اشاره: یکی از مشکلات فقه هنر، توجه ویژه به قالبهای هنری و آن چیزی است که در هنر، تحت عنوان «فرم» یاد میشود. این در حالی است که به نظر میرسد یکی از عوامل مهم تأثیرگذاری بر مخاطب، مقوله «محتوا» است. از طرفی، یکی از کارکردهای محتوایی آثار هنری، انگارهسازی آنها در مخاطب است، امری که در فقه هنر، نوپدید بوده و کمتر از آن سخن گفته شده است. حجتالاسلام حسین ادبی، مدرس سطوح عالی حوزه علمیه خراسان و پژوهشگر فقه فرهنگ و هنر است. او در این یادداشت اختصاصی، به تأثیر مقوله «انگارهسازی» در فقه هنر پرداخته است.
اختصاصی شبکه اجتهاد: هنر در ذات خود، فرهنگساز است. انواع قالبهای هنری اگرچه در تأثیرگذاری خود، دارای شدت و ضعفند، اما در اینکه در ذات خود فرهنگسازند، با یکدیگر مشترکند. میزان اثرگذاری آثار هنری در فرهنگ جامعه، به میزان قابلیت آنها در انگارهسازی بستگی دارد. انگارهها در هر جامعه، ضامن بقای ارزشها هستند. برای هدایت یک جامعه به مسیری خاص، بهترین راه، تغییر انگارههای ذهنی آنهاست. انگارهسازی همانطور که میتواند ضامن بقای ارزشها باشد، میتواند عامل تخریب ارزشها و جایگزینی ضدارزشها نیز باشد.
انگاره، مرز میان وهم و واقعیت است. انگاره را اینطور تعریف کردهاند: «صورت خیالی از شیء که در فرآیند ذهنی مشخص همچون اسم، به جای آن مینشیند و منشأ تأثیر و قدرت نسبت به آن میگردد.» انگاره کلیشه ذهنی نسبت به یک شیء است و این شیء میتواند یک مفهوم، یک صنف یا یک فرد باشد. در فرآیند شکلگیری انگاره، ابتدا صورت خیالی از یک شیء در ذهن نقش میبندد و سپس در مرحله دوم، میان این تصویر و تصویر خیالی دیگر، اقتران و نزدیکی صورت میپذیرد تا آنجا که با برجستهسازی تصویر دوم و یا فربهی آن، تصویر اول در آن هضم میشود.
مثلاً فرض کنید در جامعه، تصویری خیالی از یک مفهوم همچون امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد. این تصویر در کنار تصویر دیگری همچون مفهوم آزار دیگران که از جامعه دریافت میشود، قرار میگیرد و امر به معروف و نهی از منکر در این اقتران به امری آزاردهنده در ذهن تشبیه میشود. سپس در فرآیند برجستهسازی، آزار و اذیت در افکار عمومی، مصداقی به نام امر به معروف و نهی از منکر مییابد و یا با فربه شدن آزار و اذیت در این اقتران، با حضور صورت امر به معروف و نهی از منکر در ذهن، چیزی جز آزار و اذیت از آن فهمیده نمیشود. انگارهسازی، اساس ساخت فرهنگی است و تأثیر آن به عنوان یک امر قدرتمند در تغییر ارزشها انکارناپذیر است.
آنچه در این نوشتار به عنوان مسئله مطرح است، بررسی فقهی انگارهسازی مثبت و منفی در جامعه در قالب اثر هنری است. یک فیلم، یک قطعه موسیقی و یا یک سروده توسط یک شاعر، میتواند باعث ایجاد انگارهای ماندگار در جامعه شود. البته باید توجه داشت که آثار هنری با کمک ابزار اشاعه، یعنی رسانه، چنین قدرتی مییابند که برای یک جامعه انگارهسازی کنند؛ اما در هر صورت، از آنجا که تولیدکننده اثر اولیه، هنرمند است، فعالیت او قابلیت بررسی فقهی دارد. باتوجه به اینکه فرهنگ، امری اجتماعی و غیرفردی است، بنابراین برای دستیابی به حکم فقهی انگارهسازی آثار هنری، باید در بستر فقه حکومتی کنکاش نمود.
