اشغال فلسطین در ایران انعکاس گستردهای یافت و حوزهها و علمای شهرهای گوناگون ایران در برابر این فاجعه به خروش در آمدند. عالمانی مانند آیتالله کاشانی، آیتالله بروجردی، امام خمینی، نواب صفوی، آیتالله طالقانی، علامه طباطبایی، آیتالله گلپایگانی، آیتالله نجفی مرعشی، شهید مطهری و… در اعتراض به این مسئله کوششها نمودند که برگهایی از آن را میخوانید.
شبکه اجتهاد: اشغال فلسطین دردناک ترین مسئله جهان بشری در سده اخیر و یکی از طولانی ترین مبارزات آزادی بخش و مقاومت علیه تجاوز و ستم و نسل کشی است که در آن سرزمین ادامه دارد.
از نخستین روزهای اشغال سرزمین فلسطین به دست صهیونیستها و اخراج مسلمانان با پشتوانه دولتهای غربی، علمای شیعه به دفاع از فلسطینان پرداخته و از مبارزه این مردم ستمدیده برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود، جانبداری کرده اند.
علمای شیعه با زبان و قلم، شیعیان را برای کمک به برادران ستمدیده خود تشویق و تهییج کرده و با فتاوی آشکار و صریح کمک به آنان را واجب شرعی شمرده و کشته شدن در راه آزادی بیت المقدس را شهادت در راه خدا محسوب داشتهاند. سید شرف الدین عاملی از نخستین علمایی بود که در جهان عرب، از روند مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین احساس نگرانی کرد. او مسئولیت این بحران را که آینده تاریک آن از همان سالها نمایان بود، بر دوش دولت انگلیس دانست که با استفاده از خلا فروپاشی دولت عثمانی، پای استواری برای خود در قلب جهان اسلام ایجاد کند. سید شرف الدین از دولتهای جهان خواست که با اعتراض و فشار به بریتانیا جلو پیش روی صهیونیستها را بگیرند.
سید که خود در لبنان درگیر مبارزه برای آزادی لبنان از سیطره رژیم اشغالگر فرانسه بود. از سیر مبارزات ملت ایران علیه سلطه انگلیس بی خبر نبود و مسائل جنبش ملی شدن صنعت نفت را دنبال میکرد و شرح ماجراهای مبارزاتی ایرانیان را علیه استعمار غرب به آگاهی مسلمانان لبنان میرساند.
علامه محمد حسین کاشف الغطاء (۱۲۹۴ – ۱۳۷۳ ه. ق) نیز در جانبداری از فلسطین، کارنامه درخشانی دارد. وی دانشمندی آگاه و سیاستمدار بود و به تاریخ و جغرافیای گذشته و حال جهان اسلامی آگاهیهای عمیقی داشت. این آگاهیهای همهجانبه از شرائط سیاسی جهان اسلام و دشمن شناسی، به او کمک کرد تا بتواند در راه آگاه ساختن مسلمانان از نقشههای شوم بریتانیا و آمریکا در تحمیل صهیونیستها بر عالم اسلامی، گامهای بزرگی بردارد. بخشی از تلاشهای بی وقفه کاشف الغطا، مسافرت به کشورهای اسلامی و دیدار با صاحب نظران جهان اسلام بود، تا افزون بر آشنایی با وضعیت سیاسی و جغرافیایی مردم، عالمان دین را به توطئههای مرموزانه غرب و اشغال سرزمین فلسطین بیاگاهاند.
از سفرهای تاریخی او، سفر به فلسطین و شرکت در کنگره اسلامی بود. این مؤتمر در سال ۱۳۵۰ ه. ق به مناسبت ولادت پیامبر (ص) در قدس برگزار شد و حدود ۱۵۰۰ نفر از شخصیتهای اسلامی در آن شرکت داشتند. کاشف الغطاء با سخنرانی مؤثر خود درباره علل انحطاط مسلمانان و ضرورت پرهیز از دوگانگی و خطر نوین جنبش صهیونیستها برای تسلط بر جهان اسلام، سخن گفت و پس از آن شهرهای حیفا و نابلس و یافا دیدن کرد.
