بحث از کرونا و بالا گرفتن مساله طب سنتی و مدرن، دشواریهای فهم علمی در ایران و تأثیرش بر عقب برخی ماندگیها، و همین طور حاشیههایی که برای مبحث علم و دین ایجاد شده، در این گفتگو مورد توجه قرار گرفته است. رسول جعفریان میگوید: ایران امروز ما در برخی زمینهها دوقرن از علم دنیا عقب است. او با طرح موضوعاتی مانند پزشکی اسلامی و طب سنتی، سخت میستیزد و منتقد سرسخت برخی از مدعیان در حوزه علمیه است.
شبکه اجتهاد: حجتالاسلام دکتر رسول جعفریان این روزها از تاریخ عبور کرده است و بیشتر به فلسفه علم، توسعه علمی و آینده پژوهی میاندیشد. این است که اگر دیروز دغدغهاش خرافه ستیزی در تاریخ اسلام بود، امروز دغدغه اش، عقب ماندگی علمی ایران ما و گسترش خرافاتی به رنگ مذهب و به نام دین است.
این است که او با طرح موضوعاتی مانند طب اسلامی و طب سنتی، سخت میستیزد و مواضعی سختگیرانه دارد. او سخت برای امروز و فردای توسعه علمی کشور نگران است و میگوید: دو قرن از تحولات علمی دنیا عقبیم و الهیات دینی ما، عملا نتوانست یک وضعیت متعادل ایجاد کند.
این استاد تاریخ دانشگاه تهران هم به روحانیون و منبریها و هم به مدعیان پزشکی اسلامی انتقاد دارد و هم جریانی از روشنفکران دینی را در این زمینه مورد انتقاد قرار داده و میگوید: «شرایط باید به گونهای باشد که روشن باشد، بدون هیچ ابهام، که حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را میرود. ااین که عدهای راه بیفتند و چندین دهه است افتادهاند و علم را غربی و شرقی کرده و میکنند، این مشکلی است که روشفکرانی مثل نصر و دیگران برای ما درست کردند و حالا ما هم در دام آنها که خودشان به تعبیر اینها نوعی غربزدگی دارند، افتاده ایم. اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابع خودش را دارد، پزشک طبیب مادی و مستقل است و کارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی که برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد.»
گفتوگوی خبرآنلاین را با حجتالاسلام والمسلمین دکتر رسول جعفریان، به بهانه بحران کرونا در کشور و کشمکش علم و دین بدون پیشداوری میخوانید:
مدتها پیش از این شما در باره جریان طب سنتی مطالبی مینوشتید. آن وقتها کمتر این بحثها مطرح بود. آیا خطر این افکار را که این روزها با اظهارنظرهای شگفت روشنتر شده حس میکردید؟
جعفریان: درست میفرمایید، من چندین سال است که درباره ریشههای طب سنتتی و آنچه اسلامی نامیده میشود، بیشتر از حیث تاریخ علم و مباحث معرفت شناختی آن مینویسم. هفت سال قبل، در یک سخنرانی، وقتی شنیدم کسی گفته بود ما میراث پزشکی متنابهی در حد ده هزار کتاب خطی داریم، عرض کردم که همه آنها به اندازه آزمایش پاستور ارزش ندارد. شما وقتی کتابهای طبی قدیم را نگاه بکنید، اساسا از لحاظ معرفتی مشکل دارند. بیشتر حدس و گمان، تصورات واهی و حدسهای نادرستی ست که مبنای استدلالها و گزارهای طبی است. بسیاری از آثار طبی قدیم را وقتی ملاحظه کنید، یک گزاره علمی درست در آن نمیبینید. البته ممکن است تجربههای ساده در آنها باشد، یا نکاتی درباره تشریح بدن انسان در آنها دیده شود، اما اساس آن نظریات، مبنای علمی نداشت.
