اختصاصی شبکه اجتهاد: حقوق بشر از مستمسکهای همیشگی جهان غرب علیه کشورهای اسلامی از جمله جمهوری اسلامی ایران است. در این میان اما پرسشی که مطرح است این است که آیا به لحاظ تئوریک، آموزههای حقوق بشر غربی مورد تأیید اسلام هست یا آنکه حقوق بشر اسلامی متفاوت از حقوق بشر غربی و مصطلح آن است. به بهانه روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی، با حجتالاسلام دکتر احمدعلی قانع، عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) گفتگو کردیم. او که سابقه حضور در کشور آفریقا و ریاست سابق دانشگاه اسلامی غنا را نیز داراست معتقد است اسلام هیچ تنافی و تعارضی با حقوق بشر عقلائی ندارد. مشروح این گفتگو به قرار زیر است:
اجتهاد: از منظر فقه اسلامی حقوق بشر امری ذاتی و عقلایی است یا اعطایی و شرعی؟
قانع: حقوق واقعی بشر امری ذاتی و عقلایی است. اگر بگوییم شرعی هم هست بدان معنا که شرع این حقوق را تأیید کرده و به رسمیت میشناسد، حرف درستی زدیم. به این جهت که شرع عقل را قبول دارد و این دو تکمیلکننده یکدیگر هستند؛ اما اگر منظور از اعطایی بودن، آن باشد که در مواردی که نسبت به اِعمال این حقوق غفلت شده یا ظلم صورت گرفته، باید توجه کرد تا غفلت را رفع کنیم و آن حالت را برگردانیم و حق را به صاحبش اعطا کنیم، اعطایی نیز هست. ولی اگر منظور از اعطایی و شرعی یک مطلب صرفاً اعتباری باشد، نه اینگونه نیست، مطلب ذاتی عقلایی هست.
اجتهاد: با توجه به اینکه حقوق انسان در فقه بهروشنی تئوریزه نشده است، آیا میتوان از حقوق بشر اسلامی سخن گفت؟
قانع: تئوریزه به چه معناست. اگر منظور این است که هر حقی که بیان میشود تصریح بشود و اسم حق روی آن گذاشته بشود، ممکن است این کار نشده باشد، ممکن هم هست شده باشد، من اطلاعی ندارم؛ اما ما در بابهای مختلف فقه که نگاه میکنیم چه عبادات چه معاملات که تقسیم به عقود و ایقاعات میشود و چه احکام که احکام معنی الاخص هست، ما حقوق انسانی را بهصورت کامل مشاهده میکنیم.
نماز که تنهی عن الفحشاء والمنکر است به این معنا است که نمازگزار به مردم ضرر نمیرساند و حقوق دیگران را رعایت میکند. یا مثلاً حج که فیه منافع للناس، بدین معنا است این برای خود شخص و بقیه مردم منافعی در پی دارد اعم از منافع سیاسی، منافع اقتصادی و منافع اجتماعی. عقود و ایقاعات نیز با اینکه شارع به صورت امضایی عمل نموده است ولی در کنارش حد و مرزهایی قرار داده است تا رعایت حقوق شود. مثلاً شرط عدم اکراه به همین جهت است. یا حرمت ربا و رشوه به جهت همین رعایت حقوق است. فقه ما در احکام اجتماعی دستور به رعایت حقوق حیوانات داده است و از آزار و اذیت آنها نهی شده و نفقه آنها واجب شمرده شده است. از این احکام حیوانات فراوان میتوان برای حقوق بشر اسلامی استفاده کرد چراکه دینی که دستور به رعایت حقوق حیوانات میدهد بهطریقاولی در مورد انسانها حرف برای گفتن دارد.
در امور مربوط به حیاء و عفاف اگر دستور به حیاء و عفاف به زنان داده است، این برای رعایت حقوق خود افراد است که از مرتبه انسانیت به مرتبه حیوانات و کالای جنسی بودن در اجتماع و صرفاً وسیله استمتاع آزاد دیگران بودن در اجتماع خارج بشوند. در اجتماعی که پر باشد از انسانهای غیر عفیف و بیحیا و بیحجاب، برای انسانهای دیگر هم سخت است که راه انسانیت خود را بهخوبی پی بگیرند و ادامه مسیر بدهند؛ بنابراین حقوقشان تلف میشود. درنتیجه اگرچه حقوق بشر تئوریزه نشده است اما سراسر فقه اشاره به حقوق انسانهاست. حقوق اعم است از حقوق فردی، حقوق جمعی، حقوق دنیوی و حقوق اخروی؛ زیرا ما قائل به این نیستیم که هر چه هست و نیست همین دنیاست، بلکه معتقدیم حیات متعالیتری بعد از این دنیا هم وجود خواهد داشت.
اجتهاد: آیا ارزشگذاری دینی در رابطه با افراد (مؤمن و کافر) در تنافی با حقوق بشر نیست؟
قانع: خیر، تنافی ندارد. مؤمن کسی است که به حقوقی که بین خودش و خدا و دیگران دارد توجه میکند و آنها را رعایت میکند؛ لذا پیش خدا ارزش دارد. کافر که منکر مبدأ و منتها و خداوند متعال است، برای خود و دیگران ارزش قائل نیست تا خدا برایش ارزشی قرار دهد. مثلاً اینکه ازدواج مسلمان با کافر باطل است ممکن است به جهت همین رعایت نکردن حقوق باشد.
