از ویژگیهای شخصیت علمی حضرت آیتالله سیستانی وارد کردن نظریات برگرفته از علوم دیگر به بحث فقه و اصول است؛ ایشان برخی از نظریات روان شناسی را به بحث وضع در علم اصول، رویکرد روان شناختی تفسیر گفتار را به بحث تعادل و تراجیح موسوم به «تعارض ادله» و راهنمای نظریه احتمال را به علم اصول وارد کردند و آن را در باب اجماع، شهرت و تواتر به کار گرفتند.
به گزارش شبکه اجتهاد، حجتالاسلام والمسلمین سید منیر خباز که از شاگردان برجسته حضرت آیتالله سید علی سیستانی و دانش آموخته مکتب نجف است حلاوت خاصی دارد و حاوی اطلاعات و تحلیلهای ناب و اصیلی است که شناخت وسیع و عمیقی از حوزه علمیه نجف اشرف، مرجعیت شیعی و همچنین شخصیت آیتالله سیستانی به دست میدهد/ متن کامل گفت و گوی تفصیلی شفقنا با ایشان را به شرح ذیل در اختیار مخاطبان ارجمند قرار میدهیم:
ابتدا معرفی از خود بفرمایید
الخباز: من سید منیر سید عدنان الخباز از شاگردان آیتالله سیستانی و آیتالله شیخ میرزا جواد تبریزی (قدس سره) هستم.
چه مدت در نجف اشرف اقامت داشتید؟
الخباز: ۱۰ سال در نجف اشرف اقامت داشتم.
اوضاع حوزه علمیه نجف اشرف در آن زمان چگونه بود؟ مراجع عظام و شخصیتهای اصلی و مجتهدان شهر نجف اشرف چه کسانی بودند و روشهای تدریس در حوزه علمیه به چه شکلی بود؟
الخباز: زمانی که پای به نجف اشرف گذاشتم، این شهر از مراجع عظام سرشار بود و شخصیتهای بزرگی نظیر حضرات آیات عظام امام خوئی «قدس سره»، امام خمینی «قدس سره»، شهید سید محمد باقر صدر رحمه الله علیه و علمای فاضلی امثال حضرات آیات عظام حضرت آیتالله سید محمد روحانی، آیتالله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری، آیتالله العظمی سید علی سیستانی و بسیاری دیگر از علمای مجتهد در حوزه علمیه حضور داشتند. در آن زمان روشهای تدریس و مکاتب علمی متعددی در حوزه نجف اشرف فعال بود که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: مکتب محقق نائینی که اساس آن را فقه و اصول تشکیل میداد و در بحثهای خارج فقه و اصول آیتالله خویی قدس سره تجلی مییافت، مکتبی که امتداد مکتب محقق عراقی بود و در بحثهای آیتالله سید شهید محمد باقر صدر قدس سره نمود پیدا میکرد، مکتبی که امتداد مکتب محقق اصفهانی کمپانی بود و بیانگر بحثهای آیتالله سید محمد روحانی قدس سره بود و همچنین مکتب امتزاج یافته بین اصول و فلسفه که بیانگر روش آیتالله خمینی قدس سره بود و علاوه بر این روشهای تدریس و مکاتب دیگری نیز وجود داشت که حضور چشم گیر و تاثیرگذاری در حوزه نجف اشرف در آن زمان داشتند.
آیا بین این مدارس و روشهای تدریس در حوزه علمیه نجف اشرف در آن زمان تزاحم و تعارضی وجود نداشت؟ آیا کسانی بودند که مخالف این وضع باشند؟
الخباز: چیزی به نام تزاحم و تعارض بین روشهای تدریس آن زمان در حوزه علمیه وجود نداشت بلکه بین آنها نوعی رابطه تکاملی حاکم بود. این روشها در واقع نوعی فضای علمی عمیق و ریشه دار را در حوزه علمیه نجف اشرف ایجاد کرده بودند. طلاب در مساجد و مدارس نجف اشرف نظیر مسجد خضراء، مسجد هندی و مسجد شیخ الاعظم و مدارسی نظیر مدرسه خلیلی، مدرسه آخوند و مدرسه یزدی حضور فعال داشتند و مدارس مختلف در پرتو روشهای متنوع، از بحث و مباحثه و گفتگو و تعامل مملو بود و هرکدام مکمل یکدیگر به شمار میرفتند…
چند ساله بودید که به نجف اشرف مشرف شدید؟
الخباز: زمانی که به نجف اشرف رفتم، سی ساله بودم … به مدت ده سال یا بیشتر در این شهر اقامت داشتم….
