عبدالوهاب فراتی تأکید کرد: بحث ما با معتقدان به بازگشت روحانیت به مسجد و محراب این است که اگر روحانیت از قدرت کنار بروند، روند دموکراسی در کشور به تعویق افتاده یا دچار پیچیدگی زیادی خواهد شد؛ روحانیت یا در قدرت است یا ضد قدرت و توصیه سومی برای آن متصور نیست.
به گزارش شبکه اجتهاد، دکتر عبدالوهاب فراتی، عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نشست «روحانیت و قدرت» که از سوی مؤسسه فهیم در قم برگزار شد، گفت: روحانیت و قدرت از مسائل جدید و حتی متفاوت از روحانیت و سیاست است، زیرا در هیچ مقطع تاریخی سراغ نداریم که روحانیت اینگونه در دولت و نهادهای قدرت حضور داشته باشد؛ البته در دوره مشروطه حضور نیمبند روحانیت در سیاست وجود داشته است؛ اما در صحنه سیاست عصر پهلوی، یک روحانی بیشتر نداشتیم.
وی با بیان اینکه حضور روحانیت در قدرت بعد از انقلاب، هم آثار مثبت و هم آثار منفی داشته است، تصریح کرد: تمایز بین شئون صنفی روحانیت و تصدیگری در عرصه ارکان دولت دو موضوعی است که بنده تمایل دارم آن را تفکیک کنم؛ روحانیت از آن حیث که نایبان عام امام زمان هستند، از باب واجب کفایی و عینی یکسری شئون مانند منصب قضاوت و نماز جمعه و … را برعهده دارند و شخص دیگری نمیتواند متولی آن باشد.
فراتی با بیان اینکه در این راستا اکثر انتصابات امام خمینی ربطی به شئون حضور روحانیت در قدرت ندارد و در زمره شئون صنفی است، اظهار کرد: از مشروطه تاکنون دو انتقاد عمومی به روحانیت شده است؛ اول اینکه روحانیت باید به مسجد و محراب بازگردد و کاری به مسائل سیاسی و اجتماعی و قدرت نداشته باشد و دوم اینکه وقتی به قدرت برسد، دولتی اقتدارگرا تشکیل میدهد و باعث ظهور دولتی غیردموکراتیک میشود. این دو ایراد از میانه مشروطه تاکنون مطرح است و حتی ناظمالاسلام با صراحت میگوید باید روند سیاست طوری باشد که هیچ روحانی وارد عرصه حکومت نشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: در سند جدیدی که اکبر ثبوت، داماد آقابزرگ تهرانی قرار است منتشر کند، چنین دیدگاه و ایراداتی از آیتالله آخوند خراسانی هم نقل شده است؛ ثبوت میگوید در سالهای پس از مشروطه و وقتی که آیتالله بروجردی، زعامت شیعه را به دست گرفت، همیشه این سؤال برای ما مطرح بود که چرا روحانیت مستقیماً وارد قدرت نشدند؛ این سؤال را از شخصیتهای مختلف از جمله آقابزرگ تهرانی پرسیدیم و آقابزرگ فرمود که روزی در بیت آخوند خراسانی همین پرسش مطرح شد؛ میرزای نائینی هم به بیت آخوند آمد، نائینی به آخوند پیشنهاد کرد اعلام حکومت اسلامی کنید و خودتان رهبری آن را برعهده بگیرید؛ چون به ولایت فقیه اعتقاد و پارلمان را هم قبول دارید و میتوانید حکومت شرعی تشکیل دهید، اما آخوند نپذیرفت.
دیدگاه آخوند خراسانی درباره حضور روحانیت در قدرت
وی افزود: آخوند استدلال کرد فرضا که بپذیریم ولایت فقیه بدون هرگونه خدشهای، متصل به حکومت معصومین(ع) و شرعی است، اما اگر من در رأس این حکومت قرار بگیرم، آفاتی بر آن مترتب میشود که از نپذیرفتن حکومت از سوی من بیشتر است و ۱۸ بند هم برای پیامدهای منفی حضور روحانیت در قدرت بیان میکند. البته بنده این سخنان آخوند را قابل نقد میدانم و به آن اشاره خواهم کرد.