در سال ۱۳۶۷ ه. ق با تشکیل دولت اسرائیل و شکست ارتشهای عربی، کاشف الغطاء با استفاده از نفوذ دینی و سیاسی خود، با صراحت در برابر این فاجعه هولناک به مقابله پرداخت و زمامداران کشورهای اسلامی را به جرم کوتاهی در مبارزه و بسیج عمومی مردم، محکوم و تاکید کرد: حاکمان در مبارزه با اسرائیل جدی نیستند و مسلمانان میبایست در سایه وفاق و اتحاد داخلی با یهودیان مهاجر بجنگند و آنان را از سرزمینهای اشغالی بیرون رانند.
کاشف الغطاء، جانبداری غرب، به ویژه امریکا و انگلیس را عامل اصلی ایجاد اسرائیل و بقای آن میشمرد و در سخنرانیها فریاد میکرد: مسلمانان بیشترین رنج و شکنجه در دوران معاصر را از دولتهای غربی متحمل شده اند و آنان مسئول جنایتهای یهودیانند.
در سال ۱۳۷۳ ه. ق نائب رئیس انجمن امریکایی دوستداران خاورمیانه، طی نامهای از کاشف الغطاء دعوت کرد در کنگرهای به منظور بررسی راههای همکاری اسلام و مسیحیت در برابر الحاد مارکسیسم، شرکت کند. وی این دعوت را رد کرد و طی نامهای مشروح و سرگشاده به نام «الکلمه العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون» که به امریکا فرستاد، ثابت کرد که فتنه اصلی برای همه ادیان و مذاهب، امریکا و غرب است نه الحاد شرق. امروزه این امریکا و یهودیانند که مسلمانان را میکشند و منابع اقتصادی آنان را غارت میکنند، و تشکیل چنین مجالسی برای روپوش نهادن بر جنایتهای اسرائیل است، نه جلوگیری از الحاد مارکسیسم.
این نامه به نام «نامهای از امام کاشف الغطاء» به فارسی ترجمه شده است.
آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی از بزرگان نجف، از دیگر کسانی بود که در راه اتحاد اسلامی و مسئله فلسطین کوششها کرد. آن بزرگ که در علم و دانش سرآمد اقران خود بود و در سال ۱۳۴۴ ه. ق در شمار مجتهدان و فقیهان نامی نجف بود، درد و رنج جهان اسلام را بر نمیتابید و هماره دغدغه عزت مسلمانان و تمامیت ارضی سرزمینهای اسلامی و بهروزی ستمدیدگان، او را ناآرام میکرد. آن بزرگ دوری و بی خبری مسلمانان را از احوال یکدیگر عامل اصلی شکست مسلمانان از بیگانگان میشمرد و برای آگاهی از سرزمینهای اسلامی و دیدار با علما و سیاستمداران جهان اسلام سفرهای گوناگون به هند و سوریه و مصر و فلسطین انجام داد.
زنجانی، در سال ۱۳۵۵ ه. ق به دعوت سید امین حسینی، مفتی فلسطین به آن دیار رفت و با استقبال گرم مردم و علمای قدس روبرو شد. در آن روزها یهود و بریتانیا در آغاز کار بودند و مهاجران یهودی گروه گروه از نقاط گوناگون جهان به ویژه اروپا به این سرزمین میآمدند و با تطمیع و ارعاب، در زمینهای مسلمانان ساکن میشدند. شیخ عبدالکریم با تیزبیتی خطر این میهمانان ناخوانده را برای فلسطینیان گوشزد کرد و بدانان یادآور شد که اینان در صورت تسلط بر مردم، میزبانان رااز خانه بیرون خواهند راند. وی هشدار داد که وسوسههای دولت بریتانیا برای مشارکت و زیست مسالمت آمیز یهودیان با مسلمانان و تشکیل دولت مشترک، فریبی بیش نیست و مردم میبایست از آغاز، راه را بر خطر ببندند.
زنجانی با بیان آیههای قرآن و روایتهای پیشوایان دین در پیروزی حتمی حق و حقیقت و پیروزی مسلمانان بر یهودیان، شعلههایی از امید و مقاومت در دلهای افسرده مسلمانان فلسطین برافروخت و بدانان بشارت داد که در سایه همدلی و پشتیبانی دیگر مسلمانان خواهند توانست در برابر متجاوزان بایستند.
یکی از خطبههای شیخ چنان شورانگیز و آتشین بود که مفتی فلسطین در پایان چنین گفت:
«سود این درس شما در مسجدالاقصی برای فلسطین و عرب و مسلمانان، بهتر از صدهزار سپاهی آماده کارزار بود.»
