اختصاصی شبکه اجتهاد: امام زادگان در بلاد اسلامی مانند درهایی هستند که نه تنها در آن شهر میدرخشند بلکه سبب درخشش آن شهر نیز میشوند. برخی از این امام زادگان سند قطعی دارند؛ اما اثبات سندیت برخی از آنها دشوار است. جناب عبدالعظیم حسنی از امام زادگانی است که سندیت آن نیاز به بحث ندارد. آنچه سبب شده است نه فقط در حیات و حتی بعد از آن نیز شهره باشند روایتی است که صاحب وسائل به نقل از ثواب الاعمال و کامل الزیارات نقل میکند:
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَمَّنْ دَخَلَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی ع مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع فَقَالَ لِی أَیْنَ کُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ ع- فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع.
وَ رَوَاهُ ابْنُ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الرَّیِ».( وسائل الشیعه، ج۱۴، ص: ۵۷۶)
سند روایت به جهت ارسال ضعیف است و معلوم نیست مراد از «بعض اهل ری» چه کسی است. البته در نقل مرحوم صدوق، علیبنأحمدبنمحمدبنعمران الدقاق وجود دارد که توثیق صریح ندارد اما مرحوم صدوق ۱۵۵ مرتبه از وی نقل میکند. البته اگر توثیق عام کثرت نقل جلیل را بپذیریم از این جهت خدشه ای بر روایت وارد نخواهد بود.
راههای تصحیح سند روایت
برای تصحیح سند این روایت اما چند راه وجود دارد:
۱- میتوان سند روایت را به نقل مرحوم ابن قولویه تصحیح نمود. اگر مانند مرحوم خویی اسناد مرحوم ابن قولویه را در کامل الزیارات به جهت شهادت وی در مقدمه کتاب را بپذیریم، میتوان سند روایت را تصحیح نمود. لازم به ذکر است مرحوم خویی در کتب خود فراوان به این توثیق عام استدلال کرده و اسناد کامل الزیارات را ولو با وجود فردی مجهول قبول میکند؛ اما معروف این است که در اواخر عمر تنها مشایخ بلاواسطه مرحوم ابن قولویه در این کتاب را پذیرفتند؛ مطلبی که در کتب فقهی ایشان موجود نیست.
اشکال
پر واضح است شهادت مرحوم قولویه به اسناد کتاب خودش نمیتواند سبب تصحیح تمام روایات کتابش شود؛ چراکه اولا این شهادت ممکن است به جهت قرائنی بوده که به دست ما نرسیده و الا در کتب وی از مجاهیل و ضعفاء قطعی، به کرات یافت میشود. ثانیا این تعبیر در مقدمه کتب مرسوم بوده است و لذا تمام جوامع روایی متقدم ما این تعبیر را در مقدمه ذکر کرده اند. بر همین اساس همین بحث در مورد اسانید آنها مطرح است که مورد پذیرش عموما قرار نگرفته است. از طرفی اگر نویسندگان کتب حدیثی این نکته را ذکر نمیکردند که درصدد نقل روایات صحیح هستند این کتاب مورد اقبال عمومی قرار نمیگرفت و به خود آنها خدشه وارد میشد که جامع روایی ضعیفی را جمع آوری نموده اند.
۲- اخبار من بلغ
راه دیگر برای تصحیح سند این روایت، اخبار من بلغ است. بحث از دلالت اخبار من بلغ مفصل است اما به اختصار میتوان گفت: به باور بسیاری از متأخرین همچون مرحوم خوئی و شهید صدر، این روایات ارشاد به حکم عقل به ترتب ثواب بر انقیاد هستند و دلالتی بر اثبات استحباب شیء نمیکنند. علاوه بر اینکه اساسا در جایی که علم به ضعف سند داریم جاری نمیشوند.
دلالت روایت
بعد از همه اما و اگر ها در سند روایت، دلالت آن نیز باید مورد توجه قرار گیرد. آنچه در این روایت شاهد هستیم حکومت توسعه ای است که حضرت عسکری سلام الله علیه در زیارت سید الشهدا علیه السلام میدهند. این تعبیر در روایات دیگر به مناسبت های مختلف نقل شده است.
«قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ زَارَ وَاحِداً مِنَّا کَانَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع».(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: ۹۸)
« وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کَمْ حَجَجْتَ قُلْتُ تِسْعَ عَشْرَهَ قَالَ فَقَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ أَتْمَمْتَ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ حَجَّهً (لَکُتِبَ لَکَ کَمَنْ) زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع».( وسائل الشیعه، ج۱۴، ص: ۴۴۹)
روایت اول سند ندارد و روایت دوم سندش قابل تصحیح است بنابرین روایت ثواب زیارت عبد العظیم حسنی متفرد نخواهد بود.
برای بیان چرائی اینکه ثواب زیارت جناب عبد العظیم مانند زیارت سید الشهدا قرار داده شده است، عللی متصور است. جلالت قدر عبدالعظیم حسنی و شهادت وی به امامت حضرت هادی علیه السلام در آن زمان سرنوشت ساز که شیعیان متحیر بودند میتواند از اسباب این توسعه باشد.
توجیه دیگر اینکه در آن زمان متوکل از زیارت سید الشهدا علیه السلام ممانعت میکرد، لذا حضرت این توسعه را به شیعیان دادند تا از جان آنها محافظت کنند. روایت «مَنْ زَارَ وَاحِداً مِنَّا کَانَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع» میتواند به همین جهت باشد.
یک پرسش
دراینجا ممکن است سئوالی مطرح شود که مگر اهل بیت علیهمالسلام این شان را دارند که برای عملی ثواب قرار دهند؟ به عبارت دیگر آیا اهل بیت علیهمالسلام مانند پیامبر حق تشریع دارند یا این امر مختص به ذات اقدس حق و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؟
این امر کلامی باید مورد بررسی قرار گیرد و شواهد و قرائن بر این مطلب را باید در روایات جست. اما اگر مشرّع بودن اهل بیت علیهمالسلام را نپذیریم میتوان این روایات را اخبار از تشریع الهی یا نبوی دانست نه یک تشریع مستقل در عرض تشریع خداوند متعال یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم.