مشکل دیگر، این است که غیر از فقها، افرادی که هیچ تخصص مرتبطی با حوزه موسیقی و هنر ندارند یا اگر تخصص دارند، در زمینه فقه، فهم درستی از اسلام ندارند، در این زمینه اظهارنظر میکنند. برای مثال مدتی قبل، فردی با استناد به گفتههای مرحوم دکتر شریعتی که گفته بود: «هیچ سند، آیه و روایتی مبنی بر حرام بودن موسیقی وجود ندارد.» درخواست پخش صدای بانوان در موسیقی را کرده بود. آقای شجریان در کلیپی گفته بود: «من یازده تا بیستویک بار قرآن را خواندهام ولی جایی از آن ندیدهام که موسیقی را حرام کرده باشد. این حرمت موسیقی را آخوندها درست کردهاند؛ زیرا مردم دیدند هنرمندان و موسیقیدانها موردتوجه قرار گرفتهاند؛ ولی کسی از روحانیت مورد توجه نیست. برای همین روحانیت با استفاده از این وسیله، آنها را از محور توجه مردم خارج و حکم به حرمت موسیقی کردند.»
به گزارش خبرنگار اجتهاد، موسیقی در عصر جدید، به ابزاری جهت ابراز مخالفتهای مدنی تبدیل شده است. رسانههای بیگانه، وقتی میخواهند مردم ایران را در مقابل دین اسلام قرار دهند، گاهوبیگاه، تصاویری از نوازندگی یا خوانندگی یک زن را به نمایش میگذارند. هرچندکه به نظر میرسد، یکی از دلایل اینکه دشمن روزنه ضربه خود به قوانین شریعت را موسیقی قرار داده، عدم تبیین دقیق مسئله و مفاهیم مرتبط با آن، توسط فقها و نخبگان علمی حوزهی فقه میباشد. برخی متدینین و بیشتر روحانیون، در مواجهه با ابزار موسیقی و یا خوانندگی، بهسرعت واکنشی منفی نشان میدهند، درحالیکه موسیقی بهعنوان ابزاری هنری در کنار شعر، میتواند در تذکر مفاهیم معرفتی اسلام به اهل آن، مؤثر باشد. در اینکه در فقه اسلامی، استماع برخی موسیقیها حرام است، شکی نیست، ولی نکتهی مهم، تشخیص موسیقی حرام از غیر حرام است. برخی از فقها، مرجع تشخیص موسیقی حرام را با قیودی مانند تغییر حال مستمع یا لهوی بودن، بر عهدهی عرف گذاشتهاند. برخی نیز عرف را مرجع تشخیص مصادیق میدانند، ولی تبیین دقیق عرفی که مرجع تشخیص مصادیق است، امر دقیقی است که باید جامعهی نخبگانی متخصص در امر فقه، عهدهدار آن باشد.
ازاینرو مجله خردورزی، در سیزدهمین شماره با آثار و گفتگوهایی از استاد ابوالقاسم علیدوست و حججاسلام والمسلمین مجتبی فلاحتی، مسلم گریوانی، علیرضا ملااحمدی، سلمان رئوفی، مهدی جهان و دکتر محمدصادق کوشکی، دکتر علیرضا بلیغ، دکتر محسن ردادی، دکتر محمود اکرامیفر، در چهار بخش «فلسفه و موسیقی»، «دین و موسیقی»، «شناخت و موسیقی» و «سیاست و موسیقی» به تبیین اندیشهها، مسائل، انگارهها و چالشهای «موسیقی شناختی» پرداخته است.
