کشش در عنوانهای دانشگاهی که طلبهها را به سمت خود میکشاند علتهایی دارد که یکی از این علل، رسمیت جهانی این عناوین است. یعنی عنوان دکتر، مهندس، کارشناس ارشد. این عناوین در کل دنیا رسمیت دارد و در تعاملات و ارائه مقاله رسمیت دارد. بهعلاوه اینکه شهرت اجتماعی هم دارد؛ یعنی در داخل کشور این عناوین را مردم میشناسند و لذا منزلت علمی افراد بهتر شناخته میشود.
اختصاصی شبکه اجتهاد: پس از مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی مبنی بر معادل بودنِ سطوح حوزوی با عناوین دانشگاهی، موج گرایش به القاب دانشگاهیان در میان بسیاری از حوزویان پدیدار شد. این موج تا آنجا پیش رفته است که در حال حاضر، بسیاری از حوزویان، اصرار به استفاده از القاب دانشگاهی به عنوان پیشوند نامشان دارند. استاد محمد قطبی، رئیس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، معتقد است این امر دارای مناشئی است. او در گفتگو با شبکه اجتهاد، تلاش دارد تا این مناشی را توضیح دهد.
اجتهاد: دلیل گرایش برخی حوزویان به تعنون به عناوین دانشگاهی چیست؟
قطبی: این مسئله دو عامل اصلی دارد. یکی کشش در عنوانهای دانشگاهی و دیگری هم نواقص در مدارج حوزوی است. کشش در عنوانهای دانشگاهی که طلبهها را به سمت خود میکشاند علتهایی دارد که یکی از این علل، رسمیت جهانی این عناوین است، یعنی عنوان دکتر، مهندس، کارشناس ارشد. این عناوین در کل دنیا رسمیت دارد و در تعاملات و ارائه مقاله، رسمیت دارد. بهعلاوه اینکه شهرت اجتماعی هم دارد؛ یعنی در داخل کشور، این عناوین را مردم میشناسند و لذا منزلت علمی افراد بهتر شناخته میشود. مردم عناوین دانشگاهی را نسبت به عناوین حوزوی بهتر میشناسند. همچنین وقتی عناوین دانشگاهی داشته باشیم در محیطهای تبلیغ بهویژه مکانهایی که تحصیلکردهها هستند و دانشگاهِ آن مکان بداند همان رشته دانشگاهی را خواندهایم تصور بهتری به وجود میآید.
از اینطرف در حوزه هم نواقصی داریم یعنی کمبودهایی وجود دارد که طلبه را به سمت عناوین دانشگاهی میکشاند. یکی اینکه کمبود در تنوع رشتهها وجود دارد. درحالیکه رشتههای دانشگاهی بسیار فراگیر است، ولی سطح دو حوزه تک رشته است و جمعاً تمام سطوح، حداکثر پانزده رشته بیشتر نیستند، درصورتیکه در علوم انسانی و اسلامی و دانشگاهی تنوع خوبی وجود دارد. بسیاری از رشتههای علوم اسلامی در دانشگاه وجود دارد ولی در حوزه نیست مثل ادبیات عرب که اگر بخواهیم تخصص در آن داشته باشیم در حوزه موردی از آن نداریم. این کمبود رشته در حوزه مشهود است. در سطح سه و چهارِ حوزه به لحاظ مکانی کمبود وجود دارد. همچنین همه رشتههایی که در حوزه وجود دارد در دانشگاه هم وجود دارد و در دسترس هم هست. حتی تعداد واحدهای دانشگاهی هم حجم کمتری دارد و برای طلبهاین امکان وجود دارد که مدرک دانشگاهی اخذ نماید. این از نظر اینکه مدرک دانشگاهی یا حوزوی گرفته شود سهولت بیشتری به عناوین دانشگاهی میدهد. لذا به دلیل موارد فوق، استقبال چندانی از عناوین حوزوی نشده است.
اجتهاد: آیا عدم انضباط کامل در القاب حوزوی امری مطلوب است؟
قطبی: طبعاً کسی که تحصیلات و دانش بیشتری دارد باید مشخص باشد؛ یعنی یک عنوانی یا گواهی باید تحصیلات افراد را تائید کند. در مجامع علمی و عرصههای فرهنگی و تبلیغی نیاز است به اینکه این عناوین تعریف شده باشد و انضباط درستی داشته باشد و بینظمی کار ستودهای نیست.