می خواهیم به موضوع مکتب نجف اشرف وارد شویم…ویژگیهای نجف در آن زمان از حیث جایگاه، مراجع، روش تدریس، روش اخلاقی، معنوی، روحی و روش پژوهش به چه شکلی بود؟ رابطه استاد با طلاب به چه شکل بود؟ لطفا کمی درباره مکتب نجف اشرف سخن بگویید و اینکه آیا اساسا چیزی به نام مکتب نجف اشرف وجود دارد یا خیر؟ آیا تفاوتی بین حوزه نجف اشرف و دیگر حوزههای علمیه وجود دارد و یا اینکه هیچ تفاوتی بین آنها نیست و همه حوزههای علیمه شبیه به هم بودند؟
الخباز: ایرادی ندارد که بین حوزه علمیه نجف اشرف و دیگر حوزههای علمیه در قم، اصفهان و یا هر مکان دیگر تمایز وجود داشته باشد و این موضوع مشکلی ایجاد نمیکند. تمایز نجف نسبت به دیگر حوزهها در دو سطح کیفی و کمی است علاوه بر این در سطح فکر حوزوی نیز نجف اشرف با دیگر بحثها در حوزههای علمیه تمایز دارد. در کنار اینها حوزه عملیه نجف همچنین در سطح کیفی نسبت به دیگر حوزهها دارای تمایز است و این تمایز کیفی در چند جنبه نمود پیدا میکند؛ جنبه اول ویژگی استحکام تحقیق در فقه و اصول است؛ مسیر پژوهشهای فقهی در حوزه علمیه نجف با مدرسه علمیه حضرت آیتالله بروجردی (رحمه الله تعالی) در قم یکی نیست. ویژگی پژوهشهای فقهی در قم مقدس علی الخصوص در بحثهای آیتالله بروجردی قدس سره، تتبع کلمات (توجه به کتب قدما و آرای آنها و تتبع در آنها)، مقایسه بین فقه امامیه و فقه عامه و اعتنا به بحثهای رجالی و حدیث است.
اما روش فقهی در حوزه نجف اشرف مبتنی بر تحقیق و تجدید بود؛ روش فقهی در نجف به تتبع کلمات و تفسیر آنها منحصر نمیشد بلکه بر تحقیق قواعد و تنقیح آنها نیز مبتنی بود و هر فقیه و یا مجتهدی در نجف اشرف تلاش میکرد که طرح جدیدی در سطح قواعد مختلف فقهی ابداع کند. از این رو مشخصه بارز حوزه علمیه نجف تحقیق است.
دومین مشخصه بارز حوزه نجف تنوع مکاتب و روشهای تدریس در آن است؛ یکی از این مکاتب روش سنتی و عرفی بود که در بحثهای حضرت آیتالله سید محسن حکیم (قدس سره) و کتاب «مستمسک العروه الوثقی» ایشان تجلی مییافت، روش دیگر نوعی روش عقلی بود که در فقه محقق اصفهانی نمود پیدا میکرد و مبتنی بر روش عقلی – فلسفی بود. از دیگر روشهای تدریس در حوزه علمیه، روش عقلائی و مبتنی بر اصول عقلانیت و نکات عقلائی عامه بود که به روش محقق نائینی در فقه اختصاص داشت و آشکارا در بحثهای شاگردش حضرت آیتالله خوئی (قدس سره) انعکاس مییافت…از این رو چنین تنوعی در گرایشها و روشهای تدریس، باعث عمقیت و ابداع در حوزه علمیه شد و آن را ازدیگر حوزهها متمایز کرد که با نگاهی به تولیدات و دستاوردهای حوزه علمیه نجف میتوان به این موضوع پی برد مثلا از میان تولیدات حوزه علمیه نجف میتوان به موارد زیر اشاره کرد: جواهر الکلام، آثار شیخ انصاری، مصباح الفقیه محقق همدانی و مکاتب سه گانه اصول که همچنان علم اصول پس از گذشت صد سال مدیون آنهاست که به نائینی، عراقی و اصفهانی برمی گردد.
از دیگر تولیدات حوزه نجف، موسوعه آیتالله خوئی در فقه است که به چهل و سه جلد میرسد و همچنین کتاب فقهی بزرگ «مستمسک العروه الوثقی». لذا همچنان که میبینیم محصولات علمی حوزه نجف، پربار، غنی، متنوع و مشتمل بر تحقیق، نوآوری و ابداع است.
