شبکه اجتهاد: همه شاهد اقدام نسنجیده مدعی طب اسلامی بودیم. بدون شک این اقدام مذبوحانه، آن هم در عصر تکنوپولی، نه پسندیده است و نه اثر گذار! صادقانه معترفم که دست الفاظِ حقیر، از توصیف این همه بلاهت کوتاه است و یارای اَدای حقِ مطلب را ندارد. یادتان باشد که رنج درختان جنگل از تبرِ آهنی نیست، بلکه از دسته آن است که از جنس خودشان است. حقیقهً جریان موجود طب اسلامی برای چون منی، به مثابه آب دهان سر بالاست.
آنچه که به ظاهر سوخت و دود شد، مشتی پاپیروس بی جان بود! اما در واقع هیزمِ خودسوزیِ حضراتِ مدعی طب اسلامی بود و تا دودمانِ سلفی مسلکشان را به باد ندهد، خاموش نخواهد نشست. چنگ کشیدن به کتابی که نماد پزشکی رایج محسوب میشود حتی اگر سراپا سقیم هم باشد – که نیست – اماره جهل کسانی شد که بضاعتِ مُزجاتِ علمیشان را در طب و فقه الحدیث، سالهاست صِیحه میزنیم. به تعبیر امام امت بالاترین قذارات معنویه، که تطهیر آن را با هفت دریا نتوان نمود، قذارات جهل مرکّب است.
خدا میداند که هم از لبخند لبریزم و هم از گریه فراوان! لبخند برای سادگی، سفاهت، مفاخره و مکابره این حضرات! و سراپا گریهام برای مظلومیت مرویات معتبر طبی که اینگونه در چنگال مشتی نااهل به محاصره در آمدهاند.
کسانی که حتی توانمندی تمشیتِ یک کانال تلگرامی را نیز ندارند و روز و هفتهای نیست که افاضاتشان در فضای مجازی مایه مضحکه اَعداء نباشد، ردای براندازی طب شیمیایی برایشان گشاد تر از حد تصور است.
با مفتوح شدن باب این اقدامات، قطعا زمینه برای به مُحاق رفتن کثیری از خزائن موثق و وحیانی طبی فراهم میشود و عرصه برای بی دینان حوزه سلامت فراخ! و در نهایت آنچه ذبح میشود، مجامع موثق حدیثی است که به قتلگاه شبه علم و خرافه انگاری میرود.
بنده نه سمپات تربیت شدگان ساینتیسمِ پزشکی هستم و نه ارادتی به کارتلهای صهیونیست و مافیای داروسازی عصر حاضر دارم و نه حتی دلدادگی خاصی به جریان موسوم به «طب ایرانی»! همه را میکاوم و آزادانه رد یا قبول میکنم. لذا اگر این را صادقانه مُقر نباشم جفا در حقِ «تجربه» کرده ام. کراراً برای تکمیل زنجیره مطالعاتم در کتاب «هاریسون» جستار داشتهام و در مطاوی آن مطالب مفید در حوزه نشانهشناسی، تشخیص و سببشناسی کم ندیدهام و هیچگاه آن را در رده کتب ضاله به حساب نمیآورم. «فاعتبروا یا اولی الالباب»!
آنچه در این مقال حیاتی است واکاوی ابعاد و بررسی علل این اقدامات افراطی و مشمئز کننده است. لذا حرف دل را به قلم سپرده و در چهار بخش، چشمان شما را به نکاتی مهمان میکنم:
۱- ریشه این فتنه را در قرون هفتم بدانید!
آن زمان که مجلسی ثانی در بحار الانوار نوشت: «کتاب طب الأئمه … لیس فی درجه سائر الکتب لجهاله مؤلفه و لا یضر ذلک … فی الأدویه و الأدعیه لا نحتاج إلى الأسانید القویه». علامه مجلسی خشتِ کجی را بنا نهاد که امروز کجی آن را در ثریای جریان طب اسلامی به نظاره نشسته ایم.
