شبکه اجتهاد: هر از چند گاهی بحث درباره چیستی و هستی علوم انسانی اسلامی و رشتههای ذیل آن همچون اقتصاد و مدیریت و روانشناسی و جامعه شناسی در محیطهای علمی و گاه غیر علمی و تبلیغاتی مطرح میشود و موافقین و مخالفین را برای بحث در این باره بر میانگیزد. اخیراً بحث در مورد چیستی و هستی اقتصاد اسلامی مطرح شده است. و اظهار نظرهای گوناگونی در چند هفته اخیر در این باره در شبکههای اجتماعی شده است. این نوشتار ناظر به مباحثاتی که تا کنون شده میباشد. آیا اقتصاد اسلامی وجود دارد؟ اگر وجود دارد چیست و به چه معناست؟ چنانچه بیان شد این بحث یکی از زیر شاخههای بحث در مورد وجود و عدم علوم انسانی اسلامی است از این رو قبل از ورود به این بحث مقدمه کوتاهی در باره علوم انسانی اسلامی خواهم داشت.
علوم انسانی- اسلامی و گفتمان غالب
بی تردید گفتمان علمی انقلاب اسلامی مبتنی بر وجود علوم انسانی-اسلامی است و مبتنی بر این اندیشه است که علومی که در آموزش عالی ما تدریس میشود اسلامی نیست و نیازمند تولید علوم انسانی- اسلامی هستیم. امام راحل و شهید مطهری و آیت الله شهید صدر (رضوانالله تعالی علیهم) و حضرت آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی و مقام معظم رهبری و دیگر اندیشوران و نظریه پردازان انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه این نظر را دارند . مقام معظم رهبری در جمع تخبگان حوزوی و دانشگاهی تصریح میکنند که این علوم انسانی که در دانشگاههای ما تدریس میشود مبتنی بر مبانی کفر و الحاد است، این علوم نه تنها مفید نیستند بلکه مضرند.
ایشان در بیاناتی میفرمایند: «… اساتید و صاحبنظران و پژوهشگران و محققین باید به دنبال تدوین علوم انسانیِ منطبق با مبانی اسلام بروند؛ یعنی علوم انسانیای که بر اساس فلسفههای نادرست و غلط مادی شکل نگرفته باشد؛ همچنان که امروز علوم انسانی غربی اینجوری است. بالاخره اگر علوم سیاسی یا اقتصادی یا فلسفه یا مدیریت و بقیه علوم انسانی، مبتنی بر نگرش مادی به دنیا باشد و با ارزشهای مادی بنا شده باشد، طبعاً نمیتواند خواستهها و آرمانهای جامعهای را که مسلمان و مؤمن به معارف اسلامی هستند، برآورده کند (بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روز ماه رمضان، ۳۱/۰۵/۱۳۸۹). در جای دیگری نیز میفرمایند: «ما نمیگوییم علوم انسانی غیرمفید است؛ ما میگوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛ … بحث در این است که اینی که امروز در اختیار ما قرار دادند، مبتنی بر یک جهانبینی است غیر از جهانبینی ما. علوم انسانی مثل پزشکی نیست، مثل مهندسی نیست، مثل فیزیک نیست که جهانبینی و نگرش نسبت به انسان و جهان در آن تأثیر نداشته باشد؛ چرا، تأثیر دارد. شما مادی باشید، یک جور علوم انسانی تنظیم میکنید. علوم انسانی ما برخاستهی از تفکرات پوزیتیویستی قرن پانزده و شانزده اروپاست. قبلاً که علوم انسانیای وجود نداشته است؛ آنها آمدهاند همین اقتصاد را، همین جامعهشناسی را در قرن هجدهم و نوزنوزدهم و یک خرده قبل، یک خرده بعد تدوین کردند و ارائه دادند؛ خب، این به درد ما نمیخورد. این علوم انسانی، تربیتشده و دانشآموختهی خود را آنچنان بار میآورد که نگاهش به مسائل مبتلابه آن علم و مورد توجه آن علم – چه حالا اقتصاد باشد، چه مدیریت باشد، چه تعلیم و تربیت باشد – نگاه غیر اسلامی است. میبینیم همان شخص متدین در داخل دانشگاه که فرض کنید مدیریت یا اقتصاد خوانده، هرچه با او دربارهی مبانی دینی این مسائل حرف میزنیم، به خرجش نمیرود. نه اینکه رد میکند، نه؛ اما آنچه که شما در باب اقتصاد اسلامی با او حرف میزنید، با یافتههای علمی او، با آن دو دو تا چهار تاهائی که او در این علم تحصیل کرده، جور در نمیآید. من با ورود علوم انسانی به حوزهی علمیه اصلاً مخالفتی ندارم. من میگویم حوزهی علمیه باید پایههای علوم انسانی مبتنی بر تفکر اسلامی و جهانبینی اسلام را مستحکم بریزد؛ … باید این پایهها ریخته شود؛ و این ممکن نخواهد شد، مگر اینکه با علوم انسانی آشنا باشیم؛ شکی در این نیست. بنابراین در حوزه علمیه علوم انسانی را بخوانند، اینها را یاد بگیرند، صورتبندی مسائل و عناوین را در این علوم فرا بگیرند؛ بعد برگردند به مبانی اسلامی، ببینند مسائل متناظر آنها با تفکر اسلامی چگونه است و چگونه شکل میگیرد. بنابراین من نمیگویم علوم انسانی نافع نیست، میگویم اینی که هست مضر است؛ آنی که باید باشد، لازم است. (بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم؛ ۰۲/۰۸/۱۳۸۹).