مجله در راستای تحلیل و تبیین جایگاه عرف در موضوعشناسی و مصداقشناسی فقه موسیقی و واکاوی جنبههای مختلف آن، گفتوگویی را با استاد ابوالقاسم علیدوست مجتهد، نویسنده و محقق در علوم اسلامی ترتیب داده است که بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
چالش فقه و موسیقی
به دلیل کثرت تعینات هنری، مدیریت ادله در پدیدههایی مانند موسیقی و هنر، بسیار دشوار به نظر میرسد. برخورد علما با موسیقی به دو شکل بوده است:
برخی با ضرورتانگاری برخی از مصادیق هنری، تلاش در تقلیل آن، به عرف و نیاز عمومی مردم دارند تا به این وسیله، از آن استفاده جواز کنند. از طرفی دیگر، برخی تلاش میکنند نگاههای نادرست خود را در هیمنه فتاوای تنزیهی، با تصور اینکه فتوای آنها هرچقدر مخالفت بیشتری داشته باشد، به دین نزدیکتر است، مخالفت خود را با تمام موسیقیها ابراز میکنند.
آیات و روایات بسیاری در حوزه غنا و موسیقی وجود دارد. غنا به معنای آوازخوانی همراه با ترجیع و تطریب است. عباراتی مانند قول زور، لهو الحدیث، الزو ر، اللغو و … ازجمله تعبیراتی هستند که در آیات و روایات، دلالت بر حرمت غنا دارند. بین آیات و روایاتی که در حوزه غنا و موسیقی وجود دارد، یک رابطه دوطرفه است. برای مثال، خوانندهای که شعر حافظ را با ترجیع و طرب نمیخواند، نه لهوالحدیث است و نه قول زور و آیات الهی را مسخره نمیکند و آدمی را به گمراهی نمیکشاند، در نتیجه اشکالی در آن نیست؛ بنابراین اندیشهای که هر غنایی را قول زور بداند و آن را حرام تلقی کند، اندیشه صحیحی نیست.
اگر موسیقی حاوی مطالبی بود که انسان را به یاد خدا و به عبادت و طاعت الهی دعوت میکند و از نظر عرفی موجب هدایت مردم بهسوی خداوند و حق میگردد، آن موسیقی ایرادی ندارد؛ اما اینکه موسیقی و غنا، انسان را به غفلت از طاعت الهی بکشاند یا حتی انسان را به عصیان در برابر خداوند دعوت کند، آن موسیقی بهطور قطع حرام است.
مراجع تقلید و بزرگان دینی، همواره سعی در مشخص کردن مواضع شرع مقدس در قبال مسائل و موضوعات مختلف، ازجمله موسیقی داشتهاند. ولی باید توجه داشت که حکم فقهی و موضوعشناسی فقهی یک چیز است و تشخیص و تطبیق مصادیق چیز دیگری. اولی بر عهده فقیه و دومی بر عهدهی مکلف است. اینکه مثلاً تکتک موسیقیها را برای فقیه پخش کنند و او در مورد آنها نظر بدهد، با توجه به کثرت موسیقیها، امر محالی است؛ ضمن اینکه این کار ناموجه است.
مشکل دیگر، این است که غیر از فقها، افرادی که هیچ تخصص مرتبطی با حوزه موسیقی و هنر ندارند یا اگر تخصص دارند، در زمینه فقه، فهم درستی از اسلام ندارند، در این زمینه اظهارنظر میکنند. برای مثال مدتی قبل، فردی با استناد به گفتههای مرحوم دکتر شریعتی که گفته بود: «هیچ سند، آیه و روایتی مبنی بر حرام بودن موسیقی وجود ندارد.» درخواست پخش صدای بانوان در موسیقی را کرده بود. آقای شجریان در کلیپی گفته بود: «من یازده تا بیستویک بار قرآن را خواندهام ولی جایی از آن ندیدهام که موسیقی را حرام کرده باشد. این حرمت موسیقی را آخوندها درست کردهاند؛ زیرا مردم دیدند هنرمندان و موسیقیدانها موردتوجه قرار گرفتهاند؛ ولی کسی از روحانیت مورد توجه نیست. برای همین روحانیت با استفاده از این وسیله، آنها را از محور توجه مردم خارج و حکم به حرمت موسیقی کردند.» به نظر من، ایشان حتی اگر دویست و دهمرتبه هم قرآن را میخواند، به حرمت موسیقی نمیرسید؛ زیرا احتمالاً به دنبال کلمه الموسیقی و یا الغنا بودهاند که هیچکدام از اینها در قرآن وجود ندارد. اگر شما روایاتی چون «و من الناس من یشتری لهو الحدیث» «لایشهدون الزور» و… را با تخصص فقهی بررسی میکردید، حرمت موسیقی را درک میکردید. فقه اسلام در بحث موسیقی، حرفها و نکتههای بسیار زیبا و دقیقی دارد که اهلفن باید آن را استنباط کنند.