فراتی تصریح کرد: حرفهای امروز ملکیان هم که میگوید ملاحظات قدرت به عنوان یک پیشدانسته در فهم آموزههای دینی بر ذهن روحانیت تأثیر میگذارد و باید به عنوان یک مشکل هرمنوتیکی به آن توجه کنیم، به صورت مفصل از سوی آخوند خراسانی در آن جلسه بیان شد. البته دولت در ذهن آخوند خراسانی شکل بسیار بسیطی دارد، لذا تصور کرده که نظارت روحانیت بر قدرت بهتر از تصدیگری و اعمال ولایت است؛ این ذهنیت بدون هرگونه بازخوانی در ذهن برخی از علما باقی مانده است و برخی تصور میکنند یک روحانی میتواند در قم و نجف بنشیند و بر قدرت نظارت کند، در حالی که امروز، قدرت از بساطت خارج شده است و دولت مدرن پیچیدگی زیادی دارد.
وی افزود: امروزه دخالت دولت مدرن بر مردم به ۳۶۰ مورد توسعه یافته است، در حالی که در دوره آخوند این کارکرد در حد بسیار اندک بوده است؛ براین اساس، روحانیت برای نظارت بر قدرت راهی جز مشارکت در قدرت ندارد؛ بنابراین بحثهایی چون استقلال حوزه از دولت هم کارآمدی ندارد؛ این فرمایشات آخوند از دید بنده از این جهت قابل نقد است. سؤالی که همواره در ذهن بنده در رابطه قدرت و روحانیت وجود دارد این است که آیا روحانیت موجودی غیرسیاسی است و سیاسی بودن آن از سوی سیگنالهای بیرونی شارژ میشود یا در ذات خود سیاسی است.
فراتی افزود: در پاسخ به این پرسش یک دیدگاه معتقد است روحانیت یک موجود غیرسیاسی است؛ محمدسعید و بشیریه توضیح میدهند دین اسلام دینی غیرسیاسی است و سیاسی شدن روحانیت متأثر از تحولات دوره مدرن است؛ در برابر این دیدگاه، افرادی معتقدند که به نظر میرسد روحانیت سیاسی بودن خود را متأثر از نص میداند.
فراتی اضافه کرد: ما وقتی قرآن را با انجیل مقایسه کنیم سیگنالهای سیاسی قرآن به مراتب بیشتر از انجیل است، لذا روحانیت را نسبت به سیاست حساس کرده است؛ البته سیگنالهای سیاسی نص هیچ مدلی در باب حکومت ارائه نمیدهد و گفتوگوهایی فراتر از نوع دولت دارد؛ همچنین نشانههای سیاسی نص اسلامی آنقدر متکثر است که برای هر قرائتی نشانه دارد؛ مثلاً در قرآن آیاتی وجود دارد که اطاعت از ولایت را واجب میداند، آیاتی داریم که بر مشورت پیامبر(ص) با مردم تأکید دارد؛ حال برخی با استناد به دسته اول آیات، قرائت غیردموکراتیک از نظریه سیاسی اسلام میرسند و برخی با استناد به دسته دوم، برداشتی دموکراتیک دارند.