فکر کنید نه سلول، نه میکروب، نه ویروس، نه حرکت خون، نه ترکیبات آن و نه هیچ یک از کشفیات جدید بشر را نمیدانستند. آن وقت چطور میتوانستند کاری بکنند؟ البته درباره شکسته بندی، یا دردهایی با غیر منشأ ویروس و عفونت، کارهایی انجام میدادند. حتی در زمینه جراحی هم، برخی کارهای جالب داشتند، اینها را هر کسی میفهمد، اما پزشکی مدرن را که مبتنی بر دانش شیمی جدید است، یا از بهترین تجهیزات استفاده میکند، با کجای آنها میشود مقایسه کرد؟ مگر آدم عقلش را از دست داده باشد که چنین کند. همین بیماریهای واگیردار، در دنیای قدیم آن قدر میکشت که خودش خسته میشد و میرفت. حالا برابر بسیاری از اینها واکسن هست و البته موارد جدیدی هم هست که علم تلاش میکند تا جلوی آنها را بگیرد و طبعا تلفاتی هم دارد. علم جدید هرگز مدعی نیست همه مشکلات را حل کرده، یا همه راه حلهایی که دارد، بی خطر است. اساس علم بر تغییر و البته تغییر رو به پیشرفت و حل مسائل است و به این امر هم افتخار میکند.
ممکن است گفته شود که مگر شما تخصص در طب دارید که این طور طب سنتی را ارزیابی میکنید؟
جعفریان: اساسا بحثهای بنده، درباره جنبههای معرفتی دانش طب یا نجوم یا حتی تاریخ است. اینجا بحث من درباره محتوا نیست. بنده از همین زاویه به علم جغرافی هم مینگرم، از این زاویه که مثلا گزارههایی که یاقوت حموی در معجم البلدان درباره شهرها یا آثار شگفت میآورد، با خرافه چه ارتباطی دارد؟ چه قدر آن از منابع اسطورهای و داستانی است؟ کار میدانی و دقت و مشاهده علمی چه قدر در شکل گرفتن آن نقش دارد؟ چه اندازه از اخبار کتاب مقدس استفاده کرده و تحت تأثیر آن بوده است؟ کدام گزاره جغرافیایی را با حدیث اثبات میکند؟ این قبیل بحثها، معنایش این نیست که من دارم درباره جغرافیا نظر میدهم. در طب و نجوم هم همین طور است. وقتی شما میگویید که نجوم ریاضی در دنیای قدیم تا اینجا آمده و دقت ریاضی داشته، در مقابل، آنچه درباره طبع سیارات بحث میشود و این که طبع گرمی یا سردی یا حالت عاشقانه یا جز اینها، چه تأثیری در سرنوشت ما دارد، در واقع دارید از دو نوع نظام معرفتی سخن میگویید. نجوم ریاضی، حتی پنج هزار سال قبل هم میتوانسته خسوف و کسوف را پیش بینی کند، در حالی که هزاران هزار برگ مباحث نجومی یا تنجیمی هست که با هیچ روش علمی قابل اثبات نیست.
این اختصاص به مسلمانها هم ندارد. درباره طب هم همین طور است. بنده نه متخصص طب سنتی هستم نه مدرن، البته عقل دارم و نتایج آنها را در دنیای قدیم و جدید میبینم. منتها بحث من از این زاویه نیست. بحث من این است که آیا علم جدید، با حدیث اثبات میشود؟ این یک بحث معرفتی است. دیدید که چند روز قبل وقتی پزشکی از آن آقای مدعی طب سوال میکند کجا درس خوانده و مدرکش را از کجا گرفته، بلافاصله میگوید حوزه! و وقتی پاسخ میشنود که حوزه صلاحیت دادن مدرک پزشکی دارد، او میگوید، یعنی شما امام صادق را قبول ندارید؟ بحث بر سر این است که روشهای طب سنتی، به هزار و یک دلیل، اساسا نمیتوانسته به واقع برسد و حداکثر به صورت بالینی درباره برخی از بیماریهای عمومی، راه حلهایی را میداده است. امیدوارم تا حدی روشن کرده باشم که بنده مدعی تخصص در علم طب نیستم و قضاوتی هم که دارم، از منظر دانش طب نیست، بلکه روش معرفتی است. این که شما اول کلیاتی را ثابت کنید بعد بر بدن تطبیق کنید، یا به عکس، با تجربه کار بکنید و قواعدی را به دست آورید، دو روشی که در طب قدیم هم شناخته شده بوده و از جمله نکات مربوط به مسائل روش شناختی بر اساس مباحث معرفتی در علم طب است.
