این یادداشت با فرض قبول عدم صدق وطن در صورت قصد اقامت دو یا سه سال که خود مشهور ملتزم شدهاند، به طور خلاصه به بررسی نظر مشهور و روایاتی که ممکن است بر خلاف مشهور به آنها استدلال شود میپردازد.
شبکه اجتهاد: یکی از مسائل مبتلا به بسیاری از دانشجویان و طلابی که برای تحصیل به شهری غیر از وطن خود سفر میکنند این مسأله است که آیا دانشجویان میتوانند در شهر محل تحصیل هم نماز تمام بخوانند؟ منظور از شهر محل تحصیل، شهری است که دانشجو یا طلبه، برای مدتی مجبور است در آن بماند. البته میتوان با توجه به قصد ده روز، نماز را کامل خواند. اما وظیفه این افراد زمانی که برای کمتر از ده روز به شهر محل تحصیل خود مراجعه میکنند، چیست؟ آیا میتوانند نماز را کامل بخوانند یا نمازشان شکسته است؟
در اینجا اکثر فقها گفتهاند این محل، وطن او نیست ولی حکم وطن را دارد؛ یعنی باید نمازش را تمام بخواند. دلیل فقها این است که موضوع تمام، «عدم السفر» است و این شخص اگر چه در وطن حقیقی خود نیست ولی از این باب که مسافر هم محسوب نمیشود، پس نمازش تمام است.
ما در این مقاله با فرض قبول عدم صدق وطن در صورت قصد اقامت دو یا سه سال که خود مشهور ملتزم شدهاند به طور خلاصه به بررسی نظر مشهور و روایاتی که ممکن است بر خلاف مشهور به آنها استدلال شود میپردازیم.
قول مشهور
مشهور فقهاء قائلند که موضوع اتمام در صلاه، مکلف ِغیر مسافر (بالسفر المشروط بالشرائط الخاصه) است.[۱] دلیل فقها این است که مقتضای جمع بین عمومات دال بر تمام بودن صلوه و تخصیص مسافر (با شرائط خاص) به قصر صلوه، این است که موضوع تمام بودن صلوه، «عدم السفر» باشد.
در نتیجه در جایی که از یک سو عنوان مسافر کذائی احراز نشود و از سوی دیگر صدق وطن در آن محل منتفی باشد، باید طبق عمومات، نماز را تمام بخواند. چون موضوع تمام، عدم السفر است که در مورد مذکور صادق است.
بررسی و نقد قول مشهور
با تمام این احوال، مستفاد از بعضی روایات آن است که موضوع تمام بودن نماز، «عدم السفر» نیست تا بتوان به صرف عدم سفر حکم به تمام کرد.
بر اساس مفاد برخی از روایات میتوان گفت موضوع تمام بودن صلوه «استیطان»(وطن گزینی) است و نه «عدم السفر». بنابراین غیر موارد استثناء، موضوع تمام در صلاه است مکلف مستوطِن است نه مکلف غیر مسافر. از جمله موارد استثناء میتوان به این موارد اشاره کرد:
مسافر به سفر حرام
سفر کمتر از هشت فرسخ
سفر کثیر السفر و امثاله که موضوع تمام در صلاه شمرده شده است.
روایاتی که میتوان بر خلاف قول مشهور به آنها استدلال کرد عبارتند از:
الف) سعد بن عبد الله عن ایوب بن نوح عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن الحلبی عن ابی عبدالله علیه السلام فی الرجل یسافر فیمرّ بالمنزل له فی الطریق یتمّ الصلاه ام یقصّر قال علیه السلام: «یقصّر انّما هو المنزل الذی توطّنه[۲]»[۳]
ب) سعد بن عبد الله عن احمد بن محمد عن ابن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن علی بن یقطین قال قلت لابی الحسن الاوّل علیه السلام: الرجل یتّخذ المنزل فیمرّ به أ یتّم ام یقصّر فقال علیه السلام: «کلّ منزل لاتستوطنه فلیس لک بمنزل و لیس لک ان تتّم فیه»[۴]
ج) علی بن یقطین قال قلت لابی الحسن الاوّل علیه السلام ان لی ضیاعا ومنازل بین القریه والقریتین الفرسخان والثلاثه فقال علیه السلام: «کلّ منزل من منازلک لاتستوطنه فعلیک فیه التقصیر»[۵]
تقریب استدلال به روایات مذکور
از روایت اول استفاده میشود موضوع تمام در منازل، منزلی است که آن را توطّن واستیطان کرده باشند. چرا که در این روایت آمده است: «انما هو المنزل الذی توطّنه» یعنی منزلی که باید نمازت را در آن تمام بخوانی، منزلی است که آن را توطّن کرده باشی که این مفهوم حصر دارد. بنابراین در مورد منازل، موضوع تمام، توطن است و صرف عدم التوطن موضوع قصر است.
تقریب استدلال به دو روایت دیگر هم این است که اگر موضوع تمام، اعم از مستوطَن بود، درست نبود امام علیهالسلام برای اثبات قصر، فقط بخشی از موضوع تمام را نفی کنند. چون نتیجه نفی بخشی از موضوع تمام، وجوب قصر نخواهد بود. بلکه باید برای اثبات قصر، عدم السفر را که اعم از استیطان است نفی میکردند. در حالی که امام علیهالسلام برای اثبات قصر، فقط استیطان را نفی کردهاند. پس در مورد منازل، تمام الموضوع برای وجوب تمام بودن نماز، «استیطان» است. و تمام الموضوع برای قصر در منازل، «عدم الاستیطان» است.
نتیجه قول جدید
با توجه به مقدمات و ادله فوق، مکلف در صورتی که به جایی سفر کرد که وطن او نیست و در عین حال در آنجا مسافر هم محسوب نمیشود، مانند شهری که برای تحصیل به مدت چند سال به آنجا رفته است، در صورت عدم قصد اقامت ده روز باید نمازش را شکسته بخواند.
مرجع: مرکز فقهی امام محمدباقر(علیهالسلام)
—————————————————————————–
[۱] . این مطلب از مسأله ۱۶ صلاه مسافر عروه محشی، و همچنین از مسأله ۹۲۹ منهاج الصالحین مراجع عظام استفاده میشود.
[۲] . الوَطَنُ: مَکَانُ الْإِنْسَانِ و مَقَرُّهُ وَ مِنْهُ قِیل لمَرْبِضِ الغَنَمِ (وَطَنٌ) و الْجَمْعُ (أَوْطَانٌ)
التوطُّن: توطَّن الموضعَ: أی جعله وطناً.
أَوْطَنْتُ الأرض و وَطَّنْتُهَا، و اسْتَوْطَنْتُهَا: أى اتّخذتها وطنا و محلّا
[۳] . تهذیب الاحکام، ج۳، ص ۲۱۲
[۴] . همان
[۵] . همان، ص ۲۱۳