اما سومین مشخصه بارز حوزه علمیه نجف، استقبال از زوایای مختلف فکر و اندیشه است؛ در حوزه علمیه علم فلسفه هم تدریس میشد و آنگونه که گفته میشود، تنها به قم اختصاص ندارد. اینکه گفته میشود تنها در قم فلسفه تدریس میشود، صحت ندارد…در حوزه نجف اشرف بزرگانی در علم فلسفه وجود داشتند که از آن جمله میتوان به محقق اصفهانی اشاره کرد. علامه طباطبایی صاحب المیزان نیز از حوزه علمیه نجف فارغ التحصیل شدند. ایشان محصول حوزه نجف بودند و از قم فارغ التحصیل نشدند. بلکه محصول نجف بودند سپس به حوزه قم رفتند. از دیگر بزرگان فلسفه در حوزه نجف، شیخ صدرا بادکوبهای مدرس معروف فلسفه بود، همینطور آیتالله شیخ عباس قوچانی و آیتالله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری که در فلسفه و عرفان شهره خاص و عام بودند… بنابراین حوزه نجف بر علم فلسفه منفتح بود و این کاملا روشن بود… علاوه بر این حوزه نجف بر علم رجال هم منفتح بود حتی آیتالله العظمی خویی در این زمینه «معجم علم رجال» را به رشته تحریر درآوردند که به بیست و دو جزء میرسد…درب حوزه علمیه نجف به روی علوم دیگر نیز باز بود…
در این خصوص همچنین میتوان به نهادهای کلیه الفقه و منتدی النشر در نجف اشرف اشاره کرد که علوم جدیدی نظیر روان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، جغرافیا و علومی از این قبیل را وارد حوزه نجف اشرف کردند…در علم تاریخ و علوم دیگر، نویسندگان بسیاری از حوزه نجف اشرف سربرمی آوردند از همین حوزه بود که سید شهید محمد باقر صدر کتابهای فلسفتنا و اقتصادنا را به رشته تحریر درآورد و در آنها نظریات مارکسیسم، سوسیالیسم و مکاتب غربی را مورد مناقشه قرار داد…موسوعه تاریخی معروف «علامه شیخ باقر قرشی» نیز محصول حوزه علمیه نجف است همه این موارد گواه بر این قضیه است که حوزه نجف اشرف متصف به تنوع است و درب آن به روی علوم مختلف باز است…
شما گفتید که حوزه علمیه از علم فلسفه استقبال میکرد اما امروز شاید برخی با تدریس فلسفه در حوزه نجف مخالف باشند… این را چگونه توضیح میدهید؟
الخباز: منشأ چنین موضوعی به آنچه از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی قدس سره در زمان حضور ایشان در حوزه عملیه نقل شده، برمی گردد؛ آن مرحوم اعطای شهریه و دستمزد ماهیانه به مدرسان فلسفه و عرفان را ممنوع کردند اما پس از وفات ایشان، اوضاع به حالت طبیعی خود بازگشت و بار دیگر فلسفه و عرفان بدون هیچ محدودیتی تدریس میشد…بله در این اواخر مخالفتهایی با تدریس این دو علم در حوزه نجف وجود دارد چون مانند دیگرعلوم حاوی نظریات اشتباه و نظریات صحیح میباشد و در آنها دشواریها و حقایقی وجود دارد و چون باعث میشد برخی طلاب و معممین نسبت به برخی نظریات فلسفه اصرار بورزند و آن نظریات را بر متون برگرفته از قرآن و احادث تسلط دهند، برخی مراجع تدریس فلسفه و عرفان را به هدف جلوگیری از ورود به این باب منع کردند؛ بابی که در واقع انتفاع از برخی نظریات فلسفه و یا عرفان برای تحریف برخی حقایق به دست آمده از متون قرآنی و احادیث شریف محسوب میشد…اما با این حال این موضوع به معنای از بین رفتن ارزش واقعی دو علم فلسفه و عرفان در حوزه نجف نبود بلکه این دو بحث همچنان درحوزه نجف اشرف وافر و شکوفا است و اکنون نیز تدریس میشود.
کمی درباره سلوک اجتماعی و اخلاقی علما در آن دوره صحبت کنید اینکه سلوک علما در آن دوره چگونه بود؟ رابطه علما با مردم و طلاب به چه شکل بود؟ بیوت مراجع چگونه اداره میشد و توجهات اخلاقی علمای بزرگ ما در آن دوره چگونه بود؟
الخباز: در خصوص روابط اجتماعی میان علمای نجف و عموم مردم عراق جنبههای مثبتی وجود داشت همچنانکه نمیتوان جنبههای منفی این روابط را نیز نادیده گرفت؛ اما در رابطه با جنبههای مثبت این روابط میتوان به مشخصه بارز علمای نجف اشرف اشاره کرد که فی الواقع همان زهد و خودداری از اموری بود که خرد را تباه میسازد…این ویژگی در واقع همان زهد و پرهیز از تلاش برای دستیابی به مادیات، منصبها و عناوین پر زرق و برق اجتماعی است. معروف است که علمای نجف همانند فقرا زندگی میکنند و به اموال مردم چشم نمیدوختند و از تلاش برای رسیدن به منصبها، عناوین و شهرت و تبلیغات دوری میکردند. از این روست که مراجع در نجف اشرف همانند بسیاری دیگر از شهرها و حوزههای علمیه دیگر نیست که درآنها علما تنها در اوقات خاصی رویت شوند و تنها با شرایط و حدود مشخص میتوان با آنها ملاقات کرد. در بسیاری از این حوزهها موانع و شرایطی وجود دارد که مانع از گفتگوی مستقیم مراجع با مردم میشوداما نجف اشرف این گونه نیست آنچه از علمای نجف اشرف میبینیم، بیوت گرم، زندگی ساده و لباس متواضع آنهاست. آنها از طریق حرم مظهر امام علی(ع) با مردم اختلاط میکنند و همواره در حرم مطهر آن حضرت حضور دارند و با عام مردم معاشرت دارند و با فقیر و غنی نشست و برخاست میکنند…