براین اساس میتوان مسئله اصلی را در قالب مسائل خُردتری مطرح نمود؛ آیا تولید آثار هنری سازنده انگارههای مثبت و رشددهنده جامعه، بر حکومت اسلامی، واجب است؟ آیا میتوان برای شهروندان حکومت اسلامی، چنین حقی قائل بود که از حکومت در این باره مطالبه کنند و در صورت ترک فعل یا کوتاهی مسئول یا مسئولان مربوطه، بر قوه قضائیه لازم باشد در ساختار فقه جزایی، برای آنان مجازاتی در نظر گیرد؟ در صورت تخریب انگارههای مثبت در حکومت اسلامی توسط یک اثر هنری، آیا این فعل، جرمانگاری شده و مجازاتی برای تولیدکننده اثر در نظر گرفته شده است؟ در صورت وجود مجازات، آیا این مجازات، متناسب با جرمی است که فرد مرتکب شده است؟
بدیهی است که اثر هنریای که باعث انگارهسازی منفی و نادرست در اذهان عموم افراد جامعه شده را نمیتوان با یک جریمه، زندان و یا تعزیر محدود جبران کرد. وقتی یک اثر موسیقایی تولید میشود، به دلیل عدم امکان کنترل انتشار آن و همچنین عدم امکان نابودسازی آن، اثرگذاری آن بر جامعه تا مدتها ادامه خواهد یافت و افراد بسیاری به صورتهای مختلف به آن دسترسی خواهند یافت. امکان دارد تولیدکننده اثر، پس از تولید و انتشار آن، از ارتکاب فعل خود ابراز پشیمانی کرده و یا طبق قانون فعلی، به جرم تشویش اذهان عمومی، اشاعه فحشا، نشر اکاذیب و یا عناوینی از این دست، متهم و محکوم به تعزیر شود؛ اما آیا میتوان طبق فقه حکومتی، این مجازات را با دامنه انتشار مکانی و زمانیای که این اثر خواهد داشت، متناسب دانست؟ آیا صرف مجازات تعزیر و نگاه شخصی به جرم میتواند بازدارنده انجام فعل توسط دیگران باشد یا اینکه آنها را به انجام اینگونه جرائم ترغیب میکند؛ زیرا مجازات خود را خفیف و ناچیز میدانند؟
برخی از قواعد فقهی همچون «حرمت تنفیر از دین»، «حرمت اعانه بر اثم»، «حرمت اهانت به محترمات»، «قاعده لاضرر»، «حرمت اختلال نظام» و … می توانند مستند حرمت تولید آثار هنریای باشند که باعث ایجاد انگاره منفی در جامعه می شود؛ اما برای تعیین مجازات متناسب باید به این جرائم، باید به عمومات تعزیر مراجعه کرد. با عنایت به امکان تعریف تعزیرهای جدید و با توجه به نقش اثر هنری در ایجاد انگاره منفی و جایگزینی آن به جای انگارههای مثبت، مجازات متناسب با تخریب فرهنگی توسط اثر هنری، از بین بردن انگاره منفی و ایجاد انگاره مثبت توسط سازنده است. این مجازات به عدالت در این زمینه نزدیکتر است تا اینکه جرم در حد یک عمل شخصی تقلیل داده شود و نقشآفرینی آن در تخریب بنیانهای فرهنگی یک جامعه نادیده گرفته شود.
بدیهی است که انتخاب راه مناسب برای از بین بردن انگاره منفی، نیازمند بررسی متخصصان فرهنگ، جامعه و قالب هنری مربوطه است تا با تعریف دقیق اثر مناسب، سنجش میزان تاثیر اثر هنری در سطح جامعه و تعیین دایره توسعه و انتشار اثر، فرد را به تولید و انتشار اثر هنری در آن گستره ملزم کنند.
نویسنده: مدیر مرکز مطالعات روش شناسی علوم و فناوریهای دینی، پژوهشگر و مدرس سطوح عالی حوزه علمیه خراسان
این یادداشت، بخشی از مجله الکترونیکی «مبادی فقه هنر» است که با همکاری پژوهشگاه فقه معاصر و مدرسه فقه هنر تولید شده و به زودی در «شبکه اجتهاد» منتشر میگردد.)