هیچ فقیهی با هنر مخالف نیست
نکته مهم این است که باید از هرجومرج، بهویژه در عرصه فهم صحیح دین و فقه اسلامی، جلوگیری شود. البته نباید فراموش کنیم که همت انقلاب اسلامی ایران، اجرایی کردن شریعت مطهر دین اسلام است که از حضور افراد آگاهی مانند ولیفقیه و مراجع عظام و عالمان دینی، بهرهمند است. آنها بهدقت در بیان فتاوای پیرامون موسیقی تلاش و همت دارند.
دودسته از فقها درباره موسیقی نظر دادهاند. یک دسته که با تلاش برای ضرورتانگاری درباره پدیده موسیقی تلاش دارند که تا جایی که ممکن است، همهی انواع موسیقی را حلال و جایز بدانند. دستهای دیگر نیز با تلاش برای آوردن موسیقی در جایگاه فتاوای تنزیهی و اعلام حرمت تمام انواع و اشکال موسیقی، خود را در جایگاه مراجع تقلید نشان بدهند. البته روشن است که مراجع معظم تقلیدی که بر قلههای رفیع فقه هستند، از چنین اشکالاتی بهدورند.
نکته قابلتوجه این است که هیچ فقیهی با هنر مخالف نیست. خط، شعر، معماری و حتی فن بیان یک هنر است. گاهی ما در موسیقی با یک فرد سروکار داریم؛ زیرا فقیه میگوید: «شنیدن موسیقی حرام است.» آن فرد هم گوش نمیکند. البته اگر به مرز ضرورت برسد، برای او هم جایز است؛ بحث ما فرد صرف نیست، بلکه گاهی موضوع حاکمیتی است. برای مثال، آیا صداوسیما را میتوان بدون موسیقی اداره کرد؟! آنچه قید حرمت دارد، غناست؛ نه موسیقی به معنای عام. آیا میتوان رسانهای با نگاه حرمت مطلق موسیقی داشت؟! این بحث با فتوای معیار قابل اداره است؛ یعنی فتوای واحدی که به قانون کشور تبدیل میشود و در این صورت، گشایشهایی هم دارد.
بنده درمجموع برای اطلاعات بیشتر خوانندگان فرهیخته، آنان را به کتاب «فقه و هنر» ارجاع میدهم که دو جلد آن منتشر شده و جلد سوم هم در حال آماده شدن است. این کتاب، بدون نگاه توجیهگرایانه و عدم خروج از انضباط فکری و با نگاهی پایا، پویا و پایبند به اصول، به موسیقی و موارد جواز آن پرداخته است.
درآمدی بر ماهیت و سرآغاز موسیقی
حجتالاسلام مجید رحیمی در سرمقاله سیزدهمین شماره مجله «خردورزی»، در معرفی آن نوشته است: موسیقی هنری است که فلسفیترین معماها را ارائه میدهد و سرشار از معانی است. اندیشمندان توصیفهای پیرامونی بسیاری در وصف موسیقی بیان کردهاند اما پس از گذشت سالهای متمادی، تعریف دقیق و واحدی از موسیقی و نقطه آغاز آن ارائه نشده است، زیرا پاسخ به این پرسشهای ساده و پرتکرار، اگر ممتنع نباشد سهل هم نیست.