اکنون و به خصوص این روزها که کرونا آمده و این مباحث مطرح شده، فکر میکنید مشکل چیست؟
جعفریان: به نظرم، مشکل، همان است که از قدیم بوده است. ببینید ما یک طب قدیمی یا سنتی داریم که بخشی از آن یونانی یا هندی یا ایرانی است و بخشی به اسم طب دینی مطرح شده که اصلش هم از تجربههای مختلف یا اقوام دیگر گرفته شده است. گاهی حدیثی هم درباره آن هست که اگر درست باشد جنبه ارشادی یا محلی ـ بر اساس تحلیل شیخ صدوق ـ دارد ؛ و اگر هم درست نباشد که اساسا به اعتراف اساتید فن، غالب آن حدیث چنین است، که هیچ. تکلیفش روشن است. این طب دینی، اساس نظریاش بر این پایه است که علوم و حتی علوم تجربی را هم خدا داده است. این نوع نگاهی است که بسیاری از افراد بشر از قدیم به علم داشته اند، به خصوص که خودشان دستشان تهی بوده یا به هر حال، برای این که دیگران باور کنند، جنبه قدسی به آن داده اند. قرآن اصلا این نگاه را ندارد و بجز آنچه درباره عسل فرموده، درباره هیچ نوع گزاره طبی مطلبی نیامده است. شفا هم آنجا کلی است و شاید به معنای سودمندی است. البته قرآن از لحاظ معنوی و الهیاتی، همان طور که انداختن تیر از کمان را به سوی دشمن به خدا نسبت میدهد، شفا را هم به خدا نسبت میدهد. خواهند گفت مگر همه چیز در قرآن آمده است؟ البته نه، ولی دست کم، تکلیف احادیث این باب هم معلوم است و مهم تر این که اساسا این یک بحث نظری است که دین کاری به پزشکی دارد یا ندارد.
یک نکته دیگر هم این است که در پیشینه علم کلام ما، مداخله در فیزیک به بهانه متافیزیک الی ما شاءالله بوده و آثار آن هم تاکنون فراوان مانده است. آنها چنان فیزیک را معرفی میکردند که بتوانند متافیزیک را اثبات کنند. این مسأله حتی در قرون اخیر در اروپا هم بوده است. این یک معضل اساسی است. این که میبینید در غرب هم خیلی از فیزیکدانان اهل فلسفه هستند، دقیقا به خاطر این است که در آنجا مسائلی مطرح میشود که لب به لب مسائل متافیزیک است.
این در کلام ما هم شکل سنتیاش بوده است. هم اشعریها و هم معتزله. فرق ندارد. شاید معتزله بیشتر. اما هر دو گرفتار بوده اند. اینها در عمق تفکر ما ریشه کرده و آثارش هست و تاکنون هم ما را از مداخله در امر فیزیک و جهانشناسی باز نمیدارد. در حالی که بیشتر آن مبانی حالا از بین رفته و حتی خیلی از آنها را فلاسفه همان وقتها هم حل کرده بودند مثل قدم ماده، اما چون متکلمین وظیفه خود را دفاع از برخی ظواهر دینی میدانستند گوششان بدهکار این حرفها نبود. طبعا نمیتوانم در اینجا توضیح بیشتری بدهم. میراث این مسأله به دوره معاصر هم رسید. از وقتی که پزشکی جدید در کنار سایر علوم آمد، مشکل بیشتر شد.