خود مرجع تقلید در حرم شریف علوی(ع) حاضر میشود و به مسائل مردم پاسخ میدهد و با آنها به گپ و گفت میپردازد و هیچ مانع و محدودیت خاصی برای دیدار مردم با مراجع وجود ندارد…تعامل حوزه علمیه نجف با عامه مردم تعاملی صمیمی و ساده است… به همین دلیل مردم با علما محترمانه برخورد میکنند و به انها ارج مینهند و به علما اعتماد تام دارند
مثلا فروشندگان مایحتاج علما را بدون چشم داشت به انها میفروشند و از وضعیت مالی علما و اینکه متکی به حقوق ماهیانه هستند، آگاهی دارند و به آنها کالاهای خود را به صورت نسیه میدهند. از این رو نوعی حالت پدرانه و برادرانه عمیق و آشکار در تعامل روحانیون حوزه با عامه مردم وجود دارد…در اغلب مساجد مراجع عظام با عامه مردم نماز جماعت را اقامه میکنند در صورتی که دیده نشده که در شهرها و کشورهای دیگر مراجع برای نماز جماعت خارج شوند…محدودیتهای مربوط به دیدار با مراجع در نجف اشرف وجود ندارد. بنده به شخصه مرجعیت آیتالله خویی (قدس سره) را درک کرده ام و هر زمانی که میخواستم بر ایشان وارد میشدم و هر سوالی که میخواستم از ایشان میپرسیدم و درخواست استخاره میکردم و درمورد قضایای اجتماعی به گفتگو با ایشان میپرداختم. دسترسی به آن بزرگوار آسان بود وهیچ مانعی از دیدار با ایشان وجود نداشت. من خودم از آیتالله العظمی سید عبدالاعلی سبزواری مراقبت میکردم. ایشان زاهد، باتقوا و بسیار متواضع بودند؛ در کنار ما که طلبههای کم سن و سالی بودیم مینشستند و با ما گفتگو و مزاح میکردند و مشوق ما بودند و حتی از سوالات معمولی ما در باره شرایع اسلام در لمعه و کتاب الفیه ابن مالک با روی باز استقبال میکردند…
بله از جانب دیگر نباید جنبههای منفی در روابط حوزه علمیه را انکار کرد مثلا در دوران مرحوم مقدس امام حکیم (قدس سره) علمایی از حوزه علمیه به منظور انجام مسئولیت تبلیغ، ارشاد و آگاهی دهی به مردم به تمامی شهرها و روستاهای عراق روانه میشدند و بین ملت عراق و حتی کشورهای شیعه امامیه و حوزه نجف اشرف نوعی همبستگی وجود داشت اما پس از وفات امام حکیم، این وضعیت افول کرد و ماموریت ارشاد، تبلیغ و آگاهی دهی برای دیگر شهرهای عراق و خارج از عراق واضح نبود و همین موضوع موجبات کاهش ارتباط و ضعف تعامل میان ملت و مرجعیت و بین مردم و حوزه علمیه را فراهم آورد…شاید یکی از دلایل چنین موضوعی شرایط سیاسی خفقان آوری بود که در دوران صدام وجود داشت و مانع تعامل میان حوزه علمیه و ملت میشد به همین دلیل در آن زمان تعامل روشنی بین ملت و روحانیون وجود نداشت.
شیوه آشنایی شما با آیتالله سیستانی چگونه بود؟ ایشان در آن زمان چه وضعیت و جایگاهی داشتند؟ در محضر کدام یک از اساتید درس میخواندند؟ ویژگیهای متمایز ایشان که باعث شد شما شاگردی ایشان را انتخاب کنید، چه بود؟ درباره ویژگیهای ایشان از آن دوره تاکنون سخن بگویید…
الخباز: آیتالله سیستانی (دام ظله) از ویژگیهای متمایز فکری، علمی، فرهنگی و معنوی برخوردارند؛ شخصیت حضرت آیتالله سیستانی را میتوان در چند محور بررسی کرد؛ محور اول ویژگیهای متمایز علمی معظم له هست که اولین ویژگی متمایز ایشان در این خصوص این است که توانستند مکاتب مختلف را به هم گره بزنند؛ ایشان از یک طرف به مکتب میرزا مهدی اصفهانی در مشهد منسوب میشوند و نسبت به توسعه، تعمیق و تحکیم نظریههای علامه میرزا مهدی اصفهانی در زمینههای مختلف از جمله فرق بین مقام افتاء و مقام تعلیم، علل اختلاف حدیث و باب مطلق و مقید همت گماشتند …آیتالله سیستانی این نظریات را از مکتب میرزا مهدی اصفهانی کسب و در راستای تعمیق آنها اقدام کرد تا اینکه در نهایت به بخشی از شیوه ایشان در علم اصول تبدیل شد… از سوی دیگر حضرت آیتالله سیستانی به مکتب حضرت آیت العظمی بروجردی (رحمه الله تعالی) نیز متفرع میشوند؛ ایشان چندین سال را در محضر آیتالله بروجردی تلمذ کردند و از مهارتش در علم رجال و حدیث و روایت بهره فراوان بردند و از این حیث نیز به سرآمد متخصصان علم رجال و حدیث تبدیل شدند… آیتالله سیستانی علاوه بر انتسابش به دو مکتب مذکور، به واسطه حضور در محضر آیتالله خویی(قدس سره)، ملازمت آیتالله شیخ حسین حلی (قدس سره) و رابطه علمی نزدیک با مرحوم آیتالله سید حسن بجنوردی، به مکتب نجف اشرف با گرایشهای سه گانه آن در علم اصول نائینی، عراقی و اصفهانی نیز متفرع میشوند… بنابراین آیتالله سیستانی توانست با ذکاوت و عقلانیت خود، مکاتب مشهد، قم و نجف را به هم پیوند دهند و توانستند با تلاشهای خود و از رهگذر تلمذ در محضر اساتید عظام، مکاتب نجف اشرف را در بحث اصول و فقه خود جمع ببندند.
