شبکه اجتهاد: مسائل و امورات مبتلابهی در جوامع اسلامی وجود دارد که دغدغه علما و فقها بوده و در ادوار مختلف، سعی کردهاند بهگونهای با آنها مواجه شوند. در دنیای سنتی که ارتباطات کمتر بود، شاید برخی از این مسائل کمتر در مناطق مرکزی مسلماننشین مشهود بود، شهرهایی مانند بغداد، نیشابور، قم، کوفه، حلّه و … با مسئلهای که مطرح میکنم کمتر مواجه بودند، اما در مناطق مرزی و مواجهه با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، این مسائل بیشتر ذهنها را مشغول میکرده و فقها سعی داشتند راهکاری برای آن بیندیشند؛اما در شهرهای مرکزی، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان در بعضی محلات ساکن بودند و چون تحت حکومت اسلامی و در بین اکثریتمسلمانان زندگی میکردند، لذا تکلیف خود را در رابطه با مسلمانان، مقدسات و امکان مذهبی اسلامی میدانستند. به همین دلیل در شهرهای اسلامی بهطورمسالمتآمیز در کنار مسلمانان زندگی میکردند و ما اختلافات دینی بین آنها و مسلمانان نمیبینیم.
اما امروز، با توجه به ارتباطات گسترده و ورود مفاهیم و گفتمانهای جدید به کشورهای اسلامی، تکلیف ما در مواجهه با مسائل پیشآمده چیست؟ سوء تفاهمات احتمالی را چگونه میتوان برطرف کرد؟ تکلیف اهل کتاب چیست؟ ورودشان به امکان مذهبی و مورداحترام مسلمانان چیست؟ در عتبات عالیات میتوانند وارد شوند یا نه؟ در مساجد چطور؟ کرامت انسانی جایگاهی برای راهحل دارد یا نه؟
آیا غیرمسلمانان حق ورود به بخشهای مختلف حرم مطهر (مساجد موجود درحرم، ضریح، رواقها، صحنها و…) رادارند؟ حقوق و تکالیف غیرمسلمانان در حرم مطهر چیست؟آیا معاشرت و ارائه خدمات به غیرمسلمانان در حرم مطهر جایز است؟
مشکلات جزئی مانند اختلاف برخورد در عتبات و مشاهد مشرفه چگونه قابلرفع است؟ چرا در عتبات عراق راحت میگیرند و مشهد نیز تقریباًهمینطور، ولی در قم چطور؟
بنده طلبه نیستم و موضوع فقهی آن را نمیتوانم روشن کنم اما ماجرایی برای نگارنده سطور پیش آمد که به روشن کردن بحث کمک میکند.
چندی پیش، یک خانم مغول که مشغول به تحصیل در دانشگاه توکیو ژاپن است و اکنون در تهران برای خواندن و شناخت منابع فارسی مغولی، زبان فارسی یاد میگیرد، با یک دانشجوی ژاپنی برای دیدن مراسم عزاداری عاشورا به قم آمدند و بنده نیز همراه آنها بودم.
صبح تا ظهر، مراسم عزاداری دستهها و هیئتهای مختلف را در اطراف حرم مطهر دیدند، عکس گرفتند… و ظهر هم ، ناهار نذری ظهر عاشورا را خوردند!
بعد از ناهار ابراز تمایل کردند که بازدیدی از حرم داشته باشند. با توجه به پوشش خانم مغول، حدود نیم ساعت، در پی حلّ مشکل چادر بودیم تا یک چادر اندازه و آستیندار! پیدا کنیم.
من با توضیحاتی، آنها را با فضای حرم مطهر، مراسم عزاداری، معماری و … آشنا کردم. یک خانم راهنما از خادمین حرم و مسلط به زبان انگلیسی کهاتفاقاً خیلی هم خوشبرخورد بود، با ما همراه شد و توضیحات و راهنماییهای خوبی ارائه میداد.
پس از عکسبرداریهای معمول و مشاهده حرم، نظر خانم مغول متوجه مسجد اعظم شد. من به او گفته بودم که الآن مقتل خوانی و عزاداری مردم برای روز عاشوراست؛ اما او کنجکاو شد که این جلسه را ببیند و این، آغاز مشکل شد!
خانم راهنما نظر فقهی ممنوعیت ورود غیرمسلمانان به مساجد را گفت و هر چه توضیح میداد، وضع بدتر میشد و او فکر میکرد ما اینجا تبعیض نژادی قائل میشویم و او را فردی پست و فروتر دانستهایم!
شاید با یک برخورد بهتر همراه با کمی زرنگی، میشد او را از این امر منصرف کرد، ولی آنچه نباید میشد، شد. قرار بود تا شب در قم بمانند و دیگر مراسمها را ببینند که دیگر فایدهای نداشت و سرانجام با چشمانی اشکبار از قم رفت.
آنچه گفتم، برای دوختن زمین و زمان به هم و کشاندن پای شرع و … به این میانه نیست؛ بلکه قصدم توجه دادن بهمسئلهای است که هرروز بیشتر با آن مواجه میشویم و شقوق آن باید بیشتر بررسی شود و مباحث فقهی عمیقتری صورت گیرد و راهکاری اندیشیده شود. بهصرف یک استفتا از آیتاللهخویی (ره) که گفتهاند اگر هتک حرمت به مسجد نشود، ورود غیرمسلمان جایز است، مشکل چندانی حل نمیشود.
از طرفی دیگر، چنانچه گسترش گردشگری اسلامی را مدنظر داریم، این مسائل را باید حل کنیم؛ هم برای خودمان و هم برای توریستی که وارد کشور میشود. آنهم توریستی که در حال و فضای دیگری زندگی کرده و شاید برای اولین بار با آدابورسوم و اعتقادات ما آشنا میشود و چه بهتر که اعتقادات، آدابورسوم مذهبی ما را بدون واسطه و همینجا ببینند نه از رسانههای غربی و معاند.