جوان و بزرگسالان به تناسب سن خود ویژگیهایی را برای سخنرانی مطالبه میکنند که با دیگری متفاوت است.
عدم مطالعه، مصداق کم فروشی نیست
پرسش دوم در این باره این است که طلابی که به سخنرانی میپردازند بدون مطالعه تا چه اندازه توان پاسخگویی به نیاز افراد جامعه را دارند؟ طلاب برای ورود به عرصه سخنرانی باید ملبس به لباس مقدس روحانیت شوند و معمولا مدارس علمیه تا قبل از اتمام سطح یک یعنی دوره شش ساله ابتدایی تحصیل در حوزه علمیه، اجازه معمم شدن را به فرد نمیدهند. بنابراین ابتدای معمم شدن فرد مصادف است با رسیدن او به درجهای از توان علمی تثبیت شده و آشنایی با قرآن و روایات و شیوه فهم آنها که برای افاده معارف دینی در سطح جلسات عمومی کفایت میکند. همچنین با این سطح از معلومات توان برگزاری جلسات روستایی را به طریق اولی دارا خواهد بود.
بنابراین در این مورد نمیتوان، عدم مطالعه را مصداق کم فروشی در سخنرانی دانست، چرا که اگر چه مطالعه عمیق باعث تقویت و انسجام فکر و ارائه بهتر معارف دین به مخاطب میشود، اما همین مقدار توان علمی حتی بدون مطالعه هم نیاز بخشی از مخاطب را پاسخ میدهد. البته برای افرادی که از سطح تحصیلات بالاتری برخوردارند نیاز به مطالعه از چند جهت مورد توجه است. اول اینکه مطلب مورد نظر جدید و غیرتکراری باشد. دوم اینکه از جامعیت کاملی برخوردار باشد و سوم اینکه در شیوه بیان، خوش فهم و قابل درک سریع باشد و خودش باعث ایجاد شبهه جدید نشود.
با این حساب آیا میتوان گفت که نظر حضرت آیتالله مکارم شیرازی درباره کم فروشی کسانی که برای سخنرانی مطالعه نمیکنند، نظری نادرست است؟ لزوماً نمیتوان چنین برداشتی کرد و باید این مسئله مورد بررسی دقیقتری قرار گیرد.
باید به این نکته توجه داشت که آیا اساساً سخنران نسبت به مخاطبانی که به سخنان او گوش میدهند، ضامن است؟ و آیا اگر به واسطه سخنرانی، در ذهن مخاطب شبهه و یا زمینه شکی نسبت به مباحث دین به وجود آمد، سخنران باید آن را برطرف کند؟ بدیهی است که بسیاری از سخنرانان بزرگ و با مطالعه و ماهر هم گاه سخنانشان باعث ایجاد شبهه در ذهن مخاطب میشود و تشخیص اینکه کدام مخاطب دچار شبهه شده، تقریباً امری محال است. بنابراین ضامن دانستن سخنران نسبت به مخاطب در سخنرانی به طوری که واجب باشد شبهه ذهنی مخاطب را برطرف کند، امر به مالایطاق است.
البته در مواردی که سخنران خود، میداند که حرفش نادرست است و آنها را به مخاطب منتقل میکند، نسبت به آن ضامن است، اما صحبت درباره موردی است که سخنران سخنانی را با این پیش فرض که درست است بر زبان میآورد و در ذهن مخاطب ایجاد شبهه یا برداشت نادرست میکند.
پرسش دیگر در این زمینه این است که آیا ملاک کم فروشی یا عدم کم فروشی در سخنرانی، میزان فایده و دریافتی است که مخاطب از محتوای آن میکند؟ آیا بازخوردهای اجتماعی یک سخنرانی، ملاک و معیاری برای تعیین حد خاصی از مطالعه برای سخنرانی نیست؟
در عصر حاضر که شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، زمینه ارتباط آنی و گسترده را برای همگان فراهم کرده است، توجه به این نکته لازم است که با توجه به دسترسی عموم مردم به ابزارهای ارتباطی، اگر سخنرانی در بالای منبر مطلبی نادرست، خرافه یا غیرعقلانی را بیان کند، به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر خواهد شد و باعث خواهد شد که علاوه بر تخریب جایگاه سخنران مذکور، شأنیت و آبروی روحانیت به عنوان نهاد اثرگذار دینی نیز زیر سوال برود. حقیقت این است که آثار اجتماعی سخنرانی بدون مطالعه و میزان تخریبهایی که به بار میآورد، بسیار فراتر از یک مسئله فردی است. بنابراین با این رویکرد باید به مسئله توجه پیدا کرد. شاید بتوان گفت به خاطر اثرات اجتماعی سخنرانی و تاثیر آن در برداشت ذهنی مردم نسبت به قشر روحانی، روحانیون باید از مهارت و مطالعه لازم در سخنرانی، چه در حوزه شکلی و چه در حوزه محتوایی برخوردار باشند و این مطالعه به صورت حداقلی باید در تمامی سخنرانیها لحاظ گردد و اگر کسی این میزان از مطالعه حداقلی که او را مطمئن میکند که دچار اشتباه نمیشود، انجام دهد، سخنرانیش مصداق کم فروشی نخواهد بود.
آیا مطالعه مقدمه واجب سخنرانی است؟
مسئله دیگر این است که آیا سخنرانی بدون مطالعه مصداق نشر اکاذیب و یا نسبت دادن کذب به خدا و پیامبر و معصومین علیهمالسلام است یا نه؟ آیا میتوان مطالعه را به عنوان مقدمه واجب، واجب دانست؟ اگر انتقال سخن حق و درست را لازم واجب سخنرانی بدانیم، آیا میتوان مطالعه را مقدمه واجب آن دانست یا نه؟ شاید بتوان مسئله را طوری دیگر نیز بیان کرد؛ اگر عدم نسبت دادن کذب به خدا و معصومین علیهمالسلام امری واجب است، اگر مقدمه چنین امری، مطالعه باشد، آیا این مقدمه میتواند واجب باشد یا نه؟
بررسی در ابعاد مختلف موضوع میتواند به ما در نتیجه گیری صحیح کمک کند. وقتی یک روحانی به سخنرانی میپردازد، به عنوان عالم دینی شناخته میشود و توقعی که از او میرود، این است که مفاهیم دینی را به مردم منتقل کند و البته مردم وقتی از زبان چنین فردی چیزی میشنوند، آن را حمل بر معارف دین کرده و آن را به دین نسبت میدهند. حال اگر سخن سخنران دارای ایراد باشد، ناخودآگاه بی اعتمادی به دین را در اذهان مخاطب پررنگ میکند. با توجه به اهمیت جایگاه، لازم است که سخنرانان سخنی بر زبان برانند که مایه جذب افراد به دین شود و نه اینکه آنها را از دین دور کند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مطالعه به عنوان مقدمه واجب سخنرانی درست و خالی از نسبت کذب به خدا و معصومین علیهمالسلام، واجب است و عدم انجام آن اگر چه شاید مصداق کم فروشی نباشد، اما به هیچ وجه جایز نیست.