بنابراین لزوم تولید علوم انسانی- اسلامی اندیشه غالب در گفتمان علمی انقلاب اسلامی است و این اندیشه که علوم انسانی که در غرب منولد شده علم جهانی است و اسلامی و غیر اسلامی ندارد در این گفتمان، اندیشهای مردود است. بر اساس همین اندیشه هم حوزه علمیه حرکت کرده و میکند. حوزویان متعدد و روحانیون کثیری با درک ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی برای فراگیری علوم انسانی غربی به دانشگاهها رفتند و پس از مسلط شدن بر این علوم به نقد و بررسی آن از دیدگاه اسلامی پرداخته و در راستای تولید علوم انسانی اسلامی تلاش کردند و آثار زیادی را در این راستا تولید نمودهاند. فلسفه شکلگیری انجمنهای علمی حوزوی در علوم انسانی اسلامی نظیر انجمن مطالعات سیاسی، انجمن اقتصاد اسلامی، انجمن مدیریت اسلامی، انجمن مطالعات اجتماعی، انجمن روانشناسی اسلامی، انجمن فقه و حقوق اسلامی، انجمن اخلاق اسلامی، انجمن تعلیم و تربیت اسلامی و انجمن ادبیات و هنر اسلامی و نیز تأسیس مراکز آموزشی پژوهشی پیرامون حوزه علمیه نظیر موسسه امام خمینی(ره)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، و دهها موسسه دیگر همین اندیشه وجود علوم انسانی-اسلامی بوده است که در نتیجه آن صدها طلبه اهل فکر و اندیشه در این هر یک از این رشتهها تربیت شده و آثار زیادی توسط آنها تولید شده است؛ برای نمونه در طول چهل سال اول انقلاب تنها ۱۴ موسسه حدود ۴ هزار کتاب در ۱۷ رشته علوم اسلامی – انسانی منتشر کردهاند که حدود ۱۵۰۰ کتاب در جشنوارههای ملی کشور نظیر جشنواره فارابی، کتاب سال حوزه، کتاب سال جمهوری اسلامی ایران رتبههای برتر را کسب کردند. کتابشناخت این مجموعه توسط دبیرخانه انجمنهای علمی حوزه تهیه و نمایشگاه دائمی آن نیز در فیضیه برپا شده است. اینها دستاوردهای کمی طی ۴۰ سال بعد از انقلاب، در این حوزه اندیشهای نیست.
بر همین اساس درختوارۀ رشتهها که مشتمل بر رشتههای مربوط به علوم انسانی اسلامی است در شورای گسترش حوزههای علمیه به تصویب رسیده است، و در مرحله سرفصل نویسی و راه اندازی است. بر این اساس اندیشهای که میگوید ما علوم انسانی- اسلامی نداریم یک اندیشه شاذ و نادر در حوزهها است و حوزههای علمیه تا کنون مبتنی بر وجود علوم انسانی-اسلامی حرکت کرده است. در خصوص اقتصاد اسلامی سالها است که رشته اقتصاد اسلامی و بانکداری اسلامی در وزارت علوم به تصویب رسیده و دانشگاههای متعددی در سطح کشور آن را اجرا میکنند و فارغ التحصیلان زیادی تا کنون داشته است. با توجه به این نکته بحث در مورد چیستی و هستی اقتصاد اسلامی را آغاز میکنیم.