توضیح مفهوم موسیقی معمولاً با ایدهی صدای سازمانیافته بودن موسیقی آغاز میشود. البته اندیشمندان این عرصه اذعان دارند که نمونههای زیادی از صداهای سازمانیافته وجود دارد که موسیقی نیستند، مانند گفتار انسان و صداهایی که حیوانات و ماشینهای غیرانسانی تولید میکنند؛ به همین جهت، دو شاخصهی دیگر را به تعریف نخستین اضافه میکنند، یکی از آنها توسل به «tonality» یا اساساً ویژگیهای موسیقی، مانند زیروبم و ریتم است و دیگری ویژگیها یا تجربههای زیباییشناختی است؛ برخی وجود هر دو شرط را لازم و برخی یک شرط را نیز کافی میدانند.
از سوی دیگر شاید موسیقی ازجمله مسائلی باشد که نمیتوانیم بهراحتی از چیستی و چگونگی آن سؤال کنیم، «چگونه میتوان بهراحتی پرسید: شعر چیست؟ هنر چیست؟ زیبایی چیست؟ روح چیست؟ انسان چیست؟ عدم چیست؟ نیستی چیست؟ چیستی چیست؟ بسیار زیادند چیزهایی که نمیشود آنها را تعریف کرد، مثل خود وجود. نغمه و آوا و موسیقی، همانند شعر، اشک، عشق و… نخستینی ندارد و هنر، بعد از طوفان اتفاق میافتد، حال چه طوفان درونی باشد و چه طوفان بیرونی، چه طوفان نوح باشد و چه طوفان روح.
موسیقی همواره با منحنی وجود انسان عجین بوده و به همین جهت، دائماً موردتوجه اندیشمندان، حاکمان و جوامع مختلف قرار گرفته است. برخی موسیقی را بهترین ابزار برای تحریک عواطف و احساسات میپندارند و بسیاری آن را عامل همافزایی بیشتر جوامع میدانند. بزرگان علوم دینی نیز باتوجه به رسالت شناساندن استعدادهای درونی انسان، همواره نسبت به رابطه موسیقی و انسان نظر داشتهاند.
موسیقی نعمتی است از نعمتهای الهی که میتوان از آن بهرههای نیک برد و یا آن را به نقمتی مبدل ساخت که جز کینه و عذاب حاصل نگردد، چنانکه جناب مولوی میگوید: «آن دلیلی کو تو را مانع شود، از عمل آن نقمت صانع شود.»
ازآنجاکه نقطهی عطف تمام نزاعهای تاریخ، انسان و جهتدهی استعدادهای او بوده است، همواره از هرآنچه مرتبط با انسان میشود برای رسیدن به اهدافی خاص در جبههی حق و باطل بهره بردهداری شده است. به بیان دیگر، انسان را نمیتوان با غیر از آنچه با او عجین است همراه کرد، پس بهترین راه همراه سازی انسان، علاقهمندی اوست.
موسیقی بهمثابه یکی از مهمترین علاقهمندیهای بشر، همواره دستخوش تغییر و تحولات متعددی بوده است. گاهی ابزار تحریک برافراشته شدن جنگ علیه دشمن درون و بیرون بوده و بشر را از گورستان روح به فروبشر رهانیده و گاهی نغمهساز رشد و تعالی بشر گشته و او را از بشر به فرابشر پرواز داده است.
در سیزدهمین شماره از مجلّه تخصّصی «خردورزی» قصد داریم به اندیشهها، مسائل، انگارهها و چالشهای «موسیقی و انسان در جهان معاصر» بپردازیم. در این شماره تلاش کردهایم از دریچهی سیاست و دین و اجتماع، مسئله موسیقی را به بحث و گفتگو بگذاریم.
برخی از مهمترین موضوعاتی که در این ویژهنامه به آن پرداختهایم، عبارتاند از: جایگاه عرف در موضوعشناسی و مصداقشناسی مسئله موسیقی، بررسی مواجههی فقها و حاکمیت با پدیده موسیقی، جریانشناسی نقش مطبوعات در رشد و تعالی موسیقی، تحول و نوگرایی موسیقی در بستر فرهنگی مدرنیته، جایگاه موسیقی در حکمرانی داخلی و سیاستهای بینالمللی، ظرفیتهای جامعهشناختی موسیقی، مدلسازی محاسباتی دانش موسیقی، موسیقی و زیستشناختی انسان و ….