دیگر علمای بیدار نجف نیز از مردم فلسطین جانبداری میکردند و روش زنجانی را در دعوت به همیاری شیعیان با برادران فلسطینی خود میستودند. از جمله هواداران جدی مسئله فلسطین، آیتالله حکیم بود که در همه مراحل جنبش فلسطین از آن حمایت کرده، از هیچ کمکی در تایید و پیشبرد آن دریغ نکرد.
آیتالله حکیم در حساس ترین مراحل تاریخ فلسطین، هیاتی را به کنفرانس اسلامی در عمان در تاریخ ۲۰/۱۰/۱۹۶۷ م. اعزام داشت و پیامی کتبی به این کنفرانس فرستاد. در این پیام مشروح با تاکید بر اتحاد و وحدت اسلامی، مسلمان نمایانی را که به دروغ ادعای اسلام کرده و با دشمنان استعمارگر همکاری میکنند، یکی از عوامل شکست مسلمانان شمرد و از زمامداران و تودههای مسلمان خواست که به سوی خداوند بازگردند و اساس زندگی خود را بر پایههای تعالیم و قوانین اسلامی استوار سازند و شرایط اجتماعی و داخلی خود را برابر دستورات اسلامی شکل دهند که تنها در سایه بازگشت به اسلام، ذلت و خواری از بین رفته و شکست به پیروزی تبدیل خواهد گشت. مرحوم حکیم از زمامداران و مسئولان خواست که به پیروزی و آزادی همه مناطق اشغالی بیندیشند و طرحهای سازشکارانه دولتهای غربی را نپذیرند و افزود:
«ما چنان که بارها گفته ایم، یکبار دیگر اعلام میداریم که مسئله فلسطین و به ویژه مسئله بیت المقدس یک مسئله اسلامی است.. و روی همین اصل، مسئولیتهای امروز متوجه همه تودههای مسلمان به ویژه زمامداران، در هر رنگ و زبان و لباسی که هستند، میباشد و بدون شک تاریخ و مردم مسلمان جهان در آینده، قضاوت و داوری خود را درباره آنها، اعم از عرب و غیرعرب، بر اساس… مقدار و اندازه استقامت و مقاومتی که در جهاد آزادی نخستین قبله مسلمانان و بیرون راندن نیروهای اشغالگر از سرزمینهای پاک اسلامی ما از خود نشان دهند، مورد تایید نسلهای آینده خواهد بود.»
آیتالله حکیم در پاسخ استفتائاتی درباره کمک به نهضت مقاومت فلسطین، کمک به رزمندگان را واجب شمرد. ایشان پس از نبرد کرامه در اردن ۲۱/۳/۶۸، در پاسخ به سؤالی، در این باره نوشت:
اگر کسی بتواند به این نهضت بپیوندد و قدرت داشته باشد که در عملیات آنها شرکت کند و همکاری مزبور تحت رهبری صحیحی انجام پذیرد و عملی به زیان مسلمانان انجام ندهد، این کار بر او واجب است ».
همچنین در پاسخ به این سؤال که «به نظر حضرت عالی اگر سرباز یا فدایی مسلمانی که وضع نماز و روزه او مشکوک است، در هنگام جهاد با اسرائیل کشته شود، با توجه به این که اسرائیل متجاوز است و اراضی مسلمانان و اماکن مقدسه آنان را اشغال نموده است، آیا چنین فردی در نزد خداوند شهید محسوب میشود یا نه؟» نوشت:
«اگر این چنین شخص به قصد پیروزی مسلمانان و به نیت تقرب به خداوند تبارک و تعالی، اقدام کند، اگر کشته شود شهید خواهد بود».
ایشان در پاسخ این سؤال که وضع کسانی که با وجود ثروتمندی و تمول، در راه نجات فلسطین از ثروت خود چیزی انفاق نمیکنند، فرمود:
«بدون شک اگر امید پیروزی باشد و این امر منوط به بذل مال باشد و او بذل نکند، نزد خداوند گناهکار محسوب میشود.»
بازتاب مسئله فلسطین در ایران
اشغال فلسطین در ایران نیز انعکاس گستردهای یافت و حوزهها و علمای شهرهای گوناگون ایران در برابر این فاجعه به خروش در آمدند. عالمانی مانند آیتالله کاشانی، بروجردی، امام خمینی، نواب صفوی، طالقانی، علامه طباطبایی، آیتالله گلپایگانی، نجفی مرعشی، شهید مطهری و.. در اعتراض به این مسئله کوششها نمودند.