دیدگاه شهید صدر درباره وجود مذهب، نظام و علم اقتصاد اسلامی
اولین کسی که پرسش درباره چیستی و هستی اقتصاد اسلامی را مطرح کرده و به آن جواب مشروح و مستدل داده است، شهید صدر است. در زمان شهید صدر به دلیل مطرح شدن دو مکتب سوسیالیسم و سرمایه داری در جهان اسلام و رشد علم اقتصاد سرمایه داری و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، در اذهان دانشمندان مسلمان این پرسش مطرح گشت و شهید صدر اولین فردی بود که به این پرسش پاسخی عالمانه داد. ایشان در پاسخ به این پرسش که آیا اقتصاد اسلامی داریم یا خیر؟ میفرمایند: اسلام دارای مذهب (مکتب) اقتصادی است ولی تا زمانی که مذهب اقتصادی اسلام در خارج تحقق نیابد نمیتوان از علم اقتصاد اسلامی سخن گفت. با توجه به تعابیر مختلفی که ایشان در تعریف مذهب اقتصادی اسلام دارند(برای نمونه رک به: صدر، اقتصادنا، ۱۴۰۸ق، ص۳۸۱و۳۸۴) در یک جمع بندی دیدگاه ایشان را میتوان چنین بیان کرد:
«مذهب اقتصادی عبارت است از: قواعد کلی روش تنظیم حیات اقتصادی در جهت حل مشکلات اقتصادی؛ قواعدی که با مفهوم معینی از عدالت اجتماعی در ارتباطاند.»
ایشان درباره علم اقتصاد نمیفرمایند که علم اقتصاد اسلامی نداریم، بلکه میفرمایند زمانی که مذهب اقتصادی اسلام در خارج تحقق پیدا کرد و مطالعات علمی منطبق بر آن در جامعه پدید آمد و به گزارههای علمی دست پیدا کردیم، بعد از آن میشود از علم اقتصاد اسلامی سخن گفت. (رک به: همان، ص ۳۳۰ ـ ۳۳۴). گویا در ذهن مبارک ایشان این بوده است که اگر موضوع مطالعه علم اقتصاد یک جامعه اسلامی شد، در این صورت علم اقتصاد میرا میتوان متصف به اسلامیت کرد و اگر موضوع آن یک جامعه سرمایهداری یا غیر اینها باشد، علم اقتصاد متصف به سرمایهداری و … میشود.
شهید صدر ره اصطلاح نظام اقتصادی را نیز به کار میبرد، ولی تعریفی از آن ارائه نمیدهند. البته ایشان نظام اجتماعی را تعریف میکنند (رک به: همان، ص ۳۳۵ ـ ۳۴۵) و بر اساس آن میتوان نظام اقتصادی اسلام را از دیدگاه شهید صدر چنین تعریف کرد:
«نظام اقتصادی اسلام عبارت از مجموعه¬ای از روابط اقتصادی بین انسانها است که برای تأمین نیازهای اقتصادی (یا رفع مشکلات اقتصادی) سامان یافته و به تناسب نیازهای انسانی دارای دو بخش ثابت و متغیر است.»
بر این اساس تفاوت بین مذهب و نظام اقتصادی در تفکر ایشان مشخص میشود؛ در مذهب «اصول روش حل مشکلات اقتصادی» بحث میشود؛ ولی در نظام اقتصادی «شکل تنظیم رفتارها و روابط اقتصادی بر اساس اصول مذهب» مورد بررسی قرار میگیرد.
نظرات و دیدگاههای بعد از شهید صدر
بعد از شهید صدر هیچ کس از علمای ااهل تسنن و شیعه این مطلب را که اسلام دارای مذهب اقتصادی است، نفی نکرده است. گویا این حرف یک حرف مورد قبول بوده است. یعنی در این مطلب اختلافی نیست که اسلام اصول و قواعد رفع و حل مشکلات اقتصادی را بیان کرده است. البته ایشان معتقدند که از فقه میتوان این اصول را به روشی که در کتاب اقتصادنا بیان کرده است با رجوع به آراء فقیهان کشف کرد و این روش مورد مناقشه است. (برای مطالعه بیشتر رک به: مقاله «نقد و بررسی دیدگاه شهید صدر درباره هویّت اقتصاد اسلامی فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی»).