دریافتههای این طلبه ابجدخوان آن است که خبط استراتژیک محدثین قرون هفتم تا دهم هجری، در نقل مرویات نامعتبر طبی و اعتماد نابجا به برخی کتب حدیثی، تخم فسادی را کاشت که امروز ثمرِ آن، تفکرِ متصلب مدعیان طب اسلامی است. ضربه سهمگینی که ناخواسته از این اعاظم به بدنه حدیثی شیعه وارد شدای بسا تا عصر ظهور هم قابل جبران نباشد. (البته نگارنده متذکر میشود که ابداً رویه علامه مجلسی و هم اقرانشان در فهم و بررسی رویات طبی با مدعیان طب اسلامی یکسان نبوده و تفاوت ماهوی دارد)
آنچه که استنادات بی ضابطه و اجتهادهای افسارگسیخته به مرویات غیر موثق طبی را رقم زد ریشه در تسامح حدیثی در قرن هفتم تا دهم هجری دارد.
تا زمانی که در حوزه علمیه روشهای اعتبارسنجی و فقه الحدیث به سامان نیاید و فقاهت ورزی در مقام درخور خود ننشیند و معرفت عالمانه افعال خداوند در طبیعت، نه با نگاه داروینی و همسو با مدرنیته، بلکه با نگاهی هماهنگ با تمدن سنتی و وحیانی انبیاء، کاویده و پژوهش نشود، باید همچنان نظاره گرِ افراطهای حضرات طب اسلامی باشیم.
۲- «این» افراطها، نتیجه «آن» تفریطها است!
اَجلایی که به مناصب رده بالای حدیثی در قم تکیه زدهاند و در موسسات، پژوهشگاهها و هیئت علمیها جا خوش نمودهاند و با تبختر سخن از تیغ تیز علم رجال میگویند و چگونگی تشخیص وَضع و جَعل مرویات طبی را در کُتُبِی چون «الموضوعات» و در خلال مطالب بیمایه افرادی چون «ابن جوزی» دنبال میکنند، الان عمامه شان را بلندتر و کلاهشان را بالاتر بگذارند! طبعاً بیراهه رفتن شما حضرات، از بیابان سر درآوردن آقایان طب اسلامی است!
غوغاسالارىها و هجمههاى تیز و تند و بعضا هتاکانه که توسط سخنوران و متولیان همایشهای «نظام سلامت در اسلام» نسبت به مرویات موثق طبی نثار شد، جدای از اینکه حکایت روشن از «جدایی علم و دین» داشت، بستری را فراهم کرد برای این دست اقدامات!
عالیجنابان صاحب منصب حدیثی در قم! که فقط تیغ تیز نقدتان یک لَبه دارد! و با آن لَبه هم فقط دامانِ اسلام را از طب و سلامت میزدایید! و ننگِ عقلایی خواندن بهداشت مدرن را بر پیشانی خود مینهید! و رسواییِ مهر برائت زدن، بر سیاستهای شوم پزشکی مدرن را در فقه پزشکی به نام خود ثبت میکنید! بیایید و ثمره تفریطهای خود را در افراطهای حضرات طب اسلامی مشاهده کنید!
هنگامی که شما متبخترانه سخن از قلع و قمع کردن میراث حدیثی شیعه و صحت پنج درصدی این احادیث میگفتید و بی اطلاع از معتَقدات حقه امامیه در «علم الامام» با حدیث مجعول تابیر نخل، پیامبر ص را از علم طب و امور دنیوی خلع ید مینمودید، باید تحمل آلام خارهای خارستان طب اسلامی را چشمانتان داشته باشید.
۳- وضعیت اسفناک حوزه امروز!
بی رغبتی عملی علما، فقها و مدیران ارشد حوزه علمیه به پژوهشهای روایی طبی، زمینه را برای جولان نااهلان فراهم کرد. نیک به یاد دارم چند سال پیش چندین سیاهه ممهور را برای برخی مدیران و معاونان ارشد حوزه ارسال کردم. همانجا هشدار این بی توجهی حوزه علمیه را به این میراث عظیم متذکر شدم و مدت مدیدی است به هر بهانهای کاغذی را قلمی میکنم بدان امید که تنویری صورت گیرد و دِماغی از جای خودش بجنبد! اما نه آبی از حضرات گرم شد و نه صدایی از کسی بلند شد و نه کَکی از کَسی گَزش نمود!