یادمان نرود که ما در اغلب مباحث، به دنبال عدالت هستیم نه تساوی. تساوی خیلی وقتها منجر به ظلم میشود. ما دنبال رعایت عدالت هستیم و این ارزشگذاریها ما را به عدالت نزدیک میکند.
اجتهاد: آیا احکام فقهی کفار نظیر نجاست، جواز هتک، غیبت و حتی دزدی اموال و اباحه دم، منافاتی با حقوق بشر ندارد؟
قانع: بنده در زمینه نجاست کفار تحقیق کردم و مقالهای نوشتم و اعتقادم خلاف نظر مشهور هست. آنها قائل به نجاست ذاتی هستند ولی به نظر من، در میان روایات، حتی یک روایت را ما نمیتوانیم پیدا کنیم که به ضرس قاطع دلالت بر نجاست ذاتی کافران داشته باشد.
چنین نیست انسانی که کافر است مثل سگ باشد که هرچند خودش را بشورد باز هم پاک نشود. ضمن اینکه ما روایاتی داریم تصریح بر این معنا دارد از امام رضا علیهالسلام کسی پرسید کنیز شما نصرانی است چطور برایتان لباس میشوید، غذا میپزد؟ حضرت میفرمایند تغسل یدیها. دستهایش را که میشوید و کار انجام میدهد. اینکه دستهایش را میشوید و کار انجام میدهد نشان میدهد که روایاتی که میگوید از سؤر کافر پرهیز کنید از نیمخورده کافر آن اشاره به آن دارد که کافر شراب میخورد از نجاسات دیگر پرهیز نمیکند. حتی اگر نجاست کفار را بپذیریم به جهت همان نکتهای است که عرض کردم که او حقوق خود و خدا را نمیشناسد تا محترم شود. لذا خود این حق را از خودش سلب نموده است.
اما در مورد جواز هتک، چنین جوازی در اسلام نداریم. سیره پیامبر اکرم و ائمه اطهار هتک به غیرمسلمان نبوده است، بلکه دعوت آنها به اسلام با اخلاق شایسته بوده است. قرآن به ما میگوید «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ». قرآن بهطور کلی میفرماید «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا» ما بنیآدم را تکریم کردیم. شیوه مخاطبه خداوند متعال با انسانها محترمانه هست. میگوید «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»، «یا أَیُّهَا النّاسُ» آخرش میگوید «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ». «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ» صیغه اسم تفضیل است؛ یعنی همه را کریم میداند. ما حق نداریم به کسی توهین بکنیم. یا این آیه شریفه که بهطورکلی میگوید «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ» بتها را هم شما دشنام و فحش ندهید که بتها را هم دشنام و فحش بدهید آنها خدای شما را دشنام میدهند. ما در اسلام جواز هتک به افراد نداریم باید با احترام و تکریم و اخلاق شایسته آنها را به دین اسلام دعوت بکنیم.
مواردی هم که احیاناً در بعضی جاها گفتهشده یک اقوال نادری است. مثلاً در اصل جریان گرفتن جزیه و اینها که واردش نمیشوم.
اما جواز غیبت. غیبت بیان صفات فرد دیگری است یا صحبت در کارهایی که انجام داده است و با تهمت فرق دارد. در تهمت طرف صفت دروغی را نسبت میدهد اما در غیبت طرف کار را انجام داده است. به نظر میرسد که این در راستای کیاست مؤمن است و اینکه مؤمن گول کافر را نخورد. کافران همیشه برنامهشان این بوده که درصدد ضربه زدن به مسلمانها بودند، هم در زمان رسولالله، هم در ادامه راه و هم در زمان حاضر که میبینیم کافران درصدد ضربه زدن به مسلمانها هستند. خدا میگوید حواستان جمع باشد، همدیگر را خوب بشناسید. مثلاً یک آیه میگوید اگر خوبی به شما برسد آنها ناراحت میشوند، اگر بدی به شما برسد خوشحال میشوند. خدا میگوید آنها را بشناسید؛ یعنی باید صفاتشان را بدانم، اعمالشان را بدانم، کارکردشان را بدانم. خداوند از بسیاری از صفات کافران و مشرکان در قرآن پردهبرداری کرده است؛ بنابراین به نظر میرسد که غیبت مسلمان چون برادر است حرام است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» اما کفار دیگر اخوه ما نیستند. لذا ما باید حواسمان جمع باشد واقع را بدانیم. واقع را ببینیم که کلاه سرمان نگذارند. «لَا یُلْسَعُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ».
دزدی اموال اگر کافر حربی باشد جایز است، کافر حربی یعنی کافری که اسلحهاش را کشیده درصدد کشتن شماست میخواهد اموالتان را غارت یا نابود کند، میخواهد شما را بکشد. این حکم عقلی است. اگر اسلام هم نگفته بود عقل یک انسان اقتضا داشت که کسی که میخواهد او را بکشد و اموالش را ببرد یا نابود کند باید اموالش را بگیرد، سلاحش را بگیرد و از خودش دفاع بکند؛ اما خارج از کفار حربی به نظرم کافر مالش محترم است. نمیشود مال کافر را صرفاً به دلیل اینکه کافر است دزدید. نه آن هم بنده خداست. در مورد اباحه دم هم دقیقاً مطلب همینطور است. اباحه دم مختص به کافری است که میخواهد ما را بکشد. در مورد کافر حربی میتوانیم در مقابلش خونش را بریزیم تا ما را نکشد؛ که این نوعی دفاع مشروع است. دفاع مشروع حتی در میان دو مسلمان هم جاری است چه برسد به اینکه بین یک مسلمان و یک کافر باشد.