در میان فقیهان معاصر شیعه کسانی بزرگانی نظیر آیت الله شهید مطهری ره و آیتالله العظمی مکارم شیرازی و آیتالله مظاهری و آیت الله حائری شیرازی ره و سایر کسانی که کتابی تحت عنوان اقتصاد اسلامی یا مکتب اقتصادی اسلام یا اصول اقتصاد اسلامی نوشتهاند، آن را پذیرفتهاند؛ دلیل آن نیز روشن است. اسلام از دیدگاه شیعه دارای نظام فقهی ثابت (جهانشمول و زمان شمول) و جامع است. بر اساس این دیدگاه هیچ رفتار یا رابطهای نیست که حکم آن در شریعت به صورت خاص یا عام بیان نشده باشد. و در جای خود مبرهن است که هر مکتبی که دارای نظام فقهی ثابت باشد دارای مذهب به معنای پیش گفته است.
گر چه در مورد وجود مکتب یا مذهب اقتصادی اختلافی نیست با این وجود در مورد چیستی و هستی نظام اقتصادی و علم اقتصاد اسلامی اختلاف است.
۱. دیدگاه اهل سنت در مورد نظام اقتصادی
قول غالب اهل تسنن این است اسلام دارای مکتب اقتصادی ثابت و نظام اقتصادی متغیر است. در واقع قائل به دو وجه برای اقتصاد اسلامی هستند. وجه ثابت و وجه متغیر. وجه ثابت جهانشمول است و از منابع آیات و روایات اهل سنت استخراج میشود (که همان مذهب اقتصادی است). به این معنا که تلقی ایشان از مذهب اصول ثابتی است که روابط اقتصادی از آن شکل میگیرد و از آیات و روایات قابل استخراج و جهانشمول و مکان شمول است. در کنار وجه ثابت معتقد به وجه متغیر هستند. وجه متغیر اقتصاد اسلامی که از طریق اجتهاد و تطبیق اصول بر شرایط زمان و مکان با استفاده از قیاس، استحسان و استصلاح و امثال آن بدست می¬آید نظام اقتصادی اسلام است. بنابراین بر اساس دیدگاه ایشان، «نظام اقتصادی» وقتی حاصل میشود که این اصول از طریق اجتهاد (بنا بر مبنای اهل تسنن) به شرایط زمان و مکان تطبیق داده شود که به اقتضای تغییرات نیز تغییر میکند. از جمله محققانی که این مبنا را در جهان اهل سنت پذیرفتند، آقای محمد عبدالله العربی، دکتر شوقی الفنجری، حمید محمود البعلی، سعاد ابراهیم صالح، حمدبن عبد الرحمن الجنیدل، منذر قحف هستند.
۲. دیدگاه علماء شیعه
این بحث در بین فقیهان مطرح نشده است ولی در بین اقتصاددانان اسلامی شیعه افراد متعددی قایل به وجود نظام اقتصادی اسلام شدهاند و تعاریف متفاوتی از آن را ارائه کرده اند. از جمله دکتر نمازی و دکتر صدر و دکتر میر آخور، دکتر عیوضلو و حجت الاسلام یوسفی و دیگران. یک قول این است که اسلام افزون بر مذهب دارای نظام اقتصادی ثابت و جامع است. بر اساس این قول نظام اقتصادی مجموعهای از الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی مطلوب است که مبتنی بر مبانی هستی شناسانه و اصول مذهب و در چارچوب فقه و اخلاق اسلامی سامان یافته اند. می¬توان اثبات کرد که نمیشود مکتبی دارای یک نظام اخلاقی جامعِ شامل و جهانشمول باشد و نیز دارای نظام فقهی جامع و شامل باشد، ولی دارای نظام اقتصادی به معنای پیش گفته نباشد.
بههرحال یک نگاهی که در مذهب شیعه وجود دارد این است که ما علاوه بر اینکه دارای یک نظام اخلاقی و فقهی ثابت هستیم از یک نظام اقتصادی اسلامی ثابت نیز برخورداریم. به عبارت دیگر چون از نظام فقه و اخلاق اسلامی میتوان الگوی مطلوب تولید و مصرف اسلامی، الگوی مطلوب بازارهای اسلامی، الگوی مطلوب رفتارهای ایثارگرایانۀ بدون انگیزه سود و الگوی مطلوب رفتارها و روابط دولت با مردم و مانند آن را در قالب یک نظام رفتاری استنباط کرد پس اسلام دارای نظام اقتصادی جامع و جهانشمول است. که قابل تطبیق و پیاده شدن در زمانها و مکانهای متفاوت است.