نزدیک دویست سال است که این کشاکش و مقاومت هست. در اروپا بیش از پانصد سال است که کشاکش بوده و هست. معلوم است که دیندارها به سادگی تسلیم نمیشوند، کما این که کلیسا هم بسادگی تسلیم نشد. ما هنوز در قرن هجدهم اروپا هستیم. حالا حالا هم این نزاعها هست. حالا مشکل این است که کرونا آمده، و مسأله بالا رفته است. جامعه ما، دارای یک حکومت اسلامی است، دو دهه هم هست که بحثهای تمدن اسلامی مطرح شده است. البته حتی از پیش از انقلاب هم بحث تولید علمی دینی و تمدن دینی مطرح بود. بیشتر هم الهامبخش آن، خارجیهای مسلمانان شده یا مسلمانانی بودند که در اروپا بودند. محرکش هم گاهی همین تمدن نویسان اسلامی در غرب بودند. شما اسم آدمهایی مثلهانری کربن و شوان و بورکهارت و دکتر حسین نصر و این قبیل افراد را که منادی این امور هستند، میشنوید. در داخل هم این افکار بود و انقلاب هم که شد، تا حد زیادی این بحثها زنده شد. به نظرم این یک جنبه منفی در دین ما است. مسلما نباید ما نسبت به علم بی توجهی میکردیم و به نظرم کرده ایم. خوشبختانه در دنیایی بودیم که میشد آثار علم را دید. ما تجربه کرده بودیم که در چالدران به خاطر این که توپخانه نداشتیم، زن پادشاهمان را هم گرفتند و عثمانیها بردند. ما تجربه کرده بودیم که در میدان جنگ با روسها، در ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ به خاطر نداشتن تجهیزات نظامی، بخش قابل توجهی از سرزمینهایمان را از دست دادیم. همین حکومت ما هم در جنگ عراق و ایران دریافت که تخصص چه قدر مهم است.
ما برای یک موشک چه قدر باید ناز لیبی یا کره شمالی را میکشیدیم. در میان ما هم این سالها، علم بیشتر در نظامی گری رشد کرده است. اما با این حال، مردم ما تحت تأثیر این جنبهها فقط نیستند. یک عده اهل منبر داریم که صدا و سیما مردم را به اینها سپرده، از صبح تا شب این مباحث را متفاوت با روش درست مطرح میکنند. معلوم است که حرفهای خوب هم دارند، اما همینها، روز اول که کرونا آمد، عوض این که مردم را به خطرات آن آگاه کنند، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه رفتند و عکس یادگاری گرفتند، کاری که هیچ وقت نمیکردند. اینها معنا دار بود. همینها الان هم در سیما از صبح تا شب مشابه همان مساله را در لفافه مطرح میکنند. الان میبینید وضع به چه صورت در آمده است. یک علم کلام جدید در وسط این منازعه درست شده و البته تأثیر منفی آن در ذهن مردم که دل خوشی هم از مجموعه حرکات و رفتارهای ما ندارند، پدید آمده است. الان خوشبختی ما این است که بزرگترین کشور دنیا هم گرفتار یک رفتارهای نامتعادل است و اینها مرتب آنها را به رخ میکشند و خبریش میکنند تا مردم مشغول باشند. کار ما چه ربطی به آنها دارد؟
به علاوه که اگر آنها رئیس شان این طور است، سیستم شان، اساسش روی تصمیم گیریهای ملی و علمی است. اینجا، ما هنوز دو قرن از تحولات علمی دنیا از نظر تأثیر روشهای علمی در بینش مردم و متدینین خودمان عقب هستیم. بگذریم. میدانم که برخی از این جملات، به نوعی دیگر تفسیر میشود. مشکل ما الان این است که الهیات دینی ما، عملا نتوانست یک وضعیت متعادل ایجاد کند و اجازه ندهد که این قدر به دین حمله شود. اگر فقط طنزهای ساخته شده را در این وسط گردآوری کنید، خواهید دید که چه قدر نهادهای دینی، علاوه بر آنچه به عنوان دین میان مردم ترسیم شده، مورد هجمه قرار گرفته است. من بارها گفته ام، این اتفاقی بود که در مشروطه رخ داد و جامعه دینی ایران را به سمت یک جامعه غیر دینی سوق داد. اگر این راه ادامه یابد، ممکن است همان اتفاق بیفتد.