اجتهاد: برای انضباط القاب حوزوی چه باید کرد؟
قطبی: مقام معظم رهبری اخیراً فرمودند عناوین حوزوی برای مدارج تحصیلی تعریف کنید. ضرورت هم دارد. ما قبلاً واژههایی چون شیخ، ملا، علامه، آخوند و…داشتیم. مثلاً آخوند خراسانی، علامه امینی و… الآن در حوزه مواردی چون حجتالاسلام و آیتالله جای آنها را گرفته است. اگر بخواهیم عناوین را نصب کنیم سه اتفاق را باید رقم بزنیم: یکی اینکه عناوین سطح علمی با عناوین شهرتی یکی شود. سطوح علمی از سطح یک تا چهار هستند ولی عناوین شهرتی ما عبارتاند از حجتالاسلام، حجتالاسلام والمسلمین، آیتالله و آیتاللهالعظمی. درصورتیکه در دانشگاه مدرک دکتری و عنوان هم دکترا است. این یکی بودن عنوان تحصیلی و شهرت اجتماعی کمک میکند بر اینکه آن زودتر فرهنگسازی شده و در جامعه رواج پیدا کند. الآن مردم و مجامع علمی سطح تخصصی سه و چهار ما را نمیشناسند و سؤال میکنند. این به خاطر این است که سطوح را محدود کردهاند و آن عناوین هم چیز دیگری است.
نکته دوم اینکه عناوین عددی هم جواب نمیدهد. برای اینکه مدرک دهیم باید واژهای برای آن تعریف کنیم تا کمکم در ادبیات گفتاری هم معرفی شود و در ادبیات علمی و ارتباطاتی هم استفاده شود تا رواج یابد. بهصورت عرفی اینکه میگویند فلانی رتبه یک را دارد خیلی بهتر از رتبه چهار است، درحالیکه اکنون رتبه چهار از رتبه یک بهتر است. این جابهجایی استفاده در عرف باعث میشود که مخاطب نداند سطح سه بالاتر است یا سطح چهار. درصورتیکه اگر عناوین در جامعه شهرت پیدا کند اینها آرم آرام منزلت و شهرت اجتماعی خود را به دست خواهند آورد.
نکته سومی که باید به آن توجه شود و در تعیین عناوین مشخص برای ردههای علمی و صنفی حوزویان مهم است دو نکته است: یکی اینکه ما تفاوت بین معمم شدن و معمم نبودن را در مدارک نمیدانیم لحاظ کنیم یا لحاظ نکنیم؛ یعنی به طلبه حجتالاسلاموالمسلمین بگوییم. ولی در جایی طلبهای که تحصیلات بالاتر دارد نمیدانیم چه عنوانی برای او استفاده کنیم. لذا عنوانی نداریم که نشان دهد این فرد تحصیل کرده حوزه است و در عین حال هم معمم هم نیست که الآن زیاد هم هستند. نکته دو اینکه ما بین طلاب خواهر و برادر هم باید ببینیم چه ملاحظاتی داریم. اگر قرار است عناوینی تعریف شود. در دانشگاه فرقی نمیکند خانم یا آقا باشد و به او دکتر یا مهندس گفته میشود. ولی در حوزه به لحاظ اینکه حوزه علمیه خواهران طی سالیان اخیر رشد کرده است شاید علت اینکه نتوانیم برای آن عنوان تعریف کنیم، تازگی و نوپا بودن آن است. ولی اگر قرار است بزرگان حوزه تصمیم بگیرند این را باید روشن کنند عناوینی که برای خواهران حوزه داده میشود با عناوین برادران یکی باشد یا فرق داشته باشد؛ و اگر فرق دارد تفاوت آنها چطور بیان شود.
اجتهاد: واکنشهای اجتماعی در رابطه با روحانیونی که اصرار یا علاقه به استفاده از القاب دانشگاهی دارند را چطور ارزیابی میکنید؟
قطبی: بنده با هردو سبک مواجهه اقبالی و مواجهه انکاری مواجهه شدهام؛ یعنی بعضی مکانها خوشحال میشوند که عناوین دانشگاهی را دارید و استقبال هم میکنند و برخی جاها این تصور را دارند که شما نقص و کمبودی در حوزه داشتهاید و تمسک به عناوین دانشگاهی کردهاید تا نقص خود را جبران کنید. تصور بنده این است که واکنش دوم در جامعه بیشتر است؛ یعنی برداشت بیرونی جامعه بهویژه تحصیلکردهها این است که ما در حوزه معلوم نبود چه میکردیم. حالا از عناوین دانشگاهی استفاده میکنیم که جایگاه خود را در جامعه معرفی کنیم. درصورتیکه درگذشته عناوینی چون ملا، شیخ، آخوند و… داشتیم. اگر همینها را حفظ میکردیم یا منضبطتر میکردیم برای نشان دادن رده علمی فردی که در حوزه علمیه تحصیل کرده است کفایت میکرد.