دومین ویژگی متمایز شخصیت علمی آیتالله سیستانی، تخصص، کاردانی و توانایی در فقه عام و احادیث عامه است؛ ایشان به کتب فقه، رجال و حدیث دیگر مذاهب اسلامی احاطه کامل دارند و از رهگذر همین توانایی بالایی که در این زمینه داشتند توانستند از کتب دیگر مذاهب اسلامی در راستای فهم روایات اهل بیت علیهم السلام استفاده کنند زیر ایشان همانند آیتالله بروجردی معتقدند روایات اهل بیت علیهم السلام ناظر به سخنان فقهای عامه، احادیث آنها و مرویات آنها است…
ویژگی سوم شخصیت علمی حضرت آیتالله سیستانی وارد کردن نظریات برگرفته از علوم دیگر به بحث فقه و اصول است؛ ایشان برخی از نظریات روان شناسی را به بحث وضع در علم اصول، رویکرد روان شناختی تفسیر گفتار را به بحث تعادل و تراجیح موسوم به «تعارض ادله» و راهنمای نظریه احتمال را به علم اصول وارد کردند و آن را در باب اجماع، شهرت و تواتر به کار گرفتند همچنانکه بحث فلسفی درباره نظریه معرفت بین فلسفه سنتی و فلسه جدید را وارد بحث حجیت قطع در علم اصول کردند علاوه بر این آیتالله سیستانی در بحث حجیت ثقه خبر در علم اصول، آرای دیگر مذاهب اسلامی را مطالعه میکردند و کتب پژوهشگران مصری و لبنانی در زمینه میراث را وارد بحث اصول میکردند و بر آنها حاشیه مینوشتند. اینها ویژگیهای برجسته شخصیت علمی آیتالله سیستانی است.
اما محور دوم، محور پژوهشی شخصیت آیتالله سیستانی(دام ظله) هست؛ مثلا اگر مدرسانی که در محضرشان تلمذ کردیم، برای انجام و تهیه پژوهشهای فقهی و اصولی دو ساعت یا سه ساعت را صرف میکردند، آیتالله سیستانی ده یا پانزده ساعت را برای تهیه یک پژوهش فقهی و اصولی صرف میکنند؛ زیرا ایشان تمامی منابع و کتب مرتبط با پژوهش را از قدیم و جدید مطالعه میکنند بلکه بارها پژوهشهای خود را مرور میکنند و نکات جدیدی را به آنها اضافه میکنند…روش پژوهشی ایشان در واقع روش تحقیق کامل و روش دستیابی به حقیقت است نه به صرف اینکه مفاهیم کلی را به شاگردان و طلاب برسانند بلکه روش ایشان رسیدن به تمامی زوایای پژوهش و جزئیات آن است…این همان مشخصه بارز مسیر علمی معظم له است. آیتالله سیستانی دریای معلومات مختلف و متنوعی هستند که در طول شصت سال تحقیق و پژوهش و مطالعه کتب و منابع مختلف به آن نائل آمده اند.
اما سومین محور، شخصیت تربیتی ایشان است؛ رابطه آیتالله سیستانی (دام ظله) با طلاب و شاگردانش رابطه پدر و فرزندی و متواضعانه بود و هیچ گاه خود را فراتر از طلاب محسوب نمیکردند و حتی در حضور طلاب روی زمین مینشستند و به مباحثه با طلاب میپرداختند و تعداد طلاب به هر میزان هم میرسید باز هم از نشستن روی صندلی پرهیز میکردند. ایشان نسبت به پاسخ به اشکالات طلاب در داخل و خارج بحث مُصِر بودند. در دورانی که در محضر ایشان بودم تا زمان طولانی پس از پایان درس میماندند و تمام اشکالات و سوالات طلاب را پاسخ میگفتند…هرگز یک طلبه را به واسطه سوالهایی که میپرسید، تحقیر نمیکردند و از ارزش اشکالات طلاب نمیکاستند بلکه با تمام وجود به اشکالات طلاب گوش میدادند و آنها را اشکالاتی بجا برمی شمردند…تنها حضرت آیتالله سیستانی بین اساتیدی که در محضرشان حضور داشتم، دارای چنین شخصیت تربیتی منحصر به فردی بودند.