آیتالله کاشانی به موازات مبارزه با انگلیسها در ماجرای ملی شدن نفت، از خطر صهیونیستها نیز غافل نبود و بر آن بود که نقشه سکونت یهودیان در سرزمین قدس، توطئهای انگلیسی است. ایشان چهار روز پس از تشکیل دولت اسرائیل، نخستین اعلامیه ضد صهیونیستی را در مورخه ۱۱/۱۰/۱۳۲۶ ه. ش صادر کرد.
در آن اعلامیه چنین آمده است:
«تشکیل دولت صهیونیستی، در آتیه، کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه دنیا خواهد بود و زیان آن، تنها متوجه اعراب فلسطین نمیگردد… بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که میشود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و دفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
آیتالله کاشانی پس از آن در چندین اعلامیه و سخنرانی ضمن یادآوری خطر صهیونیست برای جهان اسلام خواستار مایت سیاسی و مادی عموم مسلمانان از فلسطینیان گردید.
در یکی از مجالسی که از سوی آیتالله کاشانی برای جانبداری از فلسطین تشکیل شد، آیتالله فلسفی درباره خطر این مهمانان ناخوانده سخن گفت و تاکید کرد که کمک به اعراب ستمدیده در شرایط کنونی بر مرد و زن، لازم و جزو واجبات است.
وی میان یهود و صهیونیستها تفاوت گذاشته، گفت: یهودیان ایران در پناه مسلمانانند و نباید بدانان تعرض شود. این جلسه عمومی، شش ساعت ادامه یافت.
آیتالله بروجردی نیز در مورخه ۹/۳/۲۷ طی اعلامیهای جنایتهای دولت اشغالگر قدس را محکوم نمودند و از مسلمانان ایران و جهان دعوت کردند که افزون بر کمک به مسلمانان، در مجالس دعا و نیایش از یهودیان اشغالگر اعلان برائت و بیزاری نمایند و علیه اشغالگران نفرین و برای پیروزی مسلمانان در جنگ علیه اسرائیل دعا کنند.
نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام نیز در آن روزها بر کمک به فلسطین و فرستادن نیروی نظامی و کمکهای مالی به سرزمین قدس بیش از هر جمعیت دیگری تلاش کرد. نواب پس از برپایی تظاهرات بزرگ مردم در مورخه ۳۱/۲/۱۳۲۷ در جانبداری از فلسطین، جایگاههایی برای نام نویسی داوطلبان جنگ با یهودیان اشغالگر در مراکز گوناگون تهران افتتاح کرد که حدود پنج هزار نفر در آن ثبت نام کردند. در این باره فدائیان اسلام اعلامیهای نیز صادر کرد:
هو العزیز
نصر من الله و فتح قریب
خونهای پاک فداییان رشید اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطین میجوشد. پنج هزار نفر از فداییان رشید اسلام، عازم کمک به برادران فلسطین هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را میخواهند و منتظر پاسخ سریع دولت میباشند.
ولی دولت ایران برنامه اعزام مردم را به فلسطین نپذیرفت و این فعالیتها به جایی نرسید.
نواب پس از آن به لبنان رفت و در آن جا با رهبران مبارز جهان اسلام دیدار کرد. از جمله با سید شرف الدین عاملی دیدار و درباره مسائل جهان اسلام با آن بزرگ مرد گفت و گو کرد.
نواب، در این سفر با یاسر عرفات که در آن روزها به تحصیل مشغول بود، دیدار و او را تشویق به مبارزه مسلحانه علیه صهیونیستها کرد و در واقع نخستین جرقه تشکیل سازمان الفتح، به هدایت نواب بود.
نواب برای شرکت در کنفرانس اسلامی در مورخه ۱۱/۹/۲۷ ش به مصر رفت و در جرائد مصر مقالاتی در ضرورت یاری فلسطینیان نوشت، و کمک به آنان را از واجبات عقلی و شرعی عموم مسلمانان شمرد.
نواب در سال ۱۳۳۲ نیز برای شرکت در کنفرانس اسلامی به بیت المقدس رفت و در جلسات شش روزه این گردهمایی پیرامون مسئله فلسطین سخنها گفت و با گفتار و رفتار خود یادآور شد که برای رسیدن به آزادی قدس، باید با پرچم سرخ شهادت قدم به میدان نهاد که فلسطین با حرف و مذاکره آزاد نمیشود و دشمن جز زبان سرخ شهادت را نمیفهمد. گذشت زمان راستی راه نواب را اثبات کرد.