علم اقتصاد اسلامی
آیا اسلام دارای علم اقتصاد است؟ مقصود از علم اقتصاد علمی است که به توصیف و تبیین و پیش بینی در مورد رفتارها و روابط و پدیدهها و متغیرهای اقتصادی در عالم واقع میپردازد و به دنبال کشف قوانین حاکم بر آنها است.
به عبارتی علم در این اصطلاح سه وظیفه دارد:
۱. توصیف وضعیت موجود، (توصیف روشمند)
۲. تبیین وضعیت موجود، (بررسی علل و آثار وضعیت)
۳. پیشبینی در مورد وضعیت آینده بر اساس تبیین وضعیت موجود.
مثلاً علم اقتصاد درباره فقر جامعه بر اساس همان سیری که بیان شد، مطالعه میکند. ابتدا یک توصیف علمی روشمند و دقیق از موضوع فقر انجام میگیرد. بعد از توصیف آن، علم بحث میکند که علل و آثار این فقر چیست؟ بعد میتواند پیشبینی کند، که اگر این علل به این نحو، باقی بماند به کجا خواهد انجامیته برای حل مشکلات اقتصادی راه حل ارائه میدهد.
حال آیا میتوان گفت که علم اقتصاد، اسلامی و غیر اسلامی دارد یا خیر؟ در این زمینه شهید صدر معتقد است که علم، در روش و اهداف اسلامی و غیر اسلامی ندارد، بلکه آنچه باعث میشود که آن را تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی کنیم موضوعی است که مورد مطالعه علم اقتصاد قرار میگیرد. اگر موضوع مطالعه یک جامعه اسلامی تحقق یافته باشد میتوان حاصل مطالعه را علم اقتصاد اسلامی نامید.
دیدگاه اندیشمندان درباره علم اقتصاد اسلامی
بعد از شهید صدر موضوع علم اقتصاد اسلامی مورد مباحثه اهل نظر قرار گرفت در مجموع سه دیدگاه دراینباره وجود دارد. برخی همان دیدگاه شهید صدر را پذیرفتند. ولی دو دیدگاه دیگر نیز وجود دارد که عبارتاند از:
۱. وجود علم اقتصاد اسلامی
یک دیدگاه این است که علم اقتصاد اسلامی وجود دارد و استدلال این است که چون اقتصاد متعارف دارای مبانی هستی شناسانۀ و معرفتشناسانه ویژهای است که توسط مکتب سرمایهداری تولید شده و با مبانی هستی شناسانۀ و معرفتشناسانه اقتصاد اسلامی متفاوت است پس تبیین این دو علم از پدیدهها با یکدیگر متفاوت خواهد بود. به عبارت دیگر اگر دستگاه هستیشناسانه و معرفت شناسانه شما اسلامی باشد وقتی مثلاً میخواهید پدیده فقر را تبیین کنید یک جور تبیین میکنید ولی اگر دستگاه شما کاملاً سکولار و غیر اسلامی باشد جور دیگر تبیین خواهید کرد.