چهارمین محور شخصیت آیتالله سیستانی، ویژگیهای برجسته و متمایز معنوی دام ظله هست؛ ایشان تنها در علم نابغه نبودند و تنها یک پژوهشگر برجسته در مطالعات مختلف و یک پدر دلسوز برای شاگردانشان نبودند بلکه در کنار شخصیت متمایزی که از آن برخودارند، دارای مولفههای رهبری نیز میباشند؛ او از همان جوانی واجد شرایط رهبری بودند و چنین ویژگی متمایزی را شاید بسیاری از علما نداشته باشند. آیتالله سیستانی مولفهها و صفات رهبری از قبیل حکمت، درایت، دوراندیشی، خوانش شرایط مختلف از موقعیتهای مختلف، دقت در اظهارات و سخنان، انتخاب فرصتها و شرایط مناسب برای تصمیم گیری و اتخاذ موضع، همپایی با اهداف و تغییرو تحولات جهانی و امتیاز معنوی ناشی از تحجد و زهد و دوری از زخارف دنیا و وسوسههای آنها را دارا هستند. همه این صفات مختلف در شخصیت ایشان گرد هم آمده و ایشان را واجد شرایط رهبری امت اسلامی در چنین شرایط سختی قرار داده است و من به ضرس قاطع میگویم که خداوند تبارک و تعالی برای هر دوره زمانی رهبری متناسب با آن دوره را مهیا میکند و برای دوره سخت کنونی نیز که امت اسلامی به رهبری حکیمانه و متصف به تمامی مولفههای رهبریت نیاز دارد، ایشان را آماده کرده است.
از نظر شما آیتالله سیستانی به کدام یک از مراجع سابق شباهت بیشتری دارند؟
الخباز: پاسخ دادن به این سوال دشوار است و چه بسا تعریض در آن باشد. آیتالله سیستانی در دوران اخیر تاریخ عراق نقشی متفاوت از گذشته را ایفا میکنند و این نقش فراتر از نقش مراجع سابق میباشد به طوری که اهتمام اول علمای سابق، حفظ اندیشه تشیع و حفظ حوزه علمیه به هدف حفظ مکتب اهل بیت علیهم السلام بود اما پس از سقوط رژیم صدام به علما رجوع میشود و از آنها خواسته میشود که در اصلاح و حل برخی مشکلات مشارکت کنند…آیتالله سیستانی در همین زمینه روشی را انتخاب کردند که برخی معتقدند که این روش حد وسط بین شیوه آیتالله خویی (قدس سره) و شیوه آیتالله خمینی(قدس سره) است به این معنا که آیتالله سیستانی از تلاقی این دو رویکرد، ایده جدیدی را تولید کردند در حالی که برخی نیز براین باروند که شرایط تغییر کرده و اگر آیتالله خمینی(قدس سره) هم در عراق بودند همین روش را دنبال میکردند و اگر آیتالله خوئی (قدس سره) هم بودند همین رفتار را درپیش میگرفتند و برخی نیز براین باروند که موضع آیتالله سیستانی حد وسط بین این دو روش هست. این موضوع را چگونه تشریح میکنید؟
مسیر سیاسی و اجتماعی شخصیت رهبری آیتالله سیستانی (دام ظله) در چند ویژگی قابل تشریح است؛ ویژگی اول این است که رهبریت معنوی و تربیتی در جامعه اسلامی به فرد زاهدی نیاز دارد که از وسوسههای دنیوی، مادیات و زرق و برق آن به دور باشد. این موضوع را همواره آیتالله سیستانی در سخنانشان تکرار میکنند و همواره در خط اقتدا به امام امیرالمومنین حضرت علی (ع) گام برمی دارند که میفرمودند:«معلومت باد که هر مأمومی را امامی است که به او اقتدا میکند و از نور علمش بهره میگیرد. آگاه باش که امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده»…ایشان همواره میگویند که الگویشان امام علی(ع) است که تاریخ آن حضرت را به عنوان رهبر معنوی امت میشناسد…
دومین ویژگی شخصیت رهبری و مسیر سیاسی آیتالله سیستانی این است که ایشان همواره خود را از اختلافات دور نگه میدارند…نه خود ایشان و نه دفترشان وارد هیچ گونه اختلاف مذهبی چه در داخل شیعه و چه در سطح کلی جامعه اسلامی نمیشوند و از هرگونه اقدام تحریک آمیزی که باعث تنش و اختلاف شدید شود، دوری میکنند بلکه همواره نسبت به گذر از آن و عدم تمرکز روی چنین اختلافاتی تاکید میکنند تا روحیه همبستگی و تعامل و همگرایی بین مذاهب مختلف اسلامی و فرزندان مذهب یکپارچه شیعه حفظ شود…اختلاف از هرنوعی چه دینی و چه اجتماعی باشد، ایشان همواره بر اولویتها تمرکز میکنند و به امور ثانوی اهمیتی نمیدهند…از جمله اولویتها در نظر ایشان، وحدت اسلامی در کنار وحدت شیعی است و این وحدت از نظر ایشان، عنصر قوام مسلمانان