آیتالله طالقانی نیز از فعالین در این راه بود و در سرتاسر زندگی پربار خود از مسئله آزادی قدس غافل نبود و در ایران و خارج آن، در دیدارها با علما و کنفرانسهای اسلامی در دفاع از مردم فلسطین سخن گفت و مسلمانان را برای مبارزه با صهیونیستها بسیج نمود. او در گزارش یکی از این خاطرات خود گفته است:
«.. در سال ۱۳۲۸ اولین سفری که به مؤتمر فلسطین رفتم، از نزدیک به آوارگان فلسطین میاندیشیدم. از کشورهای اسلامی و عربی به کنفرانس آمده بودند، ولی بعضی فقط حماسه میخواندند و تظاهر به طرفدارای از این مظلومین و مسجد غصب شده را داشتند. از نزدیک افسردگی، ظلم و حق خوردگی مردم فلسطین را میدیدیم، که چگونه اینها مورد رعایت و مورد انفاق سازمان ملل و همان دنیایی و همان کشورهایی واقع شده اند که اینها را آواره کردند. اول از سرزمین شان راندند و بعد به صورت یک مشت فقیر و بیچاره به اینها کمک کردند.»
روند جانبداری از رزمندگان فلسطین در میان حوزههای شیعی سیر صعودی به خود گرفت و گویندگان و نویسندگان حوزه در آگاه کردن مردم از ستمی که بر این خطه از سرزمین اسلام میرفت، بر دامنه فعالیت خود افزودند. آقایهاشمی رفسنجانی از فضلای جوانی بود که در این راه گامهای بزرگی برداشت. ترجمه کتاب «سرگذشت فلسطین، یا کارنامه سیاه استعمار» نوشته اکرم زعتیر، گامی مؤثر در شناسایی مسئله فلسطین به مردم ایران بود. این اثر تحقیقی که نویسنده آن از بزرگان دنیای عرب بود، با مخالفت شدید ساواک روبرو شد و مترجم با مشکلات عدیدهای روبرو گردید. ایشان پس از آن با نوشتن کتاب «اسرائیل و فلسطین» و مقالههای مفید دیگر، گامهای مهم تری در این راه برداشت.
حمایت حوزههای شیعه از فلسطین در جنگ شش روزه
اسرائیل به منظور پایان دادن به مبارزات فلسطین و درهم شکستن مقاومت کشورهای اسلامی، در خرداد ۱۳۴۶ ه. ش از زمین و دریا و هوا به کشورهای مجاور خود یورش برد. در این هجوم بخشهایی از مصر و سوریه و اردن، از جمله بیت المقدس و بیت اللحم به تصرف اشغالگران در آمد. حوزههای شیعه ایران و عراق و دیگر نقاط جهان یک صدا به جانبداری از مقاومت فلسطین برخاستند و فریاد اعتراض خود به روند سازشکاری و جانبداری ابرقدرتها به ویژه سازمان ملل از اشغالگران را به گوش جهانیان رسانیدند. امام خمینی در افشاگریها و اعتراضهای مکرر خود، انگشت اتهام خود را به سوی دولتهای جانبدار اسرائیل نشانه رفت، و خدمات دو جانبه اسرائیل و شاه را برای مردم آشکار ساخت و به مردم ایران اعلام داشت که شاه ایران به پایگاه پشتیبانی نظامی و اقتصادی رژیم اسرائیل تبدیل شده و به همراه دیگر رهبران خیانتکار عرب، مانند ملک حسین و ملک حسن، از اشغالگران جانبداری میکند. نخستین کار دولتهای اسلامی برای پایان بخشیدن به جنایتهای اسرائیل، قطع همه روابط اقتصادی و سیاسی به ویژه نفروختن نفت به این کشور است. در یکی از اعلامیههای امام چنین آمده:
«اسرائیل به کمک استعمار، قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامی نموده است و بر دول اسلامی قلع و قمع آن لازم است. کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسرائیل و عمال آن، چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی، حرام و مخالفت با اسلام است و باید مسلمین از استعمال امتعه و اجناس اسرائیل خودداری کنند.»