بر اساس این دیدگاه، اگر جامعه اسلامی را مورد مطالعه قرار دهیم، تنها این نیست که مورد مطالعه علم تغییر میکند، بلکه دستگاه هستیشناسانه که با آن مطالعه میکنیم نیز تغییر کرده است. مهمترین بحث در مسئله هستیشناسی، که بین علم اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی تفاوت ایجاد میکند نظام علی-معلولی حاکم بر رفتارها و روابط اقتصادی است. در اقتصاد متعارف، نظام علی -معلولی مادی مطرح است، درحالیکه در دیگاه اسلامی علاوه بر آن، یک نظام علی-معلولی مجرد نیز وجود دارد که همه منتهی به ید و قدرت الهی است. به این معنا که همراه هر علتی خداوند حضور دارد و قوامبخش آن است. لذا در پدیدهای مثل فقر علاوه بر اینکه عوامل طبیعی دخالت دارد، یک سری عوامل الهی و مجرد و وحیانی که آیات و روایات آنها را تبیین میکند، نیز مؤثر است. مثلاً رابطه گناه و برکات و نزول آن یا مسدود شدن آن چیست؟ یا رابطه بین تقوا و افزایش روزی چیست؟ همچنین بین ایمان و عمل صالح جامعه با نزول برکات مادی رابطه علی و معلولی وجود دارد. این روابط را در اقتصاد میتوان با عنوان «سنتهای الهی» تبیین نمود. سنت الهی در این تعریف رابطه بین رفتار انسان و اثری را که از طریق علل مجرد در این دنیا دارد را بیان میکند. این سنتها در قالب قوانین علمی بیان میشود که اگر الف تحقق یابد آنگاه ب تحقق خواهد یافت. به این نحو که اگر این رفتار را داشتید چنین اثری خواهد داشت. اگر عدالت داشته باشید برکت زیاد میشود (الإمام علی «ع»: بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَات) (غررالحکم، ص۲۹۷). نگارنده در مقالهای با عنوان «درآمدی بر علم اقتصاد اسلامی (اقتصاد برکت)» علل کاهش و افزایش برکات را آورده و توضیح داده است که در نظام هستی نزول برکات از طریق ریزش نعمت خداوند بر اساس ایمان و عمل صالح و تقواست. پس اگر برای نظام علی و معلولی، یک نظام کاملاً مادی یا نظام مجرد در نظر گرفته شود، تحلیلها متفاوت میگردد. در نگاه اسلامی نظام علی و معلولی مجرد در طول نظام علی و معلول مادی و حاکم بر آن است در حالی که در نگاه حاکم بر علم اقتصاد متعارف تبیین و تحلیل تنها بر اساس نظام علی و معلولی مادی میشود. و در نگاه دوم عوامل مجرد اساساً جایگاهی ندارند.
داستان جالبی از جناب رجبعلی خیاط از عارفان اهل عمل تهران نقل شده که برای تقریر مطلب در اینجا راهگشا است. نقل شده است یک چلوکبابی در بازار یک دفعه بدون تغییر و تبدلی در شرایط کاریش، درآمد روزمرهاش کساد میشود. وقتی نمیتواند علت را پیدا کند سراغ رجبعلی خیاط میرود. ایشان میگوید برو ببین چه گناهی کردی؟ او میگوید هر چه فکر کردم چیزی نبود، گناهی نبود. فقط یک فقیری آمد و کمکی میخواست ولی من جوابش را ندادم. رجبعلی خیاط گفت: برو او را پیدا کن و راضیاش کن کارت راه میافتد. او رفت و اینکار را کرد و روزی اش مجددا باز شد. این نوع تحلیل در نظام علی -معلولی اقتصادی مادی قابل توجیه نیست. ولی در نگاه اسلامی قبض و بسط روزی افزون بر عوامل مادی دارای عوامل مجرد نیز هست. این عوامل از طریق آیات و روایات برای ما بیان گشته است. مثلاً دروغ، قطع رحم یا ترک نماز شب، مانع گشایش و وسعت روزی است.
پس علم اقتصاد اسلامی وجود دارد؛ چون دستگاه هستی شناسانه ما از آنها جداست و همچنین به این دلیل که دارای نظام معرفتشناسی متفاوت با آنها هستیم. ابزارهای شناخت را عقل و وحی و تجربه میدانیم. دستگاه تحلیل واقعیت خارجی ما با دستگاه تحلیل واقعیت خارجی مکاتب سرمایهداری و کمونیستی نیز متفاوت است. البته این بحث مفصل است و فعلاً مجال ورود بیش از این به آن نیست.
۲. وجود علم اقتصاد جهانی با رویکرد اسلامی
عدهای با استناد به دلایل پیش گفته به درستی معتقدند که اسلام دارای علم اقتصاد جهانی است. و لذا نباید علم اقتصاد را مقید به اسلامی کرد. سردمداران تولید این نظریه اقتصاد دانانی همچون شوقی دنیا و محمد عمر چپرا و منذر قحف هستندکه جایزه بین المللی بانک توسعه اقتصاد اسلامی را هم گرفتند.
علم اقتصاد متعارف که مبتنی بر مبانی هستی شناسانه و معرفت شناسانه مکتب سرمایهداری تولید شده مقید به این مکتب نیست و ادعای جهانی بودن آن میشود. آنچه در اقتصاد متعارف تولید شده بر اساس مبانی نادرستی همچون نظام طبیعی، اصالت فرد، اصالت ماده، اصالت تجربه بوده است با این وجود ادعای جهانشمولی هم دارند و مدعیاند که با این علم میتوان جوامع مختلف با مکاتب مختلف را مطالعه کرد. در حال حاضر آنچه در مراکز علمی ما تدریس میشود دانشی است که بر اساس مبانی غلط انسانشناسانه و هستیشناسانه و معرفت شناسانه تولید شده است.