است و یکی از مظاهر تمدن بزرگ اسلامی است به همین دلیل همواره از ورود به اختلافات مذهبی و اختلافات اجتماعی پرهیز میکنند و همین باعث شده است تا بسیاری از کسانی که با او اختلاف نظر دارند هم جذب ایشان شوند. جریانهایی در داخل عراق هستند که با حضرت آیتالله سیستانی اختلاف نظر دارند اما آنها را مجذوب خود کرده است. ایشان هرگز به دنبال مواجهه و مجابهه آنها نبوده بلکه از آنها با روی باز در بیت خود استقبال کرده و به گفتگو با آنها نشسته است و در حق آنها دلسوزی و استعانت به خرج داده تا با مرور زمان آنها را مجذوب خود کردند و به شرکای خود تبدیل کردند…
نکته سوم در مسیر سیاسی و رهبری حضرت آیتالله سیستانی، تمرکز و تاکید ایشان روی دولت مدنی در عراق است؛ اینجا مشخص میشود که ایشان رهبری نیستند که خط امام خوئی و امام خمینی را با هم ادغام کرده باشند، [گرچه از هر دو تجربه بهره برده اند] و آنگونه نیست که اگر هر کدام از این شخصیتها جای ایشان میبودند [ضرورتا] به همین شکل عمل میکردند، بلکه تجربه ایشان تجربه دیگری است و تنها ایشان حامل این فرهنگ هستند که تنها راه حل تامین نیازهای جامعه اسلامی در دولت مدنی نهفته است. جامعه اسلامی که حاوی اقلیتهایی از ادیان دیگر نظیر مسیحی، ایزدی، صابئی و مذاهب اسلامی مختلف است برای اینکه بتوانند با آزادی مناسک خود را انجام دهند، راه حل همان دولت مدنی است؛ دولتی که مبتنی بر صندوق آرا و تمایز بین قوات سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه باشد. در صورتی که اگر محور را دولت مدنی قرار ندهیم، قادر نخواهیم بود برای پیروان ادیان و مذاهب مختلف از جمله مذهب تشیع آزادی فراهم کنیم…پافشاری روی دولت مذهبی درگیریهای شدید و خشونت باری رادر عراق به همراه خواهد داشت که تا صدها سال نیز تداوم خواهد یافت و به همین دلیل است که حضرت آیتالله سیستانی به تمرکز روی دولت مدنی دعوت کرده است و چنین دعوتی در بین مراجع شیعه و علمای شیعه تاکنون دیده نشده است.
ویژگی چهارم مسیر سیاسی حضرت آیتالله سیستانی، قلت کلام و کم گویی و پرهیز از زیاده گویی است؛ حکمت اقتضا میکند که رهبر تاثیرگذار و نافذ باشد و قطعا یکی از نشانههای حکمیت و تاثیرگذاری در نفوس مردم، ایراد سخنان وافی و کافی برای علاج مشکلات و پرهیز از زیاده گویی است. حضرت آیتالله سیستانی به خوبی بیانگر این ویژگی هستند و به این حکمت آراسته هستند و همواره تاکید میکنند که «کسی که زیاد سخن میگوید، زیاد هم اشتباه دارد». براین اساس هرچه حکمت، احتیاط و کم گویی بیشتر باشد، تاثیرگذاری در مردم نیز بیشتر است. این حدیث همچنین بیانگر این موضوع نیز میباشد که کثرت سکوت بر وفور عقل دلالت میکند… البته سکوت ایشان از نوع خاموشی نیست بلکه از نوع خوانش موقعیت و اتخاذ موضع مناسب برای هر موقعیت است.
آخرین ویژگی مسیر سیاسی و رهبری حضرت آیتالله سیستانی، عملگرا بودن، واقع گرایی و مصلحت گرایی ایشان است؛ ایشان همواره تاکید میکنند بیشتر از آنکه حرف بزنیم باید عمل کنیم…جامعه اسلامی از ما میخواهد که عملگرا باشیم به همین دلیل هنگامی که بسیاری از احزاب سیاسی بر ایشان وارد شدند و درباره وحدت میان شیعه و سنی ووحدت اقشار مختلف ملت عراق با معظم له گفتگو کردند، آشکارا به آنها گفت که وحدت را در قول نمیدانم بلکه در عمل میدانم و از همین منظر دفتر آیتالله سیستانی از پناهجویان ایزدی، صابئی، مسیحی و سنی استقبال کرد و برای آنها مسکن، حقوق ماهیانه، آب و غذا فراهم کرد و معتمدان خود را به جبهههای نبرد فرستاد تا به یاری مردم و عشایر شیعی و سنی بشتابند و درفتوای جهاد کفایی و توصیههای خود به مبارزان عراقی هماره بر اصل شهروند و شهروندی تاکید میکنند نه بر شیعی و سنی و یا هر عنوان دیگر مذهبی…تاکید ایشان همواره بر وحدت است و همواره بر جنبه عملگرایی وحدت تاکید میکنند و معتقدند که نباید در قول محدود شود و همین حکمت و درایت و عملگرایی ایشان بود که باعث شد فضایی از همبستگی و همگرایی در عراق ایجاد شود.
