شبکه اجتهاد: اصلاً فقه، همان که شما میگویید! گرایش سلطهگر نسبت به زن! زن گریز یا حتی زن ستیز! گریز از سوژگی و هیاهو و تشویقهای زنانه تا همه آنچه شمردهاید! بحثش بماند برای بعد.
به تصریحتان از ورزشگاه تا اقتصاد و فرهنگ و سیاست هم زیر چتر این فقه است که خسارت همه را برای او فاکتور کردهاید! و نوشتهاید: «برای دفاع از الهیات خود دست به دامن فلفل میشود؛ بنابراین ماجرای فلفل، نه نتیجه عملکرد سهوی فلان کارگزار و یا بدسلیقگی در اجراست. فلفل اسلحه ایست که فقه زن گریز (اگر نگوییم زن ستیز) برای دفاع از کیان خود در دست میگیرد!» (اینجا بخوانید)
بنظرتان: فقه و بانیان آن مقصرند چون عقب ماندگی خود را با توسل به قوه قهریه دولت مدرن جبران میکنند، اینجاست که “فلفل” متولد میشود!
از خود نپرسیدید: این فقهِ فهم شده شما با آن تسلطش بر فرهنگ و سیاست در ایران، چطور با اینهمه سوژگی زنان در رسانه ملی کاری ندارد و فقط به دیدن چند سانت ساق پای لخت مردان در نمای دور ورزشگاه و احیانا استماع چند فحش گیر داده است؟!
پخش ورزشهای بانوان و دهها کار بدن نما و فریبا از دختران و زنان در مثل برنامه عصر جدید و دهها برنامه دیگر، سوژگی و عاملیت زنان نیست؟! یا این استانداردهای دوگانه و تناقضها ریشه در جایی غیر از فقه سنتی و مرجعیت دارد؟!
اگر حداقلِ کار این فقه در دفاع از کیانش و بیرون نیافتادن از قدرت، گاز فلفل ورزشگاه مشهد است چرا رسانه ملیِ تحت سیطره خود را از سوژگیهای نو به نوی زنان پالایش نمیکند؟! و حتی به اطوار جدید سوژگی زنان با روی خوش جایزه و نشان میدهد؟!
بنظرم از میانه راه به خطا رفتهاید! ظاهرا جریانی سکولار و کاملا هوشیار دارد این تناقضها و استانداردهای دوگانه را مدیریت میکند و به جایی رهسپار است!
با یک دست در اصلی ترین ابزار سوژگی (رسانه) فقه زدایی میکند و تماشاگر میلیونی میافزاید و با دستی دیگر پشت درب ورزشگاه، زنان را به جنگ فقه و مرجعیت فقهی میکشاند!
اینگونه هر روز سیل مهاجم بیشتری به فقاهت تولید میشود! این روند به گذر بیشتر جامعه از فقه (بالقوه و بالفعلش) میکشد! به جای شرع، عرف یا تفقه عرفی مینشیند! دقیقا این، تامین نیاز همان دولت مدرن و همسو کردن حکمرانی مدرن با تئوریهای مدرن (عرفی سازی و سکولاریزم) میباشد!
با این تدابیر، مرجعیت سنتیِ تضعیف شده در جامعه هم دیگر نمیتواند در روندهای قدرت و حکمرانی، مؤثر و مراقب باشد! فرداها بهتر میتوانند ولایت فقیه را از ولایت فقه به ولایت یک معمم عرفی اما مسلط به دولت مدرن تنزل دهند! (مباد آن روز)
بلاتشبیه؛ ملکه و سلطنت هم متعلق به قرون میانه است که سایهاش در دولت مدرن مانده است! و دقیقا ردپای همین تناقضها را در سیاست و اقتصاد هم میبینید: حرمت نزول خواری سنتی اما آزادی ربای بانکی و خلق پول بانکهای تجاری! وجوب خمس بر پس اندازهای سالیانه خانواده برای خرید خانه و ماشین، اما معافیت عملی از خمس و بعضاً مالیات برای معادن واگذاری شده! و…
جریان عینی سکولاریزاسیون، فقه را هم در ذهنیت خود عرفی و سکولار میخواهد تا یک دستیِ دولت مدرن با تئوریهای مدرن را موجب شود. سراغ کنشگران میدانی این جریان را باید در نظام دیوانی و حتی انتظامی امنیتی (کشوری و لشکری) گرفت!