بنابراین چه دلیلی دارد که ما نتوانیم بر اساس مبانی هستی شناسانه و معرفت شناسانۀ درست اسلامی، جهان را تحلیل کنیم؛ چه جهان اسلام چه جهان کفر. این حقیقت که جهان و انسان دارای دو بعد مادی و مجرد است مخصوص جوامع اسلامی که نیست؛ سنتهای الهی خداوند متعال که فقط مخصوص جامعه اسلامی نازل نیست. بر این اساس بدیهی است که ما نیز میتوانیم بر اساس دستگاه هستی شناسانه و معرفت شناسانه درست اقتصاد همه جوامع چه اسلامی و چه غیر اسلامی را تحلیل کنیم و مدعی علم اقتصاد جهانی با رویکرد اسلامی باشیم. این ادعا مخصوص علم اقتصاد هم نیست و شامل همه علومی که به تحلیل واقع جهت کشف قوانین حاکم بر آن میپردازند نیز میشود.
شاهد تاریخی این مسئله که بر اساس جهان بینی و معرفت شناسی درست اسلامی میتوان جهان کفر را نیز تحلیل کرد نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف بود. اگر اهل نظر دقت کنند میفهمند که امام هم مشکل جامعه شرق و کمونیستی را توصیف کرد و هم تبیین کرد و هم راه برون رفت از آن را نشان داد و فرمود با مراجعه به خداوند مشکلات شما حل میشود. ایشان بر اساس یک دستگاه بینشی و الهی درست و در چارچوب سنتهای الهی، این جامعه را تحلیل کرد.
اینکه رهبر معظم انقلاب تحلیل میکنند که نظام سرمایهداری غربی رو به زوال است و شما خواهید دید، مبتنی بر یک دستگاه بینشی و معرفت شناسانه درست و دقیق الهی و دینی است.
نگارنده معتقد است اسلام دارای مذهب اقتصادی و نظام اقتصادی و علم اقتصاد جهانی با رویکرد اسلامی است و در کتابها و مقالاتم به تفصیل به آن پرداخته ام و در تحقیقی که با عنوان “فلسفه دانش اقتصاد اسلامی” در دست انجام دارم همه اقوال و استدلالها را در این باره جمع کردم و متاسفانه به دلیل اشتغالات اجرایی موفق به اتمام و چاپ آن نشدم.
برخی بدون استدلال علمی بر نفی اقتصاد اسلامی به این استدلال تمسک میکنند و میگویند اگر علم اقتصاد اسلامی داریم نشان دهید که مثلا تورم یا بیکاری یا رکود موجود در جامعه را بر اساس این علم چگونه باید تحلیل کرد و راههای برون رفت از این مشکلات چیست. این گونه استدلال درست نیست. اگر با برهان اثبات شود که میتوان علم اقتصاد را مبتنی بر مبانی درست اسلامی تأسیس کرد پس از آن باید همه در راستای تأسیس این دانش و استخراج روشها و گزارههای آن تلاش کنیم و این یک تلاش جمعی تاریخی بلند مدت را میطلبد.
همین علم اقتصاد غربی که تا اینجا رسیده و چند قرن (حدوداً ۳ قرن) را پشت سر گذاشته، به بحران رسیده است. کتاب و مبانی آدام اسمیت که پدر علم اقتصاد نامیده میشود در بحران قرار گرفته است. در این زمینه کتابهای مفصلی نوشته شده است. این علم در مبانی و روشهایش توسط خود اقتصاددانان غربی مورد نقد قرار گرفته و بسیاری معتقدند علم اقتصاد متعارف با بحران ماهوی و روشی مواجه است.
از زمانی که شهید صدر کتاب اقتصاد اسلامی را نوشت تا کنون حدود پنج یا شش دهه میگذرد. در این ایام مباحث اقتصاد اسلامی بیشتر حول و حوش مذهب و نظام اقتصادی بوده و نه علم اقتصاد. در این مدت پیشرفتهای خوبی در نظام سازی در بخش بانکی و بازارهای مالی داشته ایم به گونهای که خیلی از کشورهای غربی در مهد سرمایهداری بانکهایی ایجاد کردند که بر اساس بانکداری اسلامی کار میکنند. مرحوم حجت الاسلام آقای موسویان میفرمودند که چینیها و ژاپنیها اقتصاددانانی را به مالزی فرستاده بودند که نظام مالی بانکداری اسلامی را یاد بگیرند، چون باور داشتند قرن آینده قرن بازارهای مالی اسلامی است.