شما در صحبتهایتان گفتید که آیتالله سیستانی به دولت مدنی در عراق اعتقاد دارند؛ نقش علما و وظایف آنها در چنین دولتی چیست؟
الخباز: آیتالله سیستانی از رهگذر سیاسی و اجتماعی دولت مدنی را در عراق مطرح میکنند نه از این رهگذر که چنین دولتی همان دولت شرعی الهی است بلکه در واقع از نظر ایشان راه حل سیاسی و اجتماعی که مردم بتوانند با امنیت و صلح در کنار هم زندگی کنند و هردینی با آزادی کامل مناسک و حقوق خود را اعمال کند، دولت مدنی است؛ اما نقش علما در چنین دولتی همواره حول این محور میچرخد که باید از حکومت و سیاست و ورود به احزاب سیاسی و اعمال وظایف حکومتی دوری کند تا روحانی بتواند شفافیت، وثاقت، موقعیت و استحکام خود را در بین مردم حفظ کند و به عنوان نماد معنوی باقی بماند نه سیاستمداری که وارد نزاع، جدال، رقابت و تنش شود و برای اینکه روحانیون بتوانند موقعیت معنوی خود که متصف به شفافیت و محبت است را حفظ کنند باید از ورود به احزاب، سیاست و مسئولیتهای حکومتی پرهیز کنند…بنابراین نقش علما در دولت مدنی درواقع نصیحت و ارشاد است و مداخله نیست. به همین دلیل است که میبینیم آیتالله سیستانی دام ظله از ورود به جزئیات در حکومت عراق دوری میکند و جزئیات را به افراد متخصص واگذار میکنند.
امروز حوزه علمیه نجف شرف یک طراوت و نشاط جدیدی پیدا کرده است و نزدیک به چهارده هزار طلبه وارد حوزه شدهاند البته تعداد طلبههای ایرانی کم شده است…دو سوال اینجا هست بعضی اشکال آوردهاند که کم شدن تعداد طلبههای ایرانی در آینده حوزه عملیه نجف تاثیر منفی میگذارد چون خیلی از رجال برجسته گذشته که اسم بردید ایرانی بودند و برخی هم عرب بودند…. منزلت و آینده مرجعیت شیعه را چگونه میبینید آیا بعد از آیتالله سیستانی این مکتب، این تفرد و این اندیشه ادامه پیدا میکند یا خیر؟
الخباز: آیتالله سیستانی همواره تلاش میکنند که حوزه علمیه نجف اشرف جامع باشد و طلاب ایرانی، پاکستانی، افغانی، انگلیسی، عرب و غیر عراقی با شایستگی و قابلیتهای خود، دارای جایگاه در حوزه علمیه باشند…حضور اندک طلاب ایرانی در دوره کنونی به دلیل شرایط حاکم و اضاع ناپایدار حاکم در عراق است و مانعی از حضور طلاب ایرانی از سوی مرجعیت در حوزه نجف اشرف وجود ندارد.
به اعتقاد من این حجم از ویژگیهای متمایز علمی، فرهنگی و رهبری که آیتالله سیستانی از آن برخوردارند در حوزه علمیه وجود ندارد و تا مدتها پس از ایشان نیز وجود نخواهد داشت. گمان نمیکنم که حوزه علمیه نجف اشرف بتواند در دوران کوتاهی شخصیت علمی و رهبرانهای نظیر آیتالله سیستانی در چنین سطحی را تولید کند بلکه به دوران طولانی نیاز دارد تا بتواند چنین شخصیت عظیمی را خلق کند.
به طور کلی به عنوان یک شخصیت آشنا با حوزههای علمیه شیعه در عراق و ایران و لبنان، حضرتعالی فکر میکنید که آینده مرجعیت شیعه چگونه است آیا این منزلت و عظمت به نظر شما ادامه پیدا خواهد کرد؟ بعضی میگویند و اشکال میگیرند و میگویند در دوره اخیر یک سری از شاگردها آمدند قبل از اینکه آن فضیلت علمی اصیل و واقعی را پیدا کنند فتوا دادند و رساله دادند و امثال اینها و این منزلت مرجعیت را پایین میآورد…شما فکر میکنید با این روند از نظر علمی و قدرت فکری منزلت مرجعیت ایا محفئظ میماند یا ممکن است دچار خدشههایی شود با وجود تنوعی که وجود دارد؟
الخباز: اگر به معیارهای طبیعی و شرایط اجتماعی نگاهی بیفکنیم شاید به نظر نمیرسد که مرجعیت به صورت شناخته شده کنونی و به این حالت تاثیرگذار در بین مردم باقی بماند اما ایمان ما و دیدگاه ما از رهگذر معیارهای ایمانی نه معیارهای طبیعی این است که خداوند حافظ دینش است و همانطور که عبدالمطلب رضی الله عنه فرمود:«کعبه خدایی دارد که از آن محافظت میکند»، برکات صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل حال شیعه خواهد شد و آنها را در حفظ دین و حفظ تعامل معنوی و ثمربخش امت با روحانیون یاری خواهد کرد ان شاء الله و الحمد الله ربنا…