دیگر مراجع تقلید نیز بیانیههای پرشور و دشمن شکنی در یاری مسلمانان فلسطین صادر کردند. از جمله آیات میلانی، مرعشی نجفی، خویی، بهبهانی، سید عبدالله شیرازی و… . آیتالله میلانی در اعلامیه خود، پس از یادآوری آیاتی چند درباره فتنه انگیزی یهودیان و سابقه زشت نیاکان آنان در شرارت و دنیامداری، در ضرورت مبارزه با آنان و کمک به محرومان فلسطینی به حدیث مشهوری نبوی: من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم «هر کس صبح کند و به سرنوشت مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست.» استدلال کرد.
آیتالله مرعشی نجفی با استشهاد به آیه کریمه: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون، مبارزه در راه آزادی سرزمین قدس را از واجبات شرعی برای همه مسلمانان و کشته شدن در این راه را شهادت شمرد.
آیتالله بهبهانی با استشهاد به آیات گوناگونی از قرآن، در ضرورت دفاع از آنان به آیه: یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم، (۵۱ مائده) تمسک جست و هرگونه ارتباط و پیوستگی با اسرائیل را حرام و مبارزه با اسرائیل را جهاد اسلامی شمرد.
آیتالله سیدعبدالله شیرازی، افزون بر استشهاد به آیات قرآن، در وجوب نبرد با اسرائیل و آزادی سرزمینهای غصب شده، به سیره علی (ع) در جانبداری از مظلومان و ستمدیدگان استدلال کرد و با اشاره به ماجرای هجوم لشکریان معاویه به انبار و کشتن مردم و غارت بی گناهان و ربودن خلخال از پای زنی یهودیه، نوشت:
«حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: خلخال از پای یک زن که در ذمه اسلام بود، لشکر دشمن بیرون آورده. اگر مسلمانی از این غصه بمیرد، جا دارد و نباید آن را ملامت کرد.»
دیگر علما نیز با استدلال به روایات اخوت اسلامی و دفاع مسلمان از مسلمان، بدون در نظرگرفتن اختلافات در مذهب و…، مردم را بر حمایت از برادران مظلوم لبنان و فلسطین تشویق کردند.
آیتالله مرعشی نجفی در یک اقدام عملی، شماره حسابی را در بانک صادرات قم افتتاح کرد و از مردم خواست که کمکهای مالی خود را برای آوارگان فلسطین بدان واریز کنند.
علامه طباطبایی به مشارکت شهید مطهری و آیتالله سید ابوالفضل زنجانی نیز شماره حسابهایی را در چند بانک تهران به این مناسبت گشودند.
شهید مطهری در مساجد تهران، سخنرانیهای افشاگرانهای را پیرامون جنایتهای هولناک اسرائیل ایراد کرد و مردم را به جهاد و مبارزه علیه اسرائیل خواند. وی در یکی از سخنرانیها بر این تاکید کرد که کمکهای ما گرچه در برابر کمکهای استکبار جهانی به اسرائیل و یهودیان ایران بدانان، ناچیز است، ولی ما با این کار با آنان همدردی میکنیم و بدین وسیله افزون بر حمایت معنوی ما شیعیان از برادران مظلوم سنی خود، عقیده و ایمان و همبستگی خود را به اسلام نشان میدهیم.
استاد شهید با مقایسه فجایع اسرائیل با جنایتهای امویان در کربلا، بر این نکته اعتقادی پای فشردند که کربلا و عاشورا، ویژه کربلا و عاشورای محرم نیست و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» حسین ویژه آن روز نیست. امروز کربلای اسلام، سرزمین فلسطین است و یاری ستمدیدگان فلسطینی به مثابه یاری امام حسین است و کسانی که در این راه کشته شوند، شهیدند:
«… شما اگر یک تومان در این راه بدهید، آنچه ارزش دارد احساسات شماست؛ نماینده مسلمانی شماست. پیوند خودتان را به این وسیله با حسین بن علی (ع) روشن کرده اید. امروز روز پیوند با شهیدان است. اگر بنا شود ما در موقعش که میشود، از شهیدان بگسلیم، ولی بعد همیشه بنشینیم و امری را که نشدنی است بگوییم: السلام علیک یا اباعبدالله، یا لیتنا کنا معک فنفوز فوزا عظیما،ای کاش ما میبودیم با تو. حسین بن علی میگوید: کربلا که یک روز نیست؛ همیشه است.