حضرات مسئول در حوزه علمیه! زمانی که نه یک پژوهشگاه حوزوی را و نه حتی یک زیر پله نمور در فیضیه را به امر پژوهش و بررسی مرویات طبی اختصاص نمیدهید و حتی یک پول سیاه را هم در این امور روا نمیدارید، فی الحال رئوس مبارکتان را بالاتر بگیرد و این فضاحت مدعیان طب اسلامی را مشاهده کنید. یادتان باشد! هر کسی از این اوضاع امروز شکایت کند، شما حق تظلم و اعتراض و شکوه ندارید!
به عنوان یک متأمل در روایات طبی و آگاه به جریانات طبی موجود در حوزه معتقدم، نه مدیر و معاونان ارشد حوزه، نه جامعه مدرسین و نه حتی برخی بیوت، حق تبری، اعتراض و شکوه از این اقدام سفیهانه را ندارند! شما مدیدی است با سهل انگاری، کم کاری و بی خیالی نسبت به مرویات طبی، ناخواسته به این دست اقدامات دامن زدهاید و زمینه به مقتل رفتن طب و اسلام را فراهم نمودهاید.
زمانی که حتی یک مدرس و درس رسمی را در حوزه به پژوهش در مرویات طبی اختصاص ندادهاید و جملگی اساتید و متفکرین حوزه را مشغولِ برگرداندن ضمائر بی ثمر کفایه و مکاسب کردهاید و بُکرَتاً و عَشِیاً زوائد علم اصول را به نام علم و فقاهت قالب زده اید، باید الان بنشینید و به زبان سکوت سخن کنید و فضاحت موجود را تحمل کنید!
آن زمان که ما و همکشیان ما، حنجره قلمشان را پاره کردند و کرارا و مرارا متذکر شدند که آقایان مدیر حوزه! «فکری به حال وضعیت روایات طبی کنید» باید این روز را نیز پیش بینی مینمودید. شاید خلاصه این بخش، این فراز باشد که: «ماه درخشنده چو پنهان شود، شب پره بازیگر میدان شود»
۴- مسامحه دادگاه ویژه روحانیت!
امیر بیان فرمودهاند: «یجِبُ على الإمامِ أنْ یحْبِسَ … الجُهّالَ مِن الأطِبّاءِ». بدون شک مسامحه و تاخیر در محکومیت قطعی و عادلانه این اقدام مشمئزکننده جایز نیست. هر چه دیرتر سر نشتر قانون و عدل بر عروق جهالت و افراط بنشیند، زمینه فراگیری این فساد نیز بیشتر میشود و لاجرم علاج آن هم دشوارتر! قطعا نباید برخوردهای عادلانه قضایی فقط نسبت به یک فرد فروکاسته و محدود شود، بلکه برای یک مقابله سلبی صواب، باید تمام جغرافیای این جریان کاویده و ابعاد مختلف آن به همراهی جمعی از متفکرین این حوزه و جریان شناسان بررسی شود.
آن زمان که این جریان نطفهای در رحم بود، به هشدارهای دلسوزان و اخطارهای مطلعین توجه نشد. اگر آن زمان با ایشان برخورد قاطعانه شده بود، زمینه تجری و گستاخی امروز این آقایان فراهم نمیشد.
ریشه افراطهای امروز را در آن زمانی ببینید که چشم بر مفاسد این جریان بستید و مصانعه و مجامله را به حد اعلا رساندید و از زیر سبیل مبارک، جرائم را آهسته رد کردید و به مشتی تعهد کاغذی قانع شدید. اگر مواجهه جدی صورت نگیرد، در آینده نیز باید منتظر سوزاندن یک کتابخانه پزشکی یا به آتش کشیدن یک بیمارستان باشید. والله العالم و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین- علی امیری، مدیر موسسه فقه الطب.
بدیهی است یادداشت فوق بهمنزله تأیید تمام محتوای آن نیست و صرفاً از باب تعاطی افکار و تضارب آرا و زمینهسازی برای هماوردی اندیشههای متفاوت صورت میپذیرد.