با این وجود مطالعات در باره علم اقتصاد اسلامی بیش از یک دهه از عمر آن نمیگذرد و باید همه با عزمی راسخ و تلاشی مجاهدانه در مسیر تأسیس این علم تلاش کنیم.
برخی با این استدلال که روش اسلام در امور عقلاییه امضایی است نه تأسیسی، به این باور رسیدهاند که علم اقتصاد یک علم عقلایی است و اسلام در این موارد به تأسیس نمیپردازد و بلکه همان را با ملاحظاتی امضا میکند.
لازم به ذکر است که در فقه ما تنها در بخش معاملات این مطلب مطرح میشود که روش اسلام در برخورد با عقود و قراردادهایی که عقلا بما هم عقلا برای رفع نیاز خود در این عرصه ابداع میکنند روش امضایی است نه تأسیسی. توسعه این مطلب به همه امور عقلاییه آنهم جایی که عقلا با هم اختلاف دارند و مبتنی بر بینشها و ارزشهای متفاوت اقدامات متفاوتی انجام میدهند صحیح به نظر نمیرسد. در موضوع مورد بحث ما در جایی که بین عقلای عالم مذاهب اقتصادی و نظامهای اقتصادی متفاوتی وجود دارد و همچنین در موضوع و اهداف و روشها و حتی ماهیت علم اقتصاد اختلاف است و میدانیم که منشأ بسیاری از این اختلافات، اختلاف در دستگاه هستی شناسانه و معرفت شناسانه آنها است و میدانیم که اسلام دارای دستگاه هستی شناسانه و معرفت شناسانه متفاوتی است برخورد امضایی چه توجیهی دارد و چگونه میتوان از آن دفاع کرد.
شاهد تاریخی این مسئله که بر اساس جهان بینی و معرفت شناسی درست اسلامی میتوان جهان کفر را نیز تحلیل کرد نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف بود. اگر اهل نظر دقت کنند میفهمند که امام هم مشکل جامعه شرق و کمونیستی را توصیف کرد و هم تبیین کرد و هم راه برون رفت از آن را نشان داد و فرمود با مراجعه به خداوند مشکلات شما حل میشود. ایشان بر اساس یک دستگاه بینشی و الهی درست و در چارچوب سنتهای الهی، این جامعه را تحلیل کرد.
اینکه رهبر معظم انقلاب تحلیل میکنند که نظام سرمایهداری غربی رو به زوال است و شما خواهید دید، مبتنی بر یک دستگاه بینشی و معرفت شناسانه درست و دقیق الهی و دینی است.
نگارنده معتقد است اسلام دارای مذهب اقتصادی و نظام اقتصادی و علم اقتصاد جهانی با رویکرد اسلامی است و در کتابها و مقالاتم به تفصیل به آن پرداخته ام و در تحقیقی که با عنوان “فلسفه دانش اقتصاد اسلامی” در دست انجام دارم همه اقوال و استدلالها را در این باره جمع کردم و متاسفانه به دلیل اشتغالات اجرایی موفق به اتمام و چاپ آن نشدم.
—————–
۱. به نقل از الجنیدل، حمد بن عبدالرحمن، مناهج الباحثین فی الاقتصاد الاسلامی ج ۱ ص ۳۰.
۲ . شوقی الفنجری، محمد، المذهب الاقتصادی فی الاسلام، ص ۴۵-۳۰ و همان، الوجیز فی الاقتصاد الاسلامی، ص ۲۳-۲۲.
۳ . اصول الاقتصاد الاسلامی، عبد الحمید محمود البعلی، ص ۲۹-۲۲.
۴. ر.ک: سعادابراهیم صالح: مبادیء النظام الاقتصادی الاسلامی و بعض تطبیقاته، ص ۲۷.
۵ . ر.ک. الجنیدل، د/ حمد بن عبدالرحمن، مناهج الباحثین فی الاقتصاد الاسلامی، ص ۳۱-۳۳.
۶. ر.ک: غسان محمود ابراهیم و منذرقحف: حوارات القرن الجدید، الاقتصادالاسلامی علم او وهم، ص ۹۴.