به نظر شما چه باید کرد؟
جعفریان: ببینید اول باید ببینید چه اتفاقی افتاده است. یک قصهای دو ماه قبل اتفاق افتاد که یک کتاب علمی که مورد استناد پزشکی دنیا است، سوزانده شد. نفس این اتفاق، کلی مشکل درست کرد. ما هنوز نتوانسته ایم داستان کتابسوزی ایران و مصر را درست کنیم که حالا باید شاهد چنین اتفاقی توسط یک فرد نامتعادل باشیم. مواضعی علیه آن گرفته شد. به نظرم کافی نبود چون ریشهای نبود. شما داخل اینها را نگاه کنید، پاسخهایی که میدهند، روی احترام به علم و امثال اینهاست.
روی این نکته است که این کار غیر اخلاقی است. اسلام طرفدار تمدن است و … به نظرم ریشهای به این بحث نگاه نشد، این که منشأ این حرفها، مطالبی است که چندین دهه بلکه بیش از یک قرن است که ما در کلام جدید خودمان در دفاع از دین میگوییم. من میتوانم صدها مقاله در سده اخیر به شما نشان دهم که ادعاهایی را مطرح میکند که اساسا این شخص هم منهای این رفتار نامتعادلش و البته کم و زیاد، مطرح کردهاند. وقتی کتاب الهیئه و الاسلام توسط سید هبه الدین شهرستانی نوشته شد، دنیای شیعه را شعف گرفت که ما هم یک مسأله علمی را از قدیم گفته ایم و حل کرده ایم. این چه بود؟ این که ما چهارصد سال حقایق علمی را دیر فهمیدیم مهم بود؟ این که حالا بر عکس قدما، آیات را جوری تفسیر میکردیم تا با علم جدید درست دربیاید، هنر بود؟ من میخواهم بگویم، آن احساس، و مشابه آن در دفاعهای به اصطلاح علمی دین، بلایی بر سر ما آورد که حالا عدهای مدعی شوند که اسلام میخواهد تمدن و علم درست کند و این آدم کتابسوز بنفشه کار، توهم کرده که قدری جلوتر برود و این طور برای شهرت خود، مثل برادر حاتم طایی، با اقدام …ییدن در چاه .. زم افتضاح را ببار آورده است تا مشهور شود و البته به قیمت گران هم به ما میفروشد که او پیرو اهل بیت است و دیگران لابد ناصبی اند. شما اگر رساله کاروان اسلام صادق هدایت یا همان البعثه الاسلامیه را هم بخوانید، وقایعی که او مثلا به سال ۱۳۴۶ق بر میگرداند و راه حلهایی که آنجا برخی از علما در داستان وی در دفاع از اسلام میگویند، متوجه میشوید که مشکل ما کجاست.
آن کتاب که طنز مهم ترین نهاد دیندارانه است، مبتنی بر مثالهایی است که از دل همین مقالات و کتابها درآورده و واقعا هم مثل همین آقای بنفشه، طنز بوده است. بسیاری از نویسندگان مذهبی ما در سده اخیر، همین راه یا نزدیک به آن را رفتهاند و مدام هم از کارهای آنها تعریف و تمجید میشود. کتابها را طلبههای تازه به دوران رسیده میشوند و علما هم برای آنها مقدمه مینوشتند. اینها به صورت کتاب و مقاله در نشریات و مجلات دینی چاپ میشد. همهاش این بود که برای کوبیدن علم جدید غربی، میباید به نوعی علم بومی روی بیاورند. اینها را باید در جای دیگری گفت.
