واقعا اسلام از دست دو دسته نادان، نالان است: یکى آنهایى است که اخبار ضعیفه را قاطى اخبار صحیحه کرده، همه را وحى مُنزل مىدانند؛ و دیگرى هم آنهایی هستند که اخبار صحیحه را قاطى اخبار ضعیفه کرده، فاتحه همه را مىخوانند! هر دو دسته، فاقد قوّه تمییزند و قضاوتشان، سر بىصاحب تراشیدن است!
شبکه اجتهاد: آیتالله سید احمد زنجانی صاحب کتاب «الکلام یجرّ الکلام» درباره جایگاه ویژه اجتهاد در علوم دینی و روش تخصصی و پر زحمت شناخت احادیث صحیح مینویسد: «…علوم دیانتى گاه مورد سوء استفاده واقع مىگردد؛ آن هم در وقتى است که به دست نادان بیفتد و پیش از آن که آن را به مرحله کمال برساند، به مرحله عمل بیاورد و یا اینکه مسلکى به نام علم [نه خود علم] اتّخاذ کند و از عدّهاى از هم مسلکان خود -براى متاع خود- خریدار پیدا نماید؛ آنگاه، در علمى که از طریقش وارد نشده، قضاوت و جرح و تعدیل نماید.
اینکه در اخبار اهلبیت، اخبار جعلى قاطى شده، مورد شبهه نیست و عمده اهتمام علما از صدر اوّل تا کنون تمییز دادن آنهاست؛ که آن هم به این آسانى صورت نمىگیرد. مخصوصا علم رجال -که علم مهمّى است براى تشخیص اخبار صحیحه از ضعیفه- از قلم علما بیرون آمده است.
اهل علم باید مجموع اخبار وارده در یک موضوع را به دست بیاورند و در مفاد هر یک دقّت نمایند. آنگاه، در حال راوىهاى اخبار دقّت نمایند که کیانند و چه حال دارند. سپس فتاواى علماى اهل تسنّن را به دست آورند که در عصر ائمّه (علیهم السلام) صاحب فتوى از آنها، چه کسی بوده و فتوایش چه بوده است (چون ممکن است خبر از روى تقیّه صادر شده باشد.) و بعد، فتاواى علماى مذهب خودمان را به دست آورند و بفهمند که آنها بر وفق کدام یک از این اخبار، فتوى داده و از کدام یک، اعراض کردهاند؛ تا با این مقدّمات و قرائن، راهى براى مشخّص کردن اخبار جعلى پیدا نمایند. این هم یک عمر جان کندن مىخواهد و در مجالس درس علماى مهمّ حاضر شدن لازم دارد. این است که اجتهاد، مشکل است و از هزاران محصّل، یک نفر مجتهد و از صدها مجتهد، یک نفر اعلم در مىآید.
اکنون یک نفر که زیر زحمت این کارها نرفته تا قوّه تمییز خبر صحیح را از ضعیف پیدا کند، زیر همه مىزند!
واقعا اسلام از دست دو دسته نادان، نالان است: یکى آنهایى است که اخبار ضعیفه را قاطى اخبار صحیحه کرده، همه را وحى مُنزل مىدانند؛ و دیگرى هم آنهایی هستند که اخبار صحیحه را قاطى اخبار ضعیفه کرده، فاتحه همه را مىخوانند! هر دو دسته، فاقد قوّه تمییزند و قضاوتشان، سر بىصاحب تراشیدن است!
مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی در ادامه بحث از اهمیت جایگاه اجتهاد در علوم دینی مینویسد:
شنیدم یک نفر از دسته دوم [کسانی که به بهانه وجود برخی احادیث ضعیف، همه روایات را نامعتبر میشمارند] در راه مکّه، انگشتر عقیق را از دستش کنده، انداخته و گفته است:
این چه چیز است که انسان را نگاه بدارد؟ و مقصودش بىالتفاتى بر اخبار فضیلت انگشتر عقیق بوده است؛ چون در اخبار است که حضرت امام رضا (علیهالسلام) فرمود:
«هر که صبح کند، پیش از آن که کسى او را ببیند، انگشتر عقیق در دست کرده و نگین آن را به سوى کف دست بگرداند و سوره «إنّا أنزلنا» را بخواند و بعد بگوید: «آمَنْتُ باللّه وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه و آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ وِلایَتِهِم»، خداوند او را در آن روز از بلاهاى آسمانى و زمینى نگه مىدارد و در حرز خدا و حرز رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مىباشد.»
و از حضرت امیر (علیهالسلام) روایت شده که فرمود: «انگشتر عقیق در انگشت بکُنید که براى شما مبارک است و از بلا ایمن باشید.»
نگارنده مىگوید: منظورش از پرتاب کردن انگشتر، جسارت و اسائه ادب به این روایات بوده؛ و حال آن که در روایت نگفته که انگشتر نگه مىدارد؛ بلکه گفته خدا نگه مىدارد و در حرز خدا و حرز رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مىباشد، نه در حرز انگشتر! او مخصوصا براى اینکه دل مردم را چرکین کند، مىگوید: این انگشتر پرستى است، انگشتربازى است.
شخصى حضور حضرت امام باقر (علیهالسلام) عرض کرد که موشى در دبّه روغن مرده؛ درباره خوردن آن روغن چه مىفرمایید؟ امام (علیه السلام) فرمود: «نخور.» عرض کرد موش، کوچکتر از آن است که براى آن، از طعام خود بگذرم! حضرت فرمود: «تو موشى را حقیر نشمردى، بلکه دینت را حقیر شمردى!»
این مرد هم انگشتر را حقیر نشمرده، بلکه دینش را حقیر شمرده است؛ زیرا اخبار زیاد در فضیلت انگشتر هست؛ مخصوصا در نماز که ثواب نماز را بسیار زیاد مىکند.
اکنون یکى با انگشتر نماز خوانده و دیگرى بىانگشتر. واقع امر از دو شقّ خالى نیست: یا آن اخبار، جعلى بوده و یا صحیح بوده است. اگر جعلى بوده، زیانى از آن به آن کس که انگشتر در انگشت کرده نمىرسد؛ بلکه زینتى بوده در انگشتش. و امّا اگر صحیح بوده، آن که ترکَش کرده، چه قدر فایده از دست داده، ناچار انگشت ندامت خواهد گزید!
پس در این انگشتربازى (به قول او)، بُرد با آن کسى است که آن را در انگشت کرده باشد؛ چون اگر اخبارش صحیح باشد، هم برایش ثواب هست و هم بر انگشتش، زینت؛ و اگر صحیح نباشد، اقلّاً بر انگشتش زینت که هست.
شنیدهام بعضى هم پیروى کرده و انگشترها را پرتاب کردهاند. نگارنده از آنها مىپرسم: چه شده؟ شما از قول یک نفر، قطع بر جعلى بودن اخبار کردید و امّا از قول هزار نفر از بزرگانِ از علما که در علم دین، استخوان خرد کردهاند، احتمال صحیح بودن آنها را ندادید!؟ چون اگر احتمال مىدادید، انگشترها را پرتاب نمىکردید؛ چرا که عقل مانع مىشد؛ زیرا انگشتر در دست کردن، چیزى است مأمونالضرر و مظنونالنفع؛ و البتّه چیزى که ضررش مأمون و نفعش مظنون باشد، عقلا آن را ترک نمىکنند.