دو حالت متصور در نسبت روحانیت و قدرت
وی افزود: روحانیت همواره از درون خود میل به تکثر دارد و اجازه نمیدهد در قالب یک حزب بروز یابد، لذا میل به اتوریته قدرت نخواهد داشت، زیرا در همان آن، قدرتهای رقیب توان میل به یکطرفه کردن قدرت را از گروه دیگر میگیرد؛ بنده معتقدم ذات نهفته در روحانیت مانع از ایجاد اقتدارگرایی است. این سبب میشود تا ما از سیاسی شدن روحانیت دفاع کنیم. در گفتوگویی که ما با معتقدان به بازگشت روحانیت به مسجد و محراب داریم، این است که میگوییم اگر روحانیت از قدرت کنار بروند، روند دموکراسی در کشور به تعویق افتاده یا دچار پیچیدگی زیاد خواهد شد؛ روحانیت یا در قدرت است یا ضد قدرت و توصیه سومی برای آن متصور نیست.
فراتی تصریح کرد: بنده معتقدم روحانیت سه کارکرد مهم دارد؛ کارکرد اول یا ذاتی روحانیت، فهم دین و تبلیغ آن و اجرای مناسک دینی است؛ این کارکردها بین همه روحانیون اجماعی است و روحانیت نواندیش و اخباری و اصولی هم بر آن توافق دارند؛ دوم اینکه اینها همه مستند به نص است و سوم اینکه قائم به وجود حکومت عادل و جائر نیست. البته بنده معتقدم روحانیت کارکرد تاریخمند هم دارد و آن برحسب شرایط تاریخی تعریف میشود، این کارکرد سه ویژگی دارد؛ برخلاف کارکرد سنتی، در اینجا اجماع وجود ندارد و هر قشری از روحانیت فهم متفاوتی از این کارکرد دارد؛ دوم اینکه در عصر غیبت، بنابر شرایط تاریخی تغییر میکند و رویه واحدی ندارد و سوم اینکه حتماً مستند به نص نیست.
وی با اشاره به کارکردهای غیررسمی روحانیت، افزود: یک گروه سودانی به ایران آمده بودند و سؤالشان این بود که چرا در جوامع شیعی گروههایی مانند القاعده و بن لادن و … شکل نمیگیرد؛ ینده توضیح دادم در ساحت شیعه فهمی معتبر است که روشمند باشد و آن در مرجعیت رخ میدهد؛ اگر یک طلبه در ساختار درونی حوزه فهمی از دین داشته باشد، نمیتواند خودسرانه عمل کننده به این فهم در عرصه سیاسی و اجتماعی باشد؛ مثلاً نواب صفوی در ترور کسروی از آیتالله سیدهادی میلانی مجوز گرفت، ولی در ترور هژیر از تنقیح مناط استفاده کرد که مورد تأیید آیتالله بروجردی نبود، لذا ایشان موضع گرفتند و فرمودند هر طلبهای بخواهد خودسرانه به استنباط برسد و حوزه را درگیر مسائل سیاسی کند، خلع لباس میشود و از حوزه بیرون میاندازم.
عدم امکان تفسیر مکلایی و پروتستانیزم شیعی در ذیل مرجعیت
فراتی تأکید کرد: به همین دلیل بعد از ماجرای نواب صفوی، این قضیه تکرار نشد و امام هم در برابر آیتالله بروجردی نایستاد، زیرا میدانست دورزدن مرجعیت شیعه خطرناک است و باعث تفاسیر مکلایی از دین و جریانات پروتستانی از شیعه میشود که نمیتوان جلوی آن را گرفت، ولی در اهل سنت این فرایند وجود ندارد، لذا تندروی فردی و گروهی ماند القاعده و بن لادن و … به راحتی اتفاق میافتد.
فراتی تصریح کرد: برای اینکه حضور روحانیت را در عرصه قدرت و سیاست کارآمدتر کنیم، باید بازخوردهای مثبت و منفی را در درون سازمان روحانیت تحلیل و بررسی کرده و از پیامدهای منفی آن کم کنیم. در این صورت حضور روحانیت در قدرت کارآمدتر میشود؛ مثلاً ما اگر میتوانستیم حتی مانند مالزی، کشور را به حدی از توسعه برسانیم، روحانیت با بسیاری از این انتقادات روبرو نبود.
منبع: ایکنا