نگفتید چه باید کرد؟
جعفریان: خوب، من عرض کردم که به ریشه کار توجه نشده است. حالا عرض میکنم، فکر نکنید کار سادهای است. اکنون ما در مرحله مهمی هستیم. ضعف ما در این ماجرا آشکار شد، و معلوم شد که پاسخهایی که برای پرسشهای موجود داشته ایم، در یک مرحله بحرانی، نتوانست ما را از این پل صراط صعب العبور که قرنها مسیحیت را هم گرفتار کرده بود، سالم رد کند. حوزه باید بپذیرد که در مقابل این همه هجمه، که گاهی هم فکر میکند سیاسی است، و نیست، درمانده شده است. این عیبی ندارد که مشکل را بپذیرید. شما وقتی در جنگ هم شکست میخورید، نباید صدبار بگوییم که پیروز شده ایم. شکست شکست است، چه در میدان جنگ با توپ و تانگ باشد، چه در میدان مناظره و مباحثه. اگر شما نتوانید درست جواب بدهید، شکست که سهل است، از صحنه حذف خواهید شد. چرا اسلام توانست ایران را بگیرد؟ برای این که آیین زرتشتی نتوانست پاسخ روشنی به بحرانهای فکری بدهد. من یک جلسه درسم را در باره ملل و نحل به این اختصاص میدهم که منطقه تکثیر فرقهها چیست؟
چرا برخی از فرقههای ایجاد شده در یک دوره مشخص، به راحتی ظهور میکنند و بر دیگران غالب میشوند. این البته از نظر فکری قاعده و منطق دارد. در حوزه سیاست و اجتماع هم مسائل خاص خودش را دارد. حالا ما شروع کرده ایم به پاسخ دادن. در حوزه، جریانهایی هستند که روشن هستند. مثلا ببینید. وضع حرم امام رضا در مشهد با حرم حضرت معصومه در قم. در قم، که مرکز کرونا بوده، چه قدر مساله و مشکل درست شد و مطمئن هستم که هنوز هم مدیریت آنجا، به آنچه به اجبار تن به آن داده، راضی نشده است. در حالی که تولیت مشهد، به راحتی این مسائل را پذیرفت و با این که حرم امام رضا، بسیار مهم تر است، هیچ مشکلی پیش نیامد؛ برای این که بلافاصله همه چیز را قبول کرد و پذیرفت. این جریان، میتواند به کمک دین بیاید، اما حقیقت این است که اینها کافی نیست. مشکل ما ریشه دار تر است و حالا حالا گرفتار آن هستیم. قدرت سیاسی در جامعه هم اراده کافی برای اصلاح آن ندارد. شاید سیاست میتوانست کمک کند، اما کمک کافی نمیکند.
اینها به حکومت هم ربطی دارد؟
جعفریان: توجه داشته باشید، مشکلات دینی و بحرانهایی پدید آمده، به تدریج، روی هم انباشه میشود تا جایی که مردم فکر دینی و موضع شان را نسبت به دین و آنچه به آن وابسته است عوض میکند. این را باید به عنوان یک مخاطره اصلی پذیرفت. الان اساسا بحث دین است نه حکومت. اما یادمان باشد که وقتی حکومتی دینی است، و متکی به دین، اگر وضع دینی جامعه گرفتار بحران شود، حکومت هم گرفتار پیامدهای آن خواهد شد، مگر این که از اساس حسابش را جدا کند و احتمال بدهید که در یک مقاطع خاصی این کار را هم بکند. نمیگویم اینجا اتفاق میافتد، میگویم، اینها از لحاظ علم سیاست قابل تأمل است. البته گاهی در سیما، سعی میشود نوعی اعتدال نشان داده شود، اما به نظرم، همان مشکلی که عرض کردم از چند دهه قبل بوده آنجا هم هست. هیمنهی نظریهای که میخواهید بر اساس آن، دین را منبع همه چیز و همه ابعاد تمدن و علم بداند، روی فکر اینها هم هست و دیده میشود. بنابر این هر کلمهای هم که در دفاع از علم میگویند، یک جوری و بلافاصله آن را طوری تفسیر میکنند و حاشیه میزنند که مبادا کسی خیال کند که از ادعاهای قبلی عقب نشینی کرده اند.
