قالب وردپرس افزونه وردپرس
خانه / همه مطالب / از معرفت دینی تا مردم‌سالاری دینی
از معرفت دینی تا مردم‌سالاری دینی

یادداشت؛

از معرفت دینی تا مردم‌سالاری دینی

نظریه مردم‌سالاری دینی در تقابل با دو جریان است؛ یک جریان تحجر که به دنبال استبداد دینی است و دوم استبداد عقل خودبنیاد اومانیستی است که بر پایه تفسیر انسان بعد از رنسانس در غرب شکل گرفت است. هر دو رویکرد منجر به تقابل خدا و انسان گردیده و دوگانه مردم یا خدا را شکل داده است.

به گزارش شبکه اجتهاد، حجت‌الاسلام حیدر همتی، مدیر مرکز مطالعات راهبردی فقه و علوم انسانی به مناسبت دوازدهم فروردین‌ماه، روز جمهوری اسلامی طی یادداشتی آورد:

مردم‌سالاری در تقابل با استبدادی است که منابع و اراده‌ها را تحت کنترل خود قرار می‌دهد و اجازه رشد و تعقل و فهم برای غیر خود قائل نیست و خود معیار حق و باطل است. این امر گاه بر پایه فردی، خانوادگی و یا نژادی و … شکل می‌گیرد و نتایجی همچون خود حاکم‌ مطلق‌پنداری و خداپنداری‌ای همچون «انا ربکم الاعلی» را در بردارد و گاه در قالب سایه خداپنداری و فره‌ایزدی بودن نشان داده شده است. در این میان گاه این استبداد با پشتوانه دینی صورت می‌گیرد و گاه بر پایه عقل خودبنیادی است که یک نژاد یا قانون و یا سبک زندگی را برترین دانسته و به تحکم و استبداد به دیگر اقوام و فرهنگ‌ها می‌پردازد.

نظریه مردم‌سالاری دینی در تقابل با دو جریان است؛ یک جریان تحجر که به دنبال استبداد دینی است و دوم استبداد عقل خودبنیاد اومانیستی است که بر پایه تفسیر انسان بعد از رنسانس در غرب شکل گرفت است. هر دو رویکرد منجر به تقابل خدا و انسان گردیده و دوگانه مردم یا خدا را شکل داده است. این یادداشت به دنبال تحلیل مولفه‌های نظریه مردم‌سالاری در بنیان معرفت دینی (اسلام) است و اینکه مردم‌سالاری دینی بر پیش فرض‌های خاصی از معرفت دینی استوار است که با نگاه‌های استبداد دینی برآمده از تحجر و نیز لیبرالیسم متفاوت است.

الف: اراده و اختیار

اولین پیش فرض در مردم‌سالاری احترام به اصل اراده و انتخاب مردم است. در قرآن مجید بر همین پایه می‌فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» و نیز «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» که  اصل اختیار انسان مورد تاکید و توجه است در حالی که در نگاه متحجرانه هدایت مردم به اجبار است و در نگاه لیبرالیستی هدایتی در کار نیست و حقیقتی که بشر باید بدان رهنمون باشد وجود ندارد.

ب: عقل

در تصور برآمده از تحجر و استبداد دینی یک عقل کل وجود دارد که علم از آن فیضان می‌کند و عقول مردم ظرف‌های خالی هستند که خود را در برابر آن قرار می‌دهند. در نگاه لیبرالیسم عقل خودبنیاد بریده از وحی است که بیشتر ‌معطوف به محسوس بوده و آمیخته با ظن و شک است اما در نگاه مردم‌سالاری دینی فلسفه بعثت انبیا «لیثیرو دفائن العقول» است، یعنی مردم از فهم و تعقل برخوردار بوده و انبیا آن را رشد و پرورش می‌دهند.

 در مواجه با متن دینی نیز در نگاه متحجرانه، فهم منحصر به گروه خاصی است و عقل انسان در فهم از دین ناقص است در حالی که در مواجه لیبرال دموکراسی فهم همه معتبر است و هیچ فهمی بر دیگری تقدم ندارد اما نگاه مردم‌سالاری دینی فهم روشمند از دین را برای متخصصین امکان‌پذیر می‌داند.

در نگاه برآمده از تحجر دینی، عقول انسانی به سمت اضمحلال و فساد است و سیر قهقرایی دارد. در نگاه عقل لیبرالیسم عقل معطوف به حس مورد اعتماد است. در نگاه معرفت دینی مردم‌سالاری دینی عقل انسان در حال تکامل است و عقل انسان در کنار وحی مورد اعتماد است.

ج: جایگاه انسان

در رویکرد مردم‌سالاری دینی انسان خلیفه الهی در زمین است که مدیریت و آبادانی زمین به او واگذار شده است. در مقابل نگاهی است که موقعیت انسان را صرفا به سقوط اجباری در دنیا می‌داند که هر لحظه به دنبال رهایی از آن است. در نگاه لیبرالیسم انسان حیوان پیشرفته‌ای است که در ظرف دنیا پرت شده است و اصالت لذت فردی بر همه ابعاد وجودی او حاکم است.

د: انتخاب حاکم

در نگاه مردم‌سالاری دینی رهبر و حاکم جنس جداگانه‌ای از مردم ندارد بلکه از درون مردم و از جنس مردم است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» و رهبر جامعه خود را «انا بشر مثلکم» معرفی می‌کند، در بازار راه می‌رود، غذا می‌خورد اما جریان تحجر به دنبال ماورایی کردن رهبر جامعه است و  به دنبال ملائکه برای رهبری کردن جامعه هستند: «وَقَالُوا مَالِهَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ» یعنی این چه پیامبری است زندگی عرفی دارد و در میان مردم است. در نگاه لیبرالیسم عرفی‌سازی افراطی در نسبت با حاکم وجود دارد و ارزش‌ها را به حداقل رسانده است.

فقاهت در مردم سالاری دینی

در حوزه فقاهت و اجتهاد نیز توجه و تاکید بر مولفه‌هایی است که ارتباط و نسبت با مردم دارد و یک طرف دین‌شناسی را در نسبت با مردم قرار می‌دهد و عناصری همچون توجه به مقتضای زمان و مکان عرف و سیره عقلا در روش اجتهادی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. همچنان که عقل و فطرت و سیره عقلا از منابع معرفت دینی است. نتیجه اینکه مردم‌سالاری دینی نگرشی است مبتنی بر معرفت دینی که هندسه معرفتی خاص خود را دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Real Time Web Analytics