همزمان با تشدید مقاومت فلسطین و نبردهای کشورهای اسلامی با اسرائیل در سال ۱۳۴۷ه. ش امام خمینی طی فتوایی، دادن زکات و دیگر صدقات واجب و مستحب را به فدائیانی که در راه آزادی فلسطین پیکار میکنند، مجاز شمرد. امام در پاسخ به استفتایی در جواز اعطا، حقوق شرعیهای مانند زکات و غیره برای مسلح کردن مسلمانان و تربیت آنان برای جهاد نوشتند:
«دولت غاصب اسرائیل با هدفهایی که دارد، برای اسلام و ممالک مسلمین خطر عظیم دارد و خوف آن است که اگر مسلمین به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگیری از آنها امکان پذیر نشود و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول اسلامی به خصوص و به سایر مسلمین عموما که دفع این ماده فساد را به هر نحو که امکان دارد بنمایند و از کمک به مدافعین کوتاهی نکنند و جایز است از محل زکوات و سایر صدقات در این امر مهم حیاتی صرف نمایند.»
امام در فتوایی دیگر افزودند:
«واجب است که قسمتی از وجوه شرعی، مانند زکات به مقدار کافی به این مجاهدین راه خدا اختصاص یابد.»
توطئه استعمار در گسستن پیوند علمای شیعه از نهضت فلسطین
مبلغان اسرائیل برای گسستن حمایت روحانیت شیعه از جنبش فلسطین، ترفندهای گوناگونی را به اجرا گذاشتند. البته بسیاری از اینها با هوشیاری حوزهها از میان رفت.
ایجاد جنگ روانی و رواج شایعات بی اساس مذهبی و سیاسی مهم ترین آنها بود. از آغاز نهضت فداییان، عوامل امریکا در میان شیعیان به ویژه مردم ایران و عراق دامن میزدند که فلسطینیها ناصبی و دشمن اهل بیت اند و کمک به آنان جایز و روا نیست. پس از جنگ سال ۴۶ ش اعراب و اسرائیل و بالا گرفتن احساسات عمومی مسلمانان برای کمکهای مالی و جانی به فلسطین «می کوشیدند، ملت آواره فلسطین را با برچسب وهابی و ناصبی در میان شیعیان بدنام و منفور کنند و مردم شیعه را از حمایت آنان بازدارند… .»
استعمارگران، هر شخصیت مبارز شیعی را که در راه کمک به ستمدیدگان فلسطینی و حتی لبنانی گام برمی داشت، متهم به سنی گری میکردند و با ترور شخصیت، جایگاه اجتماعی و مذهبی او را در میان مردم خدشه دار میکردند.
شیخ عبدالکریم زنجانی که عمری را با افتخار در نجف زیست، به دنبال سخنرانیهای روشنگر در مصر و فلسطین و دمشق در ضرورت اتحاد اسلامی، متهم به سنی گری شد؛ با آن که کمتر شخصیتی مانند او در روشن کردن چهره واقعی اهل بیت در دمشق موثر بود. او در یک سخنرانی تاریخی در جامع اموی، فضائل اهل بیت را شرح کرد و فضائلی را که در پیرامون معاویه در میان اهل سنت رواج دارد، بی اساس و غیرمستند خواند، و در مظلومیت امامان شیعه نکتهها گفت. تاثیر این سخنرانیها چنان بود که پس از آن تقیه از شیعه در دمشق برداشته شد و اهل تسنن در مجالس عزاداری امام حسین شرکت کردند و جشنهای عیدی که به مناسبت سال نو در اول محرم برگزار میشد، لغو گشت. رئیس جمهور سوریه متعهد شد حقوق شیعیان را پاس دارد؛ راه زینبیه آباد گردید و تعمیر مرقد مطهر حضرت زینب شروع گردید.
در سال ۱۳۳۵ ش در اوج جنگ اعراب و اسرائیل که کشورهای اسلامی نیازمند وحدت بودند، فردی از علما را تحریک کردند که در شهرهای ایران، مسایل حاد و اختلافی میان شیعه و سنی را مطرح کند و آن شخص که از حسن نیت برخوردار بود – ولی به مسایل بین المللی توجهی نداشت – در مجالس عمومی دغدغهها و فکرها را به این سو متوجه میکرد. آیتالله بروجردی متوجه حساسیت زمان گردید و طرح این مباحث را در آن موقعیت، به صلاح مسلمانان نشمرد و در برابر آن موضع گیری کرد و فرمود:
چرا این آقا نمیداند که در این موقع که جنگ اعراب و اسرائیل است، نباید این مسایل را مطرح کرد. آن هم نه مسئله بحث علمی، بلکه مسئله بد گفتن به یکدیگر… .»