مواضع داخل حوزه علمیه نسبت به این مسأله کرونا چطور بوده است؟
جعفریان: به نظرم موضع روشنی نیست. همه چیز از داخل حوزه شنیده میشود. حمایتهای صریح از این قبیل ادعاهای تبریزیان وار که خاطرتان هست، چند ماه قبل، به خاطر تعطیل شدن یک مراسم در باره طب سنتی در دفتر تبلیغات، سبب تظاهرات علیه رئیس دفتر تبلیغات هم شد و خواستار عزل او شدند. میدانید که در درس تبریزیان چند سال قبل که در زیرزمین مدرسه فیضیه بود اقلا چهار صد پانصد نفر شرکت میکردند. پس این جریان قوی است. یک گروه حامی غیر مستقیم هم این جریان دارد که همین منبریهای معروف قم هستند. آنها هم تقصیری ندارند، اساسا اینها دین را این طور آموختهاند؛ و رزق و روزی شان هم در ترویج همین امور است. اینها، زبان پرنفوذی در مردم دارند و صدا و سیما هم در اختیار آنهاست. مطالب خودشان را میگویند و با یک جمله البته، قیافه روشنفکری هم به خودشان میگیرند که البته باید به سخنان مسوولان هم گوش دارد و توصیه آنها را پذیرفت. اما وقتی لب به سخن میگشایند، همان تفسیرها و تأویلهای رایج را میگویند.
و اما مراجع در خصوص کرونا موضعی مدافعانه از وزارت بهداشت گرفتند. به نظرم از این جهت که آنها آدمهای پرنفوذی هستند، خوب است. اما پیداست که وقتی این اوضاع پیش آمد، شرایط طوری شد که از آنان خواسته شد در این باره اظهار نظر کنند. حرکت خیلی طبیعی نیست. اما در کل، بحث بنده این است که این جور اظهار نظر هم این نکته را به ذهن میآورد که توصیه به اطاعت از علم را هم باید به توصیه دین یاد گرفت. این نظریه مشکل دارد. قرار نیست این مطالب از دل دین در بیاید. دین بسیار مهم است، عبادات و احکام مولوی و ارشادی دین در حوزههایی که ثابت است، مهم است، اما قرار نیست مشروعیت علم طب جدید یا نجوم جدید را هم دین اثبات کند. به نظرم شرایط باید به گونهای باشد که روشن باشد، بدون هیچ ابهام، که حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را میرود.
این که عدهای راه بیفتند و چندین دهه است راه افتادهاند و علم را غربی و شرقی کرده و میکنند، این مشکلی است که روشفکرانی مثل نصر و دیگران برای ما درست کردند و حالا ما هم در دام آنها که خودشان به تعبیر اینها نوعی غربزدگی دارند، افتاده ایم. اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابع خودش را دارد، پزشک طبیب مادی و مستقل است و کارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی که برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد. مسائل حقوقی جامعه هم جای خود را دارد. هر کسی، روحانی و غیر روحانی اگر در شغل اصلی و غیر اصلی خود، تخلفی دارند که قضات باید رسیدگی کنند. اما چنان که اشاره کردم، بحث این است که علم باید کار خودش را بکند و راه خودش را برود، اما ما اکنون افساری به آن زده ایم و به نظرم، همان نظریاتی را ترویج میکنیم که آخرش دوباره سرنوشت دین به دست همین فرد و افرادی میافتد که حالا رفتارهایش این همه مشکل برای دین و دینداری درست کردهاند.