شبکه اجتهاد: آیۀالله شبیری زنجانی، بنا به مشی مکتب قم، آنچنان به اصول فقه اهمیّت نمیدهد. به باور وی، اصول فقه ملغمهای از بحثهای بی ثمره، کم ثمره و دعواهای فلسفی و کلامی است که بحثهای پرثمر، بهسختی خود را در میان اینهمه جای دادهاند. همین عقیده باعث شده بود که در طول چند دهه تدریس خارج فقه، تنها چند سال را به تدریس بخشهایی از اصول عملیّه و مباحث تعارض بگذراند.
شاگرد مبرز آیۀالله محقق داماد، اصول را به نجف واگذارده بود و خود به تدریس فقه میپرداخت؛ البتّه فقهی که هم رجال را در برداشت، هم از قواعد فقهی سخن میگفت، هم نکات اصولی را به میان میآورد و هم از خاطرات علماء و دانشمندان بهره داشت. ذوق آیۀالله در حلّ چیستانها و معمّاهای ریاضی نیز گاه نمک درس را دوچندان مینمود. حجم متنوّع مطالبی که در هر جلسه درسی گفته میشد، هم نگارش آن را دشوار میساخت، هم عنان بحث را از دست شاگردان خارج مینمود و هم استاد را به «خوشبیان» نبودن متّهم میساخت که اگر اینطور نبود، نه مدرس دار التلاوه که صحن مسجد اعظم نیز برای خیل شاگردان او کم میآمد.
آیۀالله امّا اهمّیّتی نمیدهد که شلوغی مباحث، تعداد شاگردانش را کم کند و از عدّه و عُدّهاش کاسته شود، همانطور که به سایر شئون مرجعّیت نیز بیاعتناست؛ وگرنه کدام مرجعی است که حتّی در زادگاه پدریاش نیز دفتری نداشته باشد و در قم نیز از قرار دادن نامش بر سر در دفتر، نهی کند. نه کدام مرجع، بلکه کدام استادی است که پس از سالها تدریس خارج فقه، اشکالات طلبه جوان را به دقّت گوش کند و بازگشت از مبنایش به جهت همان اشکالات را در جلسه درسی فردا، برای همگان بازگو نماید؟ برای آزادی فرزندان دوستان قدیمی شفاعت کند و بر بدن یاران دیرین از دنیا رفتهاش که اینک مغضوب شدهاند نماز گزارد؟ او نه اعتنائی به شئون آخوندی دارد و نه رسوم سیاسی. محقّقی است که گمشدهاش، پاسخ به مسائل دینی است؛ گمشدهای که برای پیدا کردنش، نه از بحث، دوری میکند و نه از سؤال، شرم. در روزگاری که فقه بر علوم حوزوی آقائی میکند، در کنار آن، متواضعانه رجال و اسناد روایات را زیرورو میکند، دفترها مینویسد و کتابها ورق میزند؛ دفترهایی که آنقدر زیاد شدهاند که در گونی باید جایشان داد، گونیای پر از دفاتر رجال و اسناد روایات که وقتی فرزندش خبر از انتشار نرمافزار «درایۀالنور» را میدهد، نگاهی دوباره به آن میاندازد و میگرید؛ نه از ناراحتی، که از خرسندی، از اینکه طلّاب برای پیدا کردن اسناد، دیگری نیازی به اینهمه فحص و تلاش ندارند.
همین بیاعتنائی آیۀالله به رسوم و شئون، باعث میشود که درس خارج اصولش را از خبر واحد آغاز کند، بحثی که پر از ثمره است و پر از راه حلّ. میتوانست از تعریف اصول شروع کند و از جوهر و عرضِ موضوع آن بگوید و در وضع الفاظ، پشت قائلین به اعتبار را به خاک بمالد؛ امّا اینهمه را نکرد، چون به دنبال گمشدهاش بود، پاسخ به سؤالات دینی، نه ادا و اطوار و قیلوقال.
درس خارج اصول آیۀالله اگرچه دیر آغاز شد و شاید حسرت به پایان رسیدنش نیز بر دل بماند، امّا همین هم غنیمت است. باید به انتظار نشست تا همه آنچه را که در فقه، به اشاره گفته بود و گذشته بود را این بار بهتفصیل بگوید. از مبنایش در حجّیّت خبر اطمینانی بگوید و از چگونگی تعارض بین دو اطمینان رونمائی کند. از تفاوت علّت و حکمت سخن براند و چگونگی تعمیم حکم توسّط حکمت را بیان کند. بگوید که چگونه اخباریان عدم جریان اقتضائی استصحاب در شبهات حکمیّه را درست فهمیده بودند و عیان نماید که شبهه «ابن قبه» تاریخچهای بسیار پیشتر از حیات او داشته و متعلّق به وی نبوده است. باید تحلیل عرفیاش از عدم جواز تمسّک به عام در شبهات مفهومیّه سخن براند و بزمی برای به سخره گرفتن انقلاب نسبتیها برپا کند.
او باید از خیلی از مبانی پرده بردارد و ما نیز باید سؤالها بپرسیم. بپرسیم که چگونه آن ذهن عرفیِ پرورده مکتب داماد، انقلاب نسبت را در عموم، به سخره میگیرد و در اطلاق، به قبول مینشیند؟ چگونه حرج نوعی را در واجبات، رافع حکم میداند و در محرّمات، وقعی نمینهد، درحالیکه هر واجبی را میتوان به محرّم بازگرداند و هر محرّمی را به واجب؟ چگونه با التزام به نقل به معنا، به اوامر و نواهی مذکور در روایات مطمئن است و احتمال بازگشت آنها به یکدیگر را نمیدهد؟ باید بپرسیم که چگونه انسدادی است و برخلاف مشهور فتوا میدهد؟ چرا افتاء را واجب میداند و باز هم احتیاط در فتوا میکند؟ و دهها سؤال دیگر. پیش از همه امّا از او خواهیم پرسید که چرا اینهمه سال، اینهمه را بهتفصیل نگفته و به اشارت رفته است؟ چرا اینهمه سال، اصول نگفته است؟!
از قلم شیوا و روان جناب دری لذت بردیم استاد خوب شاگرد خوب می پروراند و شاگرد خوب هم استاد را بخوبی می نمایاند
besyar aali