از آن سو، ایادی غرب و حامیان اسراییل برای دور کردن شیعیان از یاری مظلومان فلسطینی، به تحریک احساسات شیعیان پرداختند.
از سوی دیگر پس از جنگ شش روزه، که امت اسلامی از هر زمان دیگر بیشتر نیازمند وحدت بود، دست استعمار از آستین وهابیون حجاز بیرون آمد و کتاب «الخطوط العریضه» از سوی عوامل آنان منتشر شد تا افزون بر محو زحمات وحدت طلبانه آیتالله بروجردی و شیخ محمود شلتوت، جامعه شیعه را از کمک به مبارزان فلسطینی باز دارد. در این کتاب، تهمتهای ناروا به شیعیان زده و آنان را غیرمسلمان و بدعت گزار نامیده بود. این اثر وحدت شکن در سطح گستردهای در میان حجاج منتشر شد.
امام خمینی، هشیارانه وارد عمل شد و در بیانیهای روشنگر به زائران خانه خدا بر ضرورت همداستانی مسلمانان در آن شرایط تاکید کرد و به سران کشورهای اسلامی هشدار داد اگر به اسلام برگردند، این گونه به ذلت دچار نمیشوند و مشکل فلسطین، معلول دوگانگی بین مسلمانان است. امام با اشاره به فعالیتهای مرموزانه فرهنگی ایادی غرب در ایام حج نوشت:
«در این اجتماع بزرگ حج که باید به نفع اسلام و مسلمین بهره برداری شود، با کمال تاسف دیده میشود که بعضی قلمهای مسموم عمال استعمار برای تفرقه صفوف مسلمین سالها است که بر خلاف مقاصد صاحب وحی در مرکز وحی، اوراقی را به اسم الخطوط العریضه و امثال آن نشر میدهند و به مستعمرین کمک مینمایند و میخواهند با دروغ و افترا یک جمعیت قریب به صد و پنجاه میلیون نفری را از صفوف مسلمین جدا کنند.»
پس از انقلاب اسلامی، با بالا گرفتن موج احساسات مردم برای رفتن به فلسطین، دستهای استعمار شروع به کار کردند. اینان افزون بر نوکردن شگردهای گذشته در ایجاد تفرقه، با ظاهری فریبنده و حق به جانب، در ذهنها القا کردند که در شرایطی که ملت و جوانان ایران این همه مشکل دارند، کمک به فلسطین و لبنان ضرورتی ندارد. این مطلب در سالهای اخیر نیز توسط برخی از مرعوبین تئوریزه شده و در قالبهای نوینی درآمده است. نامیدی و یاس از پیروزی، از دیگر عوامل این گرایش منفی بود.
امام امت از آغاز در برابر این طرز تفکر انحرافی ایستاد و کمک به مردم فلسطین و لبنان را از وظایف شرعی و عقلانی و انسانی مردم شمرد. امام با برشمردن شیوه و تفکر و عملکرد صهیونیستها این نکته را یادآور شدند که اگر جلوپیشروی اسرائیل گرفته نشود، افزون طلبی صهیونیستها سبب میشود که همه کشورهای اسلامی را به خود ضمیمه کند و به سرنوشت فلسطین اشغالی دچار گردند.
امام در سخنی بالاتر تاکید کردند که دفاع از فلسطین مسئلهای است اسلامی و آنان (فلسطینیها) مسلمانند و پیامبر فرموده است اگر مسلمانی فریاد بزند و از دیگر مسلمانان کمک بخواهد و او اجابت نکند، مسلمان نیست.
افزون بر آن اظهار داشتند:«دفاع از فلسطین نهتنها وظیفهای است اسلامی که وظیفهای است انسانی. آنان ستمدیده اند و دفاع ما از لبنانیها و فلسطینیها دفاع از مظلوم است و این اقدامی است خردمندانه و منطقی.»
سلام علیکم
از بابت مطالب سایت متشکرم
چرا در بالای مطلب عکس «قبه الصخره» را گذاشتید؟ مگر خود شما در مطلبی ننوشتید که «قدس» آن مسجد با گنبد کبود است و صهیونیسم تلاش دارد تصویر «قبه الصخره» را به عنوان تصویر قدس جا بیندازد؟