شبکه اجتهاد: وهن دین میتواند برای اثبات حرمت برخی افعال انسان، به عنوان قاعدهای فقهی مطرح شده و مورد استفاده قرار گیرد. ادلهای نیز برای اثبات چنین قاعدهای وجود دارد. البته باید توجه داشت، ابتدا مفهوم وهن دین را به خوبی شناخت. در مفهومشناسی وهن دین باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
- شناسایی قیود مؤثر در تعریف وهن دین: زیرا عدم توجه به برخی قیود مؤثر در آن ممکن است موجب انکار این قاعده شود؛
- تفاوت آن با برخی مفاهیم مشابه: وهن دین گاه با مفاهیم مشابهی همچون اهانت و تحقیر، استهزاء و تشنیع، استخفاف، هتک و وهن در دین، خلط شده است، لذا مورد انکار برخی واقع شده است.
به عنوان مثال در مطلبی با عنوان «آیا عنوان “وهن دین” میتواند مستند حرمت باشد؟» پنج احتمال در معنای وهن دین مطرح شده که به نظر تمامی احتمالها ناتمام و غیرصحیح است. زیرا برخی از احتمالات مطرح شده مصداق توجه نکردن به نکته اول یعنی شناسایی قیود دخیل در قاعده وهن دین است؛ و برخی دیگر از آنها، خلط بین قاعده وهن دین با سایر اصطلحات و مفاهیم مشابه است.
در تعریفی کامل و دقیق میتوان وهن دین را چنین معنا کرد: «سست نشان دادن دین در برابر ناظر بیرونی است».
مراد از ناظر بیرونی عرف عقلای عالم است، بنابراین مراد از وهن دین، یعنی سست نشان دادن دین در برابر عقلا.
ضابطه آن نیز عبارتند از: آنچه فاقد هر گونه توجیه عقلی و نقلی باشد. زیرا عملی که فاقد هر گونه توجیه عقلی و نقلی باشد، مورد پذیرش عقلای عالم در هیچ زمان و مکانی قرار نمیگیرد و از طرفی موجب میشود دین غیر منطقی و غیر اخلاقی یا فاقد اصالت الهی نشان داده شود و اثر آن دلزدگی و عدم رغبت مردم به دین میشود.
بنابراین وهن دین عبارتست از:
«ضعیف و سست شدن جایگاه دین و مذهب در نگاه ناظر بیرونی (عقلا) به خاطر اینکه دین آیینی فاقد هر گونه پشتوانه عقلی و نقلی معرفی شود».
با توجه به آنچه بیان شد:
- تفسیر وهن دین به ضعیف و نابود شدن دین، ناتمام است و مراد از قاعده وهن دین این معنا و تفسیر یا به تعبیری نابود شدن خارجی و واقعی دین نیست؛ بلکه مراد ضعیف شدن آن در نگاه ناظر بیرونی است؛
- تفسیر آن به وهن مسلمین نیز خروج از موضوع مسأله بوده و چنین احتمالی مد نظر هیچیک از علما نبوده است؛
- تفسیر آن به مسخره کردن یا زشت و شنیع بودن نیز خلط صورت مسأله با مفاهیم مشابه است. لذا نپذیرفتن چنین تفسیری از وهن دین به معنای ناتمام بودن قاعده وهن دین نخواهد بود؛
- اما تفسیر آن به اسلامزدگی، تفسیر به آثار و لوازم است و اسلامزدگی معنای وهن دین نیست بلکه از جمله آثار وهن دین میتواند باشد. اما این اثر خود به تنهایی دلیلی بر حرمت وهن دین نیست تا پذیرش حرمت آن، موجب استبعاد و تعجب گردد.
پس از مشخص شدن مفهوم وهن دین، میتوان ادلهای را برای اثبات آن به عنوان قاعدهای فقهی مطرح کرد:
- آیه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَ قُولُوا انْظُرْنَا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ»
علت نهی خداوند، سوء استفاده دشمنان است و با توجه به قاعده العلۀ تعمم و تخصص، میتوان گفت، بیمنطق نشان دادن دین نیز دستآویزی برای سوء استفاده دشمنان بر علیه دین است که حرام خواهد بود.
- موثقه: «کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَیْهِم»
در این روایت حضرت علیه السلام به عنوان یک قاعده کلی بیان میکنند که موجب قبیح نشان دادن دین نباشید. این قاعده تمام اعمالی که موجب میشود دین در نگاه ناظر بیرونی قبیح و بیمنطق نشان داده شود، را در بر گرفته و با توجه به صیغه نهی باید گفت دال بر حرمت چنین اعمالی است.
- عقل:
در تبیین دلیل عقل دو تقریر وجود دارد:
- خروج از رسم عبودیت
از نظر عقل وهن هر آنچه نزد مولی محترم است خروج از رسم عبودیت و طغیان در برابر مولی است لذا از نظر عقل هر عملی که موجب وهن مذهب و دین شود موجب استحقاق عقوبت و مذمت است.
- قاعده تقدیم اهم
اگر عمل مستحب یک مسلمان باعث بدبینی جامعه و مردم دیگر ادیان نسبت به دین و یا مذهب شود، از باب قاعده تقدیم اهم این کار را باید ترک کرد زیرا خدشهدار نشدن و تضعیف نشدن دین و مذهب مهمتر از انجام یک عمل مباح یا تطبیق مستحب و واجبی بر مصداق خاص است. (از موارد تزاحم عمل بدون بدل با عمل دارای بدل است که عمل بدون بدل مقدم است.)
- ارتکاز متشرعه
آنچه میان متشرعه نیز مرتکز است این است که وهن دین جایز نیست و از نظر ایشان نیز اعمالی که موجب وهن دین شود، جایز نیست و در کبرای مسئله هیچ اختلافی وجود ندارد. البته در مصادیق آن اختلافاتی وجود دارد که از بحث خارج است.
در تأیید این ارتکاز شرعی میتوان گفت:
ظاهراً استناد و استدلال به وهن دین از قدیم الایام و از زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله حتی در میان مردم رواج داشته است. نمونهای تاریخی از چنین استدلالی در ذیل ارائه میگردد.
در جنگ احد، یکی از مسلمانان برای فرار از جنگ به کوه احد پناه برده بود درحالیکه میگریست. زمانی که به بالای کوه رسید، عمر را با گروهی دیگر از مسلمانان در آنجا دید که در پی سرپناهی هستند. عمر آن شخص را دید و به وی گفت چرا گریه میکنی؟ وی گفت: میترسم مشمول این آیه شوم: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ*وَ مَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیزًِّا إِلىَ فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِیر». عمر گفت: گریه مکن و خوشحال باش که من فئه تو هستم. آن مرد گفت: تو به این گریه کردن سزاوارتری، چون تو پیش از من از میدان نبرد گریختی و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در جنگ و میان دشمنان تنها رها کردی و این فرار تو موجب وهن دین شده است.
البته در کنار ادله قابل استناد، موارد مختلفی نیز میتواند در تأیید این نتیجه نیز مطرح شود. از جمله ادلهای که ذیل مسئلهی حرمۀ الإهانۀ المحترمات در کتب مختلف با عناوینی مانند حرمۀ هتک المحترمات یا وجوب تعظیم الشعائر مطرح شده است، و تمامی ادله وجوب عمل به دین و محافظت از دین و لازمه تحریم استخفاف به دین و رسل و ائمه علیهم السلام، میتواند حرمت وهن دین را تأیید و تقویت کند.